درباره برگزیدگان جشنواره فجر
وزن سیمرغ سی و ششم
نگاهی به برندگان سیمرغ سی و ششمین جشنواره فیلم فجر در بخش های بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگری مرد و زن.
سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی: ایرادهایی که از «به وقت شام» گرفته شده، مضمونی بوده اما کسی به قدرت کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا ایرادای وارد نکرده است. او حالا یکی از قدرتمندترین کارگردان ها در خلق صحنه های اکشن و مهیج است. این کارگردان مجال کافی برای به رخ کشیدن توانایی اش را داشته اما از این موقعیت سوء استفاده نکرده و کارگردانی اش را در خدمت فیلم قرار داده است. کارگردانی «به وقت شام» جزو آثار شاخص حاتمی کیا قرار می گیرد و اغراق نیست اگر بگوییم یک سر و گردن از تولیدات داخلی بالاتر است. صحنه های داخل هواپیما، صحنه های انفجار و درگیری ها قدرت حاتمی کیا را به یاد می آورد ضمن این که نباید فراموش کرد او در مقام کارگردان حواسش به جزئیات هم بوده است.
سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی: توکلی در نهمین فیلمش سراغ سوژه ای رفته که هم در کارنامه اش نو است و هم تا حالا فرصت پرداخت سینمایی بدست نیاورده بوده است. داستان «تنگه ابوقریب» بر اساس یک اتفاق واقعی نوشته شده. نظرها درباره این که آیا فیلم توانسته حق مطلب را درباره این واقعه تاریخی و نیز رشادت های گردان عمار بجا بیاورد یا نه متضاد است. حتما فیلم می توانست تاثیرگذارتر ساخته شود اما تا همین حد هم کار بهرام توکلی ارزشمند است. بویژه آن که در خلق صحنه های جنگی موفق عمل کرده و اتمسفر بحران جنگ را به مخاطب منتقل کرده است. عیب او ، عدم نزدیک شدن به سوژه اصلی یعنی تنگه ابوقریب است. اگر اهمیت این تنگه در ابتدای فیلم بیان می شد، مخاطب با هیجان و اشتیاق بیشتر به تماشای فیلم می نشست. در طول فیلم اما خبری از تنگه نیست و ما بیشتر شاهد معرکه ای جانکاه هستیم. در این بخش بهرام توکلی موفق عمل کرده و توانسته صحنه های جنگی تاثیرگذاری پیش روی تماشاچی قرار دهد. نکته دیگری که بهرام توکلی را شایسته دریافت سیمرغ کارگردانی کرده است، به بازی خوب بازیگران بر می گردد.
نکته: «تنگه ابوقریب» عنوان بهترین فیلم را هم بدست آورد.
سیمرغ بهترین فیلمنامه: معمولا چنین اتفاقی نمیافتاد که در بخش بهترین فیلمنامه، با دو سیمرغ روبهرو باشیم اما امسال هومن سیدی و کامبوزیا پرتوی هردو برنده سیمرغ شدند. طبیعتا اگر دو فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» و «کامیون» را به لحاظ فیلمنامه کنار هم بگذاریم و مقایسه کنیم، سهم هومن سیدی از خلاقیت چیزی فراتر از کامیون میشود. سیدی برای رسیدن به سبک زندگی قهرمانهای فیلمش، تحقیق فراوانی انجام داده. فیلمنامه مغزها لایههای بسیار زیادی دارد و به لحاظ محتوایی، اثری کاملا قابل بحث است.
فیلم «کامیون» ایده درخشانی دارد ، لحظات ناب آن کم نیست اما در لحظاتی طولانی ، قصه یکنواخت می شود. منتها فیلم از ریتم نمی افتد و مخاطب مشتاق است از سرنوشت شخصیت ها اطلاع یابد. این یعنی برگ برنده «کامیون» به کارگردانی آن است نه فیلمنامه. با این حال هیات داوران به ریزه کاری های فیلمنامه کامبوزیا پرتوی را بیشتر توجه داشتند و آن را لایق سیمرغ دانستند. روابط آدم ها برگ برنده اصلی فیلمنامه است؛ بویژه رابطه شخصیت اصلی زن و مرد فیلم که عشقی ممنوعه بین شان در می گیرد ولی از خط قرمز عبور نمی کنند. حرف فیلم درباره زنان ایزدی هم ارزشمند است.
نکته: «مغزهای کوچک زنگ زده» سیمرغ مردمی و هنر و تجربه را هم بدست آورد.
سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد:امیر جدیدی در «عرق سرد» با گریمی متفاوت در قالب یک مجری به ظاهر موجه قرار گرفت؛ مجریای که به خاطر جایگاهی که دارد حق خودش میداند تا اجازه خروج از کشور را به همسرش ندهد و تا پای محرومیت او از بازی جهانی فوتسال هم پیش برود. جدیدی در «تنگه ابوقریب»، گریم متفاوتی نداشت. شاید حتی بشود گفت که به طور کلی متفاوتتر از قبل نبود اما نقشی که به او سپرده شده بود، در سینمای دفاع مقدس، نمونه جدیدی به حساب میآمد و او هم به بهترین شکل از پس اجرای آن برآمد.
سیمرغ بهترین نقش مکمل مرد:این نگاه بی رحمانه ای است که گفته می شود سیمرغ جمشید هاشم پور جبرانی است برای سال ها دیده نشدن. او حضوری کوتاه در فیلم «دارکوب» دارد اما در همین لحظه کوتاه می توان متوجه متوجه ریزه کاری های بازی شد. البته فراموش نمی کنیم جشنواره فجر سال ها بازی و تلاش هاشم پور را ندید ولی از یاد نبریم که نباید حضور او در «دارکوب» را به این تحلیل، تقلیل دهیم.
دیپلم افتخار نقش اصلی مرد: انتظار این یکی را نداشتیم. امین حیایی به اندازهای درجه یک در «شعلهور» ظاهر شده بود که لایق کمتر از سیمرغ نبود. با این حال داوران او را در مرتبهای پایینتر از امیر جدیدی قرار دادند و از زحماتش برای این فیلم با یک دیپلم افتخار تشکر کردند. حیایی در فیلم حمید نعمت الله، متفاوتترین نقشاش را ایفا کرد. او با گریمی سنگین، در جایگاه مرد معتاد، مغرور، عصبی و کاملا حق به جانب قرار گرفت و کل بار جذابیت فیلم را به دوش کشید. درست است که امیر جدیدی بازی قابل قبولی از خودش به نمایش گذاشت اما حضورش به اندازه حیایی متفاوت نبود.
سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن: معمولا بازیگرانی که با گریمهایی سنگین، نقشهایی کاملا متفاوت بازی میکنند و مخاطبان را در لحظه اول به تعجب وا میدارند، در نظر داوران اهمیت بیشتری پیدا میکنند. نقش سارا بهرامی هم طبیعتا از این قاعده مستثنی نیست. بهرامی از همان ابتدا عزمش را برای گرفتن سیمرغ جزم کرده بود. یکسال پیش برای رسیدن به نقش مهسا، چند ماه میان معتادان رفت و آمد کرد و حاضر شد برای نشستن در قالب یک معتاد شکسته و بهم ریخته و متفاوت با آنچه در سینمای ایران دیدهایم، ابروهایش را بتراشد، قید روکش دندانهایش را بزند و یک دوره سخت تمرین را از سر بگذراند. شاید نتیجه کار آنطور که باید انتظارها را برآورده نکرد و یک مقدار بیش از حد اغراق شده بود اما نمیشود از کنار این سختیها به راحتی گذشت.
سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن: دو نقش کاملا متفاوت با همیشه را در عرق سرد و چهارراه استانبول به نمایش گذاشت. در عرق سرد با پوشش چادر و حجاب کامل در نقش مهرانه نوری، مدیر حراست تیم فوتسال بانوان ظاهر شد. ناگفته پیداست دولتشاهی برای رسیدن به شیوه صحبت کردن، رفتار، حرکات، سختگیریها و موضعگیریهایش به عنوان یک مدیر حراست، تحقیق زیادی انجام داده بود و تلاش کرده بود درست مطابق یک مدیر حراست که در عین مذهبی بودن تلاش میکند در عرصه بینالمللی به روز ظاهر شود و در شبکههای اجتماعی فعالیت گسترده داشته باشد رفتار کند. دولتشاهی در چهارراه استانبول، باز هم متفاوت با همیشه ظاهر شد. او در نقش یک زن ساده شمالی را بازی کرد؛ زنی که تمام مدت یا پشت تلفن است یا مقابل سریالهای ماهوارهای مینشیند و زیاد از اوضاع و احوال کار شوهرش باخبر نیست. گرچه دولتشاهی آنطور که باید در اجرای لهجه شمالی موفق نبود و در نقطه اول توی ذوق مخاطبش میزد اما نهایتا نقش یک زن شهرستانی تنها و باردار که گمان می کند همسرش را جریان فروریختن ساختمان پلاسکو از دست داده است را به خوبی ایفا کرد.