تبیان، دستیار زندگی

فروغ بعد از نیما در شعر معاصر پیشتاز است

محمود نیکبخت، منتقد ادبی گفت: فروغ شعر امروز را درک کرده بود و عناصر زنده را جذب و عناصر مرده را دفن کرد تا بتواند شعر خوب و قابل قبولی عرضه کند، از این نظر فروغ در شعر معاصر بعد از نیما پیشتاز است؛ چراکه تلاش کرد تا شعر از انقیاد وزنی خارج شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فروغ فرخزاد

 محمود نیکبخت، منتقد ادبی، شاعر و مترجم در سال 1372 دست به انتشار کتابی با عنوان «از گمشدگی تا رهایی» زد که در این اثر ما شاهد پرداختن به شعر و زندگی فروغ فرخزاد هستیم. خوشبختانه چاپ پنجم این کتاب طی روزهای گذشته توسط انتشارات گمان راهی بازار نشر شد. (24 بهمن‌ماه) سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد و چاپ مجدد این اثر بهانه‌ای شد تا به سراغ این منتقد ادبی برویم و با او درباره فروغ و آثارش به گفت‌وگو بپردازیم.

چه شد که در دهه 70 و در اوج فعالیت‌های شاعران خانم به فکر نوشتن کتاب «از گمشدگی تا رهایی» افتادید؟
دیاگرام زندگی فروغ با دیاگرام زندگی سایر افراد هم دوره خودش کمی متفاوت است. برخی شاعران هر چه سن‌شان بیشتر می‌شود، به کمال نزدیک‌تر می‌شوند و ما به عنوان مخاطب شاهد افزایش سطح کیفی آثار این شاعران هستیم. حال اگر زندگی فروغ را نیز بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که اگر چه فروغ در 35 سالگی فوت کرد، اما او نیز درخشان‌ترین اشعارش مربوط به سال‌های پایانی عمرش است. بنابراین نکات بسیار زیادی در دوره‌های متفاوت زندگی اوست که سایر افراد جامعه و به‌خصوص جامعه زنان شاعر می‌توانند از آن استفاده کنند.

آثار فروغ در دوره نخست شعری خود بسیار متفاوت از آثار پایانی او و به‌خصوص هفت شعر «ایمان بیاورید» است. این تغییر محسوس در طی 10 سال به چه المان‌هایی برمی‌گردد؟
به اعتقاد من فروغ در دوره نخست شعری خود یعنی زمانی که سه اثر نخستش را می‌نویسد نگاه سطحی به دنیا دارد و نه شرایط فرهنگی ویژه‌ای را می‌شناسد که پدید آمده است و نه نیما و نظریه او را به خوبی درک کرده است. جهانی که فروغ در سه مجموعه نخست خودش می‌بیند، بیشتر آغشته به ویژگی‌های درونی فرد است و شکل غریزی و التهاب درونی فردی دارد. یعنی فروغ هنوز به آنجایی نرسیده است که جهان را آنچنان که هست از منظر کنش و واکنش دیالکتیک زنده ببیند. بنابراین فروغ در سه کتاب نخست هنوز به‌خودآگاهی، آگاهی و نگاه جدی به خود نرسیده است؛ اما این اتفاق با «تولد دیگر» اتفاق می‌افتد. شما به نام سه مجموعه نخست فروغ نگاه کنید؛ «اسیر»، «دیوار»، «عصیان»؛ همه و همه نام‌هایی هستند که مفاهیم عمیقی را منتقل می‌کنند و گویی حرف‌های بسیار زیادی در نام‌گذاری این آثار بعد از یکدیگر وجود دارد. وقتی به نام «اسیر»‌ می‌رسیم، این بیانگر اسارت‌های شخصی فروغ است و ما هنوز با آن فروغی که زنده باشد و درک فرهنگی دوران خودش را داشته باشد، روبه‌رو نیستیم.

فروغ در قالب‌های شعر کلاسیک هم آثاری دارد اما به یکباره درگیر کارهای نیمایی می‌شود. پیروی او از نیما تا چه حدی بوده است؟
برخی افراد در ادبیات معاصر ما بسیار تاثیرگذار بودند اما کارهایی که نیما انجام داد با کارهایی که آدمی شبیه هدایت انجام داد بسیار متفاوت است. نیما در کنار کارهای شعری خود، یک نظریه نیز مطرح کرد و نیما بود که باعث شد ما صاحب یک نگرش و دید جدید در شعر فارسی باشیم. نیما طی یک فرآیند به تشخص شعری رسید و اولین کسی است که در ایران معاصر بحث تکنیک را مطرح می‌کند و آن را مهم‌ترین عامل در شعر می‌داند. از طرفی فروغ تا پایان عمر اعتقاد داشت که شعر باید به نثر نزدیک شود و حرف اصلی او این بود که باید به طبیعت کلام نگاه ویژه داشته باشیم. او مانند نیما تا پایان عمر به این معتقد بود که وزن را نباید رها کرد. باید توجه داشت که شعر نیمایی اگرچه می‌خواهد به کلام نزدیک شود، اما وزن دارد و به برخی اصول شعر کلاسیک پایبند است. این در شرایطی بود که شاملو نظری خلاف نیما و فروغ داشت و از همان انتهای «هوای تازه» از وزن فاصله می‌گیرد.

چرا در میان شاعران بعد از نیما، فروغ در میان مردم بیشتر از همه نفوذ کرد؟
فروغ در برخی مواقع به قدری ساده و راحت می‌نویسد و به قدری این اشعار به زبان گفتار نزدیک است که انسان تصور می‌کند که از وزن خارج شده است اما این طور نیست. برای مثال وقتی فروغ می‌گوید: «و این منم
زنی تنها/ در آستانه فصلی سرد/ در ابتدای درک هستی آلوده زمین/ و یأس ساده و غمناک آسمان/ و ناتوانی این دست‌های سیمانی» گویی در حال تعریف یک داستان یا اتوبیوگرافی است. این موارد بیانگر آن است که فروغ تلاش کرده تا در کنار رعایت وزن، تغییر انجام دهد تا وزن فریبندگی را نداشته باشد.

بنابراین نگاه او بسیار به نگاه نیما نزدیک بوده است؟
بله. نگاه نیما درست همان چیزی است که نیما روی آن تاکید داشت و می‌گفت که مبادا وزن به تنهایی باعث مجذوب کردن خواننده شود. او تاکید داشت که شعر نباید به یک کالای اقتصادی تبدیل شود و با وزن باعث تعریف مخاطب شویم. همه این‌ها بیانگر آن است که فروغ شعر امروز را درک کرده بود و عناصر زنده را جذب و عناصر مرده را دفن کرد تا بتواند شعر خوب و قابل قبولی عرضه کند. از این نظر فروغ در شعر معاصر بعد از نیما پیشتاز است؛ چراکه تلاش کرد تا شعر از انقیاد وزنی خارج شود. به نظر من اگر چه فروغ نگاه خاص خودش را دارد؛ اما در این فرآیند و به‌خصوص بعد از «تولد دیگر» او بیشترین نزدیکی را به نیما دارد. فروغ تلاش کرد تا شعر تبدیل به یک وسیله‌‌ای برای لذت بردن نشود و به یک ابزار فرهنگی تبدیل شود تا انسان را از زیر غبارها بیرون بکشد و بگوید که چه چیزی زنده و چه چیزی مرده است.

پس به نظر شما فروغ از اخوان هم به نیما نزدیک‌تر است؟
بله. من هم می‌دانم که بسیاری معتقدند که اخوان به نیما نزدیک‌تر است اما چنین چیزی را نمی‌پذیرم و به جرات می‌گویم که شبیه‌ترین فرد به نیمای دوره کمال، فروغ است؛ چراکه استفاده اخوان از وزن از آنچه که نیما هشدار می‌دهد متفاوت است. اخوان قدرت بسیار زیادی در وزن دارد به همین دلیل وزن را به یکی از قدرت‌های اصلی شعرش تبدیل می‌کند.

دوره پایانی فروغ را چطور ارزیابی می‌کنید.
فروغ بعد از «تولد دیگر» چند شعر بیشتر نمی‌گوید که آن اتفاق برایش رخ می‌دهد اما با همان آثار تبدیل به بزرگ‌ترین شاعره شعر فارسی می‌شود و یکی از شاعران باارزش دنیاست؛ چراکه اگر ما شاعران بزرگ جهان را بشناسیم، فروغ به دلیل نگاه خاصش و نگرش و اشیاء دنیای خودش در بین این افراد قرار می‌گیرد.

دلیل تفاوت فروغ با شاعران امروزی در چیست؟
فروغ شخصیتش به شکلی است که به «حد» تن نمی‌دهد. گاهی انسان‌ها حدی را برای خودشان تعریف می‌کنند و در آن زندگی می‌کنند اما گاهی انسان‌هایی را می‌بینیم که حد شکن هستند و دائما در تلاش هستند که تجربه‌ای جدید داشته باشند، به همین دلیل این آدم‌ها تجربیات بیشتری را کسب می‌کنند. شما آثار شاملو را نگاه کنید به سادگی متوجه می‌شوید که او از فصل آخر کتاب «هوای تازه» تا لحظه‌ای که آخرین آثارش را نوشت، هیچ گونه دگرگونی خاصی نداشت و حتی فرهنگ واژگان او تغییر محسوسی نمی‌کند اما این تغییرات را به خوبی در فروغی که تنها 35 سال زندگی کرده است، مشاهده می‌کنیم. در صحبت‌های قبل به این موضوع اشاره‌ای داشتم اما اینجا آن را تکمیل می‌کنم که فروغ در سه مجموعه نخست، نگاهی غریزی دارد اما به یکباره در «تولدی دیگر»‌ شاهد تغییرات کلی در او هستیم و حتی این تغییرات بعد از انتشار «تولدی دیگر»‌ متوقف نمی‌شود. او بعد از «تولدی دیگر» شعر «ایمان بیاورید» را می‌گوید که به نظر من درخشان‌ترین شعر بلندی است که در ادبیات معاصر ایران گفته شده است. فروغ خسته نشد و دائما به دنبال تجربه‌های جدید بود؛ بنابراین راه خودش را رفت و جزو پنج چهره‌ای است که در صد سال اخیر ایران با کارهایش زندگی و نگاه تازه‌تری را به مردم هدیه داده است.

حضور ابراهیم گلستان در کنار فروغ به مطرح شدن او کمک کرد؟
فروغ درسه مجموعه نخست به دلیل عوام‌پسند بودن، توانست نظر مخاطبان را به خودش جلب کند، از طرفی در مجلات عامه‌پسند آن روزگار مانند «زن روز»‌ نیز حضور داشت. او با انتشار «تولدی دیگر» با یک استقبال بی‌نظیر مواجهه شد، بنابراین به این شکل نبود که به دلیل ابراهیم گلستان مطرح شده باشد. به اعتقاد من اگر گلستان می‌توانست معجزه کند و باعث مطرح شدن فروغ شود، نخست این کار را برای خودش انجام می‌داد. فروغ زن است و در اشعارش، خودش و جهانش را مطرح می‌کند. فروغ حاصل کارش است و نمی‌توان نگاه و تلاش او را نادیده گرفت. ابراهیم گلستان در بین اهالی ادبیات بیش از همه ثروت داشت و همین باعث تعریف و تجدید و احترام ویژه به او شده بود. متاسفانه یک صفحه نقد درباره کارهای گلستان وجود ندارد و این بیانگر آن است که برخوردها متفاوت است. البته به نظر من آشنایی با ابراهیم گلستان باعث تغییر نگاه او شده است اما به این شکل نبوده که ابراهیم گلستان فروغ را مطرح کرده باشد. 

منبع: ایبنا