تبیان، دستیار زندگی

به مناسبت ایّام شهادت سرور زنان عالمیان؛

نگاهی گذرا به برخی از ادله شهادت حضرت زهرا(س)

رجبی دوانی: در شهادت حضرت زهرا «نقلا و عقلا» شک و شبهه ای وجود ندارد؛ حفظ وحدت و برادری، محور مباحث علمی فریقین است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده
به ایام شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) نزدیک شده ایم . یکی از مهم ترین وقایع بعد از شهادت رسول گرامی اسلام(ص) و صدالبته طول تاریخ اسلام همان واقعه تلخ و جانگداز شهادت سیده نساء عالمیان است. ای کاش این ماجرای سنگین و تلخ یک رویا بود اما تحقیقات و تاملات دقیق علمی نشان می دهد واقعه شهادت دختر پیامبر اسلام یک حقیقت محض است.
گرچه بررسی این موضوع هرگز نباید به وحدت و برادری میان مذاهب مختلف اسلامی خدشه ای حتی اندک وارد نماید اما نخبگان و علمایی از هر مذهب که در این موضوع اختلاف کرده اند می توانند برای کشف شدن حقیقت در محیطی کاملا گرم و علمی و به دور از تعصبات و احساسات و با اهتمام تام به حفظ وحدت و برادری به تحقیق و بررسی بپردازند. 
در طول تاریخ اسلام و در راستای اثبات شهادت حضرت زهرا(س) ادله بسیاری وجود دارد که در همین جهت و در طول تاریخ اسلام  کتاب ها و مقالات متعددی تالیف و منتشر شده است. در این مطلب به انتشار اولین بحث از سلسله مباحث دکتر محمدحسین رجبی دوانی ، استاد برجسته تاریخ اسلام با موضوع فاطمیه می پردازیم و در پایان به برخی از ادله اثبات شهادت حضرت زهرا(س) می پردازیم. 

بررسی وفات یا شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)
 به مناسبت ایام فاطمیه نکاتی را در چند بخش پیرامون واقعه و فاجعه شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها سرور بانوان دو عالم و بزرگ بانوی بهشتی تقدیم حضور مخاطبان عزیز می نمایم.

1. اولین بحث، در ارتباط با شهادت آن حضرت یا مرگ طبیعی ایشان است .؟
1- منابع اهل تسنن عنوان می کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، حال آنکه جای سوال است که چگونه یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در زمان حیات پدر در اوج نشاط و شادابی و جوانی بوده است، به یکباره دچار ضعف و بیماری گردد و در عنفوان جوانی از دنیا برود.

-در نقل‌هایی از ائمه اطهار علیهم‌السلام و در زیارت وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آن وجود مقدس اذعان شده است و به صراحت شهادت آن حضرت ذکر شده است. آن وجود مقدس در دفاع از ولایت با ایستادگی و مقاومتی که از خود نشان داد به عنوان بزرگترین الگوی دفاع از ولایت و ولایت مداری برای تمام مردان و زنان شناخته شد و راهنمای همگان در مسیر هدایت دنیا و آخرت گردید.

3-گذشته از روایاتی که در ارتباط با شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها داریم، اهتمام بزرگان دینی ما به این امر هم خود جای توجه دارد. برخی از مخالفان و متعصبان عامه اینگونه مطرح می‌کنند که شیعه تا چندی پیش سخن از شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام به زبان نمی آورده است و در چند سال اخیر است که این مطلب را عنوان می‌کنند. حال آنکه از گذشته و پیش از انقلاب اسلامی به عنوان شهادت حضرت زهرا علیها السلام مراسم برگزار می‌شد و این روز گرامی داشته می‌شد.

4- اما بعد از انقلاب اسلامی هر دو نقلی که برای شهادت آن حضرت ذکر شده است، یعنی ۷۵ روز و ۹۵ روز بعد از ارتحال نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گرامی داشته می‌شود و در لسان حضرت امام خمینی رضوان الله علیه در همان سال های اول انقلاب واژه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به خوبی و به صراحت بیان شده است و همچنین رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی با همه تاکیدی که بر مساله وحدت در جامعه اسلامی و فرق اسلامی دارند به صراحت به شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام تاکید فرمودند و مراسم فاطمیه و شهادت آن بزرگترین بانوی دو عالم را هرساله در حسینیه امام خمینی برگزار می کنند.

بنابراین در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام چه به صورت نقلی و چه به صورت عقلی شک و شبهه ای وجود ندارد. در ارتباط با عوامل شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام، در مباحث بعدی حضور مخاطبان عزیز بحثی ارائه خواهد شد.

نگاهی گذرا به برخی از ادله شهادت حضرت زهرا(س)
شهادت حضرت فاطمه زهراء (س) واقعیتی است كه منابع حدیثی و تاریخ شیعه و سنّی بر آن گواه است. برخی به علت عدم آشنائی با حدیث و تاریخ، در این واقعیت تردید نموده اند. از اینرو گوشه ای از شواهد این مصیبت بزرگ را تنها از منابع معتبر اهل سنّت تقدیم پویندگان حق و حقیقت می نمائیم. قال رسول اللَّه (ص): «... فتكون اوّل من یلحقنی من اهل بیتی فتقدم علیّ محزونة مكروبة مغمومة مقتولة ».

(فاطمه) اولین كسی از اهل بیتم می باشد كه به من ملحق می گردد، پس بر من وارد می شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول...
فرائد السمطین ج 2، ص 34

قال موسی بن جعفر (ع): انَّ فاطمة (س) صدّیقة شهیده.
اصول كافی ج 1، ص 381

تاریخ و حدیث اهل سنت و شیعه گواه شهادت جانكاهی است كه قافیه بزرگترین مرثیه تاریخ بشریت را می سازد. كوشش پی گیر هواداران بانیان این مصیبت نتوانسته است آن را از آخر این مرثیه جانگداز پاك كند. و هیهات، هیهات. از نوك قلم پوزش می طلبم و او را به بردباری و شكیبایی فرا می خوانم تا شاید بتوانم فریاد تاریخ را بر این فاجعه جانگداز به رشته تحریر درآوردم.

 شهادت تنها یادگار پیامبر، «ام ابیها» صحیح بخاری، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبی (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سیراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و... «سیده نساء العالمین»، «سیدة نساء اهل الجنّة» و... پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجیعترین وضع، آن هم بوسیله... یعنی چه؟

آیا ممكن است؟ این خبر گوش هر انسان آزاده ای را می خراشد، هر عقلی را متحیّر می سازد، بر هر عاطفه ای سنگین می آید. گویا این همان امانتی است كه بر كوهها و دریاها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نیاوردند.

شاید همین امر موجب گردید تا توجیه گران تاریخ و افسانه پردازان الفت این واقعیت مسلم تاریخی را انكار كنند. امّا چه می شود كرد، ای كاش زبان لال می شد، قلم می شكست این خبر دهشت بار را نمی شنیدیم. و ای كاش آسمانها فرو می ریخت، كوهها متلاشی می شد، جهان بپایان می آمد و این فاجعه رخ نمی داد. چگونه بگویم؟ به كه بگویم؟ چگونه ناله سركنم؟ چگونه فریاد كشم؟ كه این واقعیت تلخی است كه تاریخ و حدیث معتبر گواه آن است.

این آوای شوم نه تنها از مسلّمات منابع معتبر شیعه است، بلكه معتبرترین كتابهای اهل سنت بر این مصیبت شاهدند. صحیح بخاری - معتبرترین كتاب، پس از قرآن در نزد اهل سنت - طلیعه این مصیبت را از قول ابن عباس در ضمن حدیثی چنین توصیف می كند «الرزیّة كلّ الزریّة» مصیبت آن مصیبتی كه بر هر مصیبتی برتری دارد، بلكه آن مصیبتی كه همه مصائب را در بر می گیرد، زمینه سازی برای این مصیبت عظمی بود. نسبت هذیان و... به پیامبر اكرم (ص) «غلبه الوجع» برای جلوگیری تأكید بیشتر بر سفارشات آن حضرت درباره شهید این مصیبت و... بود. و با جمله «عندنا كتاب اللَّه حسبنا» كتاب را از عترت جدا كرده و زمینه «الرّزیّة كلّ الرّزیّة» را فراهم كردند.

اینك متن حدیث ابن عباس گفت:
چون بیماری رسول خدا (ص) شدید گردید، فرمود: چیزی بیاورید تا بر آن برای شما نوشته ای بنویسم كه بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (ص) بیماری چیره گردیده، كتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف كردند وجنجال بالا گرفت. پیامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خیزید درگیری در حضور من سزاوار نیست. پس ابن عباس بیرون رفت ومی گفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد كه بین پیامبر (ص) ونوشتارش حائل گردیدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلی الله علیه و سلم) وجعه، قال: ائتونی بكتاب اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلی الله علیه و سلم) غلبه الوجع وعندنا كتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وكثر الغلط، قال: قوموا عنّی ولاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن عباس یقول: انّ الرزیّة كلّ الرزیّة ماحال بین رسول اللَّه (صلی الله علیه و سلم) وبین كتابه.»

منابع: صحیح بخاری، ج 1، ص 120، كتاب العلم، باب 82 كتابة العلم، حدیث 112. و ج 3، ص 318، كتاب المغازی، باب 199 مرض النّبیّ (ص) و وفاته، حدیث 872. و ج 4، ص 225، كتاب المرض و الطب، باب 357 قول المریض قوموا عنّی، حدیث 574. و ص 774، كتاب الاعتصام، باب 1191 كراهیة الخلاف، حدیث 2169.

شاید آنانكه كلام ابن عباس را می شنیدند كه می گوید: «الرّزیّة كلّ الرّزیّة» وای مصیبت جامع، حیران و آشفته خاطر بودند كه یعنی چه؟ ! ابن عباس چه می گوید؟ ! امّا پس از چند روز انگشت شمار نسبت دهنده هذیان و یاوه گویی به پیامبر (ص) كلام دیگری گفت: به خدا قسم خانه را با شما آتش می زنم. این ماجرا در منابع فراوانی از اهل سنت آمده كه فقط به چند نمونه آن اشاره می شود.

الف: ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابی شیبه، شیخ و استاد بخاری، در كتاب المصف، می گوید:
«آنگاه كه بعد از رسول خدا (ص) برای ابوبكر بیعت می گرفتند. علی (ع) وزبیر برای مشورت در این امر نزد فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) رفت وشد می كردند. عمر بن خطاب با خبر گردید وبنزد فاطمه (س) آمد وگفت: ای دختر رسول خدا (ص) ! به خدا در نزد ما كسی از پدرت محبوبتر نیست وپس از او محبوبترین تویی ! ! وبه خدا قسم این امر مرا مانع نمی شود كه اگر آنان نزد تو جمع شوند، دستور دهم كه خانه را با آنها به آتش كشند. اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه (س) بیرون شد، علی (ع) و... به خانه بر گشتند. پس فاطمه (س) گفت: می دانید كه عمر نزد من آمد، وبه خدا قسم یاد كرده اگر شما (بدون اینكه با ابوبكر بیعت كنید) به خانه برگردید خانه را با شما آتش می زند؟ وبه خدا قسم كه او به سوگندش عمل خواهد كرد »

