حكمیت درصفین
پس از واقعه صفین كه حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه مجبور به پذیرش حكمیت شدند، چرا ایشان و یاران باوفایشان نتیجه حكمیت را نپذیرفتند؟ به هر حال تحت هر شرایطی كه بود، هر دو طرف راضی به حكمیت شده بودند. متشكرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10 ساعت 15:27
حال این سوال پیش می آید كه چرا امام علیه السلام به حرف آنان گوش نداد و خود را از زیر بار این حكمیت دروغین و نیرنگبازانانه رها نكرد؟
پاسخ این است كه پذیرفتن پیشنهاد آنان، مستلزم سه خطای بزرگ سیاسی و دینی بود كه امامعلیه السلام نمیتوانست به آن تن در دهد: 1-پذیرفتن خطا در رهبری 2-نقض عهد 3-سلطه جاهلان ناسك
پذیرفتن خطا در رهبری
نخستین درخواست خوارج این بود كه امامعلیه السلام بپذیرد كه در رهبری و فرماندهی سپاه در ارتباط با پذیرش حكمیّت خطا كرده است. امّا امامعلیه السلام نمیتوانست خود را خطا كار اعلام كند؛ زیرا:حَكَم قرار دادن برای حل اختلافات، نه تنها خطا نیست، بلكه موردتأیید قرآن است. تنها ایراد این است كه حكمیّت در این ماجرا برخلاف حكمت و سیاست بود و امامعلیه السلام نیز این نكته را صریحاً اعلام كرده بود؛ ولی آنان خود نپذیرفتند و حكمیت را بر امامعلیه السلام و سپاه كوفه تحمیل كردند.علاوه بر این، امامعلیه السلام میخواست بهگونهای كه خوارج قانع شوند، استغفار نماید؛ اما اشعث نگذاشت و میخواست امامعلیه السلام بهگونهای به خطا اعتراف نماید كه حیثیت و اعتبار رهبری او خدشهدار گردد.
وفاداری به پیمان ازدیدگاه امام علی(ع)
برفرض كه امامعلیه السلام به خطای خود اعتراف میكرد، خوارج درخواست دیگری داشتند كه پیماننامه سپاهیان كوفه و شام نقض شود؛ امّا از دیدگاه امامعلیه السلام وفاداری به پیمان یكی از اصول بین المللی اسلام است كه بههیچ بهانهای نباید نقض شود و لذا در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر نوشت:و إن عَقَدتَ بَینَكَ و بَینَ عَدُوِّكَ عُقدَةً أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً فَحُط عَهدَكَ بِالوَفاءِ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمانَةِ، وَ اجعَل نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَیتَ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ مِن فَرائِضِ اللَّهِ شَیءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَیهِ اجتِماعاً - مَعَ تَفَرُّقِ أهوائِهِم و تَشَتُّتِ آرائِهِم - مِن تَعظیمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ، و قَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكونَ فیما بَینَهُم دونَ المُسلِمینَ؛ لِمَا استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ. فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، و لا تَخیسَنَّ (تَحبِسَنَّ) بِعَهدِكَ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ؛ فَإِنَّهُ لا یَجتَرِئُ عَلَی اللَّهِ إلّا جاهِلٌ شَقِیٌّ، و قَد جَعَلَ اللَّهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمناً أفضاهُ بَینَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَریماً یَسكُنونَ إلی مَنَعَتِهِ و یَستَفیضونَ إلی جِوارِهِ؛ فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا خِداعَ فیهِ. (نهج البلاغة:نامه 53)
و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمّه (بر گردن) خود، او را امان دادی، به عهد خود وفا كن و آنچه بر ذمّه گرفتهای، ادا كن و خود را چون سپری در برابر پیمانت قرار بده؛ زیرا مردم بر هیچ چیز از واجبهای خدا، به شدّتِ بزرگ شمردن وفای به عهد، متّفق نیستند، با همه خواستههای گوناگونی كه دارند و رأیهایی مخالف همدیگر كه دارند. و افزون بر مسلمانان، مشركان نیز وفای به عهد را در بین خود لازم میشمارند؛ چون زیان ناگوار پیمان شكنی را چشیدهاند. پس در آنچه به عهده گرفتهای، خیانت مكن و پیمانی را كه بستهای، مشكن و دشمنی را كه در پیمان تو است، فریب مده؛ زیرا جز نادانِ بدبخت، بر خدا دلیری نمیكند و خداوند، پیمان و ذمّه خود را امان قرار داده و از روی رحمت به بندگان، آن را بر عهده همه نهاده است و چون حریمی استوار ساخته تا در آن بیارامند و به آن، پناه ببرند. پس در پیمان، نه خیانت و نه فریب و نه مكری در كار است.
اگر امام علیعلیه السلام این اصل اساسی اسلام را نقض كند، چه انتظاری از دیگران میتوان داشت؟
سلطه جاهلان ناسك
از دیدگاه امام علیعلیه السلام خطر سلطه جاهلان ناسك (عمل كننده به احكام شرع) كمتر از خطر عالمان فاسق نیست. اعتراف به خطا و نقض عهد در جریان حكمیّت بدین معناست كه علیعلیه السلام سلطه جاهلان ناسكِ مبتلا به بیماری عُجب و دنیاطلبی و تعمّق (تندروی دینی) را كه بهعنوان «قاری» شهرت پیدا كرده بودند، بر خود و امّت اسلامی پذیرفته و تصمیمگیریهای اساسی در جنگ و صلح و پس از آن در همه امور كلیدی را به آنان سپرده است، و این چیزی نیست كه رهبر جامعه اسلامی بتواند آن را بپذیرد و لذا امامعلیه السلام با همه توان در برابر خواستههای آنان مقاومت كرد، و به فرموده او:چشم فتنه «سلطه جاهلان ناسك» را در امّت اسلامی از حدقه بیرون آورد . (من چشم فتنه را درآوردم» (ر. ك:مصنف، ابن ابی شیبه:81/698/8)منبع : پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .