مرگ در نگاه کودکان
کودکان و ترس از مرگ(1)
آیا کودکان به مرگ فکر می کنند؟
پاسخ این پرسش مثبت است. کودکان شیوه ی واکنش نسبت به مرگ و روش های رویارویی با آن را از والدین و نزدیکان شان می آموزند. بسیاری از پدر و مادرها موضوع مرگ را تا زمانی که یکی از افراد نزدیک خانواده و یا دوستان صمیمی شان فوت نشوند، با فرزندان خود مطرح نمی کنند. در حالی که چنین شرایطی، زمان مناسبی برای شرح و تفسیر موضوع مرگ نیست.
برخی از والدین به آن دلیل از صحبت درباره ی مرگ و مصیبت با فرزندان شان اکراه دارند ، که معتقدند آن ها هنوز نمی فهمند. برخی دیگر از این که دریابند فرزندان شان به خیال پردازی درباره ی مرگ پرداخته اند، آشفته و پریشان می شوند.
شاید علت این امر آن باشد که بیشتر افراد بالغ، خود هنگام مواجهه با مسئله ی مرگ مشکل دارند و تصور می کنند که کودکان نیز نمی تواند با این موضوع به راحتی کنار بیایند. به همین دلیل سعی می کنند با دور نگه داشتن آن ها از این رویداد ناگوار، حمایت خود را نسبت به آن ها نشان دهند. در حالی که همه ی این ممانعت ها و دوری جستن ها از مرگ و نیستی، کودک را دچار گیجی و سردرگمی می کند؛ حتی ممکن است شدیداً احساس طرد شدگی و انزوا کند و با دور افتادن از جمع فامیل، خود را تنها و سرگردان بداند. علاوه بر آن زمانی هم که کودک بزرگ شود، به تقلید از والدینش از صحبت کردن درباره ی مرگ امتناع خواهد ورزید.
یکی از موقعیت هایی که پدر و مادر و یا نزدیکان کودک می توانند درباره ی موضوع مرگ با کودک شان صحبت کنند، زمانی است که یکی از حیوانات خانگی آن ها بمیرد. برای مثال، اگر در منزل قناری، جوجه و یا کبوتر نگه می دارید، اگر روزی یکی از آن ها مرد، موقعیت خوبی است که پدیده ی مرگ را برای کودک شرح دهید و سعی کنید با یک مراسم کوچک خداحافظی و خاک سپاری، آن حیوان را دفن کنید و با پرپر کردن چند شاخه گل بر خاکش، فرزندتان را تشویق کنید تا احساساتش را بیرون بریزد. هم چنین می توانید با تهیه آلبوم عکسی از ایامی که کودک شما با آن حیوان بازی می کرده است و صحبت درباره شیرین کاری های حیوان، خاطرات آن ایام را زنده نگه دارید. این گام های کوچک می تواند زمانی که کودک یکی از دوستان و یا آشنایان را از دست می دهد، کمک بزرگی به او باشد.
اقدام دیگری که والدین می توانند درخصوص شناخت پیری و کهولت برای کودک انجام دهند این است که هر چند وقت یک بار کودکان را به دیدن اعضای سالخورده ی فامیل و آشنایان ببرند تا آن ها تصوری از عمر و ناتوانی ناشی از کهولت داشته باشند.
اگر کودکان بتوانند به راحتی درباره مرگ بیاندیشند و صحبت کنند، بهتر می توانند با آن مواجه شوند.
راسل ضمن تحقیقی خاطر نشان می کند، «اگر بزرگ سالان اجازه دهند، کودکان با پدیده ی مرگ، طبیعی تر مواجه خواهند شد.»
کودکان نسبت به تغییرات محیطی خود بسیار حساس و دقیق هستند. زمانی که پدر و مادر آن ها از موضوعی ناراحت و غمگین باشند و با ایماء و اشاره با یکدیگر حرف بزنند و یا سعی کنند کودکان را از موضوع بی خبر گذارند، آن ها متوجه می شوند که اوضاع ناجور است و اتفاق بدی افتاده است. حتی اگر والدین هم در صدد توضیح و تشریح کلامی برنیایند، باز هم کودکان، خود در صدد یافتن و شناخت مرگ و نیستی بر خواهند آمد.
زمانی که پدربزرگ یا مادربزرگ و یا یکی از افراد مسن خانواده فوت می کند، بهترین موقعی است که کودکان غم و اندوه شما را درک کنند. خانم 29 ساله ای تعریف می کند: «وقتی پدرم را از دست دادم، پنج ساله بودم. آن روزها همه سعی می کردند فوت پدرم را از من مخفی کنند و در مقابل دلتنگی های من، فقط می گفتند: «او رفته است». به خاطر می آورم که مدام می پرسیدم، پس چه موقع بر می گردد؟ تا مدت ها پاسخ به این پرسش برایم خیلی مهم بود. البته می دانم قصد حمایت کردن مرا داشتند، اما کاش در آن موقع خانواده ام مرا نیز در غم از دست دادن پدرم شریک می دانستند و اجازه می دادند به شیوه ی یک کودک پنج ساله به سوگواری و عزاداری بپردازم.»
بدیهی است که خانواده پدیده ای تغییر ناپذیر نیست و می تواند شاهد تولد اعضای جدید و یا فوت افراد خود باشد. کودک بزرگ می شود و همراه با بزرگ شدن او، پدر و مادرش گرفتاری پیری و سالخوردگی می شوند. هر کس باید این واقعیت را بپذیرد و خود را با آن سازگار کند. زمانی که یکی از افراد خانواده فوت می کند، همگی از جمله کودکان متأثر و غمگین می شوند. لازم است خاطر نشان کنیم که واکنش کودکان نسبت به این مسئله با واکنش بزرگسالان بسیار تفاوت دارد. شدت این واکنش به عوامل مختلفی بستگی دارد،که در مقاله ی بعد به دو عامل مهم آن اشاره خواهیم کرد.
ادامه دارد...
منبع : ماهنامه ی تخصصی کودک - با تغییروتلخیص
مقالات مرتبط :