تبیان، دستیار زندگی

در محضر اندیشمندان مسلمان/ داوری اردکانی

مهم‌ترین درماندگی بشر؛ فقدان تفکر است

داوری بزرگترین مشکل یک جامعه را بی‌مسأله بودن و عادت کردن به اقامت در اکنونِ تهی می‌داند. توسعه نیافتگی، عقب افتادگی و ماندن در راه نیست؛ زیرا کشورهای توسعه نیافته در مسابقه‌ای شرکت نکرده اند که از راه مانده باشند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
داوری اردکانی

رضا داوری اردکانی یکی از چهره‌های شاخص در حوزه‌ی نظریه پردازی فرهنگی و اندیشه‌ی فلسفی است. هرچند که او را به عنوان یک "فیلسوف" برجسته می‌شناسیم و در ایران به همین عنوان شهره است؛ اما نباید از مداقّه‌های جامعه‌شناسانه‌ی او که بسیار ارزشمند می‌نماید، غفلت کرد. در میان آراء و نظریات این متفکر، آنچه که بیشتر به آن احساس نیاز می‌شود؛ _ با توجه به وضع کنونی جوامع_ ضرورتِ پرداختن به تفکّر و مسأله‌مند بودن است. از نظر او مهم‌ترین درماندگی بشر؛ فقدان تفکر است.

بزرگترین مشکل یک جامعه را بی‌مسأله بودن و طلب نداشتن و در جستجوی راه نبودن و عادت کردن به اقامت در اکنونِ تهی می‌داند. مسأله نداشتن بی دردی است و با بی نشاطی و افسردگی مناسبت خواهد داشت. و این مهم‌ترین مسأله‌ی ماست اگر بپرسید مسأله نداشتن چیست و چراست. به نظر می‌رسد مسأله‌مند نبودنِ بشر امروز نتیجه‌ی بی اعتنایی به تفکر و فاصله گرفتن از آن می باشد.

توسعه نیافتگی همان آویزان بودن به توسعه و ناتوانی از رسیدن به آن است

آنچه در این راستا از اهمیت بسیاری برخوردار است، " بیان وضع توسعه نیافتگی" است که به بیان داوری اردکانی نکته ای است که در گفته ها و نوشته هایش کمتر بدان توجه شده. او توسعه نیافتگی را آویزان بودن به توسعه و ناتوانی از رسیدن به آن می داند. این وضعیت نوعی ناتوانی فکری و روحی و تشخیص ندادن لازم از غیر لازم و مهم از غیر مهم و امروزی از دیروزی و آسان از مشکل و سودمند از مضر و حتی زیبا از زشت است.

توسعه نیافتگی نوعی تجدّد مآبی و بستگی به توسعه در عین واماندن از آن است

بسیاری از اوصافی که برای توسعه نیافتگی ذکر می شود، اختصاص به کشور معیّن دارد و حال آنکه توسعه نیافتگی یک امر عام است که مقابل توسعه و توسعه یافتگی نیست؛ بلکه نوعی تجدّد مآبی و بستگی به توسعه در عین واماندن از آن است. توسعه نیافتگی مدرنیته‌ی متوقف در حاشیه‌ی راه است و نباید آن را با وضع پیش از تجدّد اشتباه کرد.

برخلاف آنچه معمولا می‌پندارند توسعه نیافتگی، عقب افتادگی و ماندن در راه نیست؛ زیرا کشورهای توسعه نیافته در مسابقه ای شرکت نکرده اند که از راه مانده باشند. آنها در رویای جهانی برخوردار از علم و پیشرفت و تکنولوژی شریک شده‌اند بی اینکه بدانند و بخواهند بدانند شرایط پیشرفت و تحقق علم و تکنولوژی چیست. و این همان دردِ فقدانِ تفکر و مسأله‌مند نبودنِ بشر ِ امروز است.

ما نمی توانیم از جهانی که در آن و با آن هستیم جهش کنیم و به جهانِ رویاییِ آماده و پرداخته ای برویم؛ بلکه باید از همین جا که هستیم راه بگشاییم و این راه نه با میل و آرزو؛ که با تفکر گشوده می شود. تفکر هم ربطی به جهان انتزاعیِ پندار ندارد بلکه در زمان صورت می گیرد.

کشورهای توسعه نیافته هنوز در حاشیه‌ی تجدّد مانده‌اند

اردکانی معتقد است توسعه راه دارد و گرچه این راه بسیار دشوار شده است، هرکس آن را می خواهد باید در راهش برود تا به آن برسد و راه را از درون تجدّد بگشاید. اما کشورهای توسعه نیافته هنوز در حاشیه‌ی تجدّد مانده‌اند و این بدان خاطر است که در علم و پژوهش و عمل و رفتار، مقلّد باقی مانده‌اند. مقلّد نبودن نیز به معنی پیروی از عقل و دانسته عمل کردن است و شرط و لازمه‌ی آن نوآوری نیست. هرچند که وقتی اندیشیده و با پشتوانه‌ی تفکّر، عملی صورت می‌گیرد؛ کارهای نو هم خلق می شود.

جهان توسعه نیافته مردّد است و نمی داند که تجدّد را می خواهد یا نمی خواهد

لازم نیست که جهان توسعه نیافته برای خروج از وضع تقلید، طرح تازه و متفاوت با آنچه در جهان موجود است پیش آورد؛ بلکه برای اینکه در تقلید صرف نماند باید بتواند نظام اداری، مدرسه، دانشگاه، صنعت، کشاورزی، بازار و سیاست را کارآمد کند. ولی ظاهرا جهان توسعه نیافته مردّد است و نمی داند که تجدّد را می خواهد یا نمی خواهد؛ هرچند که دانسته یا نادانسته از رسوم آن پیروی می کند. وقتی گفته می شود که از تقلید باید رها شد، مقصود این نیست که برای علم و تکنولوژی، صورت و سازمانی متفاوت با آنچه هست، جعل و ابداع شود؛ بلکه مراد شریک شدن در گردش کار جهان است. هیچ کشور توسعه نیافته ای نمی تواند مستقل باشد و ماندن در این وضع، عینِ وابستگی به قدرت های غالب جهانی است.

حرف اردکانی این است که باید از توسعه نیافتگی خارج شد؛ زیرا این وضع مایه‌ی پریشانی و تفرقه و نزاع و افزایش فقر و بیکاری و بیماری و ظهور انواع فساد می‌شود. اولین قدم برای خروج از این وضعیت تذکر به این معنی است که چرا آنچه می‌خواهیم محقق نمی‌شود و اگر کوشش مؤثری هم بشود، فرصت طلبانی پیدا می‌شوند که آثار و نتایج آن را برای خود مصادره می‌کنند.

جهان توسعه‌نیافته بسیار حرف می‌زند اما کاری که باید انجام نمی‌دهد

چه بسا پاسخ قابل توجه درین باشد که جهان توسعه‌نیافته بسیار حرف می‌زند اما کاری که باید انجام نمی‌دهد. هماهنگی و همراهی وجود ندارد و دست‌ها و زبان‌ها از هم دورند. برای خروج از این وضعیت لازم نیست که بپذیریم هرچه در تاریخ پانصدساله‌ی اروپا واقع شده، درست و به‌جا و پذیرفتنی بوده است؛ بلکه لازم است صرفاً به حالِ توسعه نیافتگی که معلّق بودن در فضای تهی است؛ "فکر کنیم!" و اینجاست که اهمیت و تاثیرات ضروریِ تفکر را به وضوح می توان درک کرد.

توسعه نیافتگی پیامد فقدانِ تفکر سالم در جوامع است

درواقع می‌توانیم توسعه نیافتگی را پیامد فقدانِ تفکر سالم در جوامع دانست. نشانه‌ی ظهور این تفکر در جامعه ایجاد هماهنگی میان آموزش و پرورش و دانشگاه و قانون‌گذاری‌ها و اقتصاد و فرهنگ و دیگر ارکان یک جامعه است. فکر کردن به چنین هماهنگی یک پیشنهاد نیست؛ بلکه یک ضرورت است. زیرا بازگشتن به گذشته امکان ندارد؛ یعنی به راه تاریخ نمی‌توان پشت کرد پس باید به چشم‌انداز آینده امید بست.

تفکر و مسأله مند بودن بشر، رکن اساسی در بلوغ و انسجامِ رو به رشدِ یک جامعه است

در نهایت باید متذکر این معنی شد که تفکر و مسأله مند بودن بشر، رکن اساسی در بلوغ و انسجامِ رو به رشدِ یک جامعه است. و این دقیقا همان نکته ای است که داوری اردکانی اهمیتِ توجه به آن را راهگشای حل مشکلاتِ جوامع -مخصوصا توسعه نیافته- معرفی می کند. انتظار می رود که با این نوع نگاه و رویکرد، جهانی یکپارچه و همبسته را تجربه کنیم و چه بسا در کشاکش واژگانی چون توسعه یافته و توسعه نیافته خود را گرفتار نیابیم. این جهان آرمانی، غایتِ دلنشینی است که با متفکرانه زیستن دست یافتنی خواهد شد.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.