تبیان، دستیار زندگی

مقدسات فرقه ضاله اهل حق

در لرستان در مناطق دلفان و پشت كوه، در میان ایلات لكستان و سكوند سكونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیكى تبریز، و در مراغه و حوالى قزوین و تهران بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال كلاردشت عده‏اى از صاحبان این مذهب زندگى مى‏‌كنند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مقدسات فرقه ضاله اهل حق

فرقه ضاله اهل حق در غرب کشور چه کسانی هستند و چه باورهایی دارند؟

مركز اصلى طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مركزیت به مناطق غربى كردستان و كرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف كرد گوران و قلخانى و اكثر طوایف سنجابى، و شاخه‏‌هایى از طایفه كلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‏ وند و جلال‏وند در شهرهاى غربى ایران را شامل می شود.
روزی پیامبر‌(صلی الله علیه وآله) در میان اصحاب خود، برای تبیین «صراط مستقیم»، خط مستقیمی را روی زمین ترسیم نمود در دو طرف آن خطوط کج و معوجی را کشید سپس (با اشاره به خطور کج و معوج) فرمود: هر کدام از این راه ها شیطانی دارد که به آن دعوت می‌کند و آنگاه آیه قرآن را تلاوت فرمود:‌‌« وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِیلِهِ[انعام/153] و این است راه راست من. از آن پیروى كنید و به راه‏هاى گوناگون مروید كه شما را از راه خدا پراكنده مى‌‏سازد.(1)
پس طبیعتا انسان باید توجه خود را معطوف به همان یک راه راست بکند و نشانه راه راست نیز، برهانی و دلیلی است که به نفع آن اقامه می شود: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ [بقره/111] بگو: اگر راست مى‌‏گویید حجّت خویش بیاورید.»(2)
و البته باید در جامعیت دلیل نیز دقت کرد، و الا هر باطلی خود را اندکی با حق آمیخته می کند تا وجاهتی بیابد. حضرت علی (ع) می فرمایند: همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌‏ها، هوا پرستى، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است، نوآورى‌‏هایى كه قرآن با آن مخالف است، ... پس اگر باطل با حق مخلوط نمى‌‏شد، بر طالبان حق پوشیده نمى‌‏ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى‌‏گشت زبان دشمنان قطع مى‌‏گردید. امّا قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل را مى‌‏گیرند و به هم مى‌‏آمیزند ، آنجاست كه شیطان بر دوستان خود چیره مى‌‏گردد.
پس در باطل بودن همه این راه ها، مخالفت آن ها با برهان و قرآن کافیست. علاوه بر اینکه ترکیب عجیب آیین اهل حق از اعتقادات اسلامی، مانوی، زردتشتی و ... دلیل نداشتن آن ها برای مطالبشان، راه را برای هر حق جویی آشکار می کند.
در ذیل مطالبی درباره این فرقه به نقل از کتاب فرهنگ فرق اسلامى، محمد جواد مشکور، ص: 78 تا 84 تقدیم می کنیم:


