علت گرایش به رزایل
چراتفكرات انسان به سمت رذایل سوق می یابد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10 ساعت 12:52
علت گرایش به رزایل
برای پاسخ به این پرسش باید اندكی پیرامون ساختار وجودی انسان و بینش ها و گرایش های او با یكدیگر سخن بگوییم. روح انسان مجموعه ای از گرایش ها و بینش ها است. این گرایش ها و بینش ها با یكدیگر ارتباط متقابل داشته و پیوسته در تاثیر و تأثر از یكدیگر می باشند. اما دست آخر آنكه فرمانده وجود انسان است علایق و محبت ها و گرایش های او است. یعنی شما به هر چه علاقه داشته باشید در مورد همان هم فكر می كنید یا در مورد آن اطلاعات جمع می كنید و سعی می كنید او را بهتر بشناسید.اما این گرایش ها از كجا در وجود انسان پیدا شده اند. عده ای از گرایش ها كه به آن ها گرایش های متعالی می گوییم از اول خلق در روح انسان وجود داشته است. زیرا خداوند روح انسان را از عالم بالا و از روح خودش آفریده است. لذا می فرماید: و نفخت فیه من روحی : یعنی از روح خودم در انسان دمیدم. علاقه به زیبایی، علاقه به كمال، علاقه به اخلاقیات متعالی مانند عفو و ایثار و خدمت و عبادت و پرستش خداوند و ... و نفرت از نقص و بدی از این دست می باشند. اما این روح متعالی وقتی به جسم تعلق گرفت و در واقع وارد عالم ماده شد به واسطه این تعلق، گرایش های جدید مادی و سطح پایین نیز پیدا كرد. مانند علاقه به خوردن و خوابیدن و شهوت جنسی و بازیگوشی و لهو و لعب و ... .
پس انسان در نهایت دارای دو نوع گرایش است. یكی متعالی و معنوی و دیگری دانی و مادی و سطح پایین. پس او گرایش بد ندارد بلكه گرایش عالی یا دانی دارد. گرایش به مادیات یا شهوت و غضب به خودی خود بد نیست و اگر به صورت متعادل و به جا و ذیل پرستش خداوند قرار بگیرند مورد تایید دین می باشند. لذا خداوند امر به ازدواج داده كه در آن شهوت انسان ارضاء می شود و امر به جهاد داده كه در آن غضب انسان اطفاء و ارضاء می گردد. اما همین شهوت و غضب و خور و خواب وقتی بد می شوند كه مانع توجه انسان به گرایش های متعالی و معنوی گردند و نگذارند انسان رشد كند یا شكوفا گردد. پس خدا چیز ذاتاً بدی در وجود انسان قرار نداده است.
حال كدام گروه از این گرایش ها اصیل و كدام یك عارضی و فرعی می باشد؟ معلوم است؛ گرایش های معنوی اصلی و اصیل است. زیرا این گروه از ابتدا در روح انسان وجود داشته و گرایش های مادی بعداً و به خاطر ورود روح به عالم ماده به روح انسان وارد شده اند. من ملك بودم و فردوس برین جایم بود! وقتی انسان از این دنیا برود نیز این گرایش های مادی از روح او بیرون می رود و گرایش های متعالی باقی می ماند. حال این سوال باقی می ماند كه پس چرا این گرایش های فرعی و غیر اصیل در وجود انسان قوی تر شده و عموم مردم اهل خور و خواب می باشند نه زهد و معنویت و عبادت و مكارم اخلاق؟ پاسخ این است كه: زیرا این گرایش ها از كودكی در وجود او پا گرفته و بالفعل می باشند. یعنی انسان به واسطه زندگی مادی پیوسته به این علایق مادی خود پاسخ می دهد و آن ها را فعال و قوی نگه می دارد و الا این علایق در عمق وجود او ریشه ندارند. اگر او همانطور كه به علایق مادی خود بها می دهد به علایق معنوی خود توجه كند و روزانه عبادت كند، عمل خیر انجام دهد، ذكر خدا را داشته باشد و مكارم اخلاقی را محقق كند آنگاه خواهد دید كه عرصه وجود او بر علایق مادی تنگ شده و نسبت به آن ها بی توجه خواهد شد.
حال به نظر می رسد به پاسخ پرسش تان رسیده باشیم. انسان به چیزی می اندیشد كه با آن انس دارد و به آن علاقه دارد. چون در این عالم ماده علایق مادی انسان پیوسته تقویت می شود پس فكر او یا مرغ خیال او پیوسته پیرامون همین موضوعات مادی و سطحی دور می زند و الا اولیاء خدا یا معصومین علیهم السلام چنین نبوده و فكر گناه یا شهوات نیز به ذهن و روح ایشان راه ندارد. زیرا علایق بالاتر و والاتری دارند كه موجب شده اصلاً توجه و علاقه ای به مسائل مادی نداشته باشند. در روایت است كه شخصی از معصوم علیه السلام پرسید: شما چرا حتی فكر گناه را هم نمی كنید. ایشان فرمودند آیا تا به حال در نظرت آمده است كه كثافات یا فضولات انسانی را بخوری؟ او گفت: خیر. امام علیه السلام فرمودند: گناه در نظر ما مانند این فضولات و كثافات است. از آن متنفریم پس چگونه فكر استفاده از آن را به ذهن خود راه بدهیم.
پس همانطور كه در روایات آمده است: محبت دنیا مادر و ریشه همه بدی ها و رذایل است؛ ما نیز باید محبت هایمان را اصلاح كنیم تا تفكرات و توجهات مان اصلاح شود. در این صورت فكر و علاقه و عملمان خدایی و الهی شده و جهت واحد پیدا می كند.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .