تبیان، دستیار زندگی

تمایل عجیبی به فیلم ساختن دارم

«من تمایل عجیبی به فیلم ساختن دارم و خیلی هم نگران مسائل دیگرنیستم. به‌هر‌حال هر فیلمسازی ممکن است فیلم بد هم بسازد و مهم این است که از تلاش برای خلق ایده و ساخت موقعیت‌های جدید نترسید. »
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

محمدحسین مهدویان

دو‌سال پیش بود که کارگردان یکی از مستندهای خاص و جذاب و موفق تلویزیون تصمیم گرفت یک فیلم سینمایی بسازد و این تصمیم آن‌قدر برانگیز بود که پای خیلی از کارگردان‌های بزرگ سینما به پشت‌صحنه آن کار باز شد. «ایستاده در غبار» با همان سبک و حال‌و‌هوایی ساخته شد که سریال‌مستند «آخرین روزهای زمستان» ساخته شده بود و این‌بار موضوع فیلم هم به جذابیت آن اضافه می‌کرد؛ احمد متوسلیان، قهرمانی که در افق محو شده بود.

«ایستاده در غبار» تجربه خوبی در فیلم دیدن بود. به‌عنوان مخاطب، کسی‌که چنین اثری را ندیده باشد قسمتی از ذهنیت سینمایی‌اش هنوز به دریچه‌های ناگشوده بدهکار است و هر‌کس که آن را تماشا کند، توقعش از سینمای دفاع مقدس، سینمای تاریخ‌نگار، سینمای واقع‌گرا و به‌طور‌کل توقعش از سینما بیشتر خواهد شد.

میزانسن‌ها، طراحی‌صحنه، رنگ و نور، قاب‌ها ، انتخاب و چینش حوادث، موسیقی و تمام‌چیزهای دیگر عالی بودند و شاید یک‌نکته جالب در‌مورد این فیلم بازگشت هوشمندانه و قابل‌قبول تکنیک اسلوموشن به سینمای ایران بود، تکنیکی که شکوه قهرمانانه اسطوره‌ها را در قاب سینما بازسازی می‌کرد و جای کلمات شعاری و بیرون‌زده را می‌گرفت. حاج‌احمد در این فیلم کم‌حرف بود و فقط آهسته‌و‌آهسته از میان غبارها راه می‌رفت تا به افق ابدیت بپیوندد.

این فیلم به‌قطع شروع تازه‌ای در نگره‌های سینمایی داخل کشور بود که در‌ادامه مسیر، مرتبا بداعت‌های دیگری هم به آن اضافه شد اما هر‌چه بیشتر پیش رفتیم، باز‌هم «ایستاده در غبار» یک لحظه ناب و باشکوه باقی‌ماند که معلوم بود مصمم است طراوت اولین بودنش را تا ابد حفظ ‌کند.

خیلی‌ها فکر می‌کردند که محمدحسین مهدویان خارج از این قالب و فضا نخواهد توانست اثر درخوری خلق کند اما فقط یک‌سال گذشت و او با «ماجرای نیمروز» به جشنواره برگشت. «ماجرای نیمروز» برخلاف اثر قبلی، دیالوگ داشت و خیلی‌هم پر بازیگر بود. بازیگران این فیلم چهره جدیدی از خود به‌نمایش گذاشتند که پیش از آن نمی‌شد انتظارش را داشت. وقتی «ماجرای نیمروز» دیده شد، کسانی‌که بار قبل می‌گفتند مهدویان متخصص سینمای صامت است و نمی‌تواند با دیالوگ کار بسازد نظرشان تغییر کرد. اما این‌بار نوبت‌به یک قضاوت جدید بود. حالا این تصور به‌وجود آمده بود که کارگردان «ماجرای نیمروز» و «ایستاده در غبار» فقط می‌تواند فیلم‌های تاریخی بسازد و در فضای امروزی کار چندانی از او ساخته نیست. اما باز‌هم فقط یک‌سال گذشت و این‌بار «لاتاری» به جشنواره رسید؛ فیلمی که جواد عزتی و هادی حجازی‌فر را از اثر قبلی مهدویان در فهرست خود داشت و ستاره‌هایی مثل حمید فرخ‌نژاد و ساعد سهیلی را هم به‌جمع آن‌ها اضافه کرده بود. ظاهرا مهدویان در غلط از‌آب‌در‌آوردن قضاوت‌ها و پیش‌بینی‌ها در‌مورد خودش یک استاد تمام‌عیار است. او زیبا کرمعلی را هم که یک هنرجوی بازیگری متولد‌۷۵ بود، به فیلم آورد تا در مقابل ساعد سهیلی به‌عنوان نقش اصلی داستان قرار بدهد. دیگر باید مطمئن باشیم که کرمعلی در آینده تبدیل به ستاره‌ای مشهور در سینمای ایران خواهد شد. حالا محمد‌حسین مهدویان در‌حالی سومین فیلمش را به جشنواره آورده که به‌راحتی می‌توانیم از تعبیر سینمای مهدویان استفاده کنیم و این یعنی تألیف در‌عین تنوع.


گفت‌وگوی ما با محمدحسین مهدویان را در‌ ادامه می‌خوانید.


آقای مهدویان به‌عنوان اولین سوال بفرمایید سوژه فیلمنامه از چه‌زمانی در ذهن شما جرقه خورد؟

از اردیبهشت همین امسال بود.

در حقیقت اردیبهشت امسال بود که تصمیم گرفتید پای سینمای محمدحسین مهدویان را به دوران معاصر باز کنید؟

ساختن فیلم روز خیلی راحت‌تر از فیلم‌هایی است که من قبلا ساختم. اما به‌هر‌حال ما یک‌سری مشکلاتی هم برای «لاتاری» داشتیم که یکی‌ از آن‌ها فیلمبرداری در خارج‌از‌کشور بود. البته بخش‌هایی که در تهران فیلمبرداری کردیم هم داستان خودش را داشت. اما ما مدام این را با بچه‌های گروه صحبت می‌کردیم که چقدر در زندگی‌عادی مردم ورود کردن و فیلم ساختن راحت‌تر از شرایطی بود که در فیلم‌های قبلی تجربه کردیم.

طراحی دکور، صحنه و لباس، ویژگی و نقطه‌قوت کارهای قبلی شما بوده. می‌خواهیم بدانیم در «لاتاری» که یک فیلم معاصر است، چقدر روی این مسئله تاکید شده و اگر این‌طور نبوده چقدر کار شما را راحت کرده است؟

فیلم قبلی خیلی به‌لحاظ فضاسازی سخت بود؛ چون ما باید دو‌کار می‌کردیم، یکی این‌که داستان را درست کنیم و ویژگی‌های احساسی فیلم را در آن فضا و داستان نشان بدهیم و دیگر این‌که بتوانید زمینه ساخت فیلم و فضایی که در آن اتفاق می‌افتد را به‌لحاظ زمان، مکان و پوشش بازیگران ایجاد کنیم. ما باید تاریخ را می‌ساختیم. «لاتاری» این مشکل دومی را نداشت و همه انرژی ما سمت بخش اول رفت که شکل‌دادن به فضای حسی و عاطفی فیلم بود و سعی کردیم آن را مورد‌توجه قرار دهیم.‌

وجه‌اشتراک این اثر با دو‌اثر قبلی چیست؟

هادی حجازی‌فر

اگر امسال هم جایزه نگیرید باز همان داستان پارسال‌ تکرار می‌شود یا نه؟

من هیچ‌وقت از این‌که جایزه نگیرم ناراحت نمی‌شوم

برای تیم‌تان چطور؟ شاید از جایزه نگرفتن آن‌ها دلخور شوید

اصلا منتظر جایزه نیستیم. حضور ما در جشنواره امسال فقط به‌خاطر پیام‌های بی‌شمار مردم بود و این‌که طبق‌نتیجه نظرسنجی‌ها دیدیم که مخاطبان سینما منتظرند تا این فیلم را فارغ از این‌که بپسندند یا نه؛ بینند. به‌خاطر همین ما همه تلاشمان را کردیم که فیلم برای جشنواره آماده شود تا پاسخی به این محبت مردم بدهیم و بهترین اتفاقی هم که می‌تواند بیفتد این است که مردم از تماشای فیلم راضی باشند.

سوتفاهمی درباره شما ایجاد شده بود که بر‌اساس دو فیلم قبلی (حالا با هر استدلالی) شما را متعلق به یک جناح سیاسی خاص قلمداد کردند. آیا فیلم‌سوم شما پاسخی به آن‌هایی است که چنین حرف‌هایی زدند و آیا «لاتاری» می‌تواند کاملا به اثبات برساند که شما تنها به سینما فکر می‌کنید؟

این‌جور افراد اگر با فیلم‌های قبلی من به چنین درکی نرسیده‌اند طبیعتا با فیلم جدید هم نمی‌رسند.
 

این‌بار شما تجربه تولید در خارج‌از‌کشور را داشتید که حتما سخت بوده. در‌مورد این هم صحبت کنید

بله، خیلی تجربه سختی بود. به‌هر‌حال شما در کشور خودت که کار کنیم، خیلی راحت‌تر است؛ چون هم‌زبان هستند و آدرس‌ها را بلدید و می‌توانید خیلی‌چیزها را پیش‌بینی کنید. گذشته از بحث معاصر بودن فیلم، این بخش‌خارج از‌کشور آن خیلی تجربه سخت و دردناکی بود.

شما فیلمساز خیلی سریعی‌ای هستید و ذهنتان پر از ایده است؛ آن‌چنان که طی سه‌سال گذشته، هر‌سال در جشنواره حضور داشته‌اید. فکر می‌کنید این انرژی تا کجا همچنان ادامه پیدا خواهد کرد؟

من تمایل عجیبی به فیلم ساختن دارم و خیلی هم نگران مسائل دیگرنیستم. به‌هر‌حال هر فیلمسازی ممکن است فیلم بد هم بسازد و مهم این است که از تلاش برای خلق ایده و ساخت موقعیت‌های جدید نترسید. فعلا تا انرژی دارم ترجیح می‌دهم که زود‌به‌زود فیلم بسازم و هر فیلم قابل‌قبول باشد. اما این‌که تا کی می‌توان این‌گونه کارکرد، بستگی به خیلی چیزها دارد و باید منتظر ماند و دید.

فضای دوربین روی‌دست و ایستادن کارگردان در موضع لانگ‌شات برای فیلم‌های «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز» با‌توجه به فضای روایی آن کارها توجیه قابل‌درکی داشت. چطور شد که برای «لاتاری»هم همین سبک را انتخاب کردید؟

دوربین روی‌دست یک بحث است و لانگ‌شات یک بحث دیگر. اتفاقا در فیلم خیلی لانگ‌شات نداریم و کلا بیشتر فیلم در نماهای بسته اتفاق می‌افتد. اما دوربین روی‌دست هم با‌توجه به فضای رئال و مستندگونه‌ای که این فیلم هم کم‌و‌بیش دارد و به‌خاطر عادت‌های بصری مخاطب امروز، امکان جذابی است و به ‌همین‌خاطر از دوربین روی‌دست استفاده می‌کنیم.

اگر این تعبیر را قبول دارید که روح نامرئی کیارستمی در آثار قبلی شما قدم می‌زند، آیا این تلقی را هم می‌پذیرید که در فیلم جدیدتان مسعود کیمیایی هم به دالان قصه شما وارد شده است؟

من اصولا در فیلمسازی متاثر از همه فیلم‌هایی هستم که قبلا دیده‌ام و حتی از آن‌هایی که دوستشان ندارم هم ممکن است تاثیر گرفته باشم. من مشخصا نمی‌توانم بگویم به‌طور مستقیم تاثیری از او گرفته‌ام، اما آقای کیمیایی همیشه یکی از فیلمسازهای محبوب من بوده؛ به‌خصوص در دوره‌هایی که جوان‌تر بودم و طبیعتا بله؛ از او تاثیر گرفته‌ام.

زیبا کرمعلی دقیقا همان سنی را دارد که فیلمنامه می‌خواهد؟

بله، در همان حول‌و‌حوش است.

ویژگی‌های دقیقی که برای شما جهت انتخاب بازیگر این نقش ملاک بود را بفرمایید یعنی زمان تست از او چه خواستید؟

به‌هر‌حال باید توانایی اجرای نقش را می‌داشت و البته غیر از این،‌ چهره و سن هم مهم بود.

بازی گرفتن ازچنین هنرپیشه‌ای با‌توجه به این‌که اولین تجربه‌اش بود و به‌عنوان بازیگر مقابل ساعدسهیلی قرار می‌گرفت، آیا سخت نبود؟

به‌هر‌حال جنس بازیگری کسی‌که برای اولین‌بار جلوی دوربین می‌رود با کسی‌که بارها این تجربه را داشته فرق می‌کند؛ ولی آن‌چنان هم کار سختی با او نداشتیم، چون از‌پس نقش برآمد.

آیا با این‌که «لاتاری» را فیلمی درباره خروج دختران از کشور یا به‌طور کلی‌تر فیلمی درباره مهاجرت بدانند، موافق هستید؟ یا اعتقاد دارید که موضوع اصلی کار شما چیز دیگریست؟

«لاتاری» یک قصه عاشقانه است که به بحران می‌کشد و بقیه مسائل که به آن‌ها اشاره کردید، در‌حقیقت حواشی قصه است. آن‌چه در‌مورد «لاتاری» می‌گویند همه‌ی قصه نیست. بلکه «لاتاری» داستان چند آدم است که زندگیشان دچار پیچیدگی‌هایی می‌شود و باید بگویم که این فیلم آسیب‌شناسی اجتماعی در‌مورد یک موضوع اجتماعی نیست. یک فیلم و یک قصه است در‌مورد زندگی چند انسان و بقیه مسائل در زمینه آن قرار می‌گیرند.

تعریف شما از عشق در سینما چیست؟ به‌هر‌حال عاشقانه‌های سینما از فیلم‌های اصطلاحا دختر-پسری گرفته تا موارد خیلی جدیدتر، طیف وسیعی را شامل می‌شوند. شما با چه‌نوع نگاهی در فیلمتان به موضوع عشق پرداخته‌اید؟

وقتی شما وضعیتی از عشق را در سینما درست می‌کنید، مدام نشانه‌هایی از زندگی می‌دهید و بخش زیادی از آنچه که مخاطب درک می‌کند در ذهن خودش است و از قبل وجود داشته. یعنی مدام باید این نشانه‌ها را در ذهن خودش مطابقت بدهد و از تجربیات خودش هم استفاده کند تا به یک درکی از عشق برسد. یک موقعیت عاشقانه در یک فیلم، مثلا برای یک جوان۲۰‌و‌چند ساله، یک‌جور درک را ایجاد می‌کند و برای یک فرد ۵۰‌ساله یک‌جور دیگر. در‌واقع اصولا در‌مورد همه مفاهیم انسانی و نه‌فقط عشق، در فیلم یک‌سری نشانه‌های متعددی درست می‌کنیم و بعد، این به‌خود مخاطب برمی‌گردد که چه‌جور دریافتی از آن داشته باشد.

فیلم شما ذیل مجموعه‌ای از سبک‌ها و ژانرهای سینمایی مختلف قرار می‌گیرد. هم عاشقانه است، هم حادثه‌ای، هم فیلم سفر است و هم چند‌مورد دیگر، خودتان بیشتر علاقه‌مندید که فیلمتان را با چه برچسبی خطاب کنند؟

طبیعتا محور اصلی تمامی چیزهای که شما می‌فرماید عشق است. حادثه، سفر و... همه‌شان محصول یک عشق پرحرارت هستند. یعنی همه‌ی این‌ها وجه عاشقانه دارند و محرک اصلی فیلم هم همان عشق است.


منبع: روزنامه صبا/یگانه عرب