تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به فیلم چهارراه استانبول

تقاطع پلاسکو

مصطفی کیایی در نشست خبری فیلم چهار راه استانبول گفت که نام اولیه فیلم پلاسکو بوده که به دلیل اینکه سوبرداشت تجاری و گیشه ای از آن شود از یک سو و از سوی دیگر به این دلیل که قصه این فیلم صرفا درباره پلاسکو نیست، نام آن را به چهار راه استانبول تغییر داده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فیلم چهارراه استانبول

البته این تغییر با توجه به محتوی و ساختار فیلم هم یک ربط منطقی دیگری دارد. به این معنا که انگار اینجا فقط چهار راه استانبول نیست بلکه تقاطع حوادث و داستان های مختلف است که همه در نهایت به قصه آتش سوزی پلاسکو گره می خورد و شاید به تعبیری بتوان گفت، پلاسکو دکمه ای است که برای آن کت و شلوار دوخته می شود. شاید باید در پس این نقد به این موضوع هم اندیشید که کارگردان برای طرح اتفاق پلاسکو چه باید می کرد.
خود آتش سوزی را که نمی توانست به محور اصلی فیلم بدل کند که در آن صورت به فیلم مستند بدل می شد. پس باید قصه ای را پیدا می کرد که یک سر آن به ماجرای پلاسکو بخورد. اما مساله اینجاست که این نسبت دراماتیک قصه با ماجرای تراژیک پلاسکو باید واجد چفت و بست محکم تر و منطقی تری بود تا از بیراهه رفتن و گرفتار شدن در حشو و زوائد نجات یابد. شاید پیش زمینه ذهنی مخاطب از ماجرای پلاسکو و آگاهی از اینکه فیلم درباره این اتفاق است نیز به این مساله دامن زده و تماشاگر هر لحظه منتظر خط و ربط داستانک های مختلف فیلم به موضوع پلاسکو است اما نباید دور از انصاف قضاوت کرد.
فیلم علی رغم بازی های تکراری زوج رادان- کیایی، از ریتم مناسبی برخوردار است و در بازسازی صحنه های آتش سوزی پلاسکو و انتقال حس و حالی که حول این فاجعه وجود داشت به خوبی عمل می کند. فیلمساز موفق شده فارغ از سویه دراماتیک قصه، وجوه تراژیک پلاسکو را به مثابه یک رخداد مستند به خوبی در دل قصه خود پردازش کند و بتواند از قدرت تاثیرگذاری آن بر مخاطب بهره ببرد. از جمله تمهیدات خوب برای بازنمایی ماجرای پلاسکو استفاده از بخش های خبری تلویزیون درباره آتش سوزی پلاسکو است که آن را به خوبی در دل داستان قرار داده و در خدمت قصه قرار می دهد. باید به بازی خوب مهدی پاکدل در نقش یکی از رئیس تیم آتش نشانی اشاره کرد که علاوه بر اینکه فداکاری و ایثار آنها را بازنمایی می کند بسیاری از انتقاداتی که نسبت به مدیریت بحران درباره این فاجعه وجود داشت از زبان او بیان می شود.
مخاطب در لحظات رخداد این اتفاق هم دچار همان دلهره و ترس و وحشتی می شود که آدم های قصه آن را تجربه می کنند و هم در چندین صحنه چنان تحت تاثیر عمق این تراژدی قرار می گیرند که اشک از چشمانشان سرازیر می شود و چقدر موسیقی و صدای علیرضا قربانی در صحنه های بعد از سقوط پلاسکو، تاثیرگذار از آب درآمده و به جا استفاده شده است.
با این حال قصه کمی کش می آید و به نظر می رسد فرار آن سه نفر از زیر زمین پلاسکو هر چند ممکن است گیشه پسند باشد اما کمی کلیشه ای است و چه بسا کمی از منطق موقعیت و فاجعه به دور است. شاید اگر آن سه نفر در همان زیر زمین می ماندند هم منطق داستان مستحکم تر می شد و هم قدرت تاثیرگذاری فیلم نه فقط از حیث دراماتیک که از این حیث که ظرفیت بیشتری برای انتقال پیام و نقد درونی که در آن وجود داشت از قدرت بیشتری برخوردار می شد. با این حال چهار راه استانبول یک تلاش شریف برای ادای دین به کسانی است که در ماجرای پلاسکو جان خود را از دست دادند و ادای دین به آتش نشانان های که جانفشانی کردند.