تبیان، دستیار زندگی

لاتاری؛ هم شبیه آژانس شیشه‌ای و هم شبیه قیصر

بازگشت قهرمان به سینما

جای دیگر حاج موسی همان قیصری می شود که خودش با "تیزی" به دنبال انتقام گیری است نه کشف حقیقت! او اگرچه به حقیقت داستان می رسد اما برایش انتقام گیری مهم تر است و به همین دلیل خود وارد میدان شده تا بدون هیچ واهمه ای از دوربین ها بگوید جزای تجاوز چیست.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مصطفی ساجدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
لاتاری

در روزگاری که سینمای ایران از بی قهرمانیِ مفرط رنج می برد و خانواده های فیلم ها یا از خیانت ها آسیب دیده اند یا بلای خانمان سوز دامن گیرشان شده؛ در این زمان که هیچ کسی نیست تا به داد فیلمفارسی ها سخیف برسد و سینما را از دست آنها نجات دهد! محمد حسین مهدویان با قهرمان سازی هایش وارد شده تا فکری به حال این سینمای بی قهرمان بکند.

هادی حجازی فر، همان استعداد دیرکشف شده ای است که این روزها جای خود را در سینما پیدا کرده و می تواند نقش های گوناگون را خوب بازی کند و حالا نقش حاج موسی را گرفته است. رفتارهای او در این نقش طبیعی و در عین حال دوست داشتنی است که گاهی لبخند بر لب مخاطب می نشاند. موسی همان قهرمانی است که سینمای ایران چندسالی است از وجودش بی بهره است. شاید پیشتر جمشید هاشم پور با ژست هایی شبیه رمبو و آرنولد قهرمان دهه شصتی ها و دهه هفتادی های محسوب می شد اما در این زمان امثال حاج موسی می توانند قهرمان باورپذیرتری برای جوانان باشند.

مهدویان در لاتاری داستان غیرت و انتقام را روایت می کند؛ فیلمش یک جایی شبیه آژانس شیشه ای می شود و یک جایی شبیه قیصر!

حاج موسی در لاتاری درست شبیه همان حاج کاظم در آژانس شیشه ای است! نیت صافی دارد و چند سالی می شود که از جامعه و تغییراتش دور بوده است و نمی‌خواهد باور کند که آرمان هایش از بین رفته اند و یا به تعبیر نویسنده مملکت به درخت کرم خورده تبدیل شده است. نه حاج کاظم در آژانس شیشه ای و نه حاج موسی در لاتاری، حاضر نیستند که حقیقت را فدای مصلحت کنند؛ هرچند این مصلحت چیزی به نام امنیت ملی باشد. اما یک تفاوت وجود دارد؛ امیرعلی، جوان فیلم لاتاری حرف حاج موسی را می فهمد و هدفشان مشترک است؛ بر خلاف سلمان، جوان فیلم آژانس شیشه که در ابتدا نمی دانست پدرش، حاج کاظم، چه می خواهد.

جای دیگر حاج موسی همان قیصری می شود که خودش با "تیزی" به دنبال انتقام گیری است نه کشف حقیقت! او اگرچه به حقیقت داستان می رسد اما برایش انتقام گیری مهم تر است و به همین دلیل خود وارد میدان شده تا بدون هیچ واهمه‌ای از دوربین‌ها بگوید جزای تعدی چیست

اگرچه لاتاری می توانست پر و بال بیشتری به خود بگیرد و ورود و خروج شخصیت های همچون جواد عزتی، با دقت بیشتری انجام شود اما مهدویان هنرمندانه توانست مخاطب را پای فیلم بنشاند؛ شاید به لطف سکانس های پی در پی و رفت و برگشت های سریع.

یک چیز چندان به دل نمی نشست. مهدویان در یک پنجم ابتدایی لاتاری، نماهایی چون ایستاده در غبار را گرفته بود؛ دوربین روی دست با همان پَن ها و زوم های خاص و پنهان شدن های سوم شخصِ روایت گر، پشت موانع. گویی یک فرد بیرونی در حال نظارت زندگی امیرعلی و نوشین است؛ البته در ادامه فیلم خبری از آن نماها نبود و باید گفت مهدویان به این اشتباه ناخودآگاه پی برد و زود از این فضا خارج شد و در مابقی فیلم این صحنه ها به چشم نمی آید.

لاتاری مغضوب جریان شبه روشنفکر است؛ اما اگر به گفته آنها سراسر ضعف باشد، یک حسن دارد و آن بازگشت قهرمان به سینمای ایران است. سینمای ایران از بس بدون قهرمان و سیاه پیش رفته که این بازگشت شاید باورپذیر نباشد و به همین دلیل است که این مدل را مدل سینمای ایران نمی دانند و مدل سینمای آمریکایی عنوانش می کنند.

سینمای ایران خیلی وقت بود به حاج موسی نیاز داشت و حالا نوبت بازگشت اوست.