تبیان، دستیار زندگی

نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت

اگر علمای مذاهب الهی با یکدیگر تعامل، دیدار و همفکری داشته باشند، دنیا به سمت صلح و محبت پیش خواهد رفت. این تعاملات می تواند نقش مؤثری در ایجاد صلح جهانی ایفا کند و می تواند موجبات کاهش خشونتها و نا مهربانیها را فراهم کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت

نقش تعامل ادیان الهی در کاهش خشونت به چه صورتی تحققی می یابد و اصلا امکان کاهش خشونت وجود دارد؟

واژه خشونت مانند بسیاری از مفاهیم نوین از نظر مفهومی خالی از ابهام نیست و نمی توان تعریفی مورد وفاق از آن به دست داد. در كنار رویكردهای مختلفی كه برای تبیین و تعریف این گونه مفاهیم وجود دارد، و با وجود به هم پیوستگی آنها با فرهنگهای مختلف كه نوعی نسبیت در تعاریف را اجتناب ناپذیر می كند، به نظر می رسد می توان از رویكردی دینی نیز برای رسیدن به یك تعریف بهره گرفت و چه بسا چنین رویكردی زمینه مناسب تری برای وفاق پدید آورد. گرچه برخی صاحب نظران، آموزه های دینی را در زمینه مؤلفه هایی چون خشونت، صلح و جنگ متناقض نما می دانند، زیرا هم زمان هر دو مورد تأكید قرار گرفته اند، ولی واكاوی اندیشه اسلامی نشان می دهد كه خشنوت به مفهوم امروزی آن در منظومه اندیشه اسلامی جایگاهی ندارد واسلام نه تنها روابط انسانها با یكدیگر بلكه حتی ارتباط انسان با طبیعت را رابطه ای به دور از خشونت می خواهد. مشروعیت داشتن مفاهیمی همچون جهاد، قتال، حرب و تنازع درصحنه سیاسی و مفاهیمی همچون قصاص و تازیانه زدن و دیگر مجازاتها در صحنه قضائی در پیوندی استوار باحق وعدل است واحكام و آداب و آیینها و محدودیتهای تعیین شده برای آنها به گونه ای است كه در نگاهی همه جانبه نگر به هیچ روی نمی توان سرشت و جوهره آنها را خشونت نامید، همان گونه كه در تاریخ زندگی بشر نیز نمی توان همه شكلها وموارد خشونت مانند مجازات مجرمان را یك سره محكوم كرد. در تفكر اسلامی مهمترین معیار تمایز بین خشونتی قابل دفاع وخشونتی غیر قابل دفاع، مشروعیت آن است. یعنی توسل به زور اگر جنبه شرعی و منطبق با معیارها و ضوابط شرعی داشته باشد شایسته ستایش و اگر بر خلاق آن باشد شایسته نكوهش است. با این همه در گذر تاریخ زندگی مسلمانان، نمونه هایی از خشونت را در سطوح خرد( رفتارعامه مردم) و كلان(حاكمیت ) شاهد هستیم كه در پوشش دین صورت گرفته است. سطح كلان بهره گیری از پوشش دین برای اعمال خشونت كه همراه با نمونه های تاریخی مورد تأكید این مقاله است، اهداف مختلفی را تعقیب می كرده است: انتقام جوئی حذف مخالفان سیاسی و حمایت از تحقق یك اندیشه. خاستگاه این گونه سوء استفاده از دین را در دو محور می توان جستجو كرد: دور بودن از فضائل اخلاقی و فقدان فهمی جامع و همه جانبه نگر و صحیح از اندیشه اسلامی كه البته گاه این دو با هم جمع می شده است. مهمترین ویژگی این شیوه اعمال خشونت جنبه تقدس بخشیدن به آن در نتیجه بهره گیری از نفوذ عالمان دینی و احساسات عامه مردم برای موجه جلوه دادن اعمال خشونت بوده است. اندیشه امت كه محور هدایت و مدیریت جامعه را انسانهایی وارسته و دور از زشتیهای اخلاقی و روحی و برخوردار از علم می داند زمینه سوء استفاده از پوشش دین برای اعمال خشونت را از بین می برد. اگر علمای مذاهب الهی با یکدیگر تعامل، دیدار و همفکری داشته باشند، دنیا به سمت صلح و محبت پیش خواهد رفت. این تعاملات می تواند نقش مؤثری در ایجاد صلح جهانی ایفا کند و می تواند موجبات کاهش خشونتها و نا مهربانیها را فراهم کند.

نقش ادیان در كاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل

گذشت زمان و رخداد وقایع سیاسی و اجتماعی در عصر حاضر به روشنی، وجود ادیان در ساختارهای سیاسی و اجتماعی را به اثبات رسانده است. تحولات بنیادین و دگرگونیهای مقطعی به جملگی مستقیم غیرمستقیم با ادیان به مثابه ی یكی از مؤثرترین و قویترین عناصر پیوندهای جمعی و اجتماعی در ارتباط بوده اند. بدین گونه است كه اشتباه بودن تفكر دین گریز و غیر واقع گرا كه حاضر به پذیرش گسترده ی عملكرد و حضور ادیان در حیات پویای بشری نبود، به اثبات رسیده است. از هر منظری كه تحولات را مد نظر قرار دهیم و از زاوایه ای انبوه عملها و عكس العملهای جوامع بشری را در نظر بگیریم، ادیان به طرق مختلف حضور داشته اند، لذا بحث از نقش ادیان فی نفسه متضمن پذیرش قدرت، قابلیت و واقعیت نقش آفرینان ادیان می باشد. باتوجه به واقعیت گونه گون و متنوع جوامع، تفاوتها، پتانسیل، تبدیل شدن به تفارقها را دارند. بعبارت دیگر از آنجا كه زمینه ی انحراف و درك تضاد گونه از تفاوتها پیوسته وجود داشته است لذا مبانی بینش، نگرش و روش در معرض تهدید و تهمت قرار دارند. از مصادیق این واقعیت، ادیان هستند كه از سابقه ای طولانی و وسیع در تركیب بندی الگوهای فكری و معرفتی و روش های زیستی آدمیان برخوردارند، و از همین رو به عنوان عوامل واسطه ای شناخته و پنداشته می شوند. پرسش از علل درگیریها و تعرضها بین گروها و جوامع انسانی پاسخهای متعددی را به دنبال داشته است كه پیوسته یكی از آنها، ادیان و نقش آفرینی شان در عرصه های فرافردی بوده اند. به بیان صحیح تر، ایراد اصلی، بر نحوه ی طبقه بندی جوامع بر مبنای گرایش دینی آنان می باشد.
بدین صورت كه اگر دسته بندی گروههای انسانی بر مبنای تعلق دینی آنان در سطوح سیاسی داخلی و خارجی صورت پذیرد، آنگاه تفاوتها صبغه ای دینی خواهند یافت و در قالب تضادها، مایه های تنش و تشنج دائمی را فراهم خواهند آورد. بنابراین، تفسیر دینی از تفاوتها به معنای پدید آمدن تقسیم بندیهای غیرقابل جمعی خواهد بود كه آتش طغیان در هواداران هر دین علیه هواداران سایر ادیان را به همراه خواهد داشت. آنچه كه راهگشای برون رفت از چنین وضعیت دشواری می باشد، تلطیف نگرشها و زدودن غبارها از شناخت های ادیان نسبت به یكدیگر است. شناختهای ناقص و اشتباه و عرضه شدنهای غیرمستقیم و با واسطه ی ادیان نسبت به یكدیگر، زمینه ی فعال شدن عوامل ایجاد سوء تفاهم را فراهم می آوردند، لذا مبارزه با جهل شناختی بازخوانی تجارب گفت و گوی ادیان در قالب عملكردهای نخبگان و علمای دینی نسبت به یكدیگر می تواند ظرفیت ادیان برای گفت و گو و كاهش تنش و تشنج را به نمایش گذارد. نكته ی مهم دیگر در نظر داشتن عنصر «زمان» در برنامه ها و اقدامهاست. در دروان اخیر نیاز به گفت و گو و تأثیرات كاهنده ی آن بر تنشها، بیش از گذشته احساس می شود. این نیاز بطور پیوسته ای در دو زمینه تشدید می شود: یكی در زمینه حفظ و ترویج آموزه های دینی از سوی نخبگان و عالمان دینی كه مسئولیت و دغدغه ی دین خویش بطور خاص و ادیان بطور عام را دارند و دیگری وضعیت خاص رابطه ی سیاست و فرهنگ در دروان اخیر است. به هم بافتگی عرصه های سیاست و فرهنگ در شرایط ارتباط ناخواسته و مستمر فرهنگها با یكدیگر در دنیای كوچك شده ی امروز، ظرفیتهای فرهنگ را بیش از گذشته مستعد نقش آفرینی سیاسی كرده است. در واقع مؤلفه های دینی و فرهنگی قابلیت راهبری امور سیاسی را در سطوح جهانی یافته اند، بطوریكه انتظار می رود با در نظر داشتن تعمیق نیاز مذكور، دستور كارهایی جهت بهره مندی از ظرفیتهای بوجود آمده برای نهادها و سازمانهای سیاسی و فرهنگی مختلف، تعریف و تعیین گرددتا طریق گفت و گو را در عرصه ی نوظهور روابط بین ادیان، بصورتی جهانشمول و به مثابه ی راهكاری در جهت كاهش تنشها و تشنجهای سیاسی در روابط بین الملل درآورند.
به طور خلاصه در پرسش از نقش ادیان در كاش تنش و تشنج در روابط بین الملل می توان گفت نقش كاهنده ی تنش و تشنج ادیان ابراهیمی، نقش فرهنگی است كه در مقطع زمانی حاضر ابعادی جهانی یافته و از طریق افزایش شناخت و رابطه ی متقابل عالمان دینی بصورت پیوسته قابل تحقق می باشد. نكته ی مهم در طرح و تحلیل بروز این نقش هم پیوندی امور فرهنگی و سیاسی با یكدیگر است. آمیختگی مذكور بسی فراتر از یك یا چند نگرش خاص می باشد و بلكه واقعیتی است كه كتمان و انكار آن نشانه ی جهل نسبت به پشتوانه های فرهنگی اقدامات سیاسی خواهد بود.
تحولات پس از جنگ سرد به كمرنگ شدن مرزهای سابق(سیاسی)، و به برجسته شدن نقش فرهنگ و مؤلفه های فرهنگی در برآورد برایند قدرتها در تعاملات منطقه ای و بین المللی منجر شده است. افزایش آگاهی جمعی در سطح جهانی و به تبع آن رشد تاثیرات افكار عمومی در تصمیمات سیاستمداران، تمسك و تكیه بر شعارها و مؤلفه های فرهنگی را برای مشروعیت بخشی به سیاستگذاریها و خط مشی ها از اهمیتی روزافزون برخوردار ساخته است.
امروزه از یكسو بستر پذیرای روابط بین الملل و خصوصاً سیاست بین الملل مستعد خشونت و گرایشهای ضد صلح می باشد و به قول رابرت مندل، بازدارندگی سنتی به همراه روان شناسی عقلانی آن كارایی خود را برای برخورد با كشمكشهای هرج و مرج گونه از دست می دهد اما از سوی دیگر با تنوع ارتباطات و تغییرات فرهنگی، متغیرهای نوینی وارد عرصه ی سیاست بین المللی شده اند كه نوین بودنشان به جهت بی سابقگی بلكه به دلیل ارتقاء جایگاه تاثیرگذاری و صراحت در آن می باشد. با تأمل در این گفته مالرو كه سده ی بیست و یكم یا مذهبی است یا وجود ندارد – دیدگاهی كه دارد اثبات می شود – و نمونه ی حائز اهمیت آن همانا گرایش مجدد به دین به عنوان منبع و مرجع در پاسخ به پرسشهای اساسی انسان می باشد و نمونه ی وقوع انقلاب اسلامی در ایران یك نشانه ی قویم از چرخش مذكور در سطح جهان امروز محسوب می شود. نیاز به دین در مناطق مختلف به معنای توجه مجدد به ادیان می باشد كه پیامد طبیعی آن، گرایش به شناخت سایر ادیان برای جستجو و كشف حقیقت و اقناع عطش پرسشگری و كنجكاوی بشر جدید از خود و جهان هستی است. تقویت و گسترش مراودات عالمان ادیان ابراهیمی و ترویج و پشتیبانی از گرایشهای مبتنی بر گفت و گوی ادیان در عرصه ی روابط بین الملل در راستای كاهش تنش و تشنج، رسالتی فرهنگی – سیاسی است كه ضمن گشودن عرصه برای جستجوگری حقیقت، به تحدید قدرتهای لجام گسیخته و خشونت طلب كمك خواهد كرد و بدینوسیله فاصله ی میان تمایلات واقتضائات سیاسی با تفاوتهای فرهنگی و دینی روشن می گردد. بنابراین در معادلات سیاسی در سطح بین المللی ضمن آنكه نباید از نقش موثر ادیان در كنار سایر عوامل غافل مانده بایستی شرط مستعد و مناسب اقبال عمومی جهان به دین را فرصت مغتنم در كاهش تنش و تشنج در روابط بین الملل دانست، چرا كه ادیان الهی همواره با هر گونه مشروع سازی اقدامات خشونت بار مخالف بوده وبا رسالت فرهنگی خود قابلیت تاثیرگذاری بر هر گونه ایده ی خشونت و درگیری بین المللی مبتنی بر قدرت محوری و نگرش رئالیستی به روابط بین المللی باشد، داراست.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .