راز رابطه محمد بن سلمان و محمد بن زاید چیست؟
پیوند شوم دو ولیعهد
دبی مرکز سیطره اقتصاد سعودی است، هیچ شرکت جهانی وجود ندارد که مایل باشد با همه کارکنانش به ریاض منتقل شود. اکثر شرکتهایی که با عربستان همکاری میکنند از دبی اداره میشوند.
محمد بن سلمان چند سال اخیر و احتمالاً در سال 2018 نیز در جبهه های گوناگونی مشغول آتش افروزی است و احتمال انفجار هر کدام از آنها در هر لحظه وجود دارد. مضاوی الرشید عضو هیئت علمی دانشگاه هر کدام از این مسائل را بررسی و تحلیل کرده است. اما سوال این است که آیا این رابطه به واسطه وابستگی است یا منافع مشترک دو کشور است که چنین رابطه نزدیکی را شکل داده است؟ سوال دیگر این است که این منافع مشترک چه ها ممکن است باشد؟
به عقیده الرشید، منطقه خلیج فارس در بخش عربی آن، در سال 2018 نیز همچنان صحنه درگیری خواهد بود؛ اگر گفتگویی بین عمان و قطر صورت نگیرد ممکن است مشکل آن ها گسترش یابد. لذا به نظر می رسد که در این رابطه دو شخصیت در این میان مسئول هستند: محمد بن زاید و محمد بن سلمان؛ که البته غیر ممکن است این دو تن قادر به انجام این کار باشند آن هم بدون دریافت کمک خارجی یا بدون ادامه رابطه با رژیم صهیونیستی.
منافعی که این دو "محمد" را در کنار هم قرار داده استامیر ابوظبی، محمد بن زاید و ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان، رابطه شخصی با هم دارند. رسانه ها در مورد وابستگی بن سلمان به بن زاید و نقش دوم شان در متقاعد کردن رییس جمهور آمریکا به حمایت از شاهزاده جوان برای آوردن او به تخت، اطلاع داشتند.
هر دو امیر می خواهند کنترل گفتمان سیاسی و کل استراتژی منطقه را در دست داشته باشند. در این میان خواسته بن زاید از بن سلمان این است که وهابیت تندرو را در عربستان شکست دهد. عربستان سعودی مبدأ گروه های تروریستی همچون داعش، القاعده و سایر موارد این چنینی است. پادشاهی عربستان مایل است نشان دهد که حامی اسلام است یعنی همان چیزی که اصلاً امارات به دنبال ان نیست؛ در امارات ایدئولوژی بازار حاکم است.
امارات همواره سعی می کند تا خودش را دروازه عربی اقتصادی نشان دهد اما برنامه وهابی ها و امتداد آن به سوی امارات این جایگاه را تهدید می کند. امارات دولتی عملگراست و دارای نیروی نظامی است و امنیت این کشور به سلطه آمریکا در منطقه مربوط می شود. جاه طلبی اقتصادی امارات تا شاخ آفریقا گسترش یافته است. سفیر امارات در واشنگتن یوسف التعتبیة تلاش می کند تا همان نشانی را که "بندر بن سلطان" بیش از بیست سال ایفا می کند، انجام دهد. بعد از اینکه بندر به عنوان شخصیتی عرب، میدان را در واشنگتن خالی گذاشت، الان زمان نقش آفرینی العتبیة رسیده است.
محمد بن زاید اقتصاد امارات را از دهه هفتاد میلادی رونق داده است. او همه شرکت ها را جذب می کرد و از این کار هدف داشت. هدفش این بود که امارات مرکزی باشد که توجه اروپایی ها و آمریکایی ها را به خود جلب کند. در ابتدا بحرین، عنوان مرکز تجاری و اقتصادی جهان عرب را به ارث برد و در مدت زمانی کوتاه بیروت نیز این جایگاه را به ارث برد.
به همین دلیل در این مرحله بن سلمان به بن زاید محتاج است. او به تخصص بن زاید نیاز دارد. همه شرکت های جهانی که وارد عربستان می شوند از شرکت "مکنزی" تا بانک ها همه از دبی مدیریت می شوند. دبی مرکز سیطره اقتصادی سعودی است. هیچ شرکت جهانی وجود ندارد که مایل باشد با همه کارکنانش به ریاض منتقل شود. و اینگونه است که امارات از قِبَل رونق اقتصادی عربستان منتفع می شود آن هم به دلیل تخصصی که در این زمینه کسب کرده و نیز به دلیل اینکه نیروهای خارجی بیشتری که در آن وجود دارد.
نکته این است که محمد بن سلمان نتوانست با حمله جنگنده های سعودی و سایر همپیمانانش به یمن، شهوت پیروزی خود را اقناع کند. باتلاقی که خودش برای عربستان فراهم کرد و حال نمی تواند جز جنگیدن راهی برای آن پیدا کند. همپیمانان عربستان نیز، متحمل خسارات مالی و جانی سنگینی شده و از چند ماه گذشته در تلاش هستند تا از ادامهی این جنگ کناره گیری کنند.
البته گمان نمیرود که این آتش خاموش شدنی باشد زیرا ترامپ تمام توان خود را بهکار گرفته تا با فروش گستردهی انواع تجهیزات نظامی، علاوه بر ادامهی این جنگ و ایجاد اختلافات وسیع در منطقه، سود کلانی را روانهی صندوق ارزی آمریکا کند. این در حالی است که عربستان با مشکلات داخلی فراوانی همچون بیکاری، کمبود بودجه، مالیاتهای بالا و ... دست و پنجه نرم می کند.
به عقیده الرشید، منطقه خلیج فارس در بخش عربی آن، در سال 2018 نیز همچنان صحنه درگیری خواهد بود؛ اگر گفتگویی بین عمان و قطر صورت نگیرد ممکن است مشکل آن ها گسترش یابد. لذا به نظر می رسد که در این رابطه دو شخصیت در این میان مسئول هستند: محمد بن زاید و محمد بن سلمان؛ که البته غیر ممکن است این دو تن قادر به انجام این کار باشند آن هم بدون دریافت کمک خارجی یا بدون ادامه رابطه با رژیم صهیونیستی.
بیشتر بخوانید: محمد بن سلمان، فتنه قرن! اشتباه محاسباتی محمد بن سلمان |
منافعی که این دو "محمد" را در کنار هم قرار داده استامیر ابوظبی، محمد بن زاید و ولیعهد سعودی، محمد بن سلمان، رابطه شخصی با هم دارند. رسانه ها در مورد وابستگی بن سلمان به بن زاید و نقش دوم شان در متقاعد کردن رییس جمهور آمریکا به حمایت از شاهزاده جوان برای آوردن او به تخت، اطلاع داشتند.
هر دو امیر می خواهند کنترل گفتمان سیاسی و کل استراتژی منطقه را در دست داشته باشند. در این میان خواسته بن زاید از بن سلمان این است که وهابیت تندرو را در عربستان شکست دهد. عربستان سعودی مبدأ گروه های تروریستی همچون داعش، القاعده و سایر موارد این چنینی است. پادشاهی عربستان مایل است نشان دهد که حامی اسلام است یعنی همان چیزی که اصلاً امارات به دنبال ان نیست؛ در امارات ایدئولوژی بازار حاکم است.
نکته این است که محمد بن سلمان نتوانست با حمله جنگنده های سعودی و سایر همپیمانانش به یمن، شهوت پیروزی خود را اقناع کند.
امارات همواره سعی می کند تا خودش را دروازه عربی اقتصادی نشان دهد اما برنامه وهابی ها و امتداد آن به سوی امارات این جایگاه را تهدید می کند. امارات دولتی عملگراست و دارای نیروی نظامی است و امنیت این کشور به سلطه آمریکا در منطقه مربوط می شود. جاه طلبی اقتصادی امارات تا شاخ آفریقا گسترش یافته است. سفیر امارات در واشنگتن یوسف التعتبیة تلاش می کند تا همان نشانی را که "بندر بن سلطان" بیش از بیست سال ایفا می کند، انجام دهد. بعد از اینکه بندر به عنوان شخصیتی عرب، میدان را در واشنگتن خالی گذاشت، الان زمان نقش آفرینی العتبیة رسیده است.
چرا بن سلمان به بن زاید محتاج است؟
در گذشته اختلافاتی میان عربستان سعودی و امارات بود که مربوط به اختلافات تاریخی و مرزی این دو پادشاهی است. اما باید بدانیم که ولیعهد امارات از عربستان چه می خواهد و چرا محمد بن سلمان محتاج بن زاید است؟محمد بن زاید اقتصاد امارات را از دهه هفتاد میلادی رونق داده است. او همه شرکت ها را جذب می کرد و از این کار هدف داشت. هدفش این بود که امارات مرکزی باشد که توجه اروپایی ها و آمریکایی ها را به خود جلب کند. در ابتدا بحرین، عنوان مرکز تجاری و اقتصادی جهان عرب را به ارث برد و در مدت زمانی کوتاه بیروت نیز این جایگاه را به ارث برد.
به همین دلیل در این مرحله بن سلمان به بن زاید محتاج است. او به تخصص بن زاید نیاز دارد. همه شرکت های جهانی که وارد عربستان می شوند از شرکت "مکنزی" تا بانک ها همه از دبی مدیریت می شوند. دبی مرکز سیطره اقتصادی سعودی است. هیچ شرکت جهانی وجود ندارد که مایل باشد با همه کارکنانش به ریاض منتقل شود. و اینگونه است که امارات از قِبَل رونق اقتصادی عربستان منتفع می شود آن هم به دلیل تخصصی که در این زمینه کسب کرده و نیز به دلیل اینکه نیروهای خارجی بیشتری که در آن وجود دارد.
باتلاقی که خروج از آن دشوار است
نکته این است که محمد بن سلمان نتوانست با حمله جنگنده های سعودی و سایر همپیمانانش به یمن، شهوت پیروزی خود را اقناع کند. باتلاقی که خودش برای عربستان فراهم کرد و حال نمی تواند جز جنگیدن راهی برای آن پیدا کند. همپیمانان عربستان نیز، متحمل خسارات مالی و جانی سنگینی شده و از چند ماه گذشته در تلاش هستند تا از ادامهی این جنگ کناره گیری کنند.البته گمان نمیرود که این آتش خاموش شدنی باشد زیرا ترامپ تمام توان خود را بهکار گرفته تا با فروش گستردهی انواع تجهیزات نظامی، علاوه بر ادامهی این جنگ و ایجاد اختلافات وسیع در منطقه، سود کلانی را روانهی صندوق ارزی آمریکا کند. این در حالی است که عربستان با مشکلات داخلی فراوانی همچون بیکاری، کمبود بودجه، مالیاتهای بالا و ... دست و پنجه نرم می کند.