«حین بویع لأبی بكر بعد رسول اللَّه (ص) كان علیّ والزبیر یدخلان علی فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فیشاورونها ویرجعون فی أمرهم، فلمّا بلغ ذلك عمر بن خطاب، خرج حتّی دخل علی فاطمة فقال: یا بنت رسول اللَّه (ص) واللَّه ما أحد أحب إلینا من أبیك وما أحد أحب إلینا بعد أبیك منك، وأیم اللَّه ما ذلك بمانعی أن اجتمع هؤلاء النفر عندك أن أمرتهم أن یحرق علیهم البیت. قال: فلمّا خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون انّ عمر قد جائنی وقد حلف باللَّه لإن عدتم لیحرقنّ علیكم البیت، وأیم اللَّه لیمضینّ لما حلف علیه. »

منبع: كتاب المصنف، ج 7، ص 432، حدیث 37045، كتاب الفتن.

ب: همین مضمون را سیوطی در مسند فاطمه، آورده است. سیوطی، مسند فاطمه، ص 36. ج: ابن عبدالبر، در الاستیعاب، نیز این داستان را نقل كرده است. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 3، ص 975. و...:

و سپس با مشعلی بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آیا من نظاره گر باشم و تو خانه مرا آتش بزنی؟ گفت: بلی. چنانكه بلاذری می گوید: « ابوبكر به علی (ع) پیام فرستاد تا با وی بیعت كند امّا علی نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد، فاطمه (س) نا گاه عمر را با مشعل در خانه اش یافت، پس فرمود: یابن الخطّاب ! آیا من نظاره گر باشم وحال آنكه تو در خانه ام را بر من به آتش می كشی؟ ! عمر گفت: بلی. »

«انّ ابابكر ارسل الی علیٍّ یرید البیعة، فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیلة فتلقته فاطمة علی الباب، فقالت فاطمة: یابن خطاب ! أتراك محرقاً علیَّ بأبی؟ ! قال: نعم. »

منبع: بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 586.

وابوالفداء نیز می گوید:
« سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوی علی وآنانكه با او بودند فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه (س) بیرون كند. وگفت: اگر از دستور تو سر باز زدند با آنان بجنگ. پس عمر مقداری آتش آورد تا خانه را آتش زند. پس فاطمه (س) بر سر راهش آمد وفرمود: كجا؟ ای پسر خطاب ! آمده ای تا كاشانه ما را به آتش كشی؟ ! گفت: بلی. یا در آنچه امت وارد شده اند وارد شوند. »

« ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الی علیٍ ومن معه لیخرجهم من بیت فاطمة (رضی اللَّه عنها) وقال: ان ابی علیك فقاتلهم، فاقبل عمر بشی ء من نار علی ان یضرم الدار، فلقیته فاطمة (رضی اللَّه عنها) وقالت: الی این یابن الخطّاب؟ ! أجئت لتحرق دارنا؟ ! قال: نعم، او یدخلوا فیمادخل فیه الامّة. »

منبع: ابوالفداء، تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156. دار المعرفة، بیروت.

***
این سخن و این رفتار تفسیری بر كلام ابن عباس «الرزیّة كلّ الزریّة» گردید. نه، سخن ابن عباس تفسیری به گستردگی تاریخ، بلكه به وسعت... دارد، كه در این رزیّه و ماتم، تاریخ قصیده ای سروده است، كه این گفته و كرده عمر جزء اوّلین مصرعهای آن قصیده بود. شاید ابن عباس هم از آن غزلی كه عمر سرائید «غلبه الوجع» در ابتدا «الرزیّة كلّ الزریّة» را درك نمی كرد. و تنها پیامبر اكرم (ص) در بستر بیماری این غزل غم را تا به پایان خواندند، كه درد و تلخی آن، سختی بیماری را تحت الشعاع قرار داد. از اینرو عالم بزرگ سنی شافعی جوینی - استاد جمعی از علمای اهل سنت، كه یكی از شاگردانش - ذهبی - كه به شاگردیش افتخار می كند و می گوید:

سمعت من الإمام المحدّث الأوحد الأكمل فخرالإسلام صدرالدّین... و كان دیّناً صالحاً.

منبع: تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1505، رقم 24.

از پیامبر اكرم (ص) نقل می كند كه فرمود:
«چون به دخترم فاطمه می نگرم بیاد می آورم آنچه را كه بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنكه در خانه اش ذلّت وارد گردیده، از وی هتك حرمت شده، حقش غضب، و ارثش منع شده، پهلویش شكسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمی آورد « یا محمداه ».... پس او اولین كسی از اهل بیتم می باشد كه به من ملحق می گردد، پس بر من وارد می شود، محزون، مكروب، مغموم، مقتول... ».
 
«..وانّی لمّا رأیتها ذكرت ما یصنع بعدی، كانّی بها وقد دخل الذّل بیتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقّها ومنعت ارثها وكسرت جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی: یإ؛ محمداه...فتكون اوّل من یلحقنی من أهل بیتی فتقدم علیّ َ محزونة مكروبة مغمومة مغصوبة مقتولة. »

فرائد السمطین، ج 2، ص 34، 35 طبع بیروت.

هنگامی با مشعل آتش برای تسلیت دختر پیامبر اكرم (ص) آمدند كه وی «به محسن» باردار بود و تهاجم به خانه و... موجب قتل محسن طفلی كه هنوز پابه دنیا ننهاده بود گردید. چنانكه ابن ابی دارم - آنكه ذهبی وی را «الامام الحافظ الفاضل... كان موصوفاً بالحفظ و المعرفة» خوانده - جمله «إنّ عمر رفس فاطمة حتّی اسقطت بمحسن ؛ عمر لگدی بر حضرت زهرا (س) زد تا محسن سقط گردید ». را مورد تقریر و تأیید قرار داده، تا مورد نكوهش گروهی قرار گرفت.

«كان ابن ابی دارم مستقیم الامر عامة دهره ثم فی آخر ایامه كان اكثر ما یقرء علیه المثالب حضرته و رجل یقرء علیه ان عمر رفس فاطمة حتی اسقطت بمحسن. »

سیر اعلام النبلاء، ج 15، ص 578.
 
روشن است زنی كه در اثر تهدید به احراق بیت و آتش زدن خانه اش و سقط جنینش و... مریض گردد و مرض او در زمان كوتاهی منجر به فوت وی شود، این فوت شرعاً و عرفاً و عقلاً قتل و شهادت محسوب می گردد، و به عامل جنایت مستند می باشد، و نیازی به دلیل دیگری ندارد. از اینرو است كه ائمه معصومین: واهل بیت رسول خدا (ص) مادر خود را شهید می خواندند. چنانكه حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود:

«إنّ فاطمة (س) صدیقة شهیدة»

اصول كافی، ج 1، ص 381، ح 2.

با آنچه گفته شد جای تردیدی باقی نمی ماند، و شهادت دختر پیامبر (ص) برای هیچ شیعه و سنی منصف و غیرمتعصبی قابل انكار نیست. در عین حال باز هم این قصّه بر باورهای بسیاری سنگین می آید و جا دارد كه فریاد برآورند كه: آه چه می گوئی؟ چه می نویسی؟ ساكت باش؟ مگر ممكن است راست باشد؟ اگر راست است، پس چرا افلاك می گردند؟ خورشید می تابد؟ و.... مگر خدا به پیامبرش نفرمود: «لولاك لما خلقت الأفلاك» و پیامبر اكرم (ص) درباره دخترش نفرمود: «فاطمة بضعة منّی؛ فاطمه پاره تن من است»؟

 

شاید بخاری به دروغ، طلیعه این غزل را سروده است «غلبه الوجع»، «عندنا كتاب اللَّه حسبنا»، «الرزیّة كلّ الزریّة»؟ مگر صحیح بخاری معتبرترین كتاب اهل سنت نیست؟ چرا این جملات را آن قدر تكرار كرده؟ چرا وی مراسم غریبانه به خاك سپاری فاطمه را در نیمه شب دور از انظار خلیفة و... ذكر كرده؟ ومی گوید:
چون فاطمه وفات كرد شوهرش علی (ع) وی را شبانه به خاك سپرد وابوبكر را خبر نكرد وخود بر او نماز گزارد.
فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابكر و صلّی علیها...

صحیح بخاری، ج 3، ص 253، كتاب المغازی، باب 155 غزوة خیبر، حدیث 704.

چرا كراهیت علی (ع) ملاقات با عمر را ذكر كرده؟ ... أن ائتناو لا یأتنا احد معك كراهیّة لمحضر عمر.

همان مدرك اگر بخاری می بود شاید می گفت: من تنها نبودم، مسلم هم همین جریان را نقل كرده وگفته است: كه ابن عباس بر این رزیّة چنان گریست كه از اشكاهایش ریگها تر شدند:
« قال ابن عباس: یوم الخمیس وما یوم الخمیس، ثمّ بكی حتّی بلّ دمعه الحصی ، فقلت یا بن عباس وما یوم الخمیس؟ قال: اشتدّ برسول اللَّه (صلی الله علیه و سلم) وجعه فقال ائتونی اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدی فتنازعوا وما ینبغی عند نبیّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعونی... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه ای سپس گریست تا آب دیدگانش ریگها را تر كرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چیست؟ گفت: بیماری رسول خدا (ص) شدید گشت، پس فرمود: بیاورید تا برای شما نوشتاری بنویسم كه بعد از من گمراه نشوید. پس نزاع كردند، ونزاع در نزد پیامبر سزاوار نیست، و گفتند او را چه شده است، هزیان می گوید، از او جویاشویم، فرمود، رها كنید مرا...
صحیح مسلم، ج 3، ص 455، كتاب الوصیّه باب 5 الوقف ح 22.

ابن ابی شیبه استادم قبل از من فاجعه را روشن تر بیان كرده كه تهدید بآتش كشیدن خانه را ذكر كرده. مطلب روشن تر از آن است كه بتوان آن را مخفی كرد، چه اینكه این مطلب در منابع معتبر ما اهل سنت فراوان آمده.

شاید كسی تصّور كند: آنچه به سند صحیح ومعتبر ثابت وغیر قابل انكار است، تهدید به آتش كشیدن خانه فاطمه (س) است، امّا اصل آتش زدن ثابت نیست. بلی، كلام ابن ابی شیبه به تنهایی آتش زدن بیت وحی را ثابت نمی كند، امّا بخاری با نقل بیعت نكردن علی (ع) با ابوبكر از به آتش كشیدن بیت نبوّت خبر می دهد. زیرا در نقل ابن ابی شیبه خواندیم كه عمر قسم یاد كرد اگر بیعت نكنند دستور می دهم تا خانه را با اهلش آتش زنند. آنچنان سوگند عمر جدّی بود كه فاطمه (س) سوگند می خورد كه عمر به قسمش وفا خواهد كرد. وبخاری آورده است:

«فاطمه (س) بر ابوبكر غضب نمود پس با وی قهر كرد پس با او سخنی نگفت تا وفات نمود وبعد از پیغمبر (ص) شش ماه زندگی كرد... (و علی (ع)) در این ماههابیعت نكرد.
«فوجدت فاطمة علی ابی بكر فی ذلك فهجرته فلم تكلمه حتّی توفیّت وعاشت بعد النّبیّ (صلی الله علیه و سلم) ستّة اشهر... ولم یكن یبایع تلك الاشهر. »
صحیح بخاری، ج 3، ص 253، كتاب المغازی، باب 155 غزوة خیبر، حدیث 704. 

پس بنا بر این چنانكه بلاذری در انساب الاشراف می گوید:
« فلم یبایع فجاء عمر ومعه فتیلة ».
عمر به مقتضای قسمش عمل كرد وبیت اهل البیت را به آتش كشید.

وآنچه برخی نقل كرده اند كه علی (ع) پس از تهدید ناگزیر از بیعت شد ونوبت به احراق نرسید، مخالف نقل بخاری است، كه در نزد اهل سنت از اعتبار بیشتری برخوردار است، ونیز شواهد حدیثی وتاریخی، آن رامردود می داند. بلی قافیه این مرثیه و نوحه با سرودن طلیعه آن به زبان هر سراینده ای جاری می شود، چون با قسم به آتش زدن خانه، وسپس برای وفاء به قسم با مشعل به در خانه آمدن، و سقط جنین و... از دنیا رفتن پس از مدت كوتاهی، قتل و شهادت و مستند به این مقدمات خواهد بود.

هر چند بعضی از ناقلین این مرثیه و مصیبت به نتیجه آن تصریح نكرده باشند. امّا همانطور كه گذشت این مرثیه به وسیله پدر فاطمه (س) پیامبر اكرم (ص) و فرزندانش ائمه اطهار: تا پایان سرائیده شد. تا اینجا به گوشه ای از شواهد تاریخی حدیثی بر شهادت فاطمه زهرا (س) از منابع معتبر اهل سنت اشاره شد. مطلب آنقدر واضح و روشن است كه نیازی به تكثیر منابع نیست.

امّا از طرف دیگر فاجعه آن قدر بزرگ و سنگین است كه هر چند نتوان در ادلّه و مستندهای تاریخی و حدیثی آن خدشه نمود، امّا باز هم عواطف و احساسات به سختی می تواند آن را باور كند.

مگر علی (ع) نبود؟ چگونه جرأت كردند؟ علی (ع) می دید؟ می دید فاطمه (س) را می زدند؟ می دید آتش شعله می كشد؟ می دید مصیبتهایی كه روزگاران را همچون شب تار و سیاه كرده است بر فاطمه (س) می بارد؟ ! چگونه جرأت كردند؟

مگر ندیده بودند علی (ع) در خیبر را چگونه از جا كند؟ مگر ندیده بودند علی (ع) مرحب را چگونه دو نیم كرد؟ مگر ندیده بودند علی (ع) عمرو بن عبدود را...؟ مگر ندیده بودند؟؟؟
مگر ندای جبرئیل را نشنیده بودند «لا سیف الاّ ذوالفقار و لا فتی الاّ علی» چگونه جرأت كردند؟ بلی علی (ع) را دیده بودند.

ای كاش علی (ع) را فقط در این صحنه ها دیده بودند تا جرأت نمی كردند. حلم علی را هم كه از كوهها سختتر بود دیده بودند.
یافته بودند كه علی (ع) نفس پیغمبر (ص) است، و پیغمبر را نیز سالها آزموده بودند، اكنون شروع ماجرا نبود. قبل از آن بر پیامبر (ص) جرأت می كردند. و او را می آزردند ! آن هم نه آزاری همچون آزار مشركان مكّه، كه بر آن حضرت سنگ و خاك و خاكستر و زباله می ریختند ! از آن زشتتر ! و نه آزاری همچون آزار مشركان و یهود و نصاری در جنگها با تیر و نیزه و شمشیر، بلكه از آن سختتر ! آزار در مورد همسران پیامبر (ص): آه چه دشوار است بر غیرت اللَّه. باید سر بر دیوار نهاد و تا ابد بر مظلومیت محمد (ص) خون گریست « كه او فرمود: «ما اوذی نبیّ بمثل ما اوذیت» بجای اینكه با پیروزی ها اذیّت و آزارها كم شود افزون می گردید ! و با رحلتش به اوج رسید.

یافته بودند كه سماحت و عظمت پیامبر (ص) بر شجاعت و قدرتش فزونی دارد. دیده بودند در مقابل اذیّتهای مشركین قریش نفرین نمی كرد و می فرمود «انّ قومی لا یعلمون» و در مقابل آنانكه بر آن حضرت شمشیر كشیده بودند فرمود: «اذهبوا انتم الطّلقاء» لذا بر آن حضرت جرأت می كردند.

او حیا می كرد كه خود در مقابل آزارهایی كه بر وی وارد می شد اعتراض كند، او دین خدا را پاس می داشت، و خدا به دفاع از او می پرداخت.

از آیات سوره احزاب استفاده می شود كه: جمعی سرزده و بدون اذن وارد خانه پیامبر (ص) می شدند. چون آنها را دعوت به میهمانی می كردند، پس از پذیرایی دور هم می نشستند و با هم به گفتگوهای بیهوده و حتی آزاردهنده ای می پرداختند.  پیامبر از این وضع آزرده می گشت. امّا حیا مانع بود تا آنها را از این رفتارهای ناهنجار و ناشایسته منع كند. خداوند آیاتی را فرو فرستاد و آنها را از این رفتار ناشایست خصوصاً در مورد همسران پیامبر بر حذر داشت.

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَنْ یُؤْذَنَ لَكُمْ إِلی طَعامٍ غَیْرَ ناظِرینَ إِناهُ وَ لكِنْ إِذا دُعیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسینَ لِحَدیثٍ إِنَّ ذلِكُمْ كانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیی مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا یَسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِن .

ای كسانی كه ایمان آورده اید ! به خانه های پیامبر داخل نشوید مگر بشما برای صرف غذا اجازه داده شود، بدون اینكه چشم به ظرف غذای وی بدوزید، امّا هنگامی كه دعوت شدید داخل شوید، ووقتی غذا خوردید پراكنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث وگفتگو ننشینید، این عمل، پیامبر را می آزارد، ولی از شما شرم می كند (وچیزی نمی گوید)، امّا خدا از (بیان) حق شرم ندارد. وهنگامی كه چیزی از آنان (همسران پیامبر) می خواهید از پشت پرده بخواهید، این كار برای پاكی دلهای شما وآنها بهتر است
سورة الاحزاب، آیة 53.

و سپس فرمود:
شما حق ندارید پیامبر (ص) را بیازارید و پس از او با همسرانش ازدواج كنید این رفتار شما نزد خداوند بزرگ است

وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیما
سورة الاحزاب، آیه 53.

و پس از چند آیه می فرماید:
آنانكه خدا و پیامبرش را می آزارند، خداوند برآنها در دنیا و آخرت لعن می فرستد و برای آنان عذابی خار كننده آماده فرموده است.

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنهَُمُ اللَّهُ فیِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لهَُمْ عَذَابًا مُّهِینًا
سورة الاحزاب، آیه 57.

شاید بتوان یكی از اهم مصادیق آزار پیامبر (ص) را داستانی كه بخاری آورده است به شمار آورد. حاصل داستان این است كه زنان پیامبر اكرم (ص) در تاریكی شب با پوشش كامل به مكانی كه خلوت و مناسب بود برای قضاء حاجت می رفتند. چون ام المؤمنین سوده قد بلندی داشت یا تنومند بود عمر وی را شناخت و فریاد برآورد كه ای سوده تو نمی توانی خود را از ما پنهان كنی، بدان كه ما تو را شناختیم. سوده بر می گردد، و به پیامبر شكوه می برد و آن حضرت می فرماید شما رخصت داده شده اید كه برای حوائجتان خارج شوید. این داستان را بخاری در سه جا از كتاب صحیحش آورده است.

1- در كتاب التفسیر سورة الاحزاب در ذیل آیات فوق:
« عن عَائِشَةَ  قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بعد ما ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا وَكَانَتْ امْرَأَةً جَسِیمَةً لَا تَخْفَی علی من یَعْرِفُهَا فَرَآهَا عُمَرُ بن الْخَطَّابِ فقال یا سَوْدَةُ أَمَا والله ما تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا فَانْظُرِی كَیْفَ تَخْرُجِینَ قالت فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً وَرَسُولُ اللَّهِ e فی بَیْتِی وَإِنَّهُ لَیَتَعَشَّی وفی یَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فقالت یا رَسُولَ اللَّهِ إنی خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِی فقال لی عُمَرُ كَذَا وَكَذَا... فقال إنه قد أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ »

عایشه گفت: پس از آنكه آیه حجاب نازل گردید، سوده برای قضای حاجتش بیرون رفت، او زنی تنومند بود، از اینرو نمی توانست خود را از كسانیكه او را می شناختند پنهان كند عمر بن خطاب او را دید، وگفت: ای سوده ! به خدا نمی توانی خود را از ما مخفی نگاه داری، پس فكر كن چگونه خارج شوی گفت: پس بادگرگونی باز گشت وبر پیامبر وارد شد وگفت: یا رسول اللَّه ! من برای برخی از نیازهای خود بیرون رفتم: عمر به من چنین وچنان گفت... پس (پیامبر اكرم (ص) فرمود: شما اجازه داده شده اید تا برای نیازهایتان خارج شوید.
صحیح بخاری، ج 3، ص 451 باب 45، حدیث 1220.

2- در كتاب النكاح باب خروج النساء لحوائجهن:
« عن عَائِشَةَ قالت خَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ لَیْلًا فَرَآهَا عُمَرُ فَعَرَفَهَا فقال إِنَّكِ والله یا سَوْدَةُ ما تَخْفَیْنَ عَلَیْنَا فَرَجَعَتْ إلی النبی e فَذَكَرَتْ ذلك له وهو فی حُجْرَتِی یَتَعَشَّی وَإِنَّ فی یَدِهِ لَعَرْقًا فَأَنْزَلَ علیه فَرُفِعَ عنه وهو یقول قد أَذِنَ الله لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوَائِجِكُنَّ »

(عایشة گفت: شبی سوده بنت زمعه بیرون رفت، عمر او را دید وشناخت، وگفت: به خدا ای سوده نمی توانی خود را از ما مخفی نگاه داری گفت: بسوی پیامبر (ص) باز گشت، پس ماجرا را برای آن حضرت نقل كرد، واو (ص) می فرمود: خدا به شما اجازه داده است تا برای نیازهایتان خارج شوید.)
همان، ج 4، ص 75، ب 116، ح 166.

3- كتاب الوضوء باب خروج النساء الی البراز.
« عن عَائِشَةَ أَنَّ أَزْوَاجَ النبی  كُنَّ یَخْرُجْنَ بِاللَّیْلِ إذا تَبَرَّزْنَ إلی الْمَنَاصِعِ وهو صَعِیدٌ أَفْیَحُ فَكَانَ عُمَرُ یقول لِلنَّبِیِّ (ص) احْجُبْ نِسَاءَكَ فلم یَكُنْ رسول اللَّهِ (ص) یَفْعَلُ فَخَرَجَتْ سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ زَوْجُ النبی (ص) لَیْلَةً من اللَّیَالِی عِشَاءً وَكَانَتْ امْرَأَةً طَوِیلَةً فَنَادَاهَا عُمَرُ ألا قد عَرَفْنَاكِ یا سَوْدَةُ حِرْصًا علی أَنْ یَنْزِلَ الْحِجَابُ »

عایشه گفت: همسران پیغمبر (ص) در شب برای قضای حاجت به زمین وسیعی می رفتند، عمر به پیامبر می گفت: زنانت را از نامحرمان بپوشان امّا پیامبر (به نصیحت عمر) عمل نمی كرد، تا شبی سوده بنت زمعه كه قامتی بلند داشت پس از پاسی از شب بیرون شد، پس عمر فریاد بر آورد: ای سوده بدان كه تو را شناختیم، چون وی بر نزول آیه حجاب حریص بود.
همان، ج 1، ص 136، ب 109، ح 143.

معمولاً مفسرین شأن نزول آیات فوق را دو قضیّه ذكر كرده اند:
1- داستان فوق

2 - اینكه یكی از اصحاب پیامبر (ص) گفت: چون پیامبر از دنیا رود من با فلان همسرش ازدواج خواهم كرد، این سخن به آن حضرت رسیده بسیار آزرده شد، پس آیات فوق نازل گردید. گروهی از مفسران این شأن نزول را ذكر كرده اند از آن جمله است طبری در جامع البیان، و آلوسی در روح المعانی، و ابن كثیر در تفسیر القرآن العظیم، ابن كثیر صحابی مورد شأن نزول آیه را طلحه و همسری را كه در نظر داشته عایشه دانسته است.

با وجود اینكه داستان عمر و سوده بعد از نزول آیه حجاب واقع گردیده به طوریكه در متن حدیث آمده است «بعد ما ضرب الحجاب». در عین حال سوء ادب و شرمنده نمودن و اذیت و آزار ام المؤمنین سوده حرم پیامبر را - كه موجب آزردگی رسول خدا شده و یكی از اسباب نزول آیه شریفه (و ما كان لكم ان تؤذوا رسول اللَّه) حق اذیت و آزار پیامبر (ص) را ندارید - را جزء فضائل عمر و یا به تعبیر دیگر از موافقات عمر به شمار آورده اند مثلا آلوسی پس از قبول اینكه كار عمر خلاف ادب و شرمنده نمودن سوده حرم رسول اللَّه (ص) و آزردن او است، می گوید:

عمر در این كار عیبی نمی دیده، چون گمان می كرده كه بر این كار خیر عظیمی مترتب می گردد.

«وذلك أ حد موافقات عمر (ره) وهی مشهورة، وعدّ الشّیعة ما وقع منه من المثالب، قالوا: لما فیه من سوء الأدب وتخجیل سوده حرم رسول اللَّه (صلی الله علیه و سلم) وایذائها بذلك. واجاب أهل السّنة، بعد تسلیم صحة الخبر أنّه (ره) رأی أن لابأس بذلك، لما غلب علی ظنّه من ترتب الخیر العظیم... »
تفسیر روح المعانی، ج 22، ص 72.

و نیز بخاری - یا برخی از راویان حدیث - در كتاب وضوء این داستان را چنین توجیه كرده اند، كه این اهانت و سوء ادب «حرصاً علی أن ینزل الحجاب» بوده.
صحیح بخاری، ج 1، كتاب الوضوء، باب 109 خروج النّساء الی البراز.

و حال آنكه خود در تفسیر سوره احزاب گفته است: این داستان پس از نزول آیه حجاب بوده است. همان

این امر موجب گردیده تا برخی از شارحان بخاری ناگزیر شوند برای جمع بین این احادیث بگویند شاید این داستان مكرّر تحقق یافته است.

«قال الكرمانی: فان قلت: وقع هنا أنّه كان بعد ضرب الحجاب، وتقدم فی الوضوء أ نّه كان قبل الحجاب، فالجواب: لعله وقع مرتین. »
فتح الباری، عسقلانی، ج 8، ص 391.

به هر حال، آنگاه كه حكومت در دست پیامبراكرم (ص) بود، و آنان محكوم بودند، بر آن حضرت جرئت می كردند. گاه با آرزوی رحلت پیامبر، خیال ازدواج با همسرش را در سر می پروراندند، گاه با عبارات توهین آمیزی همسران پیامبر (ص) را مخاطب قرار می دادند.

آه، این چه جرئتی وقیحانه است؟ تصور رحلت رهبران دینی برای ارادتمندانشان بسیار دشوار است. آه چه مظلومیتی؟ آه چه غربتی؟ یا رسول اللَّه «اصبنا بك یا حبیب قلوبنا فما اعظم المصیبة حیث انقطع عنا الوحی و حیث فقدناك». هنوز 60 بهار از عمر شریف و مباركت نگذشته بود كه تو را درباره همسرانت آزردند ! هوای ازدواج با همسرانت را پس از رحلتت در سر پروراندند ! با جمله های اهانت آمیز با ناموست سخن راندند ! تا خدا فرمود (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً)

آه چه جرئتی؟ آیا این قوم پس از آنكه خود به حكومت رسیدند، و فاطمه (س) و اهل بیت پیامبر (ص) در ظاهر محكوم و مقهور گردیدند، برای پی گیری اهدافشان جرأت نخواهند داشت؟ چون دختر پیامبر است؟ چون همسر علی است؟ چون مصیبت زده است؟ آن هم به بزرگترین مصائب؟ نه، این امور بر جرئت آنان می افزود.

امّا هنوز جای سؤال است كه چرا از شجاعت پیامبر (ص) و علی علیه السلام نمی هراسیدند و جرأت می كردند؟ یا به تعبیر دیگر، چرا پیامبر و علی صلوات اللَّه علیهما از شجاعت و غیرت خود بهره نمی گرفتند، تا مخالفان چنان جرأت كنند و بر آنها چیره شوند؟

اولاً: خاندان پیامبر (ص) همانند دیگران نیستند.
آنچه آنان را به عكس العمل وا می دارد فقط امر الهی و رضای اوست. آنان بر اساس تعصب، غضب، منافع شخصی، دفاع از خود و متعلقات خود حركت نمی كنند. بلكه تنها مدافع دین و تابع وظیفه و امر الهی اند. امیرالمومنین علی (علیه السلام) تنها بر اساس امر و فرمان عمل می كرد، او امر به صبر شده بود، پس امتثالاً لامر اللَّه سبحانه صبر كرد.

ثانیاً: روشن است كه اگر به همسر یا مادر و خواهر كسی - هر چند ضعیف و غیرشجاع - هجوم برند، او در خانه نخواهد نشست و به دفاع برمی خیزد. امّا اگر بداند كه مهاجمین می خواهند با تحریك احساسات، وی را به عكس العمل وادارند تا به اهداف شوم خود برسند. اگر شخصی با تدبیر و عاقل و مسلط بر نفس خود باشد هیچگاه دشمن را با عكس العمل به اهدافش نمی رساند. امیرالمومنین (علیه السلام) می دانست آشوب و جنجال هدف مهاجمین است، تا در پرتو آن امر را مشتبه نموده و فرصت را برای معرّفی حق از علی و فاطمه علیهما السلام بگیرد. علی با صبر و بردباری نقشه شوم مهاجمین را خنثی كرد. و با فدا نمودن خود و همسرش، مسؤولیت بزرگ خود را برای حفظ دین ایفا و حجت را تا روز قیامت بر خلق تمام كرد.

و به این ترتیب پرسشهای فراوانی را پیش روی تاریخ قرارداد، كه از آن جمله است: چرا خورشید عُمْر فاطمه (س) به آن زودی غروب كرد؟ آیا به مرگ طبیعی بود؟
تهدید به آتش كشیدن خانه در آن تأثیر نداشت؟
آتش زدن در خانه چطور؟
در به پهلوزدن چطور؟
سقط جنین و بیماری پس از آن باعث شهادت نبود؟
اگر اینها نبود؟ یا اینها موجب شهادت نبود؟
پس چرا: همانطور كه بخاری ومسلم می گویند: فاطمه (س) تا آخر عمر از ابوبكر قهر بود؟
« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتی توفّیت ».
صحیح بخاری، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح 1265.

« فوجدت فاطمة علی ابی بكر فی ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّی توفّیت. »
همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازی، ب 155 غزوه خیبر، حدیث 704. و صحیح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السیر، باب 15، ح 52.

چرا در بخاری آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد؟
«فلمّا توفّیت دفنها زوجها علیٌّ لیلاً ولم یؤذن بها أبابكر وصلّی علیها. »
همان.

چرا چنانكه بخاری نقل كرده: نیمه شب دفن گردید؟
همان.

چرا قبر تنها یادگار پیامبر (ص) هنوز مخفی است؟ چرا پس از گذشت سالها از این ماجرا، مسلم آورده است كه: علی (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن می دانست؟

قال عمر لعلی وعباس: « فرأیتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأیتمانی كاذباً آثماً غادراً خائناً... »
صحیح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السیر، باب 15 حكم الفئ، حدیث 49.

شاید اگر پس از آنچه بر فاطمه (س) گذشت علی (ع) بپامی خاست و با ضاربین و قاتلین فاطمه (س) درگیر می شد. امروز تحریف گران تاریخ می گفتند علی برای گرفتن حكومت به نبرد پرداخت و در زد و خوردها و درگیریها فاطمه كشته شد و علی (ع) قاتل فاطمه است. دیگر پاسخ سؤالات فوق چنین روشن نبود.

این قبیل امور از تحریف گران تاریخ بعید نیست، چه اینكه انكار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) كمتر از این نمی باشد. تحریف گران تاریخ، توجیه كنندگان حقایق، در مورد شهید جنگ صفین، عمّار یاسر، كه پیامبراكرم (ص) فرموده بود:
« یقتله الفئة الباغیة»: تو را گروهی سركش به شهادت می رسانند.
« فراه النّبیّ (صلی الله علیه و سلم) فینفض التّراب عنه ویقول: تقتله الفئة الباغیة ویح عمّار یدعوهم الی الجنّة ویدعونه الی النّار»
صحیح بخاری، ج 1، ص 254، كتاب الصّلاة، باب 304، التعاون فی بناء المسجد.

چون صدور این حدیث از پیامبراكرم (ص) مورد اتفاق بود، و قابل انكار نبود، و یكی از ادلّه روشن بغی و بطلان قاتلین عمّار و رهبرشان بود، آنانكه برای دفاع از معاویه از هیچ مكابره ای روی گردان نبودند، روز را تاریك و شب را روشن معرفی می كردند، مگر نگفتند علی قاتل عمّار است؟ چون وی را به جنگ آورده است؟ ! غافل از اینكه پیامبر اكرم (ص) در ادامه سخنش فرموده بود:
«یدعوهم الی الجنّة و یدعونه الی النار »
همان

 عمّار آنان را به سوی بهشت می خواند و آنان عمّار را به سوی آتش دعوت می كنند.

و به این وسیله پیامبر اكرم (ص) مخالفان علی (ع) و رهبرشان را مصداق آیه شریفه:
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ   ؛ قرارداد.
سورة القصص، آیة 41.

ـــــــــــــ
پی نوشت:
بخش اول : کانالتلگرامی  رسمی اطلاع رسانی استاد رجبی دوانی
بخش دوم: موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)

منبع: وبسایت رجانیوز