تبیان، دستیار زندگی

چرا با افزایش سن، زمان در نظرمان سریع تر می‌گذرد؟

دلایل خوبی برای این احساس افراد بزرگسال تر وجود دارد. انسان ها طول مدت یک رویداد را می تواند از دو نقطه نظر متفاوت تخمین بزنند. یکی نگاه آینده نگر است و مربوط به زمانی می‌شود که یک اتفاق هنوز در حال شکل گرفتن است؛ دیگری نگاه گذشته نگر که پس از پایان یک اتفاق حاصل می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


چرا با افزایش سن، زمان در نظرمان سریع تر می‌گذرد؟


 شاید برای شما هم عجیب به نظر آید که با افزایش سن، زمان سریع تر می گذرد. محققان به تازگی به این امر واقف شده اند و دلایل زیادی برای این موضوع عنوان کرده اند. اگر می خواهید در مورد این مسئله بیشتر بدانید حتما این مقاله را مطالعه فرمایید چرا که اطلاعات کامل و جامعی در مورد این موضوع عنوان می کنیم. از اینکه مثل همیشه مارا همراهی می کنید سپاسگزاریم.

افراد میانسال و بزرگ تر اغلب اوقات می‌گویند: «چقدر وقت زود می‌گذرد!». بسیاری از انسان ها با افزایش سن احساس می کنند که زمان سریع تر می گذرد.
طبق گفته‌ روانشناسی به نام «کلادیا هموند»، “اینکه با افزایش سن احساس می‌کنیم زمان زودتر می‌گذرد، یکی از اسرارآمیزترین تجربه‌های زمان است.” خوشبختانه تلاش های محققان برای پرده برداشتن از این راز به یافته های جالبی منتج شده است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۵، روان‌شناسانی به نام‌های «مارک ویتمن» و «ساندرا لنهاف» از ۴۹۹ نفر بین سنین ۱۴ تا ۹۴ سال درباره‌ی سرعت حرکت زمان نظرسنجی کردند. تصور اکثر شرکت کنندگان از زمان برای بازه های کوتاه مدت مثل یک هفته، ماه یا حتی سال با افزایش سن تغییری نمی‌کرد. اکثر شرکت کنندگان احساس می‌کردند که ساعت به سرعت تیک تاک می‌کند.
اما محققان برای دوره‌های زمانی درازمدت مثل یک دهه، الگوی متفاوتی مشاهده کردند. افراد مسن تر اغلب تصور می کردند که زمان سریع‌تر حرکت می‌کند. وقتی از آنها خواسته شده که به زندگی شان فکر کنند، شرکت کنندگان بیشتر از ۴۰ سال احساس می کردند که زمان در دوران کودکی شان آرام تر می گذشت، سپس به طور پیوسته از دوران نوجوانی تا بزرگ سالی به سرعت پیش می رود.
دلایل خوبی برای این احساس افراد بزرگسال تر وجود دارد. انسان ها طول مدت یک رویداد را می تواند از دو نقطه نظر متفاوت تخمین بزنند. یکی نگاه آینده نگر است و مربوط به زمانی می‌شود که یک اتفاق هنوز در حال شکل گرفتن است؛ دیگری نگاه گذشته نگر که پس از پایان یک اتفاق حاصل می شود.
علاوه بر این، تجربه‌ی ما از زمان بسته به آنچه که انجام می دهیم یا احساسی که نسبت به آن داریم تغییر می کند. در واقع، وقتی که به ما خوش می‌گذرد، زمان پرواز می‌کند و زود از دست می رود. وقتی غرق در داستان یک رمان شده‌ایم، زمان زودتر می‌گذرد. اما اگر آن فعالیت را مدتی بعد به خاطر بیاوریم، به نظر می‌رسد که بیشتر از یک تجربه روزمره زمان برده است.
اما علت آن چیست؟ مغز ما تجربه‌های جدید را در حافظه کدگذاری می کند، اما این کار را برای تجربه های آشنا انجام نمی‌دهد. ارزیابی گذشته نگر ما از گذر زمان بر مبنای تعداد خاطره‌های جدید قرار دارد که در بازه‌ی زمانی خاصی ایجاد می‌کنیم. به عبارت دیگر، اگر در تعطیلات آخر هفته خاطرات جدید بیشتری در حافظه ی ما ثبت شود، سفرمان طولانی تر به نظر می‌رسد.
این پدیده که هموند آن را «پارادوکس تعطیلات» می‌ماند، نشان می دهد که چرا وقتی به گذشته می نگریم، به نظر می رسد زمان سریع تر می‌گذرد. از دوران کودکی تا بزرگ سالی ما تجربیات جدیدی کسب می‌کنیم و مهارت های زیادی یاد می‌گیریم. اما در سنین بزرگ سالی زندگی ما روتین تر می‌شود و تجربه های ناآشنای ما کمتر.
در نتیجه در حافظه ی اتوبیوگرافی ما سال های اولیه ی زندگی مان برجسته تر به نظر می رسند و احساس می‌کنیم که مدت زمان بیشتری طول کشیدند. البته این بدین معنی است که می توانیم با فعال نگه داشتن مغز، در نظرمان سرعت گذر زمان را آهسته تر کنیم، مثلا مدام مهارت های جدید یاد بگیریم، با افکار و ایده‌های تاز آشنا شویم و در مکان های ناآشنا ماجراجویی کنیم.


زمان برای شما هم سریع میگذرد؟ اگر اینطور است حتما مطلب ریز را بخوانید:

هفته ی گذشته برایم مبهم بود. هیچ چیز از آن را به خاطر نداشتم و از خودم پرسیدم، ”دوباره شنبه است؟“ به عنوان یک مادر، تماشای دوران نوباوگی دخترم گاهی شبیه نگهداشتن شن و ماسه در دستانم به نظر میرسد: علیرغم تلاشم برای نگهداشتنش از انگشتانم لیز میخورند.

چه می شد اگر به جای کشتن زمان، میتوانستیم خلقش کنیم؟

البته، بهطور فیزیکی نمیتوانیم زمان را متوقف کنیم. اما جان کویل اسکیتباز سابق المپیک و کارشناس زمان استدلال میکند که احساس گذشت زمان نتیجهی رفتارهای خود ماست، نه ساعت. وقتی که کودک بودیم، این احساس را نداشتیم؛ تمام زمانهای دنیا در اختیار ما بود. در آن زمان همه چیز هنوز جدید بود، از تجربهها تا احساسات شدید و جدید که همراه آنها میآمد. از نشاط دیدن
به گفته ی کویل، ذهن ما برای خلق داستانها طراحی شده است. بنابراین زندگی اتوماتیک و پافشاری بر برنامهریزی هر چیز این طراحی را از بین میبرد. حوادث غیرمنتظره را پذیرا باشید.
اقیانوس برای اولین بار تا آموختن دوچرخهسواری(با اولین عنوان بزرگسال، چیزهای خیلی کمی برایم جدید هستند. ما دنبال روزمرگی هستیم، تلاش میکنیم تا هیجانات را به حداقل برسانیم و اغلب مانند یک افتادنها، اما بعد هیجان موفق شدن)، ذهن ما هر درس و احساس جدیدی را همچون پردهایی نقشدار و سرشار از خاطرات جذب میکند. اما اکنون به خلبان اتوماتیک به زندگی ادامه میدهیم. همانطور که کویل توضیح میدهد، این دقیقا چرایی حرکت سریع زمان است. برای مبارزه با این احساس، کویل معتقد است که باید تجربیات جدید و احساسات را تلفیق کنیم. تحقیقات این موضوع را تایید میکند. در واقع داشتن احساسات عاطفی شدیدتر در تجربیات، خاطرات ما را غنی میسازد. اریک فین گولد، مدیر ارشد در مرکز نوآوری و خلاقیت و متخصص تجزیه و تحلیل احساسات، روابط، و استرس میگوید، خاطرات تلفیق حوادث با زمینههای عاطفی هستند. کیفیت زمینهی عاطفی، عمق جزئیات خاطرات را تعیین میکند. توصیه نمیکنم که کارهای عجیب انجام دهید، همهی ما باید پایبند مسولیتها و کارهای معمول خود باشیم. اما کویل پیشنهاد میکند که از تجربیات جدید استقبال کنید و احساسات نامطمئن (و گاهی اوقات شدید) که با آنها همراه است را بپذیرید. برای شروع از:


۱ .آنچه را که تاکنون هرگز در تصورتان هم نمیگنجیده، امتحان کنید.

شانس خود را امتحان کنید. آیا دونده هستید؟ ثبت نام کنید و بدوید، شاید کسی در یک خیریه محتاجِ به خط پایان رسیدن شما باشد. آیا در جمع خانوادگی به فردی برونگرا معروف هستید؟ یا شخصی شاد؟ در کلاس بدیههگویی ثبت نام کنید یا به انجمن تئاتر ملحق شوید. تنیس بازی میکنید؟ به مسابقههای لیگ محلی بپیوندید. این تشکلها فقط شانس شما را برای رسیدن به هدف افزایش نمیدهند؛ بلکه شما را از محیط امنی که دور خود ساختهاید، خارج کرده و خطر اشتباه نمودن را پیش روی شما قرار میدهند. فعالیتی که در مورد آن مطمئن نیستید یا موجب هراس شما میشود را بپذیرید. خطر کردن فقط شما را مقاومتر نمیکند، بلکه تجربهایی بسیار بهیاد ماندنیتر برایتان خلق میکند.


۲ .داستانی ماجراجویانه خلق کنید.

به گفته ی کویل، ذهن ما برای خلق داستانها طراحی شده است. بنابراین زندگی اتوماتیک و پافشاری بر برنامهریزی هر چیز این طراحی را از بین میبرد. حوادث غیرمنتظره را پذیرا باشید. کویل میگوید که سفر با دخترش، که یک گردش بیبرنامهریزی بود به خاطرهانگیزترین تجربیات زندگیاش منجر شد. اخیرا، خانواده خود من برای چیدن سیب برنامهریزی کردند، اما آن روز سرد و بارانی بود، دخترمان خوب نخوابید، دچار بیخوابی شد و من نیز باید به برخی از کارهایم رسیدگی میکردم. اما همسرم اصرار داشت که برویم و ما رفتیم. باران تمام شد. هنگامی که بزهای اهلی کوتاه قد سعی میکردند تا بلوز دخترم را بخورند، من و دخترم بیاختیار میخندیدیم. ما به تماشای مسابقه شنای خوکها رفتیم و بیوقفه تشویق کردیم، ”برو خوک!“ و ناهارمان با سیبهای کاراملی کامل شد. یک ماجراجویی شلخته اما کاملا بینقص. هر از چند گاهی، گزینهی ”چرا که نه؟“ را انتخاب کنید. به ماجراجوییهای گاه و بی گاه بله بگویید.


۳ .وارد معرکه شوید.

زمانی که وارد ”محدوده“ میشوید مغزتان ۱۰۰ ٪بکار گرفته میشود و همهی جزییات را مو به مو دریافت میکند، آنچه که کویل آن را دقیقا در مقابل دخترم وقت میگذرانم، یا در مرکز اورژانس از بیمارانی که اوضاعشان وخیم است، مراقبت میکنم. در حین انجام این کارها، بقیهی چیزها فروکش زندگی بدون احساس و اتوماتیک توصیف میکند. کجای ”محدوده“ احساس بهتری دارید، یا کجا خودتان را مییابید؟ ”محدودهی“ من زمانیست که با کرده و فراموش میشود. اما انسانها با هم متفاوتند. میتوانید ”محدودهی“ خود را در جایی از شغلتان یا کارهایی که پس از خوابیدن بچهها انجام میدهید مانند نقاشی، خواندن کتاب یا کارهای داوطلبانه، پیدا کنید. ارتباط با افرادی که دوستشان دارید و دوستان نزدیکتان نیز یک روش عالیست، این ”محدوده“ میتواند هر جایی که حضور دارید یا در هر کاری که غرق هستید، باشد. زمان بسیار با ارزش است. نمیتوان آن را بیشتر نمود، اما میتوان هر هفته و هر روز تجربههای زیبا و به یاد ماندنی در آن خلق نمود و اتلاف زمان را متوقف نمود. ما همهی زمانهای دنیا را در اختیار داریم.
منبع:آسمونی
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .