تبیان، دستیار زندگی

حکایتی از حاج شیخ حسنعلی نخودکی

نماز اول وقت، نماز اول وقت، نماز اول وقت

پیر مردی تهرانی نقل می کرد ، در ایّام نوجوانی برای زیارت حضرت رضا (ع) به مشهد رفته بودم ، در ضمن خیلی مشتاق بودم ، مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (ره) را از نزدیک ببینم و از او دستور العملی برای آینده زندگیم بگیرم ، سراغ به سراغ او را در قریه ی نخودک مشهد پیدا کردم ، در باغچه ای که داشت با پیراهن و زیر شلوار نشسته بود ، سلام کردم ، جواب فرمود ، عرض کردم جناب شیخ من سه خواسته دارم ، آمده ام راه فراهم شدن آنها را به من نشان دهید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
شیخ حسن علی نخودکی
پیر مردی تهرانی نقل می کرد ، در ایّام نوجوانی برای زیارت حضرت رضا (ع) به مشهد رفته بودم ، در ضمن خیلی مشتاق بودم ، مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (ره) را از نزدیک ببینم و از او دستور العملی برای آینده زندگیم بگیرم ، سراغ به سراغ او را در قریه ی نخودک مشهد پیدا کردم ، در باغچه ای که داشت با پیراهن و زیر شلوار نشسته بود ، سلام کردم ، جواب فرمود ، عرض کردم جناب شیخ من سه خواسته دارم ، آمده ام راه فراهم شدن آنها را به من نشان دهید .

اول : می خواهم در طول زندگیم ، کسب و کار آبرومند ی داشته باشم و از راه حلال ارتزاق کنم .

فرمودند : نماز اول وقت بخوان .

دوم : از خدا می خواهم یک همسر صالحه و عفیفه به من بدهد که مادر شایسته ای برای اولادم باشد .

فرمودند : نماز هایت را اول وقت بخوان .

سوم : عرض کردم دلم می خواهد در جوانی به حج مشرّف شوم .

فرمودند : نماز اول وقت ، نماز اول وقت!!

از جناب شیخ خدا حافظی کردم و با شروع دستور العمل شیخ به تهران بازگشتم ، طولی نکشید در سال اول به شغل آبرومند و خوبی دست یافتم ، در سال دوم وسائل ازدواجم با دختری متدیّن و عفیفه فراهم شد و در سال سوم جوانیم بود که مستطیع شدم و به حج مشرّف شدم .

منبع: سایت فرهنگی اخلاقی ذکریک