تبیان، دستیار زندگی

یاری مسلم بن عقیل

چرا مسلم را یاری نکردند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یاری مسلم بن عقیل
 

پاسخ: با سلام. در پاسخ به سوال شما باید گفت: گاه تاریخ تمامی ابعاد و زوایای یك واقعه را در اختیار ما نمی‌گذارد بلكه تنها به بیان برخی از آن‌ها می پردازد كه با دقت نظر در آنها می‌توان سایر موارد مشابه به آن را نیز حدس زد. اما در این مورد خاص باید به نكات زیر اشاره نمود:
چون عبیدالله از مخفیگاه مسلم آگاه شد و درصدد دستگیری وی برآمد، مسلم ناچار شد نیروهای خود را فراخوانده و همراه چهارهزار مرد مسلّح كه گرد او را گرفته بودند، به دارالاماره كوفه یورش ببرد. عبیدالله كه با پنجاه[1] یا دویست[2] نفر در قصر بود، به چاره‌اندیشی پرداخت و مجموعه اقدامات‏ ذیل را برای پراكندن نیروهای پیرامون مسلم و در نهایت دستگیری وی انجام داد:
1. به كثیر بن‌شهاب كه از سران كوفه بود، دستور داد به داخل شهر برود و از طائفة مَذْحِج عدّه‏ای را كه مطیع ابن‏شهاب بودند، گرد آورد و به وسیلة آنان، در كوچه‏ها و خیابان‏های كوفه گردش كند و با سخنرانی و تحریك احساسات عمومی برضدّ مسلم، مردم را از یاری مسلم برحذر دارد و از مخالفت و جنگ با حكومت، بترساند.[3]
2. به پنج نفر از افراد سرشناس كوفه از جمله «محمّد بن‌اشعث» و «شمر بن‌ذی‏الجوشن» دستور داد كه از قصر خارج شوند و هر یك، گروهی از مردم را كه فرمانبر آنان هستند، گرد آورده و هركدام از آنان در یك نقطه از شهر مستقر شود و در پناه نیروهای گردآوری شده، پرچم‏های امانی را برافرازد و با سخنرانی‏های خود به مردم گوشزد كند كه هر كس می‏خواهد از مجازات حكومت در امان باشد، زیر یكی از این پرچم‏ها وارد شود، كه این كار انجام شد.[4]
3. دو نفر از طرفداران مسلم كه می‏خواستند به وی بپیوندند و یكی از آن دو، با گروهی از «بنی‏فتیان» می‏خواست مسلم را یاری كند، به وسیله كثیر بن‌شهاب و محمّد بن‌اشعث دستگیر و به فرمان عبیدالله زندانی شدند.[5] این اقدام كه سبب پراكنده شدن جمعیّت بنی‌فتیان شد، در مرعوب كردن طرفداران‏ مسلم، اثر بارزی گذاشته و باعث تضعیف روحیة آنان شد.
4. پس از آن كه كثیر بن‌شهاب و پنج نفری كه مأمور برافراشتن پرچم امان بودند، سخنرانی‏هایی برضدّ مسلم و به نفع ابن‌زیاد در داخل شهر كردند، سه نفر از آنان یعنی كثیر بن‌شهاب و محمّد بن‌اشعث و قَعْقاع بن‌شُور با افراد فراوانی از پیروان خود از ناحیة «دارالرّومیین» (خانه یا محلّه رومیان) به قصر برگشته[6] و عبیدالله بن‌زیاد را كه از كمی نیرو نگران بود، تقویّت كردند.
5. افزون بر این، عبیدالله، اشراف كوفه را به قصر فراخوانده و به آنان گفت: «میان مردم بروید و افراد فرمانبر را به افزایش حقوق و مقرّری و رعایت احترام‏شان نوید دهید و افراد نافرمان را از محرومیّت از مقرّری و مجازات، بترسانید و به آنان اعلام كنید كه لشكریان شام برای سركوبی آنان در راه هستند». در پی این فرمان، كثیر بن‌شهاب، سخنان تهدیدآمیزی برضدّ مسلم ایراد كرد.[7]
دیگر همكاران كثیر نیز سخنرانی‏هایی مشابه وی ایراد كردند. چون كوفیان گفته‏های اشراف را شنیدند، از گرد مسلم پراكنده شده و به خانه‏های‏شان بازگشتند.[8]
اقدامات عبیدالله با هم‏یاری و هم‏دستی اشراف، تأثیر خود را به سرعت نشان داد و چرخ حوادث به سود عبیدالله چرخید، تا آنجا كه هر زنی نزد پسر و برادرش می‌رفت و می‌گفت: بازگرد، مردم جایت را پر می‌كنند. و هر مردی نزد پسر و یا برادرش می‌رفت و می‌گفت: فردا سپاه شام می‌آیند، در آن صورت با جنگ و شرّی كه روی خواهد داد، چه خواهی كرد؟ برگرد، و آنگاه او را با خود می‌برد. پس مردم پیوسته پراكنده و از هم جدا شدند تا اینكه شب فرا رسید و مسلم در حالی نماز مغرب را در مسجد جامع كوفه به جا آورد كه تنها سی نفر او را همراهی كردند و چون از مسجد خارج شد و به در خانه‌های قوم كِنْده رسید، تنها ده نفر با او باقی مانده بودند و وقتی از آنجا خارج شد، دیگر هیچ كس او را همراهی نكرد!. مسلم در كوچه‏های كوفه تنها و سرگردان ماند و در نهایت به خانه زنی به نام «طوعه» پناه برد...[9]
با توجه به طولانی شدن این پاسخ و در صورت تمایل آماده پاسخگویی به سایر سوالات شما هستیم. موفق باشید.

[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص369.
[2]. ابوحنیفه دِیْنَوَری، الاخبار الطِّوَال، ص352.
[3]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج‏2، ص52.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج‏2، ص53 ـ 52.
[5]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص370 ـ 369.
[6]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص370 ـ 369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج‏2، ص53.
[7]. ابوالفرج اصفهانی، مَقاتل‌الطالبیین، ص101؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص371 ـ 370.
[8].ابوالفرج اصفهانی، مَقاتل‌الطالبیین، ص101؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص371؛ شیخ مفید، الارشاد، ج‏2، ص54.
[9]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج‏5، ص371؛ شیخ مفید، الارشاد، ص54.

منبع : پرسمان


این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .