معانی هادی ومضل در قرآن
قرآن در این آیه، با جمله :(فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِى لِنَفْسِهِ) از هدایت عمومى گسترده خبر مى دهد، و این نوع هدایت الهى شامل همگان مى باشد، و همه مى توانند از این وسایل بهره گیرند، وهدایت پذیرى از آن، در اختیار خود انسان است و احدى از پوشش این هدایت خارج نیست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : چهارشنبه 1396/11/11 ساعت 11:16
معانی هادی ومضل در قرآن
جامع بدون گردآورى تمام آیات و تشریح حقیقت هدایت و ضلالت در خدا و قرآن امكان پذیر نیست، ولى با توضیح دو نوع هدایت عمومى و خصوصى از نظر قرآن و از تدبر در معنى هدایت خصوصى، معنى اضلال و گمراه ساختن خدا نیز روشن مى گردد.هدایت همگانى
مقصود از آن این است كه خدا از طریق دعوت و كشش فطرت، نور و عقل و خرد، و اعزام پیامبران، راه سعادت و شقاوت را به تمام بشر نشان داده ومشیت الهى بر این تعلق گرفته است كه تمام افراد بشر، در پوشش چنین هدایت قرار گیرند، و آیات زیادى در قرآن بر این هدایت همگانى گواهى مى دهند مانند:(...قَدْجاءَكُمُ الحََقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِى لِنَفْسِِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَمَا أَنَا عَلَیْكُمْ بوَكِیل).
«دعوت حق به سوى شما آمده است هر كس هدایت پذیرد، به نفع خویشتن است و هر كس از آن سرباز زند بر ضرر خود او است و من هرگز بر شما مسلط نیستم».
قرآن در این آیه، با جمله :(فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما یَهْتَدِى لِنَفْسِهِ) از هدایت عمومى گسترده خبر مى دهد، و این نوع هدایت الهى شامل همگان مى باشد، و همه مى توانند از این وسایل بهره گیرند، وهدایت پذیرى از آن، در اختیار خود انسان است و احدى از پوشش این هدایت خارج نیست.
هدایت خصوصى
مقصود از آن كمك هاى غیبى و امدادهاى خارج از اختیار انسان است كه انسان را به مقصد سریع تر مى رساند، و این نوع هدایت از آن كسانى است كه از هدایت نخست بهره گرفته باشند، یعنى به مخالفت كشش فطرت و راهنمایى خرد، و دعوت پیامبران، برنخاسته وخود را در مسیر وزش نسیم رحمت قرار داده باشند، این گروه از عنایات خاص الهى بر خوردار مى گردند و در نیل به سعادت صد در صد موفق مى شوند، چنان كه مى فرماید:(وَالّذِینَ اهْتَدَوا زادَهُمْ هُدىً...).
«آنان كه هدایت همگانى را پذیرفتند، بر هدایت و (موفقیت آنان) افزوده است».(وَالّذِینَ جاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَإِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ).
«آنان كه در طریق ما كوشش كنند ما آنان را راهنمایى مى كنیم، و خداوند با نیكوكاران است».
از آنجا كه مقصود از هدایت مهیا ساختن وسایل سعادت درباره كسانى است كه از هدایت همگانى بهره گرفته اند و مقصود از ضلالت، قطع چنین رحمت وواگذاردن طرف به خود او است، قرآن در قسمتى از آیات مربوط به ضلالت چنین مى فرماید:
(وَیُضِلُّ اللّهُ الظّالِمینَ...)(...كَذلِكَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرتابٌ)(...كَذلِكَ یُضِلُّ اللّهُ الكافِرین) این آیات و نظایر آنها كه در قرآن كم نیست، علت اضلال خدا را روشن مى سازد و مى گوید:
چون این گروه ظالم، اسراف گر و كافرند، یعنى از هدایت همگانى كه در اختیار داشتند، بهره نگرفتند، مشمول هدایت خصوصى خدا نشده و خداوند مقدمات سعادت آنها را فراهم نمى سازد. زیرا به خاطر فسق، ظلم و اسراف، لیاقت و شایستگى آن را ندارند كه مشمول لطف فوق العاده خدایى قرار گیرند، درست مثل این كه به كسى كه از مقصدى سؤال مى كند، مى گویید از این خیابان برو، در آنجا علامتى است كه با توجه به آن مى توانید مقصد را پیدا كنید، این فرد در صورتى از علامت بهره مى برد، و مقصد را پیدا مى كند كه از هدایت اول كه همان طى كردن طول خیابان است، استفاده كرده باشد و در غیر این صورت، امكان بهره بردارى از عامل دوم وجود ندارد. از این بیان روشن مى گردد مفاد آیه (فَیُضِلُّ اللّهُ مَنْ یَشاءُ وَیَهدى مَنْ یَشاءُ) كه مربوط به هدایت خصوصى است و مقصود از هدایت آماده كردن مقدمات سعادت و مقصود از ضلالت قطع چنین عنایت است، هرگز ناظر به جبرى گرى نیست.
با روشن شدن این گوشه از بحث، اكنون باید نوع دیگر از عوامل ضلالت را یادآور شد كه فقط مایه ضلالت و انحراف انسان است.
نوع دوم از عوامل ضلالت
قرآن به مناسبت هاى گوناگون، از عوامل مختلفى نام مى برد كه فقط عامل ضلالت بوده و نتیجه اى جز گمراه كردن بندگان از راه راست، ندارند. شناخت این عوامل براى بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تكامل است زیرا درست است كه این عوامل زیانبار، مایه بدبختى و بدفرجامى گروهى از انسان ها مى شوند كه با حریت و آزادى، زمام زندگى خود را به دست آنها مى سپارند ولى همین عوامل براى افراد با ایمان و هوشیار، مایه تكامل و سبب استوارى مبانى دینى و اخلاقى مى گردند.اصولاً باید توجه نمود كه وجود هر نوع رقیب و دشمن، خالى از نفع و سود نیست زیرا دشمن مایه ى تكامل انسان و سبب آشنایى وى به نقاط ضعف وجهات نقص خود و در نتیجه سبب رفع آن مى باشد، در هر جامعه اى كه رقابت هاى معقول فروكش كند آن جامعه، تا مدتى درجا مى زند و سرانجام گام به عقب نهاده و نابود مى شود.
بزرگترین دشمن سوگند خورده انسان «شیطان» است ولى وجود همین دشمن قسم خورده(، براى اولیاى الهى و افراد بیدار و علاقمند به سرانجام زندگى كه از قدرت و نیرو وحیله ها و مكرهاى او آگاهند، مایه ى تكامل و وسیله ى فزونى ایمان است، زیرا پیوسته از طریق پیكار بى امان با دشمن نامرئى خود، بر قدرت و نیرو و استقامت و استوارى خود مى افزایند.
وجود دشمن براى فرد و اجتماع، بسان میكروب مفید در بدن است كه بر استقامت و مصونیت انسان مى افزاید، انسان هایى كه مى كوشند در محیط هاى دور از میكروب زندگى كنند، و از هر نوع آلودگى میكروبى به دور باشند، و پیوسته میوه و سبزى و ظروف مورد نیاز را «استرلیزه» و ضد عفونى مى كنند، در برابر هجوم دشمن نامرئى(میكروب) فوراً از پاى درمى آیند و بسان بید لب جوى به هر نسیمى مى لرزند، در صورتى كه از نظر پزشكان امروز، در مسأله دورى از میكروب باید راه وسط را برگزید تا از مصونیت بدن در مقابل هجوم دشمن كم نشود.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .