تبیان، دستیار زندگی

ارتداد و تفسیر آیه «لا اكراه فى الدّین»

مطلب بعدى اینكه اگر مى گویید مذهب لازم نیست. در این صورت با شما حرفى نداریم; اما اگر مذهب را لازم مى دانید نمى توانید بگویید بشر آزاد است هر مذهبى را انتخاب كند گرچه بر ضد سعادت او باشد! انتخاب آزادِ دین از امورى است كه استعمارگران براى عدّه اى درست كرده اند تا بتوانند امور دیگرى را بر كشورهاى اسلامى تحمیل كنند و كارهایى انجام بدهند كه در سرانجام به براندازى نظامهاى اسلامى مى انجامد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارتداد و تفسیر آیه «لا اكراه فى الدّین»

ارتداد و تفسیر آیه «لا اكراه فى الدّین»

 ارتداد مسأله روز است. از یك طرف قرآن مى فرماید: ( لاَ إِكْرَاهَ فِى الدِّینِ) و از طرف دیگر، فقها مى گویند «مرتد فطرى» كشته مى شود و «مرتد ملى» حبس مى شود و اگر توبه نكند كشته مى گردد.
مرتد فطرى یعنى فردى كه حین انعقاد نطفه، یكى از والدین او مسلمان باشد; مرتد ملى یعنى فردى كه در حین انعقاد نطفه، پدر یا مادر او كافر بوده اما او اسلام آورده، و سپس مرتد گردد.
گاهى هم مى گویند دولت جمهورى اسلامى ایران، اعلامیه جهانى حقوق بشر را امضا كرده، و در آن اعلامیه آمده است هركس حق دارد از آزادى فكر، وجدان و مذهب بهره مند شود و در ضمن مى تواند تغییر مذهب و یا عقیده دهد، پس این مطلب چگونه با حكم مرتد سازگار است؟
معنى آیه «لا اكراه فى الدین» روشن است آیه مى خواهد بگوید: دین اكراه پذیر نیست.
مى دانیم كه بعضى چیزها اكراه پذیر است; مثل نحوه آرایش مو یا مدل لباس و غیره; اما مذهب یك امر وجدانى و عقیدتى است. معناى آیه این است كه با اكراه نمى شود كسى را معتقد به مذهب كرد.
اگر مرتد كشته مى شود نه به خاطر این است كه گفته مى شود اسلام بیاور وگر نه كشته مى شوى! بلكه به خاطر عللى است كه بعداً گفته مى شود.
شأن نزول آیه
شأن نزول آیه دو گونه نقل شده است:
1 . یكى از غلامان انصار به نام صبیح مسلمان نبود ولى انصارى او را به اسلام مجبور مى ساخت این آیه نازل شد كه ( لا اكراه فى الدین) .
2 . یكى از انصار به نام ابوالحصین داراى دو پسر بود. بازرگانان شامى به مدینه آمدند و كالاهاى خود را فروختند. آنگاه كه از مدینه به شام باز مى گشتند با فرزندان او تماس گرفتند و هر دو را به دین مسیحیت درآوردند. پدر از تغییر دین فرزندان خود آگاه شد و براى كسب تكلیف به نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد.
سپس این آیه ( لا اكراه فى الدین) نازل شد و فرمود: دین، اكراه پذیر نیست.( اعتقاد و ایمان از امورى است كه تا مبادى آن موجود نباشد محال است كسى به آن معتقد ساخت. اگر شما به فردى هزاران وعده بدهید یا هزاران تهدید كنید، كه مؤمن شو! قلب او آرام نمى شود. پس آنگاه آرام مى شود كه مبادى اعتقاد حاصل شود. الآن اگر بگویند یك میلیارد به شما پول مى دهیم و در عوض، معتقد باشید كه چهار در چهار مى شود چهل! محال است شما این عقیده را پیدا كنید.
مطلب بعدى، اعلامیه حقوق بشر است كه خودشان هم عمل نمى كنند! مى گویند انسان در شغل آزاد است، حالا اگر كسى مواد مخدر هم در واشنگتن بفروشد آیا آزاد است؟ شما گفتید افراد در مسكن آزادند. حالا من مى خواهم در كنار پادگان نظامى، خانه بسازم آیا مى شود؟! یا مى گویند انسان در انتخاب احزاب آزاد است. مى پرسیم آیا حزب نازى كه دعوت به نژاد پرستى و ادعاى نژاد برتر دارد و مى خواهد بر دنیا حكومت كند آیا این حزب آزاد است؟!
مى گویند همچنان در آرایش مو كه انسان آزاد است، در مذهب هم باید آزاد باشد در حالى كه آرایش مو یك مسئله فردى است و سعادت و شقاوت بشر به موىِ او بستگى ندارد! درحالى كه سعادت بشر در دنیا و آخرت به مذهب او بستگى دارد. پس عطف این دو (آزادى در آرایش مو و آزادى دینى) بى جاست:
گنه كرد در بلخ آهنگرى *** به شوشتر زدند گردن مسگرى!
مطلب بعدى اینكه اگر مى گویید مذهب لازم نیست. در این صورت با شما حرفى نداریم; اما اگر مذهب را لازم مى دانید نمى توانید بگویید بشر آزاد است هر مذهبى را انتخاب كند گرچه بر ضد سعادت او باشد! انتخاب آزادِ دین از امورى است كه استعمارگران براى عدّه اى درست كرده اند تا بتوانند امور دیگرى را بر كشورهاى اسلامى تحمیل كنند و كارهایى انجام بدهند كه در سرانجام به براندازى نظامهاى اسلامى مى انجامد.
اكنون مى خواهیم بررسى كنیم كه چگونه مجازات مرتد با آیه ( لا اكراه فى الدین) تطبیق مى كند؟ براى نتیجه گیرى ابتدا پنج مقدمه ذكر مى شود، تا به وسیله آنها پاسخ ها روشن شود:
مقدّمه اول: در اسلام، آزادى فراوان است.
اگر فقه اسلامى را از كتاب طهارت تا آخر دیات مطالعه كنید، خواهید دید كه اسلام براى مسلمان و غیر مسلمان آزادى هاى فراوانى قائل است مانند: آزادى در كسب و پیشه، آزادى در انواع بیع و اجاره ها، آزادى در نكاح و طلاق، آزادى در هبه و غیرهبه(هدیه). با اینكه فقه اسلامى تحت قانون هست آدمى در بسیارى از موارد مختار است. بنابراین اگر اسلام، بشر را تحت قانون درآورد، این به معنىِ سلب اختیار نیست. در تمام دنیا بشر تحت قانون است. مثلاً در فرانسه كه مى گویند مهد آزادى است -كه البته دروغ است- بشر در آنجا هم تحت قانون است. با اینكه همه قوانین در اسلام محترم است; اما بشر در زندگانى خود اختیار دارد، نهایتاً اسلام از محرّماتى جلوگیرى كرده است; مثلاً شراب را ممنوع كرده، چون عقل را از میان مى برد یا قمار را ممنوع كرده چون سبب عداوت و دشمنى است، یا غیبت را حرام كرده است، به جهت اینكه آبروى طرف ریخته مى شود. بنابراین سخن كسانى را كه حمله مى كنند و مى گویند «اسلام آزادى ها را سلب كرده است» نباید پذیرفت; بلكه اسلام، آزادى در گناه را سلب كرده و همه این موارد، گناه و با سعادت بشر در تضاد هستند.
مقدّمه دوّم: امور ظاهرى تسلیم پذیر و قابل اجبارند; اما امور باطنى قابل اجبار نیستند.
در امور ظاهرى انسان تسلیم مى شود; مثلاً اگر پلیس بگوید حتما از این راه برو! یا از آن راه نرو! تسلیم مى شویم; اما در امور عقیدتى مثل پذیرش دین، اجبارى در كار نیست. اگر كسى را الزام كنیم دین را بپذیر! این امكان پذیر نیست; چون پذیرش عقیده است، عقیده، تصدیق است و تصدیق به یك رشته مقدمات، بستگى دارد كه تا فراهم نشود انسان نمى تواند نتیجه را بپذیرد.
از طرف دیگر، انبیا و اولیا، عقلاى عالمند و با توجه به روایت «ما بعث الله نبیاً ولا رسولاً حتى یَستَكمل له العقل و یَكون عَقلُه أفضل مِن عُقُولِ جَمیعِ امّته»( آمده اند عقل را تكمیل كنند و خود انبیا هم أعقلِ عقلایند و معنا ندارد كه اعقلِ عقلا كسى را وادار كند و فشار بیاورد كه دین را بپذیرد. بنابراین، جهاد نیز براى تحمیل دین نیست; بلكه براى رفع موانع است. با جهـاد، موانع را برمى داریم تا آزادى فراهم شود و مردم بتوانند آزادانه منطق اسلام را بشنوند:
( وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَكْفُرْ)
مقدمه سوم. ابزار پیشرفت اسلام تبلیغ بوده است.
اگر تاریخ اسلام را مطالعه كنیم مى بینیم سبب پیشرفت آن، قدرت منطق و استدلال بوده است. گرچه این درست است كه هم جهاد ابتدایى و هم جهاد دفاعى داشته ایم; اما جهاد غالباً بلكه دائماً براى رفع موانع بوده است. بنابراین، اسلام منطقى قوى دارد كه مطابق فطرت است و لذا در جهان منتشر شده است. یك سرباز اسلامى به پاكستان یا هند نرفته تا اسلام را صادر كند. بله، شاهان اسلامى مانند نادر و غیر او جنگ هایى داشتند ولى آن ها جنگ شان بر سر اسلام آوردن مردم نبود. این همه مسلمانى كه آنجا هست اثر تبلیغ بازرگانان مسلمان بوده است. گسترش اسلام در اندونزى در حالى كه بیش از صد میلیون مسلمان دارد و مالزى و بسیارى جاها، بر اثر همان منطق بوده است. البته منطق همه جا كارساز نیست و باید دشمن كه مانع تبلیغ است كنار رفته و محیط آزاد شود تا مبلغ بتواند مطلب خودش را بیان كند.
اساس پیشرفت اسلام این آیه است:
( ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین) .
«با حكمت و اندرز نیكو، به راه پروردگارت دعوت نما، و با آنها به روشى كه نیكوتر است، استدلال و مناظره كن، پروردگارت، از هر كسى بهتر مى داند چه كسى از راه او گمراه شده است، و او به هدایت یافتگان داناتر است».
جذابیت اسلام فوق العاده مؤثر بوده است و چون این جذابیت، عین فطرت و مطابق آن است سبب مى شد مردم زیادى به این آیین گرایش پیدا كنند:
( وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فى دینِ اللَّهِ أَفْواجاً)
«و مى بینى مردم گروه گروه وارد دین خدا مى شوند».
قرآن مى فرماید:
( وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى تِلْكَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ)
«آنها گفتند: هیچ كس جز یهود یا نصارى هرگز داخل بهشت نخواهند شد این آرزوى آنهاست، بگو: اگر راست مى گویید دلیل خود را بیاورید!».
این آیه اثبات مى كند كه پذیرش دین اجبارى نیست; زیرا اگر واقعاً در پذیرش دین الزامى بوده، معنا ندارد بگوید: ( هاتوا بُرهانكم) پس اینكه مى گوید برهانتان را بیاورید، معلوم مى شود كه دین بر اساس برهان و دلیل است.
سوره حمد سراسر برهان است: ( الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ) ; یعنى حمد براى خداست. چرا كه او رَب و پرورنده و صاحب جهانیان است. بعداً هم صفاتى را مى آورد كه همه دلیل «الحمد» است. مثلِ ( الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ) یعنى او بر دنیا و آخرت، رحم دارد. پس حمد، مال خداست و تمامى این صفات برهان هستند.
مقدمه چهارم. تفتیش عقاید در اسلام ممنوع است.
در اسلام اگر یك نفر «لا اله الا الله» گفت و شهادتین بر زبان جارى كرد ما باید بپذیریم و حق تفتیش عقاید نداریم كه آیا به صورت جدّى مى گوید یاسخن او صورى و ظاهرى است؟ تفتیش عقاید(انگیزیسیون) فقط در غرب بوده و توسط پاپ ها در مقابل تجدد طلب ها پدید آمد. مردم را زیر سؤال مى بردند تا آنكه هزاران نفر طعمه آتش شدند. روایتى در سنن ابو داوود هست كه به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عرض مى كنند، فردى كه «لا اله الا الله» مى گوید و تصدیق به رسالت شما دارد جدى نمى گوید، شما وى را آزمایش كنید! حضرت فرمود: من مأمورِ به شكافتن قلبها نیستم تا ببینم در قلب این آدم ایمان هست یا نیست. پیامبر تا این حد، اهل تسامح و تساهل بودند.
بنابراین، جوانانى كه خیال مى كنند حكم مرتد (یعنى قتل) از همان آثار تفتیش عقاید است، بدانند بین تفتیش عقاید و مرتد از زمین تا آسمان فرق است; چراكه اسلام تفتیش عقاید را ممنوع كرده است. در فقه نیز قاعده اى به نام «اصالة الصحة» داریم كه طبق آن فعل مؤمن را باید حمل بر صحت كرد; مگر اینكه دلیل قاطع برخلافش باشد. ما نمى توانیم از این اصول و قواعد مسلّم عدول كنیم، البته پاپ ها این كار را كردند و ضررهاى آن را دیدند و انقلاب كبیر فرانسه براى كسب آزادى در مقابل تفتیش عقاید و علیه نظام پاپ ها اتفاق افتاد.
مقدمه پنجم: هیچ نظامى توطئه را نمى پذیرد.
نظام ها بر دو نوع هستند: الحادى و یا مبتنى بر عقیده; در هر دو نوع آن ها قانون وجود دارد. نظام الحادى كارى با دین ندارد و نظام هایى كه الآن در غرب هستند; مثل آلمان، فرانسه و آمریكا چنین اند. در این گونه نظام ها نیز طبق قانون اساسى اگر در داخل كشور كسانى بخواهند علیه نظام توطئه كنند، در برابر او ساكت نمى نشینند. الآن در تركیه با اینكه غلبه با مسلمان ها است; اما ارتش اگر بداند جمعیتى هستند كه مى خواهند علیه نظام لائیك قیام كنند فوراً همه را دستگیر و مجازات مى كند.
نوع دوم نظام ها، مثل نظام اسلامى است كه آزادى هم دارد; اما توطئه در آن ممنوع است. در نظام اسلامى نیز نباید آزادى را در آن حدى اجازه داد كه حتى علیه خود نظام قیام كنند و آن را از بین ببرند. پس هیچ نظام عاقلى اعم از الحادى وعقیدتى، آزادى مطلق را قبول نمى كند. حتى لیبرال ترین كشورها نیز براندازى و توطئه را پذیرا نیستند. اسلام نیز از این قاعده مستثنى نیست. اسلام بر اساس كتاب، سنت و وابستگى به عالم غیب استوار است. مردم هر كار مى خواهند بكنند اما اگر كسانى علیه نظام توطئه كنند تا نظام را تضعیف كنند، قابل قبول نیست. آیا انسان عاقل حاضر است به فرزندش در آن حد آزادى دهد كه حتى خود وى را بكشد؟ قطعاً چنین نیست.
مقدمه ششم: نتیجه در بحث ارتداد
اول: ارتداد نوعى توطئه علیه نظام اسلامى است; اما در نظام هاى الحادى، ارتداد، كوچك ترین اثرى ندارد. در نظام الحادى هر مسلمانى كافر بشود، به نظام الحادى صدمه اى نمى زند، چه تظاهر بكند یا نكند، چرا كه اساس نظام بر دین و مذهب نیست; بلكه اساس نظام خواسته مردم است و مردم الحاد را خواسته اند.
اما اگر نظامى بر اساس دین و مذهب شكل بگیرد و مثل جمهورى اسلامى ایران كه بیش از 98 درصد مردم به آن رأى داده اند باشد، در این نظام اگر فردى مرتد شد دو حالت دارد: در صورتى كه سكوت كند كسى به او كارى ندارد; حتى اگر هم مذاكره كرد و تظاهر نكرد باز هم كسى به او كار ندارد; اما اگر بخواهد تبلیغ كند، در واقع تبلیغ علیه نظام كرده است و این ممنوع است.
نباید مسأله ارتداد را ساده پنداشت! مرتدى كه در خانه خودش بگوید: «لا خبرٌ جاء و لا وحى نزل»(  كسى به او كارى ندارد، ولى اگر سفره دل باز كند، قلم دست بگیرد و تبلیغ بكند عقاید باطل او مثل یك ویروس تكثیر شده و به اعتقادات جامعه آسیب مى زند. اگر تبلیغ این مرتد به گوش دادستان اسلام برسد، او را احضار مى كند چون ارتداد او توطئه بر علیه نظام است.
طبق مقدمه پنجم گفتیم كه در تمام جهان و حتى لیبرال ترین نظام ها، قیام بر علیه حكومت را برنمى تابند، نظام اسلامى نیز وجود این آدم را برنمى تابد.
ما درباره همه دنیا یكسان حرف مى زنیم و مى گوییم در تمام دنیا هر نوع اجتماعى و هر نوع فعل و انفعالى كه موجب تضعیف نظام گردد مورد قبول نیست و معتقدیم ارتداد در نظام هاى اسلامى توطئه علیه نظام است; پس هرگز قابل پذیرش نیست. اگر مسلمانى، شغلش را تغییر دهد مثلاً صرّاف شود، دین را نشانه نگرفته است، یا فردى زنش را طلاق بدهد یا خانه اش را عوض كند، دین را نشانه نمى گیرد; اما اگر عقیده را عوض كرد و ساكت ننشست و تبلیغ كرد، نظام اسلامى و حیثیت اعتقادى آن را نشانه گرفته است.
دوم: فساد دنیا غالباً از یهود است.
ارتداد در زمان پیغمبر، برنامه یهود بود. آن ها بچه هاى یهودى را آموزش مى دادند، كه بروید و نزد پیغمبر «لا اله الا الله» بگویید كه ما از كلیمى بودن برگشتیم. مدتى با پیغمبر نماز بخوانید و بعد از یكى دوماه بگویید نه، ما نپسندیدیم پس برگردید و شعار ضد دین بدهید تا دیگران(مسلمانان) هم برگردند:
( وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذى أُنْزِلَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) .
«و جمعى از اهل كتاب(از یهود) گفتند:(بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز كافر شوید، شاید آنها (از آیین) خود باز گردند».
این ترفندها در زمان پیغمبر و پس از او هم بود و الان هم همین را تعقیب مى كنند.
پیغمبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) جلوى آن را گرفت:
( وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُت وَهُوَ كافرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالَهُمْ فِى الدُّنْیا والآخِرَةِ وَأُولئِكَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ) .
«كسى كه از آئینش برگردد، و در حال كفر بمیرد، تمام اعمال نیك (گذشته) او، در دنیا و آخرت، بر باد مى رود، و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود».
و فرمود: «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ!»  این حدیثى است كه اهل سنت نیز نقل كرده اند. اگر پیغمبر اكرم جلوى این فتنه را نگرفته بود، قطعا در دل سادهْ مسلمانان اثر سوء مى گذاشت. یعنى وقتى دیدند صد تا جوان یهودى پشت سر پیغمبر نماز خواندند و شعار اسلامى دادند و بعد از چند روز، شعار ضد اسلامى سردادند و گفتند دین شما دین سستى است، قطعاً در دیگر جوانان انصار و مهاجر هم اثر مى گذاشت.
سوم: ارتداد برخلاف آزادى است و یك نوع تجاوز به حقوق عمومى به شمار مى رود.
در نتیجه اول، گفته شد كه ارتداد نوعى توطئه علیه نظام است، در اینجا مى گوییم ارتداد نوعى تجاوز به حقوق عمومى است; زیرا عموم جامعه، نظام اسلامى را پذیرفته و به جمهورى اسلامى ـ نه یك كلمه بیش و نه یك كلمه كم ـ رأى داده اند، حال اگر آدمى مرتد بشود و ارتداد را تبلیغ بكند، او در حقیقت مى خواهد افكار و خواست عمومى را تضعیف كند و حق عموم را از بین ببرد.
در تمام جهان، حقوق عمومى معتبر بوده و افراد در حدود آن آزاد هستند. اسلام نیز مى گوید: هم حقوق عمومى معتبر است و هم حقوق فردى; اما به شرط اینكه به سعادت خودش لطمه نزند. پس تفاوتى كه ما با غرب داریم این است كه غرب براى آزادى فقط یك شرط قائل است و مى گوید آزادید به شرط اینكه به حقوق عمومى تجاوز نكنید; اما ما مى گوییم آزادید به شرط آن كه به حقوق عمومى و حقوق شخصى خود هم تجاوز نكنید. مثلاً خودكشى و شراب خوارى حرام است; زیرا تجاوز از سعادت فرد است.
چهارم: مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است.
در تمام جهان مى گویند مصالح جامعه بر مصلحت فرد مقدم است و این یك مسئله عمومى است. در كشور ما كم وبیش این قانون مطرح است. مثلاً شهر به توسعه نیاز دارد و لذا احتیاج به خیابان كشى دارد. مصلحت فرد مى گوید این خانه، مال من است، چرا خرابش مى كنید؟ ولى مصلحت جامعه اقتضاى خراب كردن خانه را دارد! لذا دولت، جمعِ بین دو حق مى كند و مبلغ خانه را به قیمت روز پرداخت مى كند; زیرا مصالح جمع بر مصالح فرد مقدم است.
حكمِ ارتداد و مرتد در كشورهایى با دیدگاه اعتقادى مانند حكم جاسوس در كشورهاى الحادى است.
جاسوس در تمامى كشورها به اشد مجازات محكوم است و هیچكس هم اعتراضى نمى كند و احدى هم اجازه ندارد درباره جاسوس شفاعت كند. چرا؟ زیرا زشتى آن به قدرى روشن است كه جاى شفاعت ندارد. اگر هم بخواهند شفاعت كنند از راه هاى دیگرى وارد مى شوند و مثلاً مى گویند نادان و بچه است یا او را تحریك كرده اند.
در كشور ما مرتد نیز حكمِ همان جاسوس را دارد. مرتد در حقیقت با تبلیغ خود براى دشمن یار گیرى مى كند. پس اشدِّ مجازاتى كه درباره جاسوس هست درباره مرتد مطرح مى باشد.
پنجم: ارتداد نوعى واپس گرایى است.
مرتد اگر دنبال یك دین اكمل برود، حرفى نیست; ولى مرتد مى رود زرتشتى مى شود و مثلاً به آتش احترام مى گذارد و سجده مى كند!
رجوع به مسیحیت نیز واپس گرایى است. مسیحى مى گوید خدا در ژانویه متولد شد و مسیحِ متولدشده، خداست! مسیح از نظر آن ها پیغمبر نیست. در المنجد نوشته كه «المسیح هو الله المتجسّد» خدا اگر خداست تولدش چه معنى دارد؟! اسلام یك چنین وا پس گرایى را تجویز نمى كند.
ششم: ارتدادهاى كنونى ارتدادهاى سیاسى و به تعبیرى دلارى و ریالى است.
جوانان عزیز! اساتید و دانشجویان محترم! امروزه ارتدادها سیاسى هستند. شبكه هاى استعمارى پول مى دهند كه جوان ها مرتد شوند تا بعداً از اینها بهره بردارى سیاسى كنند. پس ارتداد واقعى نیست; بلكه سیاسى است. همین شبكه ها گاهى اوقات مسائل جنسى را كه بسیار اغواگر هستند، ابزار خود مى سازند تا بتوانند در داخل كشور، یك هسته مخالف درست كنند. تمام اینها سیاسى است. این ارتدادها ارتداد واقعى نیستند; بلكه شبیه همان ارتداد یهود در زمان پیامبرند. البته آن ها ارتداد اولشان سیاسى و دومى واقعى بود; اما اینها از همان ابتدا سیاسى است.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .