چه نقدهای كلی بر فرقه وهابیت وارد است؟
تردیدی در این نیست كه فرقه وهابیت كه توسط محمد بن عبدالوهاب در قرن دوازدهم قمری ابداع و پایهگذاری شد، براساس عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزی، هم در عرصه اعتقادات و هم در حوزة فقه و احكام در مقابل مسلمانان، اعم از شیعه و سنی، بلكه در حقیقت در برابر دین مبین اسلام قد علم كرده و با این بدعت، اسلام را منحصر به خود دانسته و سایر مسلمین را خارج از دین اسلام و محكوم به كفر و شرك كردهاند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/24 ساعت 15:16
به این ترتیب خواستند ضربه خصمانه و جاهلانه خودشان را هم بر پیكر جامعه اسلامی و هم بر اصل دین اسلام وارد نمایند. و به نحوی با اسلام و مسلمین رفتار كردند و میكنند كه گویا دین محمدی ـ صلی الله علیه و آله ـ مثل سایر ادیان گذشته منسوخ گردیده و دین جدیدی توسط محمد بن عبدالوهاب ـ همانگونه كه در مقدمه كتاب توحید او اشعار بر این مطلب وجود دارد ـ برای نجات و هدایت مردم خصوصاً مسلمانان كه با معیارهای توحیدی وهابیت مشرك و كافر شدهاند، آورده شده است. پس این فرقه از جهات مختلفی قابل نقد و بررسی است و به چند نقد كلی وارد بر آن اشاره میشود.
1 . وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی كه بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را كه در یك پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد، برای خداوند نیز ثابت میداند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سكونت او را در جهت فوق، بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار میدهند.[1] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تختهای شاهانه قائل هستند.[2] و میگویند: خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشكیل میدهد و برای این كار از عرش فرود میآید و بر كرسی خاصی كه برای این منظور در نظر گرفته شده است مینشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترك گفته و به عرش خودش برمیگردد.[3] و نیز معتقداند كه خداوند با چشم سر دیده میشود.[4] و برای این ادعا چنین استدلال میكند كه هر چیزی كه وجودش كاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا كه خداوند اكمل موجودات است سزاوارتر برای دیدن از غیر او است.[5] وهابیها بعد از اینكه برای خداوند دست، پا، ساق، كفش طلائی و امثال اینها را قائل میشوند، میگویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود میآید و در شب عرفه به زمین نزدیكتر میشود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیك اجابت كند.[6]
این معتقدات وهابیت علاوه بر اینكه جسمیت، شباهت، كیفیت، كمیت، محدودیت و عجز را كه منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت میكند، بعضی اشكالات علمی غیر قابل انكارنیز بر این معتقدات وارد میباشد.
الف) اینكه میگویند: خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مكانی وخارجی میباشد. یعنی خداوند بطور فیزیكی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده كره زمین كه بشر و بندگان خدا در آن زندگی میكنند ملاحظه شود، اولاً فوقیت یك امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با كروی بودن زمین برای آن جهات بی نهایت فوقانی وجود دارد. بنابراین علاوه بر اینكه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور میگردد. كدام یكی از این جهات بینهایت میتواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق كه مكان خدا باشد قرار میگیرد؟ اما اگر فوقیت در خارج از قوة جاذبه زمین تصور شود، در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یك مفهوم بیمصداق تبدیل میشود، چون در خارج از مرزهای قوة جاذبة یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است كه در جهت فوق تصور شده و دیده میشود. پس وقتی كه هیچ مكانی را نمیتوان مصداق فوق تلقی كرد، چگونه ممكن است كه خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
ب) اشكال دیگری كه میتوان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست كه اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود میآید، لازمه آن اینست كه خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد، چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظهای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
2 . مورد دوم از عقاید وهابیت كه بصورت كلّی میتواند مورد نقد و اشكال قرار بگیرد، اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است.وهابیها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق كردهاند كه امكان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمیتوانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند. ابن تیمیه میگوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه كه خداوند آن را دوست داشته و میپسندد و این چیز میتواند در قالب گفتار باشد و میتواند به شكل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زكات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[7] آنان هر عملی را كه حاكی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرك و كفر میدانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرك زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در كنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه ـ علیهم السّلام ـ سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارك آنان و هر چیز دیگری كه از احترام،تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حكایت بكند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرك و كفر میدانند. وهابیها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حكم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر كردهاند كه نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نمودهاند، بلكه خط بطلان بر دین مبین اسلام كشیده و امكان مسلمان شدن را از هر كسی گرفتهاند.
در اینكه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شك و تردیدی نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. ولكن هر فعل یا قول انسان حاكی از تعظیم، تكریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمیتواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع كه عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلكه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[8] اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائكه دستور نمیداد كه در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده كافر شده و ملعون درگاه الهی قرار میگرفت، بلكه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار میآمد و این فرشتهها است كه با این عملشان كافر شدهاند.
و اگر سجده از مصادیق عبادت میبود سجدة حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[9] هیچ توجیهی ندارد جز اینكه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عملشان مشرك شدهاند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرك و عبادت میبود، پس تمام كسانی كه طواف كعبه را انجام دادهاند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرك شدهاند.[10]
با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بیشماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیرة مسلمانان از صدر اسلام تاكنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلكه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد. پس عمل به این امور نه تنها شرك و كفر را به دنبال ندارد بلكه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین كنندة رضایت خداوند میباشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی كه اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از كسی كه هیچ بهرهای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمیتواند موجب شرك در عبادت بشود. چون شرك چیزی نیست كه با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بكند بلكه معیار اساسی در شرك و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا میباشد. بنابراین، این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینكه او خدا،معبود و پروردگار است، تبدیل به عبادت شده و شرك در عبادت را به دنبال خود میآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی میتواند عبادت باشد كه در برابر چیزی به عنوان اینكه آن چیز خدا و پروردگار است، انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت میگوید: عبادت دارای دو ركن است یكی اینكه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینكه این عمل در برابر كسی انجام بگیرد كه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته.[11]
این دو نقد كلی بر وهابیت اجتنابناپذیر است و سایر اشكالات جزئی بر آنان ناشی از همین دو انحراف كلی میباشد. تكفیر همه مسلمین، توهین به انبیاءو ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ و برخورد نادرست با قرآن كریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از ثمرات این دو عقیده كلی وهابیت میباشد. و شاید مسئله برعكس بوده و اساس این اعتقادات كلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تشكیل میدهد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 .فی ظلال التوحید، تألیف آیت الله سبحانی.
2 . السلفیه بین اهل السنة و الامامیه، تألیف سید محمد كثیری.
3 . الفرقة الوهابیة فی خدمة من؟ تألیف سید ابوالعلی تقوی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه كبری امیریه، چاپ اول، 1321 ق، ج1، ص363.
[2] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج5، ص137، و ابن قیم، محمد بن ابی بكر، توضیح المقاصد، بیروت، المكتب الاسلامی، چاپ سوم، 1404 ق، ج1، ص234، و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح كتاب توحید، ریاض، مكتبة الریاض الحدیثة، بی تا، ج1، ص659.
[3] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت، دارالكتب العلمیه، ج1، ص51، و مجموع الفتاوی، بی جا، بی تا، ج5، ص55، و ابن قیم، محمد بن ابی بكر، زاد المعاد، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهاردهم، 1407ق، ج1، ص369.
[4] . ابن تیمیه، منهاج السنة، مؤسسه قرطیه، اول، 1406 ق، ج3، ص341.
[5] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، مصر بولاق، مطبعه كبرای امیریه، ج1، ص217.
[6] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه كبرای امیریه، اول،1321 ق، ج1، ص262.
[7] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 25.
[8] . بقره/34.
[9] . یوسف/100.
[10] . حج/29.
[11] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 22.
منبع :پرسمان/وهابیت
1 . وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی كه بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را كه در یك پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد، برای خداوند نیز ثابت میداند. وهابیها خداوند را مانند پادشاهان موجود در جامعه بشری پنداشته و عرش و محل سكونت او را در جهت فوق، بالاتر از جایگاه مخلوقاتش قرار میدهند.[1] و برای عرش خداوند اوصافی مانند خصوصیات تختهای شاهانه قائل هستند.[2] و میگویند: خداوند در روز جمعه از روزهای آخرت با انبیاء خودش جلسه تشكیل میدهد و برای این كار از عرش فرود میآید و بر كرسی خاصی كه برای این منظور در نظر گرفته شده است مینشیند و بعد از گفتگو با انبیاء جلسه را ترك گفته و به عرش خودش برمیگردد.[3] و نیز معتقداند كه خداوند با چشم سر دیده میشود.[4] و برای این ادعا چنین استدلال میكند كه هر چیزی كه وجودش كاملتر باشد برای دیدن سزاوارتر است. و از آن جا كه خداوند اكمل موجودات است سزاوارتر برای دیدن از غیر او است.[5] وهابیها بعد از اینكه برای خداوند دست، پا، ساق، كفش طلائی و امثال اینها را قائل میشوند، میگویند: خداوند هر شب به آسمان زمین فرود میآید و در شب عرفه به زمین نزدیكتر میشود تا دعاهای بندگان خود را از نزدیك اجابت كند.[6]
این معتقدات وهابیت علاوه بر اینكه جسمیت، شباهت، كیفیت، كمیت، محدودیت و عجز را كه منافات با عقل و نقل دارند برای خدا ثابت میكند، بعضی اشكالات علمی غیر قابل انكارنیز بر این معتقدات وارد میباشد.
الف) اینكه میگویند: خداوند در جهت فوق قرار دارد قطعاً مراد از فوقیت، فوقیت، مكانی وخارجی میباشد. یعنی خداوند بطور فیزیكی و خارجی در جهت بالا قرار دارد. اگر این فوقیت در محدوده كره زمین كه بشر و بندگان خدا در آن زندگی میكنند ملاحظه شود، اولاً فوقیت یك امر اضافی بیش نیست. ثانیاً با كروی بودن زمین برای آن جهات بی نهایت فوقانی وجود دارد. بنابراین علاوه بر اینكه خداوند در حدود جاذبه زمین محصور میگردد. كدام یكی از این جهات بینهایت میتواند مبدأ و مسیر برای جهت فوق كه مكان خدا باشد قرار میگیرد؟ اما اگر فوقیت در خارج از قوة جاذبه زمین تصور شود، در این صورت فوقیت دیگر معنای اضافی خودش را هم از دست داده و به یك مفهوم بیمصداق تبدیل میشود، چون در خارج از مرزهای قوة جاذبة یا اصلاً فوقیت و تحتیت هیچ حقیقتی ندارد و یا با قرار گرفتن در تحت نیروی جاذبه موجود مادی دیگر این زمین است كه در جهت فوق تصور شده و دیده میشود. پس وقتی كه هیچ مكانی را نمیتوان مصداق فوق تلقی كرد، چگونه ممكن است كه خداوند و عرش او در فوق زمین یا فوق همه عالم قرار بگیرد.
وهابیت و اعتقاد به تجسیم و تشبیه خداوند به مخلوقات: اولین نقدی كه بر وهابیت وارد است در مسئله مبدأ و صفات باری تعالی میباشد.اعتقادات وهابیت نسبت به خداوند مستلزم تجسیم و تشبیه بوده و تمام چیزهایی را كه در یك پدیده مادی خصوصاً انسان وجود دارد
ب) اشكال دیگری كه میتوان بر عقیده وهابیان در این حوزه ایراد نمود اینست كه اگر خداوند متعال هر شب برای اجابت دعا نزد بندگانش به آسمان زمین فرود میآید، لازمه آن اینست كه خداوند باید به صورت مستمر در آسمان زمین استقرار داشته باشد، چون زمین همیشه دارای شب بوده و شب هرگز در هیچ لحظهای از زمین جدا شدنی نیست بنابراین عرش خداوند هم دائماً از وجود خدا خالی خواهد بود.
2 . مورد دوم از عقاید وهابیت كه بصورت كلّی میتواند مورد نقد و اشكال قرار بگیرد، اعتقاد خاص این فرقه در مسئله توحید در عبادت است.وهابیها با داخل نمودن امور متعددی را در معنای عبادت،دایره توحید در عبادت را آن قدر ضیق كردهاند كه امكان عملی بر طبق آنرا باقی نگذاشته است و در مقام عمل حتی خود آنان هم نمیتوانند از موحّدین در عبادت به شمار آیند. ابن تیمیه میگوید: عبادت اسم جامعی است برای هر چه كه خداوند آن را دوست داشته و میپسندد و این چیز میتواند در قالب گفتار باشد و میتواند به شكل عمل باطنی، و ظاهری مثل نماز، زكات، روزه و حج، راستگویی، اداء امانت، صله ارحام از انسان صادر گردد.[7] آنان هر عملی را كه حاكی از احترام و تعظیم غیر خدا باشد موجب شرك و كفر میدانند و لذا به پیروی از این عقیده، شفاعت، توسل، تبرك زیارت قبور انبیاء و اولیاء و احترام به ارواح آنان، فرستادن صلوات با صدای بلند بر پیامبر اسلام خصوصاً در كنار قبر آن حضرت، جشن و شادی در میلادهای پیامبر و ائمه ـ علیهم السّلام ـ سوگواری در روزهای وفات و شهادت آنان وساختن قبّه بر قبور مبارك آنان و هر چیز دیگری كه از احترام،تعظیم، تقدس آنها چه در عمل و چه در قول حكایت بكند به اعتقاد وهابیت حرام و غیرمشروع بوده و اعتقاد به این امور و عمل به آنها را باعث شرك و كفر میدانند. وهابیها دقیقاً بر خلاف آیات قرآنی و روایات نبوی و سیره اصحاب و مسلمین و حكم عقل قدم برداشته و عبادت را بر طبق خواست و میل خودشان طوری تفسیر كردهاند كه نه تنها راه و طریق بسوی اسلام را مسدود نمودهاند، بلكه خط بطلان بر دین مبین اسلام كشیده و امكان مسلمان شدن را از هر كسی گرفتهاند.
در اینكه عبادت فقط برای خدا است و عبادت غیر خدا با توحید در عبادت منافات دارد هیچ شك و تردیدی نه شرعاً و نه عقلاً وجود ندارد. ولكن هر فعل یا قول انسان حاكی از تعظیم، تكریم غیر خدا ونیز تذلل، خضوع و خشوع در برابر غیر خدا نمیتواند عبادت باشد. چون بالاترین درجه خشوع و خضوع كه عبارت از سجده باشد در برابرغیر خدا در قرآن نه تنها جایز شمرده شده است بلكه امر و دستور الهی بر آن وجود دارد.[8] اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائكه دستور نمیداد كه در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده كافر شده و ملعون درگاه الهی قرار میگرفت، بلكه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار میآمد و این فرشتهها است كه با این عملشان كافر شدهاند.
و اگر سجده از مصادیق عبادت میبود سجدة حضرت یعقوب ـ علیه السلام ـ و مادر و برادران حضرت یوسف ـ علیه السلام ـ در برابر او[9] هیچ توجیهی ندارد جز اینكه گفته شود العیاذ بالله آنها با این عملشان مشرك شدهاند. اگر اعتقاد به تقدس غیر خدا و خشوع و تذلل در برابر آن شرك و عبادت میبود، پس تمام كسانی كه طواف كعبه را انجام دادهاند و یا اعتقاد به وجوب آن در مراسم حج دارند، به دستور خداوند مشرك شدهاند.[10]
با توجه به این ادلّه قرآنی ونیز روایات بیشماری در جواز شفاعت و توسل به غیر خداوند برای آمرزش گناهان و با ضمیمه سیرة مسلمانان از صدر اسلام تاكنون نه تنها دلیلی بر عبادیت مجرد خشوع و خضوع در برابر غیر خداوند و نیز شفاعت و توسل و امثال اینها نداریم بلكه دلیلی بر عدم عبادت این امور وجود دارد. پس عمل به این امور نه تنها شرك و كفر را به دنبال ندارد بلكه در موارد خودش امر پسندیده و تأمین كنندة رضایت خداوند میباشد. حتی مجرد تذلل و خشوع در برابر چیزی كه اصلاً صلاحیت برای این امر را ندارد و نیز طلب شفاعت و توسل از كسی كه هیچ بهرهای از تقدس و تقرب الهی نداشته باشد. نمیتواند موجب شرك در عبادت بشود. چون شرك چیزی نیست كه با هر اعتقاد و عملی تحقق پیدا بكند بلكه معیار اساسی در شرك و توحید چه در عبادت و چه در غیر آن، اعتقاد و عدم اعتقاد به الوهیت، ربوبیت و معبودیت غیر خدا میباشد. بنابراین، این اعمال در برابر غیر خدا با اعتقاد به اینكه او خدا،معبود و پروردگار است، تبدیل به عبادت شده و شرك در عبادت را به دنبال خود میآورد. پس عمل خاضعاته و خاشعانه انسان وقتی میتواند عبادت باشد كه در برابر چیزی به عنوان اینكه آن چیز خدا و پروردگار است، انجام بگیرد. آیت الله سبحانی در تعریف عبادت میگوید: عبادت دارای دو ركن است یكی اینكه عمل و فعل از خشوع و خضوع و تذلل برخوردار باشد و دوم اینكه این عمل در برابر كسی انجام بگیرد كه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت او وجود داشته.[11]
این دو نقد كلی بر وهابیت اجتنابناپذیر است و سایر اشكالات جزئی بر آنان ناشی از همین دو انحراف كلی میباشد. تكفیر همه مسلمین، توهین به انبیاءو ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ و برخورد نادرست با قرآن كریم و روایات نبوی، محبت با دشمنان اهل بیت و خصومت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ از ثمرات این دو عقیده كلی وهابیت میباشد. و شاید مسئله برعكس بوده و اساس این اعتقادات كلی وهابیت را دشمنی و عداوت سران و پیشوایان وهابیت با اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ تشكیل میدهد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 .فی ظلال التوحید، تألیف آیت الله سبحانی.
2 . السلفیه بین اهل السنة و الامامیه، تألیف سید محمد كثیری.
3 . الفرقة الوهابیة فی خدمة من؟ تألیف سید ابوالعلی تقوی.
اگر سجده از مصادیق عبادت باشد هرگز خداوند به ملائكه دستور نمیداد كه در برابر حضرت آدم ـ علیه السلام ـ به سجده بیافتند و نیز شیطان نباید در اثر عدم سجده كافر شده و ملعون درگاه الهی قرار میگرفت، بلكه بنابر معیار وهابیت باید از موحدین بشمار میآمد و این فرشتهها است كه با این عملشان كافر شدهاند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه كبری امیریه، چاپ اول، 1321 ق، ج1، ص363.
[2] . ابن تیمیه، احمد عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج5، ص137، و ابن قیم، محمد بن ابی بكر، توضیح المقاصد، بیروت، المكتب الاسلامی، چاپ سوم، 1404 ق، ج1، ص234، و سلیمان بن عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب، شرح كتاب توحید، ریاض، مكتبة الریاض الحدیثة، بی تا، ج1، ص659.
[3] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت، دارالكتب العلمیه، ج1، ص51، و مجموع الفتاوی، بی جا، بی تا، ج5، ص55، و ابن قیم، محمد بن ابی بكر، زاد المعاد، بیروت، مؤسسة الرسالة، چهاردهم، 1407ق، ج1، ص369.
[4] . ابن تیمیه، منهاج السنة، مؤسسه قرطیه، اول، 1406 ق، ج3، ص341.
[5] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، مصر بولاق، مطبعه كبرای امیریه، ج1، ص217.
[6] . ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنة، بولاق مصر، مطبعه كبرای امیریه، اول،1321 ق، ج1، ص262.
[7] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 25.
[8] . بقره/34.
[9] . یوسف/100.
[10] . حج/29.
[11] . سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، مؤسسه امام صادق ـ علیه السلام ـ 1412 ق، ص 22.
منبع :پرسمان/وهابیت
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .