تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با؛

آیت الله فاضل شربیانی (رض)

طلبه‌ای عبا نداشته، عده‌ای از طلاب به او می‌گویند: راهی به تو نشان می‌دهیم، بدان عمل کن، صاحب عبا می‌شوی؛ زمانی که آقای شربیانی رحمه‌الله به حرم مشرف، و مشغول زیارت شد، عبای ایشان را از دوشش بردار، اگر گفت: چرا؟ بگو: شماعباهای متعدد دارید و من ندارم...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
فاضل شربیانی

زندگی نامه:

آیت الله محمد بن فضلعلی (1245ق- 1322)؛(1)  معروف به فاضل شربیانی، در روستای شرابیان تبریز زاده شد و از همین رو در برخی منابع با عنوان «شرابیانی» مشهور گردیده است.(2)  صاحب ریحانة الادب در شرح حال وی می نویسد: « از متبحّرین علماى امامیّه و فقهاى اثنى عشریّه قرن حاضر چهاردهم هجرى می باشد، عالم عامل ربّانى، فقیه كامل سبحانى، اصولى، رجالى، معقولى، منقولى، در مكارم اخلاق طاق [=یگانه] و شهره آفاق، از اعاظم تلامذه [=شاگردان بزرگ] شیخ مرتضى انصارى...بود، مدتى نیز بحاج سید حسین كوه كمرى ... و بعضى از اجلاى دیگر تلمّذ نمود، بعد از وفات علّامه كوه كمرى كه ریاست و مرجعیّت عمده حوزه علمیّه‌ نجف در عهده حاج میرزا محمد حسن شیرازى... بوده، صاحب ترجمه [=فاضل شربیانی] مشغول تدریس و مرجع تقلید جمعى بود، تا آنكه بعد از وفات علّامه شیرازى، مرجع تقلید اكثر فرقه محقّه و استفاده اكابر و افاضل علماى وقت گردید، بالخصوص در اصول كه بحرى بوده بى‌پایان. از بعضى از اجلّه در تبحّر اصولى وى مسموع افتاد [= شنیده شد] كه اگر كتاب‌هاى اصولى را تماما بدریا بریزند، علّامه شرابیانى از حفظ خاطر، همه آنها را املا می كند. در نظر ملّت و دولت و ملوك وقت بسیار محترم و سلطان عثمانى همواره طالب خوشنودى و رضاى خاطر وى بود، هم اجازه داده بوده كه هرروز چهل كلمه تلگرافا با سلطان مكالمه نماید...وفات شرابیانى بین الطلوعین روز جمعه هفدهم رمضان هزار و سیصد و بیست و دویم هجرت در هفتاد و هفت سالگى در نجف اشرف واقع شد».(3) 

فضائل اخلاقی و سیره رفتاری:

حکایات متعددی از حیات مرحوم شربیانی نقل شده که گویای گوشه ای از فضائل اخلاقی آن مرحوم هستند. گزیده ای از این حکایت عبارتند از: 

1-عبای شما مال من!

«طلبه‌ای عبا نداشته، عده‌ای از طلاب به او می‌گویند: راهی به تو نشان می‌دهیم، بدان عمل کن، صاحب عبا می‌شوی؛ زمانی که آقای شربیانی رحمه‌الله به حرم مشرف، و مشغول زیارت شد، عبای ایشان را از دوشش بردار، اگر گفت: چرا؟ بگو: شماعباهای متعدد دارید و من ندارم.

درهرحال، طلبه‌ها در صحن نشستند و آقای شربیانی ـ که هر روز یک لباس می‌پوشید و شاید تاجر زاده بود ـ وارد حرم شد و آن طلبه نیز به دنبال آقا وارد حرم شد، طولی نکشید دیدند که وی خوشحال از حرم بیرون آمد، ولی بدون عبا. گفتند: چرا به حرف ما گوش نکردی؟ چرا عبای ایشان را برنداشتی؟ گفت: گوش کردم و عبا را از دوش ایشان برداشتم، ولی آقا به من فرمود: چرا عبای مرا برداشتی؟ گفتم: عبا ندارم و شما عباهای متعدد دارید. بعد به من فرمود: عیبی ندارد، عبا مال شما باشد، اما آیا شما راضی هستید که من بدون عبا به منزل بروم. گفتم: پس عبا مال من باشد و من آن را تا منزل به دو مجیدی (واحد پول) به شما اجاره می‌دهم، و او قبول کرد. سپس همراه آقا تا منزل رفت و عبا و دو مجیدی را در منزل از آقا گرفت!».(4)

2-شئون ریاست نگذاشت به آن مقام برسم!

«می‌گویند: آقایی، مرحوم شربیانی را در خواب دید و از ایشان پرسید: مقام شما بالاتر است، یا مقام مامقانی رحمه‌الله؟ ایشان فرمود: مقام آقای مامقانی رحمه‌الله از مقام من بالاتر است؛ زیرا شئون ریاست نگذاشت من به آن مقام برسم».(5)

3-چه کنم؟ خشمم نمی‌آید!

«مرحوم شربیانی که در بخشش و انفاق کم‌نظیر بود، زمانی می‌خواست از کوفه با کشتی به قصد زیارت به کربلا برود، طلاب محتاج، دور او را گرفته بودند و ایشان هم هرچه داشت به آنها داده بود، فقط مقداری برای هزینه راه برای خود برداشته بود، و با ملاطفت به طلاب می‌گفت: اگر خدا برساند، باز هم می‌دهم! خادم آقا که اصرار طلاب را دیده بود، گفته بود: آقا! به اینها خشم کنید تا بروند. ایشان فرموده بود: چه کنم، خشمم نمی‌آید!

درهرحال، ایشان خیلی حلیم بود، اگر به کسی چیزی هم نمی‌داد، طرف با رضایت از پیش ایشان می‌رفت، به خلاف آقای دیگری که با اینکه می‌داد نمی‌توانست تحمل کند و از نزدش ناراحت برمی‌گشتند».(6)

4-اگر ندهید از گرسنگی و سرما می‌میرم!

«مرحوم شربیانی از مراجع قریب عصر ما در نجف اشرف بود و بنده نوه‌هایش را دیده بودم، در بذل و بخشش مرد عجیبی بود، اخلاقش هم به‌حدی خوب بود که حتی اگر چیزی هم نمی‌داد، شخص درخواست‌کننده از نزدش راضی و خوشحال برمی‌گشت، چه رسد به اینکه می‌داد، و چه خوب هم می‌داد.

بااین‌حال، یک شب هنگامی که آقا پس از به‌جا آوردن نماز به طرف خانه برمی‌گشت، پیرمردی می‌رسد و می‌گوید: آقا، چیزی مرحمت کن. و مکرر می‌گوید: آقا چیزی بدهید، هوا سرد است ـ و اتّفاقاً هوا هم سرد بود ـ گرسنه‌ام، اگر چیزی به من ندهید می‌میرم. تقریباً تحدی می‌کرد که اگر ندهی هوا سرد است، از گرسنگی و سرما می‌میرم، ولی آقا اعتنا نکرد و داخل خانه شد. آقازاده و اهل‌بیت آقا هم تابع آقا بودند، چون آقا چیزی نفرموده بود آنها هم ساکت بودند. ناقل می‌گفت: تا بیدار بودیم، می‌شنیدیم که صدایش بلند بود، تا اینکه بیدار شدیم دیدیم صدایی نیست، رفتیم دیدیم مرده است. خودش هم گفته بود که گرسنه‌ام، هوا سرد است، اگر ندهید می‌میرم.

درهرحال، آقا دستور دادند که تجهیزش کنند، ولی اطرافیان با خود می‌گفتند: آقا این شخص را کشت! آن شخص پوستین بسیار کهنه‌ای دربرداشت، وقتی که خواستند آن را جابه‌جا کنند، پوستین شکافی خورد و لیره‌ها سرازیر شد، شمردند و دیدند هفت‌صد لیره داشته است و بااین‌وجود می‌گفته: گرسنه‌ام، هوا سرد است، اگر ندهید از گرسنگی و سرما می‌میرم، و همان طور هم شد! آری، وی از آقا پول می‌خواست تا بر هفت‌صد لیره‌اش بیفزاید و پول‌هایش زیادتر شود. از این داستان می‌فهمیم که محال نیست انسان گوهر شب‌چراغ داشته باشد و گدایی کند! به‌طوری‌که نه خودش بفهمد ثروتمند و بی‌نیاز است و نه مردم؛ زیرا اگر می‌فهمیدند، این‌قدر به او نمی‌دادند که پس‌انداز کند.

 پس معلوم می‌شود استغنا اعم از غناست. ما مسلمانان هم با وجود غنا و ثروتی که داریم (قرآن و عترت) خود را مستغنی و بی‌نیاز نمی‌دانیم و پیوسته دست گدایی به کفار دراز می‌کنیم!».(7)

5-تعریف فاضل شربیانی از مرحوم شیخ حسن مامقانی:

«آشیخ حسن مامقانی و فاضل شربیانی هر دو مرجع ترک ها و معاصر بودند. اعیان و اشراف و شاه از فاضل تقلید می‌کردند؛ مثلا مظفر الدین شاه مقلد وی بود، ولی تودۀ مردم مقلد مامقانی بودند. رتق و فتق امور نیز در دست شربیانی و اخلاقا نیز خیلی ممتاز بود. میان مریدهای این دو اختلاف و رقابت خیلی شدیدی بود ولی خودشان خیلی مراعات یکدیگر می‌کردند. وقتی مامقانی به ایران آمد، شربیانی به مظفر الدین شاه که مقلدش بود، تلگراف کرد و مظفر الدین شاه هم به دیدن مامقانی رفت. در آن دیدار شاه تلگراف شربیانی را بیرون آورد و نشان داد. شربیانی در تگرافش نوشته بود:«کسی به ایران شما می‌آید که در دنیا نظیر ندارد». با اینکه مامقانی رقیب شربیانی محسوب می‌شد. شاید علت دیدار شاه نیز همین تلگراف شربیانی بود؛ چون شاه به دیدن اشخاص نمی‌رفت».(8)

6-هنگامی که هواپرستی در کار نباشد:

«بین اصحاب حاج شیخ حسن مامقانی و فاضل شربیانی خیلی تضاد بود. شخصی مسأله‌گوی مرحوم مامقانی بود و اگر کسی مسأله‌ای از او می‌پرسید، سؤال می‌کرد: مقلد چه کسی هستی؟اگر می‌گفت که مقلد مامقانی هستم، او را تحسین می‌کرد و جواب مسأله او را می‌داد.ولی اگر می‌گفت مقلد فاضل شربیانی هستم، شروع می‌کرد به شدت شربیانی را تکذیب و توهین می‌کرد و از جهت علمی و عملی او را زیر سؤال می‌برد.

آن مسأله گو به دخترش وعده می‌دهد که برایش چادری تهیه کند. در همان اوقات به علتی شاید به جهت بی تقوایی، مرحوم مامقانی او را جواب می‌کند. او که از مامقانی شهریه می‌گرفت، ظاهرا شهریه اش قطع می‌شود. هم از مامقانی رانده شده و هم در مورد فاضل شربیانی این طور مشی کرده بود.

در همان موقع از طرف فاضل شربیانی او را می‌خواهند. شربیانی به او می‌گوید: آقای مامقانی به شما چقدر شهریه می‌داد؟ می‌گوید: فلان مقدار. شربیانی می‌گوید: این را من تقبل می‌کنم. دوباره می‌پرسد: شنیده‌ام به دخترت وعده داده‌ای که برایش چادر تهیه کنی، پول چادر چقدر می‌شود؟ او می‌گوید: فلان مقدار. شربیانی آن را هم تقبل می‌کند. هم پول چادر را می‌پردازد و هم می‌گوید که از جهت شهریه نگران نباش، من جبران می‌کنم، ولی نباید سبب شود که شما رویه‌تان را عوض کنید، بلکه همان روش قبلی تان را ادامه بدهید».(9)

7-سالم ماندن بدن در قبر:

«در سال 1357 ه قمرى حكومت عراق تعمیر مشهد مقدّس مرتضوى را تصمیم داد، می خواستند خلل [= ناهمواری ها] و فرجى [= گودال ها] را كه در اطراف حرم مطهّر براى دفن اموات تهیه شده بود مسدود نمایند. در آن اثنا چندى از قبور و ابدان اموات پیدا شد، از آن جمله یكى هم جسد شریف علّامه شرابیانى بود كه دیدند در آن مدت سى و پنج سال كه از تاریخ وفاتش‌ تا آن موقع بوده سلامت مانده و اصلا تغییرى نكرده و هیچ عضوى متلاشى نشده است بلكه كفن نیز پوسیده نبوده و چون هواى خارج بكفن نرسیده، تغییرى یافته و لكن در بدن شریف، اصلا تغییرى پدید نیامده است. پس كفن را تجدید و قبر را تعمیر نمودند».(10)

آثار و تالیفات:

برخی از آثار و تالیفات آیت الله شربیانی (رض) عبارتند از: كتاب الصلاة، كتاب المتاجر، حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، حاشیه بر رسائل شیخ انصاری.(11)  تقریرات فقه و اصول استادشان سید حسین کوه کمری در 9 جلد(12)  و رساله عملیه. (13)

منابع:

1 - ر.ک: الذّریعة إلى تصانیف الشّیعة . الشیخ آقا بزرك الطهرانی. قم- اسماعیلیان. تهران- کتابخانه اسلامیه. 1408ق.  ج4 . ص 385
2 - ر.ک:  پیشین و أعیان الشیعة. السید محسن الأمین. تحقیق: حسن الأمین. بی جا. ١٤٠٣ ق. ج1. ص 36.
3 -  ریحانة الادب. محمدعلی مدرس تبریزی. کتابفروشی خیام. تهران. 1369ش. سوم.  ج3. ص 184 و 185
4 - در محضر بهجت، محمدحسین رخشاد. نشر سما. قم، ج۲، ص۳۳۶
5 - همان، ج۱، ص ۳۴۸
6 - همان، ج۱، ص ۲۱۹
7 - همان، ج۱، ص ۲۱۸
8 - جرعه‌ای از دریا. سید موسی شبیری زنجانی. موسسه کتاب شناسی شیعه، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸ش. ج 2 ص 394
9 - جرعه‌ای از دریا ج 2 ص 389
10 - ریحانه الادب. پیشین. ج3. ص 185 و 186
11 - تبریزى، جعفر سبحانى، موسوعة طبقات الفقهاء، جعفر سبحانی. مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم - ایران، اول، بی تا. ج‌14قسم‌1، ص: 560‌
12 - الذّریعة إلى تصانیف الشّیعة . پیشین.  ج4 . ص 385.
13 - همان. ج11. ص 214

منبع: گروه حوزه علمیه تبیان - علی محمد سرلک