گام به گام عرفانهای کاذب را بشناسیم
چگونه عرفان اسلامی را از شبه عرفان تشخیص دهیم؟
انسان مدرن در عصر خلأ معنویت به دنبال پاسخگویی به نیاز فطری خود به دنبال معنویت و عرفان است، اما برای رفع این عطش حقیقی باید مجهز به توانایی تشخیص آب از سراب شد.
عرفان، همان معرفت حاصل از توجّه كامل به ذات خداوند و دل بریدن از غیر اوست؛ كه در نتیجه ی آن، نور حق بر دل عارف میتابد؛ تا آنجا كه خود را پرتویی از نور ذات الهی میبیند و خویش را وجودی مستقل در برابر حق نمیپندارد. در واقع عرفان همان شناخت خداوند از راهی غیر از عقل و استدلال عقلی است و این همان پاشنه آشیلی است که دامگه بسیاری از وقایع به حساب میآید.
جوامع غربی و شرقی به دلایلی چون؛ بنبست فلسفی تمدن بشری، سکولاریسم و جدایی دین از صحنه سیاست و اجتماع، عقلستیزی، کثرتگرایی معرفت شناختی و دینی، لیبرالیسم جنسی، و اباحیگری، درگیر عرفانهای کاذب و شبه عرفانها شدهاند.
بحران خلأ معنویت، ابتدا جهان غرب و سپس سایر نقاط دنیا را در کام خود فرو بردهاست و مادیگرایی پس از رنسانس و کنار گذاشتن دین و اعتقادات مذهبی سرآغاز گسترش عرفان های نوظهور در غرب بود. افزایش آمار خودکشی، از بین رفتن تعادل روانی، سست شدن بنیان خانواده، احساس پوچی و بیهودگی، و ... از جمله رهاوردهای شوم بحران خلأ معنویت به حساب میآید. این رهاوردهای شوم بشر را بر آن داشت تا به ترمیم تمدن خود بپردازد و در صدد پاسخ گویی به نیاز فطری خویش به سراغ آیین های معنویت گرا و عرفان های بی ریشه و سلیقه ای برود؛ در حالی که نه تنها خلأ معنویت او را پر نمی کنند، بلکه به سرگشتگی و حیرانی او دامن می زنند.
عرفان علی رغم همه ارزشمندی و شأن والایی که دارد، اما در عصر حاضر تبدیل به معضل بسیاری از جوامع شده است از جمله دلایل بروز این مشکلات در جامعه دینی ما؛ ابهام در معنای عرفان حقیقی، عدم ارائه ملاک هایی مشخص برای تمیز عرفان حقیقی از عرفان های کاذب و شبه عرفان ها، تلاش برای درک ماوراء از راه های میانبر، غربزدگی در حوزه اندیشه و اعتقاد و البته توجه و تمرکز دول استعماری بر ایجاد نحله ها و فرقه های مذهبی در جهت تفرقه افکنی و گسترش انحرافات دینی است.
یکی از مهمترین راه های برون رفت از این دست بحران های اجتماعی که در مرحله پیشگیری بسیار اثربخش است، آگاهیبخشی به آحاد جامعه خصوصا قشر در معرض خطر است. بنابر اظهارات کارشناسان این حوزه، بیشتر قربانیان این عرفان های کاذب و شبه عرفان ها زنان و البته جوانان جامعه ما هستند. و یکی از دلایل مهم گرایش به این شبه عرفان ها عدم آگاهی از مؤلفه ها و ویژگی های جوهری عرفان است.
حسن رحیم پور ازغدی برای تشخیص عرفان اصیل از عرفان کاذب و شبه عرفان ها ده ملاک و معیار ارائه داده است.
1- عرفانِ دینی مبتنی بر مفهومی به نام تقوا یا کف نفس است؛ یعنی هرکس به ما بشارت عرفان و رشد معنوی بدهد، اما مفهوم تقوا را از دستورالعمل های عرفان حذف کرده باشد باید بفهمیم این یک نوع کلاه برداری معنوی است.
2- عرفان اصیل مستلزم جهاد اجتماعی توأم با مسؤولیت پذیری است و موضعگیری عدالت خواهانه با آن گره خورده است. در معنویت قلابی اما نه در درون و نه در بیرون نیازی به مبارزه با ظالمین، دشمنان خدا و خلق خدا نیست.
3- عرفان اصیل در اوج حالات عرفانی تابع شریعت الهی است، هر نوع عرفان و معنویتی که مدعی است از طریق حذف شریعت، یعنی با دور زدن شرع و احکام شرعی یا مسکوت گذاشتن آن ما را به معنویت میرساند، عرفان قلابی است.
4- در معنویت اسلامی و دینی، اصالت با دعوت به خداست. اما در معنویتهای انحرافی پشت پرده عرفان و به نام عرفان دعوت به خود و مریدبازی است.
5- عرفان الهی و اسلامی تضاد با عقل و بدیهیات و قطعیات آن ندارد، عرفانی که دم از تعطیل عقل زده و سخنان ضد عقل، اخلاق، فطرت و وجدان دارد یا عرفانی که منجر به اعمال ظالمانهای چون خودکشی، تحقیر دیگران و ... میشود، عرفان راستین نیست.
6- عرفان اصیل هرگز دعوت به سکر، مستی و استفاده از مواد مخدر ندارد. یکی از شاخصهای عرفانهای انحرافی توصیه و تشویق به سکر و مستی و مصرف مواد توهم زا اعم از طبیعی و مصنوعی است.
7- سوء استفاده از قدرت های ماوراء الطبیعی و مهارتهای نفسانی و روحانی در جهت منافع دنیوی، یا سوء استفاده از مقامات معنوی علیه دیگران، یا وسیله کردن دین و عرفان برای دنیای خود، و یا حتی برای آسیب زدن جسمانی و روحانی به دیگران اتفاقی است که هرگز در عرفان اسلامی رخ نمی دهد؛ اما در عرفان های کاذب به وفور شاهد آن هستیم.
8- عرفان الهی هرگز به خدمت استعمار، توجیه ظلم و توصیه به بی طرفی و بی تفاوتی در نمی آید. عرفان های کاذب با دعوت به تفسیر غلط زهد و وارستگی که همان وادادگی و سپردن سیاست به آمریکا و انگلیس است، به استعمار خدمت می کنند.
9- عرفان اسلامی، عرفان انتزاعی، خنثی، خارج از صحنه زندگی واقعی و بی تأثیر در آن نیست. برخلاف شبه عرفانها و عرفانهای دروغین که صرفا به تئوریزه پردازی مشغولند و از عمل غافل.
10- معنویت اسلامی معنویت متعادل است. اگر ادعای معنویتی خالی از تعادل و درگیر افراط و تفریط است، واقعی و درست نیست.
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. جوامع غربی و شرقی به دلایلی چون؛ بنبست فلسفی تمدن بشری، سکولاریسم و جدایی دین از صحنه سیاست و اجتماع، عقلستیزی، کثرتگرایی معرفت شناختی و دینی، لیبرالیسم جنسی، و اباحیگری، درگیر عرفانهای کاذب و شبه عرفانها شدهاند.
بحران خلأ معنویت، ابتدا جهان غرب و سپس سایر نقاط دنیا را در کام خود فرو بردهاست و مادیگرایی پس از رنسانس و کنار گذاشتن دین و اعتقادات مذهبی سرآغاز گسترش عرفان های نوظهور در غرب بود. افزایش آمار خودکشی، از بین رفتن تعادل روانی، سست شدن بنیان خانواده، احساس پوچی و بیهودگی، و ... از جمله رهاوردهای شوم بحران خلأ معنویت به حساب میآید. این رهاوردهای شوم بشر را بر آن داشت تا به ترمیم تمدن خود بپردازد و در صدد پاسخ گویی به نیاز فطری خویش به سراغ آیین های معنویت گرا و عرفان های بی ریشه و سلیقه ای برود؛ در حالی که نه تنها خلأ معنویت او را پر نمی کنند، بلکه به سرگشتگی و حیرانی او دامن می زنند.
عرفان علی رغم همه ارزشمندی و شأن والایی که دارد، اما در عصر حاضر تبدیل به معضل بسیاری از جوامع شده است از جمله دلایل بروز این مشکلات در جامعه دینی ما؛ ابهام در معنای عرفان حقیقی، عدم ارائه ملاک هایی مشخص برای تمیز عرفان حقیقی از عرفان های کاذب و شبه عرفان ها، تلاش برای درک ماوراء از راه های میانبر، غربزدگی در حوزه اندیشه و اعتقاد و البته توجه و تمرکز دول استعماری بر ایجاد نحله ها و فرقه های مذهبی در جهت تفرقه افکنی و گسترش انحرافات دینی است.
یکی از مهمترین راه های برون رفت از این دست بحران های اجتماعی که در مرحله پیشگیری بسیار اثربخش است، آگاهیبخشی به آحاد جامعه خصوصا قشر در معرض خطر است. بنابر اظهارات کارشناسان این حوزه، بیشتر قربانیان این عرفان های کاذب و شبه عرفان ها زنان و البته جوانان جامعه ما هستند. و یکی از دلایل مهم گرایش به این شبه عرفان ها عدم آگاهی از مؤلفه ها و ویژگی های جوهری عرفان است.
حسن رحیم پور ازغدی برای تشخیص عرفان اصیل از عرفان کاذب و شبه عرفان ها ده ملاک و معیار ارائه داده است.
1- عرفانِ دینی مبتنی بر مفهومی به نام تقوا یا کف نفس است؛ یعنی هرکس به ما بشارت عرفان و رشد معنوی بدهد، اما مفهوم تقوا را از دستورالعمل های عرفان حذف کرده باشد باید بفهمیم این یک نوع کلاه برداری معنوی است.
2- عرفان اصیل مستلزم جهاد اجتماعی توأم با مسؤولیت پذیری است و موضعگیری عدالت خواهانه با آن گره خورده است. در معنویت قلابی اما نه در درون و نه در بیرون نیازی به مبارزه با ظالمین، دشمنان خدا و خلق خدا نیست.
3- عرفان اصیل در اوج حالات عرفانی تابع شریعت الهی است، هر نوع عرفان و معنویتی که مدعی است از طریق حذف شریعت، یعنی با دور زدن شرع و احکام شرعی یا مسکوت گذاشتن آن ما را به معنویت میرساند، عرفان قلابی است.
4- در معنویت اسلامی و دینی، اصالت با دعوت به خداست. اما در معنویتهای انحرافی پشت پرده عرفان و به نام عرفان دعوت به خود و مریدبازی است.
5- عرفان الهی و اسلامی تضاد با عقل و بدیهیات و قطعیات آن ندارد، عرفانی که دم از تعطیل عقل زده و سخنان ضد عقل، اخلاق، فطرت و وجدان دارد یا عرفانی که منجر به اعمال ظالمانهای چون خودکشی، تحقیر دیگران و ... میشود، عرفان راستین نیست.
6- عرفان اصیل هرگز دعوت به سکر، مستی و استفاده از مواد مخدر ندارد. یکی از شاخصهای عرفانهای انحرافی توصیه و تشویق به سکر و مستی و مصرف مواد توهم زا اعم از طبیعی و مصنوعی است.
7- سوء استفاده از قدرت های ماوراء الطبیعی و مهارتهای نفسانی و روحانی در جهت منافع دنیوی، یا سوء استفاده از مقامات معنوی علیه دیگران، یا وسیله کردن دین و عرفان برای دنیای خود، و یا حتی برای آسیب زدن جسمانی و روحانی به دیگران اتفاقی است که هرگز در عرفان اسلامی رخ نمی دهد؛ اما در عرفان های کاذب به وفور شاهد آن هستیم.
8- عرفان الهی هرگز به خدمت استعمار، توجیه ظلم و توصیه به بی طرفی و بی تفاوتی در نمی آید. عرفان های کاذب با دعوت به تفسیر غلط زهد و وارستگی که همان وادادگی و سپردن سیاست به آمریکا و انگلیس است، به استعمار خدمت می کنند.
9- عرفان اسلامی، عرفان انتزاعی، خنثی، خارج از صحنه زندگی واقعی و بی تأثیر در آن نیست. برخلاف شبه عرفانها و عرفانهای دروغین که صرفا به تئوریزه پردازی مشغولند و از عمل غافل.
10- معنویت اسلامی معنویت متعادل است. اگر ادعای معنویتی خالی از تعادل و درگیر افراط و تفریط است، واقعی و درست نیست.