اسامی و مناطق زندگی معتقدان به فرقه اهل حق

« اهل حق بمعنى مردان حق است، و آن یك مذهب باطنى است كه معتقدان آن بیشتر در مغرب ایران زندگى مى‌‏كنند.
بعضى دیگر از فرق اسلام نیز مانند حروفى‏‌ها و متصوفه، خود را اهل حق یا حقیقت نامیده‌‏اند. امّا اهل حق، بمعنى اخصّ نام گروهى است، كه به ایشان با نوعى تسامح على اللهى نیز گویند، ولى آنان على اللهى واقعى نیستند، بلكه عقایدشان آمیخته‌‏اى از اعتقادات «مانوى»، و ادیان كهن «ایرانى»، و مذهب «اسماعیلى» و «تناسخ هندى» و دیگر ادیان سرى است.
مذهب اهل حق، امروز یكى از فرقه‏‌هاى وابسته به شیعه بشمار مى‏‌رود، و آنان را از غلاة شیعه به حساب مى‌‏آورند.
طوایف اهل حق به نامهاى مختلف مانند: اهل حق، اهل سرّ، یارسان، نصیرى، على اللهى معروف مى‏‌باشند، و از نشانه‌‏هاى خاص آنان «شارب» است، یعنى موى سبیل خود را نمى‌‏زنند، تا بلند شود و لب بالا را بپوشاند. آنان «شارب» را معرّف مسلك حقیقت مى‌‏دانند، و معتقدند كه شاه ولایت على (ع) نیز شارب خود را نمى‌‏زده است. از این جهت زدن شارب را گناهى بزرگ مى‌‏دانند.
اهل حق را «گوران» نیز مى‌‏گویند، و ناحیه گوران در آذربایجان، یكى از مراكز مهمّ این فرقه به شمار مى‌‏رود. گورانها در اصل از مردم حوالى كرمانشاهان هستند، كه از آن ناحیه به آذربایجان كوچیده‌‏اند، و لهجه‏‌اى مخصوص دارند، كه در نواحى غربى و جنوبى كردستان به آن تكلّم مى‌‏شود، و آن گویشى است آمیخته از لهجه كردى اورامانى و كرمانجى، و لكى.
مركز اصلى طوایف اهل حق، تا قرن هفتم هجرى در لرستان بود، سپس این مركزیت به مناطق غربى كردستان و كرمانشاهان منتقل گردید. امروز تمام طوایف كرد گوران و قلخانى و اكثر طوایف سنجابى، و شاخه‏‌هایى از طایفه كلهر و زنگنه، و ایلات عثمانه‏ وند و جلال‏وند در شهرهاى غربى ایران، از جمله قصر شیرین و سر پل ذهاب و كرند و صحنه و هلیلان از اهل حقند.
در لرستان در مناطق دلفان و پشت كوه، در میان ایلات لكستان و سكوند سكونت دارند. در آذربایجان و تبریز، بخصوص در محله چرنداب و در قریه ایلخچى در نزدیكى تبریز، و در مراغه و حوالى قزوین و تهران بومهن، شهر آباد، گلخندان، سیاه بند شمیرانات، رودهن، دماوند، هشتگرد، ورامین و در شمال كلاردشت عده‏اى از صاحبان این مذهب زندگى مى‏‌كنند.
در بیرون از مرزهاى ایران بعضى از طوایف كرد عراق عرب در شهرهاى‏ سلیمانیه، كركوك، موصل، خانقین و در نواحى كردنشین تركیه گروه فراوانى از اهل حق هستند. پیروان اهل حق غالبا چادرنشین و ده ‏نشین‌‏اند. در قفقاز و آذربایجان شوروى و سوریه و در مازندران و فارس و خراسان نیز اهل حق یافت مى‏‌شوند.

اعتقادات

اساس مذهب اهل حق كوشش براى «وصول» به حق و خداوند مى‌‏باشد و در این راه باید نخست مرحله «شریعت» یعنى انجام آداب و مراسم ظاهرى دین، و مرحله «طریقت» یعنى رسوم عرفانى و مرحله معرفت یعنى شناخت خداوند، و مرحله «حقیقت» یعنى وصول به خداوند را بپیمایند.
بعقیده این جماعت اساس مذهبشان حقیقتى است كه سبب و علت خلقت موجودات است. دین آنان آكنده از اسرار است، سرّى كه خداوند به پیغمبران گفته و آن سر «نبوت» است، كه از آدم ابو البشر آغاز شده است، و به حضرت محمد (ص) كه خاتم انبیاست مى‌‏پیوندد. از آن پس این سرّ به نام سرّ «امامت» كه حضرت محمّد به على (ع) گفته است و از او تا دوازدهمین امام كه مهدى آل محمّد (ص) باشد مى‌‏رسد. پس از غیبت امام دوازدهم این سرّ به پیروان، و اقطاب ایشان كه یكى پس از دیگرى مى‌‏آیند گفته مى‏‌شود.
مذهب ایشان مجموعه‌‏اى است از آراء و عقایدى كه تحت تأثیر افكار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افكار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زردشتى، كه «پندار نیك» و «گفتار نیك» و «كردار نیك» باشد از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یك بیت به گویش تركى، از كلام «سرانجام» كتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است:
یارى چارچیون، باورى وجا پاكى و راستى، نیستى وردآ
یعنى یارى چهار چیز است به جاى آورید، پاكى و راستى، نیستى و یارى.

تناسخ و حلول:

«تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، كه در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است.
حلول ذات را «دونادون» گویند. بعقیده ایشان در تن هر كس ذره‏اى از ذرات الهى موجود است، و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاكان و برگزیدگان، همیشه در گردش مى‌‏باشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپیند و مى‌‏گویند هر بار خداوند حق تعالى با چند تن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاى خاكى «حلول» مى‌‏نماید، این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و كندن است، كه آن را به فارسى جامه و به تركى «دون» گویند و همانست كه در فلسفه برهمایى هندوئى «كارما» آمده است.
چنان كه در كتاب «سرانجام» آمده است، «خداوند در ازل درون درىّ مى‌‏زیست، و سپس براى نخستین بار تجسّم یافت، و به صورت شخصى به نام خاوندگاریا كردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.»
در كتب مذهبى ایشان آمده است كه از رنج مرگ نهراسید، و باكى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مى‌‏شود، و در جاى دیگر سر بر مى‌‏دارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن، و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاك شدن آدمى از گناهان است.
هرگاه خداوند به صورت بشر برجسته‌‏اى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته كه آنها را چهار ملك گویند، در ابدان دیگران تجسم مى‌‏پذیرد، همانطور كه خداوند در هفت صورت تجلى مى‏‌كند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى نمایند، چنان كه در كتاب عهد سلطان سهاك فرشته‏‌اى به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشته‏‌اى به صورت بنیامین در آمد.
در كتاب «سرانجام» آمده است كه فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش.
... اهل حق درباره حضرت على (ع) مى‌‏گویند، كه او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و كمال خدا مى‏‌دانند، و اوست كه در هر دوره و عصرى ظهور كرده، و در جسم پاكان و مقدسان از اهل حق تجلّى مى‏‌كند. على (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدّه‏اى از یاران نزدیك خود بیاموخت. ...

آفرینش جهان:

اهل حق معتقدند كه آفرینش در دو مرحله اصلى انجام شده است، یكى خلقت «جهان معنوى» و دیگرى خلقت «جهان مادى». این افسانه‏‌ها در دفترها و متون دینى ایشان به لهجه گورانى، به صورتهاى گوناگون حكایت شده است. گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلّق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق كرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهناى دریاى محیط رها كرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن درّ پیدا شدند، كه با جبرائیل هفت تن شدند.

موعود اهل حق:

سه تن، شاه خوشین، بابا ناووس و سلطان اسحاق هستند.


آداب و رسوم اهل حق:

از آداب و رسوم ایشان، نماز خواندن و قربانى كردن و سر سپردن و جوز شكستن و عهد و میثاق بستن و روزه گرفتن است. محل اجتماع ایشان «جمخانه» است كه مخفف كلمه جمع خانه مى‌‏باشد.... عبادت با نواختن طنبور و آلات موسیقى و خواندن سرود ودعاهاى مذهبى انجام مى‌‏پذیرد. گاهى هنگام دعا چنان از خود بیخود مى‌‏شوند، كه خویشتن را بر روى آتش افروخته افكنده و در آن حال جذبه به ایشان صدمه‏اى نمى‌‏رسد... .

كتابهاى مذهبى و مقدس:

یكى از كتابهاى مذهبى ایشان «فرقان الاخبار» است به نثر، كه مؤلف آن حاج نعمت اللّه جیحون‏ آبادى متخلّص به مجرم است، ... حاج نعمت اللّه جیحون‏ آبادى كتابى دیگر به بحر متقارب به نام «شاهنامه حقیقت» دارد، كه در اسرار مذهب اهل حق، در آن كتاب به زبان شعر، سخن گفته است. ... دیگر از كتابهاى اهل حق كتاب «سرانجام» است. ...

ترکیب موجود در مذهب اهل حق

چنان كه در آغاز این مقاله اشاره رفت، اساس مذهب اهل حق، بر اقوال غلاة شیعه و اسماعیلیه و فرقه امامیه اثنى‏ عشریه و فرقه دروز و نصیریه است. آنان مانند درویشان داراى حلقات ذكر و سر سپردن هستند، مقدارى از عقاید خود را از اساطیر عوام گرفته‌‏اند. اینكه گویند: خداوند در ازل در «درّى» پنهان بود، مأخوذ از عقاید مانوى است. عقیده «تناسخ» را توسط اسماعیلیان از هندیان گرفته‌‏اند، و این كه عالم را به دو قسمت «الهى» و «اهریمنى» تقسیم مى‌‏كنند، تحت تأثیر دین زردشتى واقع شده‌‏اند. اما كشتن خروس را از عادات یهود گرفته‌‏اند.»
[1]. الدر المنثور، ج 3 ص 56.
[2]. نهج البلاغه، خطبه 50.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .