تبیان، دستیار زندگی

جایگاه علمی ائمه

سلام علیكم جایگاه علمی ائمه بخصوص امام پنجم و ششم، آیا منحصر به مباحثدینی و فقهی بوده یا اینكه علوم پایه و ... را نیز شامل میشده؟ در اینصورت چه آثاری در این زمینه ها بعنوان مصداق باقیمانده؟(جدای از اسنادی كه به مركزیت علمی جلسات ایشان اشاره دارد) متشكرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
وبگردی؛معارف،پیامبرواهل بیت،پرسمان جایگاه علمی ائمه

سلام علیكم جایگاه علمی ائمه بخصوص امام پنجم و ششم، آیا منحصر به مباحثدینی و فقهی بوده یا اینكه علوم پایه و ... را نیز شامل میشده؟ در اینصورت چه آثاری در این زمینه ها بعنوان مصداق باقیمانده؟(جدای از اسنادی كه به مركزیت علمی جلسات ایشان اشاره دارد) متشكرم

پاسخ: در پاسخ به سوال شما توجه به مطالب ذیل لازم است:
شأن امام ، شأن هدایتگری است نه شأن تدریس علوم پایه یا طبابت و مهندسی و صنعتگری و امثال این امور. اگر بنا بود كه ائمه (ع) به سبك دانشمندان علوم تجربی اقدام به بیان و نوشتن و تدریس دانسته های خود در باب عالم هستی نمایند در آن صورت هر امامی تمام عمرش را باید صرف همین علوم دنیوی می كرد در حالی كه او برای امر دیگری آمده است. علوم دنیوی را اوّلاً خود بشر به مرور زمان و متناسب با نیاز خود به دست می آورد و ثانیاً بود و نبود آنها نیز نقشی در سعادت حقیقی انسان ندارد ؛ بلكه حتّی برخی اندیشمندان در ملل مختلف بر این باورند كه این علوم با رویكرد سكولاری كه پیدا نموده اند بشر را به بیراهه می برند لذا در دهه های اخیر بحث تأسیس علوم تجربی دینی به جدّ مطرح شده است. امّا اغلب علوم خاصّ الهی كه انبیاء و اهل بیت(ع) برای بشر به ارمغان آورده اند اوّلاً جز از راه تعلیم الهی معصوم ، قابل دست یابی نیستند. ثانیاً این معارف و علوم الهی ، تنها ضامن سعادت حقیقی و ابدی انسان می باشند ؛ لذا در اولویّت بیان قرار دارند. وقتی به تاریخ اهل بیت (ع) نظر می كنیم می بینیم كه این بزرگواران به خاطر محدودیّتهای ایجاد شده از سوی حكومتهای ظالم برای بیان معارف الهی نیز با كمبود وقت مواجه بودند لذا وقت آن نبود كه به امور غیر ضروری مانند علوم پایه بپردازند.

البته هرچند ائمه به طور مستقیم به بررسی علوم پایه نپرداخته اند (چراكه شان و وظیفه ائمه اطهار علیهم السلام هدایتگری است نه پرداختن به اینگونه مسائل دنیوی.) امّا چنین هم نبوده كه ائمه(ع) از علوم دنیوی چیزی برای بشر نگفته باشند.
بنیانگذار علم شیمی نوین جابر بن حیّان شاگرد امام صادق(ع) است كه امروزه به نام پدر علم شیمی شناخته می شود. و علم شیمی بزرگترین نقش را در رشد علم زیست شناسی و علم پزشكی داشته است. همچنین گفته شده كه از امام صادق (ع) هم ، رساله‌ای در علم شیمی تحت عنوان «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المكرم» باقیمانده كه دكتر «روسكا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، كیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است.
همچنین هزاران آموزه از مطالب طبّی از ائمه(ع) به یادگار مانده كه هر جمله از آنها قابلیّت این را دارند كه موضوعات تحقیق علمی شوند. حجّة الاسلام ری شهری این احادیث گهربار را در دو جلد قطور به نام احادیث پزشكی گرد آورده و به طبع رسانده اند.
پیامبر(ص) هنگام ساخت مسجد النبی در مدینه دستوری محاسباتی به سازندگان داد كه در قرن چهارم ریاضیدان بزرگ اسلامی ، ابوالوفای بوزجانی با استفاده از آن دستور العمل نبوی ، قانون تانژانت را در علم مثلثات كشف نمود.
ابوالاسود دوئلی شاگرد امام علی (ع) اوّلین كسی است كه به تعلیم امیر المومنین(ع) علم دستور زبان (صرف و نحو) را در زبان عربی ابداع نمود. آنگاه غیر عربها نیز این شیوه را در زبان خود به كار بستند.
آیات و روایات پر اند از حقایقی در باب آسمانها و زمین و طبیعت كه چند جلد از كتاب بحارالانوار را به خود اختصاص داده اند.
مطلب مهم دیگری كه در مورد جنبه ی علمی اهل بیت(ع) باید مد نظر قرار گیرد این است كه مردم آن زمان افراد قابلی برای درك علوم اهل بیت نبودند. شاهد این مطلب آن است كه امیر المومنین (ع) در جمع عمومی فرمودند:« أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض . ای مردم قبل از آنكه مرا از دست بدهید از من بپرسید چرا كه من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم.»( نهج‏البلاغة: خطبه ی 189) گفته اند یكی از حاضران پرسید یا علی! تعداد موهای سر من چند است؟ آری اهل بیت(ع) مبتلا به چنین افرادی بودند كه به جای پرسیدن از اسرار طبیعت و كنه حقیقت از تعداد موی سر خود می پرسیدند.
امام باقر(ع) فرمودند:«... وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَةً لِعِلْمِهِ حَتَّى كَانَ یَتَنَفَّسُ الصُّعَدَاءَ وَ یَقُولُ عَلَى الْمِنْبَرِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنَّ بَیْنَ الْجَوَانِحِ مِنِّی عِلْماً جَمّاً هَاهْ هَاهْ أَلَا لَا أَجِدُ مَنْ یَحْمِلُهُ أَلَا وَ إِنِّی عَلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة ... . جدّم امیرالمومنین(ع) حاملی برای علم خود نمی یافت ؛ لذا مثل كسانی كه نفس تنگی دارند نفس می كشید ، و بر بالای منبر می گفت از من بپرسید قبل از آنكه مرا از دست بدهید ؛ همانا درون سینه ی من علم فراوانی انباشته است. آه آه ، آگاه باشید كه حمل كننده ای برای آن نمی یابم ؛ آگاه باشید كه من حجّت بالغه ی خدا بر شما هستم. ( یعنی با وجود من حجّت بر شما تمام است) »(بحارالأنوار ،ج3 ،ص224)
همچنین حضرتش به كمیل ابن زیاد نخعی فرمود:« هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ــ‌ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ــ‌ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّكُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ كَذَلِكَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ . بدان كه در اینجا علم فراوانی است ــ و اشاره فرمودند به سینه ی خود ــ كاش حاملی برای آن می یافتم . آری افراد باهوشی را می یابم كه بر علم امین نیستند و دین را وسیله ی دنیا خواهی قرار می دهند و با نعمتهای الهی برای بندگانش اظهار فضل می كنند و با حجّتهای خدا بر اولیایش فخر می فروشند. برخی نیز افراد فرمانبردار و امینی برای حاملان حقیقت هستند ولی بینایی و ژرف اندیشی لازم را در شناخت حقیقت ندارند ، كه با اوّلین شبهه ای شك و تردید در دلشان ریشه می زند ؛ پس نه آنها و نه اینها ، سزاوار آموختن دانش های فراوان من نمی باشند.
یا فرد دیگری كه سخت در پی لذّت بوده و اختیار خود را به دست شهوت داده است ؛ یا آن كه در ثروت اندوزی حرص می ورزد ؛ هیچ كدام از آنان نمی توانند از دین پاسداری كنند ، و بیشتر به چهارپایان چرنده شباهت دارند ؛ و چنین است كه دانش با مرگ دارندگان دانش می میرد.» (خطبه 147 نهج البلاغه)
همچنین علوم تجربی همواره در بسترهای خاصّی رشد می كنند و همواره رو به كمال می روند ؛ گویی به تدریج كشف شدن در بطن آنها نهفه است.اگر امام(ع) می خواست نظریّه ی درست در مورد فیزیك را بدهد یا در باره آن كتابی تالیف كند یقیناً هیچكدام از نظرات كشف شده ی امروزی را نمی دادند. چون همه ی این نظرات ناقص بوده در حال تكاملند. زمانی فیزیك نیوتنی بر جهان علم حاكم بود و الآن نسبیّت عامّ و خاصّ انیشتین و مكانیك كوانتوم. فردا نیز یقیناً نظریّه ای كاملتر از اینها جای اینها را خواهد گرفت.كما اینكه هم اكنون نیز فیزیكدانها در پی نظریّه ی جایگزین می گردند ؛ و از هم اكنون نام آن نظریّه ی احتمالی را نظریّه ی وحدت گذاشته اند. حال اگر امام(ع) می خواست به فرض ، همین نظرات فیزیكی فعلی را به كسی بیاموزد آیا كسی وجود داشت كه بتواند آنها را بیاموزد ؟؟!! باهوشترین انسانهای امروزی با اینهمه سابقه ی تاریخ علم ، برای درك این علوم ، حدود بیست سال زمان صرف می كنند ، حال امام (ع) چگونه باید اینگونه مطالب را به افرادی می گفتند كه اجدادشان تازه دست از دختر كشی برداشته بودند.جابر بن حیّان كه باهوشترین شاگرد امام در امور علمی بود یك هزارم علوم جدید را هم نمی توانست بفهمد كجا رسد كلّ آن را و بلكه بالاتر از آن را. لذا امام (ع) این علوم را هم تا آنجا كه مردم ظرفیّت داشتند بیان نموده اند ؛ بلكه آنچه بیان نموده اند بیش از فهم آنها و بیش از فهم ماهاست. آیا ما انسانهای امروزی توانسته ایم پرده از اسراری كه در روایات پیش گفته آمده است برداریم. بلی مقداری از اسرار و علمی و فلسفی این روایات ، در حكمت متعالیه ی ملاصدرا و علوم تجربی فعلی راز گشایی شده ولی بسیاری از جنبه های علمی آنها هنوز نامكشوف مانده است.پس مشكل عدم بیان آن از سوی امام نیست بلكه مشكل از اطرافیان بود كه قابلیّت لازم برای دریافت فیض را نداشتند. و مشكل از ماست كه فرمایشات گوهربار آن بزرگان را موضوع تحقیقات خود قرار نمی دهیم تا پرده ها از اسرار عالم برای ما آشكار شود. مشكل اساسی ازخودباختگی اندیشمندان علوم تجربی ما در مقابل غرب بوده و هست كه مانع از پرداختن به منابع خودی شده است.
با توجه به نكاتی كه ذكر شد روشن می شود كه اولا هدف اصلی ائمه معصومین علیهم السلام رساندن بشر به كمال واقعی بوده و این امر را با هزاران روایتی كه از آنان باقی مانده به ما رسانده اند و ثانیا اینگونه هم نبوده است كه از آن بزرگواران در رابطه با علوم دیگر چیزی به ما نرسیده باشد بلكه آن حضرات در حد توان و ضرورت و به اقتضای فهم و درك مردم آن زمان برخی مسائل از علوم و فنون پایه را بیان كرده اند.


منبع:پرسمان دانشجویی


این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .