تبیان، دستیار زندگی

حكمیت درصفین

پس از واقعه صفین كه حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه مجبور به پذیرش حكمیت شدند، چرا ایشان و یاران باوفایشان نتیجه حكمیت را نپذیرفتند؟ به هر حال تحت هر شرایطی كه بود، هر دو طرف راضی به حكمیت شده بودند. متشكرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حكمیت درصفین
 

پاسخ: سلام علیكم؛ مطلبی كه ذكر كرده اید صحیح نمی باشد بلكه برعكس نظر شما، امام امیرالمومنین علی علیه السلام حكمیت را پذیرفت و بدان پایبند ماند تا آنجا كه برخی از همان تندروهایی كه تا دیروز دم از حكمیت می زدند و برای رسیدن به هدفشان حتی امام را تهدید به مرگ كردند، و از جنگ با معاویه سربازدند حال كه دیدند منافعشان از دست رفته اینبار با اصرار و تهدید می خواستند كه امام را مجبور به عهد شكنی كنند اما امام این بار دیگر زیر بار حرف آنان نرفت. (توجه به این نكته ضروری است كه امام علیه السلام به دنبال فرصتی برای رد حكمیت بود اما این فرصت در آن زمان و با درخواست خوارج كه انسانهای هوا و هوس بودند قابل انجام نبود)
حال این سوال پیش می آید كه چرا امام علیه السلام به حرف آنان گوش نداد و خود را از زیر بار این حكمیت دروغین و نیرنگبازانانه رها نكرد؟
پاسخ این است كه پذیرفتن پیشنهاد آنان، مستلزم سه خطای بزرگ سیاسی و دینی بود كه امام‏علیه السلام نمی‏توانست به آن تن در دهد: 1-پذیرفتن خطا در رهبری 2-نقض عهد 3-سلطه جاهلان ناسك

پذیرفتن خطا در رهبری

نخستین درخواست خوارج این بود كه امام‏علیه السلام بپذیرد كه در رهبری و فرماندهی سپاه در ارتباط با پذیرش حكمیّت خطا كرده است. امّا امام‏علیه السلام نمی‏توانست خود را خطا كار اعلام كند؛ زیرا:حَكَم قرار دادن برای حل اختلافات، نه تنها خطا نیست، بلكه موردتأیید قرآن است. تنها ایراد این است كه حكمیّت در این ماجرا برخلاف حكمت و سیاست بود و امام‏علیه السلام نیز این نكته را صریحاً اعلام كرده بود؛ ولی آنان خود نپذیرفتند و حكمیت را بر امام‏علیه السلام و سپاه كوفه تحمیل كردند.
علاوه بر این، امام‏علیه السلام می‏خواست به‏گونه‏ای كه خوارج قانع شوند، استغفار نماید؛ اما اشعث نگذاشت و می‏خواست امام‏علیه السلام به‏گونه‏ای به خطا اعتراف نماید كه حیثیت و اعتبار رهبری او خدشه‏دار گردد.

وفاداری به پیمان ازدیدگاه امام علی(ع)

برفرض كه امام‏علیه السلام به خطای خود اعتراف می‏كرد، خوارج درخواست دیگری داشتند كه پیمان‏نامه سپاهیان كوفه و شام نقض شود؛ امّا از دیدگاه امام‏علیه السلام وفاداری به پیمان یكی از اصول بین المللی اسلام است كه به‏هیچ بهانه‏ای نباید نقض شود و لذا در عهدنامه معروف خود به مالك اشتر نوشت:
و إن عَقَدتَ بَینَكَ و بَینَ عَدُوِّكَ عُقدَةً أو ألبَستَهُ مِنكَ ذِمَّةً فَحُط عَهدَكَ بِالوَفاءِ، وَ ارعَ ذِمَّتَكَ بِالأَمانَةِ، وَ اجعَل نَفسَكَ جُنَّةً دونَ ما أعطَیتَ؛ فَإِنَّهُ لَیسَ مِن فَرائِضِ اللَّهِ شَی‏ءٌ النّاسُ أشَدُّ عَلَیهِ اجتِماعاً - مَعَ تَفَرُّقِ أهوائِهِم و تَشَتُّتِ آرائِهِم - مِن تَعظیمِ الوَفاءِ بِالعُهودِ، و قَد لَزِمَ ذلِكَ المُشرِكونَ فیما بَینَهُم دونَ المُسلِمینَ؛ لِمَا استَوبَلوا مِن عَواقِبِ الغَدرِ. فَلا تَغدِرَنَّ بِذِمَّتِكَ، و لا تَخیسَنَّ (تَحبِسَنَّ) بِعَهدِكَ، و لا تَختِلَنَّ عَدُوَّكَ؛ فَإِنَّهُ لا یَجتَرِئُ عَلَی اللَّهِ إلّا جاهِلٌ شَقِیٌّ، و قَد جَعَلَ اللَّهُ عَهدَهُ و ذِمَّتَهُ أمناً أفضاهُ بَینَ العِبادِ بِرَحمَتِهِ، و حَریماً یَسكُنونَ إلی مَنَعَتِهِ و یَستَفیضونَ إلی جِوارِهِ؛ فَلا إدغالَ و لا مُدالَسَةَ و لا خِداعَ فیهِ. (نهج البلاغة:نامه 53)
و اگر با دشمنت پیمانی نهادی و در ذمّه (بر گردن) خود، او را امان دادی، به عهد خود وفا كن و آنچه بر ذمّه گرفته‏ای، ادا كن و خود را چون سپری در برابر پیمانت قرار بده؛ زیرا مردم بر هیچ چیز از واجب‏های خدا، به شدّتِ بزرگ شمردن وفای به عهد، متّفق نیستند، با همه خواسته‏های گوناگونی كه دارند و رأی‏هایی مخالف همدیگر كه دارند. و افزون بر مسلمانان، مشركان نیز وفای به عهد را در بین خود لازم می‏شمارند؛ چون زیان ناگوار پیمان شكنی را چشیده‏اند. پس در آنچه به عهده گرفته‏ای، خیانت مكن و پیمانی را كه بسته‏ای، مشكن و دشمنی را كه در پیمان تو است، فریب مده؛ زیرا جز نادانِ بدبخت، بر خدا دلیری نمی‏كند و خداوند، پیمان و ذمّه خود را امان قرار داده و از روی رحمت به بندگان، آن را بر عهده همه نهاده است و چون حریمی استوار ساخته تا در آن بیارامند و به آن، پناه ببرند. پس در پیمان، نه خیانت و نه فریب و نه مكری در كار است.
اگر امام علی‏علیه السلام این اصل اساسی اسلام را نقض كند، چه انتظاری از دیگران می‏توان داشت؟

سلطه جاهلان ناسك

از دیدگاه امام علی‏علیه السلام خطر سلطه جاهلان ناسك (عمل كننده به احكام شرع) كم‏تر از خطر عالمان فاسق نیست. اعتراف به خطا و نقض عهد در جریان حكمیّت بدین معناست كه علی‏علیه السلام سلطه جاهلان ناسكِ مبتلا به بیماری عُجب و دنیاطلبی و تعمّق (تندروی دینی) را كه به‏عنوان «قاری» شهرت پیدا كرده بودند، بر خود و امّت اسلامی پذیرفته و تصمیم‏گیری‏های اساسی در جنگ و صلح و پس از آن در همه امور كلیدی را به آنان سپرده است، و این چیزی نیست كه رهبر جامعه اسلامی بتواند آن را بپذیرد و لذا امام‏علیه السلام با همه توان در برابر خواسته‏های آنان مقاومت كرد، و به فرموده او:چشم فتنه «سلطه جاهلان ناسك» را در امّت اسلامی از حدقه بیرون آورد . (من چشم فتنه را درآوردم» (ر. ك:مصنف، ابن ابی شیبه:81/698/8)

منبع : پرسمان

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .