تبیان، دستیار زندگی

نقدی بر تعالیم جی پی واسوانی!

در آثار جی‏پی واسوانی جملاتی به چشم می‏خورد که نشان دهندةاعتقادی وی به اختصاص مکان برای خداوند است. او جایگاه خدا را در بهشت می‏داند و یا این‏که خدا را داخل در تمام موجودات دانسته و همه چیز را سرشار از خدا و بلکه همه چیزرا خدا می‏داند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
نقدی بر تعالیم جی پی واسوانی!
جی پی واسوانی کجایی است؟ نوشته هایش را چه طور ارزیابی می کنید؟

مقدمه

جهان سکولار شدة امروز که در بی‏معنایی ناشی از نادیده انگاشتن مبدأ و معاد، تشنة معنا و معنویت است به شکلی گسترده دست به دامن عرفان‏های نوظهوری زده است که امید خلق معنا را برای این زندگی بی‏محتوا نوید می‏دهند.
یکی از منادیان این دست معنویت، جی‏پی واسوانی، یکی از آموزگاران معنوی هندی است. وی در سال 1918 در حیدرآباد هندوستان زاده شد. او پس از گذران تحصیلات عالی خود در کالج سند کراچی، در مسیر زندگی به پیروی از استاد معنوی خود، سادو- واسوانی – که در ضمن عمویش نیز بود- دل گماشت. وی در حال حاضر سرآمد آموزگاران معنوی مرکز سادو واسوانی است که شعبات گوناگونی در شهرهای هندوستان و کشورهای مختلف جهان دارد. او دارای جایگاه ویژه‏ای در تالار سخنرانی دی.اچ در سازمان ملل متحد است و یک کرسی از مجلس نمایندگان انگلیس به او اختصاص دارد. (جی پی واسوانی، در پناه او، صص 7و8)
تعالیم جی‏پی واسوانی دربردارندة مفاهیمی است که وی در قالب داستان‏ها و حکایت‏های کوتاه قصد نهادینه ساختن آن‏ها در ذهن مخاطب خود دارد. مفاهیمی که نظام عقیدتی تعالیم جی‏پی واسوانی بر آن‏ها بنا شده است.
قبل از بسط این مفاهیم و به عنوان درآمد، بهتر است نظری به مبانی معرفت‏شناختی اندیشة جی‏پی واسوانی بیندازیم و از خلال گفتارهای وی نظریات او درخصوص خداشناسی و انسان‏شناسی را مشخص سازیم.


خداشناسی در اندیشه جی‏پی واسوانی

مفهوم خدا در نوشته‏های جی‏پی واسوانی، مفهومی مبهم است. وی د ر آثار خود تصویری روشن از خدا ارائه نمی‏دهد و جایگاه خدا را در نظام اعتقادی خویش تبیین نمی‏کند. بلکه تنها به ذکر جملاتی احساسی و کلی بسنده می‏نماید. وی بارها عنوان می‏کند که خدا، عشق است، حقیقت است، (جی‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو می‏آیم، ص 188- از آن سوها، صص 25و 28) اما فراتر از این سخنی نمی‏گوید. (به جای متن قرمز در همه متن سال نشر کتاب درج شود)
جی‏‏پی واسوانی در بیان صفات الهی نیز، تنها به بیان دو صفت بخشندگی و مهربانی خداوند می‏پردازد. در واقع نظام اعتقادی وی با محوریت خدای مهربان و عاشقی شکل می‏گیرد که بسیار بخشنده است و عاشق‏تر از آن است که مجازات کند. (جی‏‏پی واسوانی، جادوی بخشش، ص 72، از آن سوها، ص 57، هر روز به سوی تو می‏آیم، ص 24)
خدایی که حتی به علت عشق زیادش به مخلوقات خویش نتواند مجازات کند، پس قضاوت نیز نخواهد کرد و در نتیجه به عدالت‏ورزی نیازی نخواهد داشت. به این ترتیب، خدایی که جی‏پی واسوانی در منظومه اعتقادی خود مطرح می‏سازد، متصف به صفت عادل نمی‏شود. البته باید توجه داشت که عادل نبودن خداوند به معنای ظالم بودن او در این اندیشه، نیست، بلکه در ادامه ذکر خواهد شد که جایگاه عدل و عدالت در اندیشه جی‏پی واسوانی چه جایگاهی است.
جی‏‏پی واسوانی در بیان عقایدش دربارة جهان پس از مرگ و سرنوشت انسان پس از اتمام حیات مادی، به صراحت اعتقاد خود به قانون کارما و تناسخ را بیان می‏دارد. (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های خوب رنج می‏بینند، ص 17) وی قانون حاکم بر زندگی بشر را قانون کارما می‏داند که به‏رغم وی یک قانون ابدی و کیهانی است.(همان، ص 32)
در ادامه جی‏پی واسوانی تصریح می‏کند که خداوند قادر مطلق نیست، چراکه او در اجرای اختیارات خود دارای محدودیت است و یکی از این محدودیت‏ها، قانون کارما است. به عقیدة وی، خداوند در برابر این قانون اختیاری ندارد و چنان‏چه این قانون عمل کند، او نمی‏تواند کاری انجام دهد. (همان، ص15)
به این ترتیب خدایی که نظام عقیدتی جی‏‏پی واسوانی آن را توصیف می‏کند، خدایی عاشق و بسیار مهربان است که هیچ‏گاه دربارة بندگان خود به قضاوت نخواهد نشست و آن‏ها را کیفر نخواهد داد. (جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو می‏آیم، ص 24) بلکه این قوانین الهی هستند که مجازات می‏کنند. (جی‏‏پی واسوانی، ازآن سوها، ص 57) خداوند همه انسان‏ها را یکسان خلق می‏کند، (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های خوب رنج می‏بینند، ص 21) ولی این قانون کارما است که تصمیم می‏گیرد من در کدام خانواده متولد شوم. به عبارت بهتر عدم تساوی در زندگی افراد و وجود شرایط متفاوت، نشانگر عمل کردن قانون کارما است. (همان، ص 56)
این جملات نشان آن است که در نظام فکری جی‏پی واسوانی خداوند قادر مطلق نبوده و قانون کارما که او آن را قانون الهی می‏داند، قدرت خدا را محدود می‏کند. لذا وی بیان می‏دارد که سختی‏هایی که برای انسان رخ می‏دهد همه مطابق اراده خدا بوده و برای پاک ساختن انسان‏ها و نجات ایشان از کارمای بد است. (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 14- خشم را بسوزان، ص 150، چرا انسان‏های خوب رنج می‏بینند، ص 100)انسان‏ها با پذیرش رنج‏ها و سختی‏هایی که با آن مواجه می‏شوند، این امکان را برای خداوند فراهم می‏آورند که ارادة خود را محقق سازد. (جی‏‏پی واسوانی، ازآن سوها، ص 59) و چنان‏چه انسان‏ها در برابر رنج‏ها از خود مقاومت نشان داده و قصد تغییر آن‏را داشته باشند، تزکیه نشده و از چرخه تناسخ خارج نمی‏شوند و اراده الهی نیز قادر نخواهد بود به آنها کمک کند. (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های ...، ص 51)
او مخاطب خویش را دعوت می‏کند تا با تسلیم شدن به ارادة پروردگار و پذیرش رنج شرکت فعال در اجرای برنامه‏های خدا داشته باشد! (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 59) چرا که با شرکت فعال او برنامه خدا اجرا خواهد شد. آموزة او آموزش و تذکر مکرر این دعا به مخاطب است که: "خدایا بادا که خواست تو و نه خواست من محقق شود". (همان) جملاتی که عدم اعتقاد به خداوند قادر مطلق از آن هویدا است.
به علاوه، در آثار جی‏پی واسوانی جملاتی به چشم می‏خورد که نشان دهندةاعتقادی وی به اختصاص مکان برای خداوند است. او جایگاه خدا را در بهشت می‏داند  و یا این‏که خدا را داخل در تمام موجودات دانسته و همه چیز را سرشار از خدا و بلکه همه چیزرا خدا می‏داند.(جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 40) و کسی را که خداوند اتکا دارد ساکن در خدا می‏داند و خدا را ساکن در او.  او جایگاه خدا را در درون انسان می‏داند و لذا او را از هرکس به انسان نزدیک‏تر می‏شمارد.  (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های ...، ص 120)

انسان‏شناسی در آثار جی‏پی واسوانی

انسان به نحوی که جی‏پی واسوانی اعتقاد دارد با خواست خود می‏تواند مانعی جهت تحقق خواست الهی باشد، و کمال او در رها کردن خواست خود و تسلیم خدا شدن است. (جی‏‏پی واسوانی، برای آن به ...، ص 14)
وی بیان می‏دارد که بزرگ‏ترین کشف نسل ما این است که انسان می‏تواند با تغییر افکار زندگی خود را تغییر دهد.  انسان خالق سرنوشت خود است و سرنوشت خویش را با افکار خود می‏سازد.  او آن‏چه را که به آن فکر می‏کند به سوی خود جذب می‏کند. 
جی‏‏پی واسوانی در آثار خود عنوان می‏کند که انرژی پشتیبان زندگی که او آن‏را پرانا می‏نامد، انرژی است که در سراسر خلقت پراکنده است و ذهن انسان ابزاری است برای استفاده یا هدر دادن این انرژی.  (جی‏‏پی واسوانی، خشم خود را ...، ص 113)
انسان در اندیشة جی‏‏پی واسوانی قادر است با تعمق و درون‏نگری از طریق سکوت، راز هستی را دریابد  و سرشار از دانایی شود. به عبارت بهتر پاسخ هر سؤال در درون انسان نهفته است. در سکوت انسان به تمثال خدا درمی‏آید (جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو ...، ص 27) و با دعا خداگونه می‏شود. 
انسان در سکوت به غنا می‏رسد و درمی‏یابد که به هیچ چیز احتیاج ندارد (همان، ص 32) در سکوت است که می‏تواند خدا را به صورت نور ببیند و احساس کند. (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 40)
جی‏‏پی واسوانی تصریح می‏کند که خداوند به آئین‏های مذهبی و هدایای مادی که در این آئین‏ها پیشکش حضور او می‏شود احتیاجی ندارد و تنها خود انسان را می‏خواهد(جی‏‏پی واسوانی، در پناه او، ص 133)  و این حضور خود انسان در سکوت متجلی می‏شود. از این رو، او سکوت را بهترین طریق ستایش و عبادت خدا می‏داند.(جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو ...، ص 17) و عقیده دارد برای تمرین بودن در حضور خدا به مراسم و مناسک خاصی نیاز نیست.  (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های خوب ...، ص 120)


جایگاه مفهوم رنج در اندیشه جی‏‏پی واسوانی

یکی از مفاهیم کلیدی اندیشه جی‏‏پی واسوانی مفهوم "رنج" و رنج کشیدن است. وی بر این عقیده است که رنج معلمی جهت پاک ساختن انسان و تطهیر باطن او است. (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های ...، ص 100) او انسان رنج کشیده و پاک و تطهیر شدة به واسطة رنج را مجرای تحقق ارادة الهی می‏داند.به این معنی که هنگامی که انسان خود را تسلیم خواست خدا کرده و در برابر سختی‏ها مقاومت نکند ، خواست خداوند از طریق او تحقق می‏پذیرد. (جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو ...، ص 15 – چرا انسان‏های...، ص 135)
چنین فردی وسیله‏ای است جهت انجام خواست خداوند. فردی که با پذیرش رنج‏ها، اجازه می‏دهد، خواست الهی در او تحقق یابد، قدرت شفای بیماران و هدایت انسان‏ها را به دست آورد.  (جی‏‏پی واسوانی، چرا انسان‏های ...، ص 135)
با توجه به‏ این‏که جی‏‏پی واسوانی براین اعتقاد است که هرآن‏چه برای ما رخ می‏دهد، اراده و خواست خداستو نباید در برابر آن ایستادگی کرد، (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 34)  شفا دادن بیماران توسط قدیسان به این معنا خواهد بود که، کسی که خود را تسلیم ارادة خدا کند به آن‏جا می‏رسد که خواست او، همان خواست خدا می‏شود. به عبارت بهتر در ردیف و هم‏سان خواست خدا قرار می‏گیرد.
جی‏‏پی واسوانی به کسانی که بیمار می‏شوند توصیه می‏کند خود را رها کرده و تسلیم خواست خدا شود و درپی درمان برنیاید(جی‏‏پی واسوانی، برای آن به سوی ...، ص 24)  حال اگر این فرد توسط قدیسی که قدرت شفا بخشیدن را به دست‏آورده، متبرک شود و بهبود یابد، این نیز خواست خدا بوده است و کسی که تشخیص می‏دهد در این‏جا ارادة الهی بر شفا یافتن بیمار تعلّق یافته، همان فرد قدیس است.
چنین نگاهی به شفا بخشیدن در نظام فکری جی‏‏پی واسوانی، رنگ و بوی توحیدی ندارد، چرا که او در این اعتقاد، برای نظام هستی بیش از یک مرکز قدرت و اراده قائل می‏شود. کنار هم قرار دادن مفهوم تسلیم ارادة خدا بودن و شفا یافتن بیماران توسط قدیسین در نظام فکری جی‏‏پی واسوانی با توجه به قرائت خاصی که وی از این مفاهیم دارد، نشانگر این است که بنابر اعتقاد وی، ارادة انسان قدیس در عرض ارادة الهی و هم ردیف و مشابه آن می‏باشد.
وی اعتقاد دارد، علت رنج کشیدن انسان‏های نیک و بزرگی همچون قدیسان و پیامبران در این دنیا، این است که ایشان به طور کامل تطهیر نیافته و هنوز ناپاکی‏هایی در زوایایی از وجودشان باقی مانده است که با این رنج کشیدن به صورت کامل، این ناپاکی‏ها، تطهیر می‏شود. (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 54) پس می‏توان نتیجه گرفت در این دنیایی که همواره آمیخته با رنج است، هیچ کس کامل نیست.
به عقیدة جی‏‏پی واسوانی به کمال رسیدن، خداگونه شدن است. (همان، ص 43) با توجه با آن‏چه گذشت، شاید بتوان به این نتیجه رسید که رنج کشیدن و تسلیم خواست خدا بودن در اندیشه جی‏‏پی واسوانی به خدا شدن منتهی خواهد شد.
وی در گفتارهای خویش به خداگونه شدن از طریق سکوت، اشاره داشت. آنچه جی‏‏پی واسوانی درخصوص شفا دادن قدیسان بیان می‏کند، قراردادن ارادة شفادهی قدیسان در عرض اراده الهی است و موازی و همسان آن. درحالی‏که مفهوم خلیفه‏الهی که در اندیشه اسلامی وجود دارد، مفهومی دیگر است. چرا که انسان در سایة ایمان صحیح به خداوند و انجام عمل صالح آن هنگام که به حقیقت عبودیت می‏رسد، از سوی خداوند اجازه دخل و تصرف در امور هستی را می‏یابد و این اجازه و اراده در طول ارادة الهی قرار دارد درحالی‏که در نظام فکری جی‏‏پی واسوانی ، مفهوم خلیفه‏الهی راهی پیدا نمی‏کند.

مفهوم تدبیر الهی در تعالیم جی‏‏پی واسوانی

جی‏‏پی واسوانی براین عقیده است که خداوند داناتر از آن است که اشتباه کند پس هرچه پیش روی ما قرار می‏گیرد، از آن‏جا که خواست خداست، بهترین چیز و در جهت رشد انسان رخ می‏دهد و از این‏رو مخالفت و مقاومت در برابر حوادث و رویدادها درواقع مخالفت با خداوند است.
همان‏طور که گذشت چنین برداشتی از "خواست"خداوند در واقع محدود کننده قدرت الهی است چراکه صرف مخالفت انسان با آن‏چه پیش آمده و مقاومت در برابر شرایط نامطلوب خواست الهی شکست خورده و قدرت خداوند مغلوب انسان واقع می‏شود و خواست او تحقق نمی‏پذیرد.
درحالی‏که مدبر بودن خداوند اقتضای این را دارد که هیچ اراده‏ای را یارای مقابله با تدبیر الهی نباشد و هیچ قدرتی نتواند در برابر خواست او فرصت ظهور پیدا کند. در غیراین‏صورت تدبیر امور از دست قدرت خداوند خارج خواهد شد و ارادة او هم ردیف ارادة ابناء بشر قرار خواهد گرفت. (همان‏گونه که وی قانون کارما را محیط بر ارادة خدا دانست)
به نظر می‏رسد در تفکرات جی‏‏پی واسوانی دو مفهوم خواست الهی و رضایت الهی یکسان پنداشته شده‎‏اند. درحالی‏که هرچند که تمام رخدادهای جهان هستی همه به خواست خداوند صورت می‏پذیرد و چنان‏چه او نخواهد برگی از درخت نخواهد افتاد، لیکن باید توجه داشت هرآنچه رخ می‏دهد نیز، مورد رضایت حق تعالی نیست و این‏جاست که انسان مختار و آزاد که خدا را می‏جوید در این میان وظیفه دارد در پی تحقق رضای الهی باشد. از این رو دیگر تسلیم خواست خداوند بودن آن‏چنان که جی‏‏پی واسوانی بیان می‏کند، جایگاهی نمی‏یابد بلکه چنین انفعالی ممکن است در تعارض با رضایت خداوند قرار گیرد.


اعتقاد به پلورالیزم دینی در آثار جی‏‏پی واسوانی

جی‏‏پی واسوانی با طرح قانون کارما و اعتقاد به تناسخ در نظام فکری که ارائه می‏دهد، جایی برای مفهوم سعادت اخروی نمی‏گذارد. او راه انسان را، راه رسیدن به کمال می‏داند و این کمال را خداگونه شدن نام می‏نهد.
لیکن طی این مسیر را مقید به شرایط و انجام وظایف خاصی چنان‏که در یک شریعت مطرح است نمی‏کند. مطابق قانون کارما، هرکس در طی مسیر کمال، پاک نشود و ناخالصی در وجودش باقی بماند، مجدداً در قالبی جدید به دنیا بازمی‏گردد تا در مسیر تزکیه قرار گیرد. در چنین نظام فکری نبوت و ارسال پیامبران از جانب خداوند، به عنوان معلمان و هادیان بشریت جهت ارائه برنامة زندگی و راهکار سعادت اخروی به آن‏ها، بی‏ معنا خواهد بود. چراکه مطابق با عقاید جی‏‏پی واسوانی قانون کارما خود، انسان را به اجبار در مسیر کمال قرار خواهد داد.
از این روست که جی‏‏پی واسوانی با مطالعة متون مقدس و تعالیم ادیان الهی و غیرالهی آنچه را که موافق عقاید خود می‏بیند، اخذ کرده و به تکرار آن‏ها در آثارش می‏پردازد. لذا او عنوان می‏کند که خود را به متن مقدس خاصی محدود نمی‏کند و از تمامی ادیانلذت می‏برد. (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 75)  در نتیجه وی پلورالیزم وینی را مطرح می‏سازد و به نوعی حق بودن تمامی ادیان اعم از توحیدی و غیرتوحیدی را اعلام می‏دارد. (همان، ص 76)  و اختلاف میان پیروان ادیان را غیرواقعی و زادة جهل می‏داند.
لیکن او صریحاً اعلام می‏کند که مطالعة این متون در مسیر کمال انسانی کارایی نداشته و تنها نوعی تمرین به شمار می‏آید. (همان، ص 30)

تعالیم جی‏‏پی واسوانی

تعالیم جی‏‏پی واسوانی دربردارندة چند عنصر اصلی است که می‏توان آن‏ها را این‏گونه برشمرد:
1- عشق ورزیدن به همة مظاهر طبیعت
2- رها کردن خود و همة علایق شخصی
3- پذیرش رنج
4- بخشش
5- سپاسگذاری
6- سکوت

1.عشق

در تعالیم جی‏‏پی واسوانی عشق ورزیدن به خدا، انسان، گیاه، جهاد بدون هیچ‏گونه محدودیت و استثنایی قدم اول در رسیدن به خداست. او از مخاطب خود می‏خواهد به همه چیز عشق بورزد و نفرت را به طورکلی از قلب خود خارج کند. تا جایی که بیان می‏کند به آنان که غرق در گناهند نیز باید عشق ورزید. (جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی تو ...، ص 31)

2.رها کردن

جی‏‏پی واسوانی بر این عقیده است که اگر کسی خواهان عشق است، باید ترک کردن را بیاموزد (همان، ص 14) رها کردن باعث می‏شود نیروی الهی فعال شود و زندگی را متبرک کند (جی‏‏پی واسوانی، نیروی مثبت سپاسگذاری، ص 92). او راه رسیدن به آرامش را در رها کردن می‏داند. (جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی ...، ص 14) و از منظری دیگر، این رها کردن همان مفهوم تسلیم بود ن را که ذکر آن گذشت، بازگو می‏کند. یعنی رها کردن خواست فردی در مقابله با حوادث و تسلیم بودن و پذیرش آن‏ها.

3.پذیرش و استقبال از رنج

همان‏گونه که گذشت جی‏‏پی واسوانی رنج را عامل تربیت انسان می‏داند و عنوان می‏کند که اگر خواست خدا بر رنج کشیدن انسان تعلق گرفته، پس باید آن‏را پذیرفت. (جی‏‏پی واسوانی، از آن سوها، ص 34) همان‏گونه که گفته شد تحمل رنج در تعالیم جی‏‏پی واسوانی، مسیر تزکیه انسان بوده و عامل جذب کارمای مثبت می‏باشند.
او عقیده دارد که چنان‏چه انسان بداند هرآنچه برایش رخ می‏دهد، خواست خدا بوده و برخاسته از لطف اوست و خدا نیز برای انسان‏ها تنها نیکی را می‏خواهد، پس هرچه اتفاق می‏افتد را با اشتیاق پذیرفته و در پی تغییر آن نیست. او عقیده دارد داشتن چنین بینشی عامل ایجاد آرامش در افراد است.  (جی‏‏پی واسوانی، برای آن به سوی ....، ص 85)

4.بخشش

یکی دیگر از عناصر تعلیمی جی‏‏پی واسوانی، آموزش بخشش است. وی بر این عقیده است که بخشش افرادی که نسبت به انسان مرتکب ظلم و ستم شده‏اند و خارج ساختن نفرت ایشان از قلب خود، عاملی مهم در ایجاد آرامش روحی و سلامت جسمی است.(جی‏‏پی واسوانی، جادوی بخشش، ص 47)
وی شواهد پزشکی بسیاری ذکر می‏کند که وجود نفرت از دیگران در دل باعث بروز بیماری‏های جسمانی شده و در عوض بخشش همانند دارویی شفابخش عمل می‏کند و جسم بیمار را التیام می‏بخشد.  (همان، ص 45)
این بخشش هر دو جنبه خصوصی و اجتماعی زندگی را دربرمی‏گیرد و بنابرعقیدة جی‏‏پی واسوانی یک راهکار عملی جهت رسیدن به عشق الهی است.(جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی ...، ص 14)  چرا که لازمة این بخشش تهی ساختن دل از هرگونه نفرت و جایگزین کردن نفرت با عشق است. به این معنی که به جای نفرت کسی که به تو ظلمی روا داشته دردل عشق او را جای دهی و برای او طلب خیر کنی. (جی‏‏پی واسوانی، جادوی بخشش، ص 84)
جی‏‏پی واسوانی عنوان می‏کند که مجازات از نفرت برمی‏خیزد و بخشش از عشق(همان، ص 65) به علاوه وی بخشش را از عدالت بالاتر می‏داند چراکه به عقیدة وی عدالت در پی مجازات است.(همان، ص 28) با توجه به این مقدمات می‏توان چنین نتیجه گرفت که به عقیده جی‏‏پی واسوانی، عدالت برخاسته از نفرتی است که عامل اجرای مجازات بوده و از این‏رو عدالت را صفتی انسانی و غیرالهی می‏داند و آن‏را در تعارض با بخشش که صفتی الهی است قرار می‏دهد.  (همان، ص 69)
خدایی که جی‏‏پی واسوانی در عقاید خود توصیف می‏کند عاشق‏تر از آن است که مجازات کند. (جی‏‏پی واسوانی ، هر روز به سوی ...، ص 34) پس لزومی ندارد به صفت عدالت متصف شود.
به علاوه جی‏‏پی واسوانی در کنار بخشش دیگران، از مخاطب خود می‏خواهد خود را نیز ببخشد و گذشته خویش را به فراموشی بسپارد. (جی‏‏پی واسوانی، جادوی بخشش، صص 59و 79) این راهکار او برای ایجاد آرامش در فرد است، چرا که او مجازات و اجرای عدالت را باعث ایجاد فشار روحی دانسته و برای جان انسان ویران کننده می‏داند. (همان، صص 35و 98)

5.سپاسگذاری

سپاسگذاری و تأکید بر آن از دیگر عناصر تعالیم جی‏پی ‏واسوانی است. او مخاطب خود را دعوت می‏کند همواره از همه سپاسگذاری کند، از خداوند و از سایر موجودات و انسان‏ها. او سپاسگذاری را دارای اثری تقویت کننده می‏داند، به این معنی که وی کسی را که مورد سپاسگذاری قرار گرفته باشد قادر به درخشش بیشتر می‏داند.
او عنوان می‏کند: "وقتی از کسی به خاطر کاری که برایت انجام داده تشکر می‏کنی، احساس خوشحالی می‏کنی و آن شخص دیگر هم احساس شادی خواهد کرد. بنابراین از همه مرتباً تشکر کن، بالاتر از همه از خداوند سپاسگذاری کن." (جی‏‏پی واسوانی ، چرا انسان‏های خوب...، ص 114)

6. سکوت

چنان‏چه گذشت در تعالیم جی‏‏پی واسوانی سکوت، نیایش و ستایش خداوند و جایگزین سایر مراسم عبادی در ادیان دیگر است. او می‏گوید: "برای شنیدن پیام خدا و احساس کردن حضورش، سکوت لازم است."(جی‏‏پی واسوانی، هر روز به سوی ...، ص 15)
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .