او در دوران دانشکده افسري با محمدرضا پهلوي وليعهد وقت دوست و همدوره بود و همين دوستي و آشنايي موجبات ترقي اکثر دانشجويان آن دوره از جمله قرهباغي، فردوست، اويسي، جم و مينباشيان را فراهم نمود. اويسي طي سالهاي 1317-1331 فرماندهي گروهان، گردان و آموزشگاه گروهباني لشکر 2، رياست شعبه بازرسي دژبان مرکز و فرماندهي هنگ 52 دژبان را عهدهدار بود و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تيپ کازرون گرديد. وي پس از اخذ درجه سرهنگي، دوره دانشگاه جنگ تهران و دوره ستاد فرماندهي را در آمريکا با درجه ممتاز سپري نمود و در تهران فرمانده تيپ شد.
سال 1336 با چهار سال توقف در درجه سرهنگي، سرتيپ شد اين در حالي بود که حداقل زمان ارتقا از درجه سرهنگي به سرتيپي هفت سال بود. سال بعد به رياست ستاد لشکر گارد منصوب شد و پس از يک سال فرمانده لشکر گارد گرديد. درجات سرلشکري و سپهبدي را در همين سمت دريافت کرد.
اويسي در شهريور 1344 به فرماندهي ژاندارمري کل کشور منصوب شد.
دوران فرماندهي وي بر ژاندارمري، مصادف با برخوردهاي مرزي بين مرزباني و نظاميان عراقي و همچنين واقعه سياهکل بود.
سال 1348 به درجه ارتشبدي نائل شد و در زمره متنفذين ارتش قرار گرفت و 3 سال بعد به فرماندهي نيروي زميني منصوب شد و تا دي ماه 1357 اين سمت را در اختيار داشت. سال 1357 با اوجگيري انقلاب اسلامي و تظاهرات مردم و بحراني شدن اوضاع کشور، دولت شريف امامي در تهران و يازده شهر ديگر حکومت نظامي اعلام کرد و فرماندهي نظامي پايتخت را به اويسي واگذار نمود.
ارتشبد اويسي در مقام فرماندهي نظامي تهران موجب شهادت بسياري از مردم در روز 17 شهريور يا جمعه سياه گرديد. پس از برکناري شريف امامي از رياست دولت، اويسي در صدد تشکيل دولت نظامي برآمد ولي قرعه به نام ارتشبد ازهاري افتاد و اويسي علاوه بر مشاغل نظامي خود سرپرست وزارت کار شد ولي آن هم دوامي نداشت و دي ماه 1357 پس از سقوط کابينه ازهاري به بهانه معالجه از ايران خارج شد و تقاضاي بازنشستگي کرد.(1)
ارتش آزادي بخش ايران
اویسی در 14 دي 1357 به بهانه معالجه تقاضاي بازنشستگي نمود و از ايران خارج شد.
او رهسپار پاريس شد و به شبكهاي پيوست كه با همراهي بهرام آريانا، اشرف پهلوي، رضا پهلوي و علي اميني و با مساعدت مالي سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و انگليس و اسرائيل سرگرم طرح نقشه كودتا در ايران بودند. روزنامه فيگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اويسي به پاريس در گزارشي نوشت: «اويسي سعي ميكند كارتر را به انجام يك كودتاي نظامي در ايران متقاعد سازد.»
اويسي ابتدا به كمك جمعي از سلطنت طلبان و نظاميان فراري حكومت سرنگون شده شاه، ستادي را در پاريس تشكيل داد و اقدام به تشكيل «ارتش آزادي بخش ايران» گرفت. در چهارچوب اين ارتش يك گروه نظامي در تركيه پشت مرزهاي ايران، و يك گروه نيز در آن سوي مرزهاي عراق تدارك ديده شدند. اما در عمل وي نتوانست كاري از پيش ببرد. اويسي در بهمن 1362 در پاريس به دست افرادي ناشناس به قتل رسيد.(2)
تيمسار قرهباغي آخرين رئيس ستاد ارتش رژيم شاه ميگويد: «اويسي فردي دروغگو و متملق بود. او در دورهاي كه ازهاري نخستوزير شد، در تلاش براي رسيدن به اين مقام بود. اما وقتي اوضاع را نامناسب ديد، به دنبال تهيه گذرنامه و خروج از مملكت شد.» قرهباغي ميگويد: «موضوع خروج اويسي در شرايط بحراني كشور را با شاه در ميان گذاشتم ولي او فقط گفت: اشكالي دارد؟ چه كار كنيم ميگويد مريض است...»
پی نوشت:
1- بازخوانی پرونده اویسی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
2-آشنايي با رجال عصر پهلوي: «ارتشبد غلامعلي اويسي»، مجله دوران