یاری مسلم بن عقیل
چرا مسلم را یاری نکردند؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10 ساعت 21:58
چون عبیدالله از مخفیگاه مسلم آگاه شد و درصدد دستگیری وی برآمد، مسلم ناچار شد نیروهای خود را فراخوانده و همراه چهارهزار مرد مسلّح كه گرد او را گرفته بودند، به دارالاماره كوفه یورش ببرد. عبیدالله كه با پنجاه[1] یا دویست[2] نفر در قصر بود، به چارهاندیشی پرداخت و مجموعه اقدامات ذیل را برای پراكندن نیروهای پیرامون مسلم و در نهایت دستگیری وی انجام داد:
1. به كثیر بنشهاب كه از سران كوفه بود، دستور داد به داخل شهر برود و از طائفة مَذْحِج عدّهای را كه مطیع ابنشهاب بودند، گرد آورد و به وسیلة آنان، در كوچهها و خیابانهای كوفه گردش كند و با سخنرانی و تحریك احساسات عمومی برضدّ مسلم، مردم را از یاری مسلم برحذر دارد و از مخالفت و جنگ با حكومت، بترساند.[3]
2. به پنج نفر از افراد سرشناس كوفه از جمله «محمّد بناشعث» و «شمر بنذیالجوشن» دستور داد كه از قصر خارج شوند و هر یك، گروهی از مردم را كه فرمانبر آنان هستند، گرد آورده و هركدام از آنان در یك نقطه از شهر مستقر شود و در پناه نیروهای گردآوری شده، پرچمهای امانی را برافرازد و با سخنرانیهای خود به مردم گوشزد كند كه هر كس میخواهد از مجازات حكومت در امان باشد، زیر یكی از این پرچمها وارد شود، كه این كار انجام شد.[4]
3. دو نفر از طرفداران مسلم كه میخواستند به وی بپیوندند و یكی از آن دو، با گروهی از «بنیفتیان» میخواست مسلم را یاری كند، به وسیله كثیر بنشهاب و محمّد بناشعث دستگیر و به فرمان عبیدالله زندانی شدند.[5] این اقدام كه سبب پراكنده شدن جمعیّت بنیفتیان شد، در مرعوب كردن طرفداران مسلم، اثر بارزی گذاشته و باعث تضعیف روحیة آنان شد.
4. پس از آن كه كثیر بنشهاب و پنج نفری كه مأمور برافراشتن پرچم امان بودند، سخنرانیهایی برضدّ مسلم و به نفع ابنزیاد در داخل شهر كردند، سه نفر از آنان یعنی كثیر بنشهاب و محمّد بناشعث و قَعْقاع بنشُور با افراد فراوانی از پیروان خود از ناحیة «دارالرّومیین» (خانه یا محلّه رومیان) به قصر برگشته[6] و عبیدالله بنزیاد را كه از كمی نیرو نگران بود، تقویّت كردند.
5. افزون بر این، عبیدالله، اشراف كوفه را به قصر فراخوانده و به آنان گفت: «میان مردم بروید و افراد فرمانبر را به افزایش حقوق و مقرّری و رعایت احترامشان نوید دهید و افراد نافرمان را از محرومیّت از مقرّری و مجازات، بترسانید و به آنان اعلام كنید كه لشكریان شام برای سركوبی آنان در راه هستند». در پی این فرمان، كثیر بنشهاب، سخنان تهدیدآمیزی برضدّ مسلم ایراد كرد.[7]
دیگر همكاران كثیر نیز سخنرانیهایی مشابه وی ایراد كردند. چون كوفیان گفتههای اشراف را شنیدند، از گرد مسلم پراكنده شده و به خانههایشان بازگشتند.[8]
اقدامات عبیدالله با همیاری و همدستی اشراف، تأثیر خود را به سرعت نشان داد و چرخ حوادث به سود عبیدالله چرخید، تا آنجا كه هر زنی نزد پسر و برادرش میرفت و میگفت: بازگرد، مردم جایت را پر میكنند. و هر مردی نزد پسر و یا برادرش میرفت و میگفت: فردا سپاه شام میآیند، در آن صورت با جنگ و شرّی كه روی خواهد داد، چه خواهی كرد؟ برگرد، و آنگاه او را با خود میبرد. پس مردم پیوسته پراكنده و از هم جدا شدند تا اینكه شب فرا رسید و مسلم در حالی نماز مغرب را در مسجد جامع كوفه به جا آورد كه تنها سی نفر او را همراهی كردند و چون از مسجد خارج شد و به در خانههای قوم كِنْده رسید، تنها ده نفر با او باقی مانده بودند و وقتی از آنجا خارج شد، دیگر هیچ كس او را همراهی نكرد!. مسلم در كوچههای كوفه تنها و سرگردان ماند و در نهایت به خانه زنی به نام «طوعه» پناه برد...[9]
با توجه به طولانی شدن این پاسخ و در صورت تمایل آماده پاسخگویی به سایر سوالات شما هستیم. موفق باشید.
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص369.
[2]. ابوحنیفه دِیْنَوَری، الاخبار الطِّوَال، ص352.
[3]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص52.
[4]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص53 ـ 52.
[5]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص370 ـ 369.
[6]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص370 ـ 369؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص53.
[7]. ابوالفرج اصفهانی، مَقاتلالطالبیین، ص101؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص371 ـ 370.
[8].ابوالفرج اصفهانی، مَقاتلالطالبیین، ص101؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص371؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص54.
[9]. طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج5، ص371؛ شیخ مفید، الارشاد، ص54.
منبع : پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .