تبیان، دستیار زندگی

تفاوت نبوت موسی(ع) با دیگر انبیاء

سرگذشت حضرت موسى(ع) از تمام پیامبران در قرآن بیشتر آمده است، چرا که موسى(ع) علاوه بر اقوام گمراه خود، در برابر حکومت خودکامه‌اى همچون دستگاه جبار فرعون نیز قیام کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
داستان های قرآنی
 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطان مُبین* إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشید* قْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ* وَ أُتْبِعُوا فی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ؛ ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم، به سوى فرعون و اطرافیانش؛ اما آنها از فرمان فرعون پیروى کردند،در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود!روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و آنها را وارد آتش مى‌کند! و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مى‌شوند! آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتى به دنبال دارند و چه بد عطائى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مى‌شود». (هود/ 96 تا 99)

چرا داستان حضرت موسی(ع) بیشتر در قرآن آمده است؟
بعد از پایان داستان «شعیب» و اصحاب «مدین»، اشاره به گوشه‌اى از سرگذشت «موسى بن عمران» و مبارزاتش با فرعون مى‌کند، و این هفتمین داستان پیامبران در این سوره است.
سرگذشت موسى(علیه السلام)، از تمام پیامبران در قرآن بیشتر آمده است، زیرا در بیش از سى سوره، بیش از صد بار به ماجراى موسى، فرعون و بنى‌اسرائیل اشاره شده است.
ویژگى سرگذشت موسى، نسبت به پیامبرانى همچون شعیب، صالح، هود و لوط که در گذشته خواندیم، این است که آنها بر ضد اقوام گمراه، قیام کردند، ولى موسى، علاوه بر این، در برابر حکومت خودکامه‌اى همچون دستگاه جبار فرعون نیز قیام کرد.
اصولاً، همیشه آب را باید از سرچشمه صاف کرد، و تا حکومت‌هاى فاسد بر سر کارند هیچ جامعه‌اى روى سعادت نخواهد دید، و رهبران الهى در این گونه اجتماعات قبل از همه باید این کانون‌هاى فساد را در هم بکوبند.
ولى، باید توجه داشت که در این قسمت از سرگذشت موسى، تنها یک گوشه را مى‌خوانیم، گوشه‌اى که در عین کوچکى، پیام بزرگى براى همه انسان‌ها دارد.
نخستین آیه، مى‌گوید: «ما موسى را با معجزاتى که در اختیار او قرار دادیم و منطقى قوى و نیرومند فرستادیم» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآیاتِنا وَ سُلْطان مُبین).
«سُلْطان» که به معنى تسلط است، گاهى در سلطه ظاهرى و زمانى در سلطه منطقى به کار مى‌رود. سلطه‌اى که مخالف را در بن‌بست قرار دهد، به گونه‌اى که هیچ راهى براى فرار نیابد!
به نظر مى‌رسد سلطان در آیه فوق در همان معنى دوم به کار رفته، و آیات، اشاره به معجزات روشن موسى است (مفسران احتمالات دیگرى نیز درباره این دو کلمه داده‌اند).
اما این که موسى را براى هدایت چه کسى فرستاده، در آیه بعد مى‌فرماید: موسى را با آن معجزات کوبنده و آن منطق نیرومند، «به سوى فرعون و ملاء او فرستادیم» (إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ).
همان‌گونه که بارها گفته‌ایم، «مَلَأ» به کسانى گفته مى شود که، ظاهر آنها چشم‌ها را پر مى‌کند، هر چند توخالى هستند، و در منطق قرآن بیشتر به اعیان، اشراف، و شخصیت‌هاى قلابى که اطراف قدرت‌هاى ستمگر را مى‌گیرند، اطلاق شده.

قهرمان مبارزه با فرعون
اما، اطرافیان فرعون که با قیام موسى(علیه السلام)، منافع نامشروع خود را در خطر مى‌دیدند، حاضر نشدند در برابر او و معجزات و منطقش تسلیم گردند «لذا از فرمان فرعون پیروى کردند» (فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ). «اما فرمان فرعون، هرگز ضامن سعادت آنها و مایه رشد و نجات نبود» (وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشید).
البته، این موفقیت براى فرعون به سادگى به دست نیامد، او از هر گونه نیرنگ، توطئه و نیرویى براى پیشرفت اهداف خود، و شوراندن مردم بر ضد موسى(علیه السلام) استفاده مى‌کرد، و در این راه، حتى هیچ نکته روانى را از نظر دور نمى‌داشت.
گاهى مى‌گفت: «موسى مى‌خواهد سرزمین‌هاى شما را بگیرد، و شما را که صاحبان اصلى آنها هستید بیرون کند» (یُریدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُم).
گاهى احساس مذهبى قوم خود را تحریک مى‌کرد، و مى‌گفت: «من از این مرد مى‌ترسم که آئین شما را دگرگون سازد» (إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دینَکُمْ). گاه مى‌گفت: «من از این مى‌ترسم، او سرزمین شما را به فساد بکشد» (أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الأَرْضِ الْفَسادَ). گاهى به موسى تهمت مى‌زد. زمانى تهدید مى کرد.
بار دیگر قدرت و شوکت خود را به رخ مردم مصر مى‌کشید و زمانى ادعاى رهبرى داهیانه‌اى که ضامن خیر و صلاحشان است داشت.
و از آنجا که روز رستاخیز، هر قوم و ملت و گروهى، با رهبر خویش وارد محشر مى‌شوند، و پیشوایان این جهان، پیشوایان آن جهانند، مى‌فرماید: «فرعون نیز که رهبر گمراهان عصر خود بود، در پیشاپیش قومش وارد صحنه قیامت مى‌شود» (یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
اما به جاى این که، این پیشوا پیروان خود را در آن گرماى سوزان به سوى چشمه گوارایى از آب زلال ببرد «آنها را به آتش دوزخ وارد مى‌سازد» (فَأَوْرَدَهُمُ النّارَ). «و چقدر زشت و ناپسند است که، آتش، آبشخورگاه انسان باشد که بر آن وارد گردد» (وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ).
همان چیزى که به جاى تسکین عطش، تمام وجود انسان را مى‌سوزاند و در عوض سیراب کردن بر تشنگیش مى‌افزاید.
باید توجه داشت که، «ورود» در اصل به معنى حرکت به طرف آب، و نزدیک شدن به آن است، ولى بعداً، به هر نوع داخل شدن بر چیزى کلمه «ورود» اطلاق شده است.
«وِرد» (بر وزن ذِکْر) به معنى آبى است که انسان بر آن وارد مى‌شود، و به معنى ورود بر آب نیز آمده است و «مَوْرُود» به معنى آبى است که بر آن وارد مى‌شوند (اسم مفعول است).
بنابراین، معنى جمله «وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ» چنین مى‌شود: «آتش، بد آبشخورگاهى است که بر آن وارد مى‌شوند».
ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى‌رسد که، جهان پس از مرگ ـ همان گونه که قبلاً هم اشاره کرده‌ایم ـ عالمى است که اعمال و افعال ما در این دنیا در مقیاس وسیعى در آنجا مجسم مى‌شود، خوشبختى‌ها و بدبختى‌هاى آن جهان پرتوى است از کارهاى ما در این جهان، آنها که در اینجا رهبران بهشتیان بودند، در آنجا نیز گروه‌ها را به سوى بهشت و سعادت مى‌برند، و آنها که رهبر ستمگران، گمراهان و دوزخیان بودند، در آنجا نیز پیروان خود را به سوى جهنم مى‌برند، و خود جلودار آنها هستند!
سپس مى‌گوید: «آنها در این جهان از رحمت خدا دور، و به مجازات و کیفرهاى سخت او گرفتار شدند، و در میان امواج خروشان غرق گردیدند و در روز رستاخیز نیز از رحمت خدا دور خواهند بود» (وَ أُتْبِعُوا فی هذِهِ لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ).
نام ننگین آنها، همیشه در صفحات تاریخ به عنوان یک قوم گمراه و جبار ثبت مى گردد، بنابراین،هم در این دنیا خسارت کردند و هم در جهان دیگر.
«و آتش دوزخ چه بد عطایى است که به آنها داده شده است» (بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ).
«رِفْد» در اصل به معنى کمک کردن به انجام کارى است، حتى اگر چیزى را تکیه به چیز دیگرى بدهند، از آن تعبیر به «رِفْد» مى‌کنند، ولى کم‌کم این کلمه بر عطا و بخشش اطلاق شده، چرا که کمکى است از ناحیه عطا کننده به شخص عطا شونده.

منبع: سایت خبرگزاری فارس