تبیان، دستیار زندگی

یوم‌الله 22 بهمن؟

22 بهمن چرا یوم‌الله است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
یوم‌الله
 با مدنظر قرار دادن ادبیات دینی درباره‌ی یوم‌الله، پُرواضح است روزی که اراده‌ی خداوند تجلی می‌یابد،در منابع دینی از آن تحت عنوان «یوم‌الله» یاد می‌شود.علامه طباطبایی:شکى نیست که مراد از «ایام»، ایام مخصوصى است و نسبت دادن ایام مخصوص به خدا با اینکه همه‌ی ایام‏ و همه‌ی موجودات از خداست، حتماً به‌خاطر حوادثى است که در آن ایام مخصوص به وجود آمده و امر خداى تعالى را ظاهر ساخته است که در دیگر ایام، چنین ظهورى رخ نداده است«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ‏ اللَّهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ» (ابراهیم: 5)

طبق این آیه‌ی شریفه هرچند همه‌ی روزها و کل عالم هستی متعلق به خداوند متعال هستند، اما برخی روزها خصوصیات و ویژگی‌هایی دارند که باعث می‌شود از آن‌ها به «ایام‌الله» تعبیر شود.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه می‌فرمایند: «وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ. شکى نیست که مراد از ایام، ایام مخصوصى است و نسبت دادن ایام مخصوص به خدا با اینکه همه‌ی ایام‏ و همه موجودات از خداست، حتماً به‌خاطر حوادثى است که در آن ایام مخصوص به وجود آمده و امر خداى تعالى را ظاهر ساخته است که در دیگر ایام چنین ظهورى رخ نداده است. پس به‌طور مسلم مقصود از ایام خدا، آن زمان‏هایى است که امر خدا و آیات وحدانیت و سلطنت او ظاهر شده و یا ظاهر مى‏شود، مانند روز مرگ که در آن روز، سلطنت آخرتى خدا هویدا مى‏گردد و اسباب دنیوى از سببیت و تأثیر مى‏افتند و نیز مانند روز قیامت که هیچ‌کس براى دیگرى مالک چیزى نیست و براى کسى کارى نمى‏تواند بکند و همه‌ی امور، تنها به دست خدا است و نیز مانند ایامى که قوم نوح و عاد و ثمود در آن ایام به هلاکت رسیدند، چون این‌گونه ایام، ایامى هستند که قهر و غلبه‌ی الهى در آن ظاهر گشته و عزت خدایى، خودنمایى کرده است.

ممکن هم هست ایام ظهور رحمت و نعمت الهى، جزء این ایام بوده باشد؛ البته آن ایامى که نعمت‌هاى الهى آن‌چنان ظهورى یافته که در دیگر ایام به آن روشنى نبوده است، مانند روزى که حضرت نوح و یارانش از کشتى بیرون آمدند و مشمول سلام و برکات خدا شدند و روزى که ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت و امثال این‌ها، زیرا این‌گونه ایام، مانند ایام مذکور دیگر، در حقیقت نسبتى به غیر خدا نداشته، بلکه ایام خدا و منسوب به اویند؛ همچنان‌که ایام امت‌ها و اقوام را به آن‌ها نسبت داده که از آن جمله است ایام عرب، مانند روز ذى‌قار و روز فجار و روز بعاث و امثال این‌ها.»[1]

در کنار این آیه‌ی شریفه در روایات ما نیز از سه روزِ ظهور، رجعت و قیامت، به‌عنوان «ایام‌الله» نام برده شده است. برای نمونه، از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمودند: ایام‌الله سه روز است؛ روزی که امام زمان (عج) قیام بکنند، روز رجعت و روز قیامت.[2]‌الله (ص)، روز طوفان نوح (ع) و... نیز به‌عنوان «ایام‌الله» نام برده شده است. در روایات دیگر نیز از برخی ایام دیگر مانند روز غدیر، روز بعثت رسول

با مدنظر قرار دادن ادبیات دینی درباره‌ی یوم‌الله، پُرواضح است روزی که اراده‌ی خداوند تجلی می‌یابد در منابع دینی از آن تحت عنوان «یوم‌الله» یاد می‌شود. حال با لحاظ این معنا از یوم‌الله، ما شاهد این هستیم که حضرت امام خمینی (ره) در طول دوران نهضت اسلامی با تأسی از این سیره‌ی قرآنی از روزهایی با عنوان یوم‌الله یاد می‌کنند؛ روزهایی مانند 15 خرداد، 17 شهریور و 22 بهمن.

حضرت امام (ره) در همین رابطه می‌فرماید: «امر دومى که فرموده است خداى تبارک و تعالى به حضرت موسى: وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ؛ این‌ها را متذکر کن به ایام خدا. همه‌ی ایام مال خداست، لکن بعضى از ایام یک خصوصیتى دارد که براى آن خصوصیت، یوم‌الله مى‏شود. روزى که پیغمبر اکرم هجرت کردند به مدینه، این روز یوم‌الله است. روزى که مکه را فتح کردند یوم‌الله است. یومِ قدرت‏نمایى خداست که یک یتیم را که همه‌ رَفضَش کرده بودند، نمى‏توانست زندگى بکند تو وطن خودش، تو خانه‌ی خودش، بعد از چندى فتح مکه به دست او شد و آن قلدرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سیطره‌ی او واقع شد و فرمود: أنتُمُ الطُّلَقَاء؛ دیگر آزادتان کردم، بروید. این یوم‌الله است. یوم خوارج، روزى که امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) شمشیر را کشید و این فاسدها را، این‏ غده‏هاى سرطانى را درو کرد، این هم یوم‌الله بود. این مقدس‌هایى که پینه بسته بود پیشانی‌شان، لکن خدا را نمى‏شناختند، همین‌ها بودند که کشتند امیرالمؤمنین را! قیام کردند در مقابل امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)، از لشکر خودش بودند، قیام کردند در مقابل او. براى خاطر آن قضایایى که در صفین واقع شد و امام (علیه‌السلام) دید که اگر این‌ها باقى باشند، فاسد مى‏کنند ملت را، تمامشان را کشت، الّا بعضى که فرار کردند. این یوم‌الله بود.»[3]‌الله یاد می‌کنند. سپس ایشان در ادامه‌ی بیانات خود از 15 خرداد و 17 شهریور به‌عنوان ایام

با مدنظر قرار دادن موارد فوق در تحلیل اینکه چرا در ادبیات انقلاب اسلامی از 22 بهمن به‌عنوان یوم‌الله یاد می‌شود، می‌توان به این نکته اشاره داشت که مردم ایران به رهبری فقیهی جامع‌الشرایط که نایب عام امام معصوم (ع) در عصر غیبت است و طبق توقیع شریف اسحاق‌بن‌یعقوب حجت امام عصر (عج) بر مردم است، علیه رژیمی که مورد حمایت تمامی ابرقدرت‌های دنیا بود، قیام کردند و در نهایت به پیروزی رسیدند و توانستند حکومتی اسلامی و مبتنی بر احکام اسلام را برپا دارند و در عصر مدرنیته و تفوق عقلانیت خودبنیاد، دین خدا را به عرصه‌ی مدیریت اجتماعی بازگردانند.

اینکه ملتی با دست خالی و البته با قدرت ایمان و تحت لوای رهبری فقیه از فقهای آل‌محمد (ص) و نایبی از نواب عام امام عصر (عج)، بتوانند بر رژیمی که به دوران قدرتمندی خود رسیده و مورد حمایت قدرت‌های بزرگ شرقی و غربی بوده است، پیروز شوند، این امر و اتفاق که تحت عنوان انقلاب اسلامی به وقوع پیوست را می‌توان از مظاهر بروز و ظهور سلطنت و قدرت قاهره‌ی الهی دانست که طبق آیه‌ی شریفه که در ابتدای مطلب آمد و تفسیر مفسرین از آیه، می‌توان این روز را «یوم‌الله» نامید.

با مدنظر قرار دادن ادبیات دینی درباره‌ی یوم‌الله، پُرواضح است روزی که اراده‌ی خداوند تجلی می‌یابد، در منابع دینی از آن تحت عنوان «یوم‌الله» یاد می‌شود. حال با لحاظ این معنا از یوم‌الله، ما شاهد این هستیم که حضرت امام خمینی (ره) در طول دوران نهضت اسلامی، با تأسی از این سیره‌ی قرآنی، از روزهایی با عنوان یوم‌الله یاد می‌کنند؛ روزهایی مانند 15 خرداد، 17 شهریور و 22 بهمن.

حضرت امام (ره) نیز در موارد متعددی به این مطلب اشاره می‌کنند که ما دست خدا را در جریانات پیروزی انقلاب شاهد بودیم. برای نمونه، ایشان در جمع وکلای دادگستری در 7 اسفند 57، یعنی تنها دو هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌فرمایند: «شما ببینید در این بُرهه از زمان که تقریباً یکى دو سال بعدش نیست، البته اولش از خرداد بود، خرداد 42 بود و بعدش یک فترتى حاصل شد و از یک‌سال‌ونیم دو سال پیش از این شروع شد، این اجتماعى که الآن ملت ما کرده (که من اعتقادم این است که هیچ دستى نمى‏تواند این‌طور وحدت کلمه درست کند، الّا دست خدا) خدا این کار را کرد، این وحدت کلمه‏اى که بین همه اقشار پیدا شد. ماها همه که از هم دور بودیم، بدبین بودیم بعضمان آن‌وقت، حالا در تمام جاهاى ایران شما هرجا بروید... این معنا را نمى‏تواند یک نفر آدم درست کند. نمى‏تواند یک عده آدم درست کند. این معنا را خدا درست کرد. و لهذا من از اول‏ که دیدم یک همچو وحدتى پیدا شده است، یک همچو چیزى که دست کسى نمى‏تواند باشد، باید یک غیب در کار باشد، من امیدوار شدم. و لهذا هیچ‌وقت من هیچ سستى در کارم نبود براى اینکه من امید داشتم که خدا این کار را انجام مى‏دهد. از اول هم مى‏گفتم او باید برود، چاره ندارد. رفت! این‌طور هم شد به‌راحتى.»[4]

همچنین ایشان در جمع ایرانیان مقیم خارج از کشور در 28 مهر 57، تنها حدود چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌فرمایند: «من از خداى تبارک و تعالى سلامت همه‌ی شما را مى‏خواهم و من امیدوارم که ان‌شاء‌الله این سیلى که از جمعیت ایران به یک طرف متوجه شده است و به عقیده‌ی من به دست خدا پیدا شده است این و بشر نمى‏تواند این‌طور کار را بکند، من از خداى تبارک و تعالى مى‏خواهم و امیدوارم که این سیل خروشان، این هرزه‏ها و علف هرزه‏ها را ببرد به کنار و مملکت‌تان براى خودتان بشود و خودتان اداره کنید مملکت‌تان را. [ان‌شاء‌الله حضار].»[5]

فرجام سخن

اینکه در ادبیات انقلاب اسلامی از 22 بهمن به‌عنوان یوم‌الله یاد می‌شود، مؤید چند موضوع است. اول آنکه ادبیات انقلاب اسلامی و امام راحل عظیم‌الشأن ملهم از ادبیات دینی و از دل آن جوشیده است. لذا ما شاهد هستیم که تحلیل وقایع از سوی انقلابیون و امام (ره) در قالب همین ادبیات تحلیل می‌شده است و دوم آنکه سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، که حضرت امام خمینی (ره) از آن به‌عنوان روز بازگشت از طاغوت به الله نام برده، از منظر ایشان یوم‌الله است. بدان معنا که در این روز، اراده‌ی الهی تجلی یافته و مبتنی بر این اراده، در شرایطی که هیچ‌کس انتظار نداشت، طی روندی پُرشتاب دین به عرصه‌ی مدیریت اجتماعی بازگشته است. سوم آنکه مفروض این دیدگاه این امر را تأیید می‌کند که بزرگ‌ترین کنش و اراده‌ی جمعی ایرانیان در طول تاریخ که در قالب انقلاب اسلامی رخ داد، در طول اراده‌ی الهی و در راستای تحقق آن بوده و لذا این‌گونه است که 22 بهمن یوم‌الله است.
پی نوشت ها
[1]. ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ج 12، ص 3-22.
[2]. الخصال للصدوق، ج 1، ص 108.
[3]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 9، ص 6-465.
[4]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 6، ص 40-239.
[5]. صحیفه‌ی امام (ره)، ج 4 ص 70.

*محمد علوی، پژوهشگر مسائل دینی/برهان
نام سایت:پرسمان/اندیشه سیاسی

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .