تبیان، دستیار زندگی

مأموران عذاب الهى چند نفرند؟

مجازات و عذاب سران شرک و منکران قرآن و رسالت پیامبر(ص) به قدری شدید است که از دایره تصور بیرون است و به فکر هیچ‌کس نمى‌گنجد، همان‌گونه که اهمیت نعمت‌هاى بهشتى و عظمت آن به فکر کسى خطور نمى‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
آیات قرآن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«سَأُصْلِیهِ سَقَرَ* وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ* لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ* لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ* عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ؛ (اما) به زودى او را وارد سَقَر (دوزخ) مى‌کنم! و تو چه مى‌دانى «سَقَر» چیست! نه چیزى را باقى مى‌گذارد و نه رها مى‌سازد. پوست را دگرگون مى‌کند. نوزده (نگهبان) بر آن گمارده شده‌اند». (مدثر/ 26 تا 29)

شدت عذاب دوزخ برای سران شرک
در ادامه آیات گذشته، که وضع بعضى از سران شرک و سخن او را در نفى و انکار قرآن مجید و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بازگو مى‌کرد، در این آیات، به مجازات وحشتناک او در قیامت اشاره مى‌کند.

مى‌فرماید: «به زودى او را وارد دوزخ مى‌کنم و به آتش دوزخ مى‌سوزانم»! (سَأُصْلِیهِ سَقَرَ).

«سَقَر» در اصل، از ماده «سَقْر» (بر وزن فقر) به معنى دگرگون شدن و ذوب شدن بر اثر تابش آفتاب است، سپس به عنوان یکى از نام‌هاى جهنم انتخاب شده است، و کراراً در آیات قرآن آمده، و انتخاب این نام، اشاره به عذاب‌هاى هولناک دوزخ است که دامان اهل خود را مى‌گیرد، بعضى نیز آن را نام یکى از طبقات و درکات هول انگیز دوزخ دانسته‌اند.

آن گاه براى بیان عظمت و شدت عذاب دوزخ، مى‌گوید: «تو چه مى‌دانى که سقر چیست»؟ (وَ ما أَدْراکَ ما سَقَرُ).

یعنى به قدرى عذاب آن شدید است که از دایره تصور بیرون مى‌‌باشد، و به فکر هیچ‌کس نمى‌گنجد، همان گونه که اهمیت نعمت‌هاى بهشتى و عظمت آن به فکر کسى خطور نمى‌کند.

«نه چیزى را باقى مى‌گذارد، و نه رها مى‌سازد»! (لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ).

این جمله، ممکن است اشاره به آن باشد که: آتش دوزخ، بر خلاف آتش دنیا که گاه در نقطه‌اى از بدن اثر مى‌کند، و نقطه دیگر سالم مى‌ماند، و گاه در جسم اثر مى‌گذارد، و روح از آن در امان مى‌باشد، آتشى است فراگیر که تمامى وجود انسان را در بر مى‌گیرد، و هیچ چیز را رها نمى‌کند.

بعضى نیز گفته‌اند: منظور این است که نه دوزخیان را مى‌میراند، و نه زنده نگه مى‌دارد، و بلکه پیوسته در میان مرگ و حیات گرفتارند، همان گونه که در آیه 13 سوره «اعلى» آمده: لا یَمُوتُ فِیها وَ لا یَحْیى: «نه در آن مى‌میرد نه زنده مى‌ماند»!

یا این که نه پوست و گوشتى بر تن مى‌گذارد، و نه استخوان را سالم مى‌گذارد، بنابراین مفهوم آیه این نیست که به کلى مى‌سوزاند و نابود مى‌کند، چرا که این معنى با آنچه در آیه 56 سوره «نساء» آمده سازگار نیست، آنجا که مى‌فرماید: کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ:«هر زمان که پوست‌هاى تن آنها مى‌سوزد پوست‌هاى دیگرى بر آن مى‌رویانیم تا مجازات الهى را بچشند»!

سپس به بیان وصف دیگرى از این آتش سوزان قهر الهى، پرداخته مى‌افزاید: «پوست تن را کاملاً دگرگون مى‌سازد که از فاصله بسیار دورى براى انسان‌ها نمایان است» (لَوّاحَةٌ لِلْبَشَرِ).

آن چنان چهره را سیاه و تاریک مى‌کند که سیاه‌تر از شب تاریک است.

«بَشَر» در اینجا جمع «بشره» به معنى ظاهر پوست تن است و نیز ممکن است به معنى انسان‌ها بوده باشد، و «لَوّاحَةٌ» از ماده «لَوْح» گاه به معنى ظاهر و آشکار شدن آمده، و گاه به معنى تغییر دادن و دگرگون ساختن.

بنابر معنى اول، تفسیر آیه چنین مى‌شود: دوزخ از فاصله دورى براى انسان‌ها نمایان مى‌گردد، همان گونه که در آیه 36 سوره «نازعات» آمده است: وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرى: «دوزخ براى بینندگان آشکار مى‌گردد» و بنابر معنى دوم، تفسیر آیه چنین است: «دوزخ رنگ پوست تن را به کلى دگرگون مى‌سازد».

فرشتگان عذاب چند نفرند؟
در آخرین آیه مورد بحث، مى‌فرماید: «نوزده نفر از فرشتگان عذاب بر دوزخ گمارده شده‌اند» (عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ). فرشتگانى که قطعاً مأمور به ترحم، شفقت و مهربانى نیستند، بلکه مأمور به کیفر و عذاب و خشونتند.

گرچه در آیه فوق تنها عدد نوزده ذکر شده، و تصریح به ملائکه مأمور عذاب نشده است، ولى از آیه بعد به خوبى استفاده مى‌شود که: این عدد اشاره به عدد مأموران عذاب از فرشتگان است.

بعضى نیز گفته‌اند: اشاره به نوزده گروه از فرشتگان مى‌باشد، نه نوزده نفر، و جمله وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاّ هُوَ: «لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمى‌داند» که در آیه بعد آمده، قرینه‌اى بر این معنى مى‌دانند.

اما چرا از میان اعداد، تنها عدد نوزده براى مأموران عذاب الهى انتخاب شده؟ کسى دقیقاً به درستى نمى‌داند، ولى جمعى احتمال داده‌اند: این به خاطر آن است که در عدد نوزده بزرگترین عدد آحاد (عدد نُه) و کوچکترین عدد عشرات (عدد ده) جمع است.

بعضى نیز گفته‌اند: به خاطر آن است که ریشه‌هاى اخلاق رذیله، به نوزده خلق ظاهر و باطن باز مى‌گردد، و از آنجا که اخلاق رذیله هر کدام یکى از عوامل عذاب الهى است. طبقات دوزخ، نوزده طبقه، به تعداد آنها، و در هر طبقه فرشته یا گروهى از فرشتگان مأمور عذابند.

اصولاً مسائل مربوط به قیامت، بهشت، دوزخ، جزئیات و خصوصیات آنها براى ما که در محیط محدود دنیا اسیریم دقیقاً روشن نیست، آنچه ما مى‌دانیم کلیات آن است، و لذا در روایات آمده: هر یک از این نوزده فرشته، قدرت عظیمى دارند که مى‌توانند قبیله بزرگى را به آسانى در دوزخ بیفکنند!.

و از اینجا ضعف و ناتوانى افکار کسانى که مانند «ابو جهل» فکر مى‌کنند روشن مى‌شود، او وقتى این آیه را شنید از روى استهزاء به طایفه قریش گفت مادرانتان به عزایتان بنشینند آیا نمى‌شنوید«ابن ابى کبشه» (اشاره به پیغمبر اکرم است) چه مى‌گوید؟

مى‌گوید: خازنان دوزخ نوزده نفرند! اما شما گروه عظیمى از شجاعانید، آیا هر ده نفر از شما نمى‌تواند یکى از آنها را مغلوب کند؟! «ابو الاسد جمحى» (یکى از افراد زورمند قریش) گفت: من از عهده هفده نفر از آنها بر مى‌آیم، شما هم حساب دو نفر دیگر را برسید! این سبک مغزان مى‌خواستند با این سخریه‌ها جلو نور حق را بگیرند و خود را از نابودى حتمى نجات دهند.

در آیات فوق به روشنى عدد خازنان دوزخ را نوزده نفر، یا نوزده گروه و لشکر معرفى مى‌کند، و در آیات بعد نیز روى همین مطلب تکیه شده است، ولى عجب این است که: بعضى از فرق انحرافى، اصرار بر مقدس بودن این عدد دارند، و حتى سعى دارند عدد ماه‌هاى سال، و عدد روزهاى ماه را بر خلاف تمام موازین طبیعى و فلکى بر همین محور نوزده تنظیم کنند! و احکام عملى خود را نیز بر طبق آن قرار داده‌اند.

و عجب‌تر این که: نویسنده‌اى که شاید بى‌ارتباط با تشکیلات آنها نباشد، اصرار عجیب و مضحکى دارد که همه چیز قرآن را بر همین اساس نوزده توجیه کند، و در بسیارى از موارد که این عدد دلخواه او با واقعیات موجود آیات قرآن، هماهنگ نیست به میل خود چیزى کم یا اضافه مى‌کند تا بر عدد نوزده، و یا مضرب‌هاى عدد نوزده، هماهنگ گردد که صرف وقت به ذکر مطالب آنها و پاسخگویى از آن شاید از قبیل اتلاف وقت باشد.

آرى یک «مذهب دوزخى» باید بر محور «عدد دوزخى» دور زند و یک جمعیت دوزخى باید خود را هماهنگ با عدد فرشتگان عذاب کنند!

منبع: وبسایت خبرگزاری فارس