تبیان، دستیار زندگی

معیارهای تشخیص عرفان اسلامی از عرفان های نوظهور

غایت و مقصد سیر عرفانی، معیار دقیقی است که با پاسخ‌ هر فرقه و جریان عرفانی به آن، می‌توان سستی و یا استحکام شالوده آن مکتب را به دست آورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


معیارهای تشخیص عرفان اسلامی از عرفان های نوظهور
در ابتدا ذکر این نکته لازم و ضروری است که از این جریان‌های عرفانی در ادبیات دینی و جامعه‌شناسی دین، با نام‌های مختلفی همچون عرفان‌های کاذب در مقایسه با عرفان اصیل اسلامی، جریان‌های عرفان‌نما، ادیان کاذب، جنبش‌های نوپدید معنوی، معنویت‌های جدید و عرفان‌های نوظهور یاد می‌شود. اطلاق عنوان نوظهور بر این جریانات، به دلیل آن می‌باشد که بسیاری از این جریانات خاستگاه و منشاء آنان خارج از کشور بوده و از کشورهای دیگر همچون هند، برزیل و آمریکا، چند دهه‌ای به واسطه نشر آثار و کتب‌شان ظهور پیدا کردند و سابقه تاریخی در جریان‌های دینی و عرفانی کشورمان ندارند.
برای نشان دادن برتری عرفان اسلامی بر سائر مکاتب، لازم است که به معرفی شاخصه‌های عرفان حقیقی و عارفان حقیقی اشاره شود تا حقانیت عرفان اسلامی، نمایان شود.
عرفان اسلامی مبتنی بر ویژگی‌ها و اصولی می‌باشد که با بررسی آنها، می‌توان به تمایز این عرفان از عرفان‌های نوظهور پی برد. تمایز در روش، غایت و موضوع عرفان‌ها با عرفان اسلامی، یکی از وجوه تمایز می‌باشد که با بررسی آنها، نشان‌دهنده حقانیت معنویت اسلامی می‌باشد.


1. خدا محوری

عرفان اصیل اسلامی، عرفانی «خدامحور» است، آیا «سلوك منهی خدا» و عرفان خداگزیرانه ممكن است؟ عرفان‌ بدون خدا و سیرو سلوک بدون، حق سبحانه گرفتاری نفسانی و ابلیسی می آورد و «انسان در تاریكی» خود را در «روشنایی» می بینید!!
پس عرفان نباید سكولار و منهی خدا باشد كه «سرابی» بیش نیست. در حالی که عرفان‌ اصیل اسلامی، کاملا خدا محور است، اما در مقابل، در عرفان‌های نوظهور یا به صراحت به مقابله با خدا پرداخته‌اند و یا آنرا در حد یک مفهوم دنیوی، تنزل داده‌اند. چنانچه، اشو مفهوم خدا را به تمسخر گرفته و کل کائنات را یک شوخی می‌داند.  وی در کتب مختلف خود نسبت به خداوند، تصویری مبهم به مخاطبان خود می‌دهد و خدا را همان، شادی، زندگی و غیره معرفی می‌کند و اساسا طی کردن راه‌های منطقی شناخت خدا بی‌فایده می‌داند و یگانه راه شناخت را عشق می‌داند

2. شریعت محوری

شاخصه ای كه عرفان راستین دارد، عدم مخالفت با شریعت است.عرفان حقیقی نمی تواند از مسیری حاصل شود و یا به نتیجه ای برسد كه خلاف دین و شریعت باشد و این ویژگی در جای جای كتاب و سنت مورد تأكید قرار گرفته است.در آیات متعددی از قرآن بر اطاعت از خدا و رسول تأكید شده است. چنانچه در آیات 3 اعراف و 31 آل عمران، به صراحت به این مطلب اشاره شده است. خداوند به پیامبر خطاب می كند كه به مدعیان عشق الهی بگو اگر واقعاً عاشق و دوستدار خداوند هستید،راهی جز پیروی از سنت پیامبر ندارید.
علاوه بر آیات قرآن در بسیاری از روایات نیز بر آن تاكید شده،به عنوان نمونه،در صلوات شعبانیه آمده است:«اللهُمَّ صلِّ علی مُحمَّدٍ وَ‌آلِ مُحمَّدٍ الفُلكِ الجارِیهِ فی اللحَجِ الغامِرهِ یأمَنُ مَن رَكِبَها و یَغرَقُ مَن ترَكها المُتَقَدِّمُ لَهم مارقٌ والمُتأخِرُ عنهُم زاهقٌ واللازِمُ لهُم لاحِقٌ» «خدایا بر محمد و آل او درود فرست،كشتی روان در گرداب های بی پایان كه هركس سوار آن شود در امان است و هركس آن را وانهد غرق گردد.هركه از آن ها پیش افتد از دین جسته و خارج شده باشد و هركه از آن ها عقب افتد نابود است و همراه و ملازم ایشان به حق واصل گردد.»
در زیارت جامعه ی كبیره نیز كه از معتبرترین زیارات است در وصف اهل بیت عصمت و طهارت چنین آمده است: «فاالرّاغِبُ عنكُم مارقٌ و اللازِم لكم لاحِقٌ و المُقصِّرُ فی حقّكم زاهِقٌ و الحقُ معَكُم و فیكُم و مِنكُم و إلیكُم و انتُم اهلُهُ و مَعدِنُهُ» «روگردان از شما از دین خارج شده و ملازم شما به حق رسیده و مقصر در حق شما نابود است و حق با شما و از شما و در شما و به سوی شماست و شما اهل آن و معدن آن هستید.»
از این قبیل آیات و روایات به خوبی برمی آید كه شرط رسیدن به سرمنزل مقصود،حركت در چارچوب ضوابط و احكام دین و شریعت و دنباله روی كامل از خدا و رسول و امامان معصوم است.در این مسیر اگر كسی می خواهد به سرگردانی و حیرانی و ضلالت و گمراهی گرفتار نشود،باید كاملاً ملازم و همراه پیامبر و ائمه ی معصومین حركت كند نه یك قدم جلوتر و نه یك گام عقب تر.
این در حالی است که در آموزه‌های عرفان‌های نوظهور به صراحت به مقابله با آموزه‌ها و دستورات دینی، پرداخته شده و شریعت‌ستیزی یکی از ویژگی‌های مشترک تمام این جریانات می‌باشد.


3. تمایز در هدف و نیل به کمال

غایت و مقصد سیر عرفانی، معیار دقیقی است که با پاسخ‌ هر فرقه و جریان عرفانی به آن، می‌توان سستی و یا استحکام شالوده آن مکتب را به دست آورد.
هدف نهایی عرفان واقعی رسیدن به كمال و قرب الهی و رؤیت و شهود حضور خداوند است.عرفان حقیقی برخلاف بسیاری از معنویت های جدید همچون دالائی لاما، كه «شادی و نشاط و امید به زندگی»را هدف نهایی خود می‌دانند،خود را اسیر اهدافی ابزاری نكرده است و تحصیل این‌ها را تنها در سایه ی«قرب الهی»می داند و معتقد است:«الا بذكر الله تطمئن القلوب»
در عرفان حقیقی انسان به معرفتی می رسد كه بی واسطه است.معرفتی كه با آن،انسان با دل خویش و تمام وجود خداوند را بیابد.این معرفت همان چیزی است كه در زبان آیات و روایات به «تدركه القلوب بحقایق الایمان» و نظایر آن تعبیر شده است. این شناخت دارای مراتب بسیاری است و برخی از بندگان شایسته‌ی خداوند و در صدر آنان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیه السلام)به عالی ترین مراتب چنین معرفتی دست یافته اند. در مقابل، هدف و غایت در عرفان‌های نوظهور « کشف حقیقت و دستیابی به آن» هدف مشترک می‌باشد که هدفی مبهم است که هر گروهی متناسب با ایده‌ها و منافع خود، آنرا تفسیر می‌کند. بدتر آنکه، حتی اگر هدف، رسیدن به ذات خداوند معرفی شود، ابزارهائی توصیه می‌کنند و مسیری نشان می‌دهند که ساختگی و بدون پشتوانه و مخدوش است. برخی مکاتب، تسلط بر طبیعت و کشف نیروهای مرموز را غایت خود معرفی می‌کنند، برخی هدف خود را همچون عرفان بودیسم، رهائی از رنج عنوان می‌کنند، دالائی لاما، هدف زندگی را شادمانی و سرور می‌داند.
با بررسی هدف و غایت، یکی از وجوه برتری عرفان اسلامی بر عرفان‌های نوظهور، مشخص می‌شود.

4. عقل محوری

عرفان اسلامی بری عقل و خرد اصالت و اهمیت قائل است و برهان و عرفان را نقیض هم ندانسته و به بهانه «شهود» از «فهم» و به بهانه عرفان از برهان و استدلال گریزان نیست.
به تعبیر استاد مطهری: «در اسلام اصالت با عقل و معرفت عقلی است كه به واسطه آن و با چنین كلیدی، انسان به دامان معرفت شهودی و معارف قلبی وارد می شود». 
به هر تقدیر عرفان عقل را از كار نمی اندازد، بلكه آن را شكوفا نموده و به مراحل بالاتر و مراتب والاتر دعوت می كند و معرفت شهودی - سلوكی در طول معرفت عقلی و برهانی است نه در عرض آن و كافی است اندكی به آیات ذیل و تفسیرهایش توجه نمائیم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا كِتابٍ مُنِیرٍ» ، «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» و «إِنَّ فِی ذلِكَ لَذِكْری لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ» 
و به تعبیر استاد شهید مطهری: «به نظر ما، سخن از ترجیح آن راه بر این راه بیهوده است، هر یك از این دو راه مكمل دیگری است و به هر حال، عارف منكر ارزش راه استدلال نیست». پس در معرفت شناسی جامع قرآنی و حدیثی جایگاه هر كدام از «عقل و دل» و برهان و عرفان معلوم و حضور یكی عامل غیبت دیگری نیست.
این در حالی است که عقل‌ستیزی نقطه اشتراک، عرفان‌های نوظهور می‌باشد.


5. ولایت محوری

یکی دیگر از شاخصه‌های اصلی عرفان دینی، عترت پذیری و ولایت محوری است. ولایت در اسلام شالوده و اساس سایر عبادات است: "عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ(ع) قَالَ بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ". امام باقر (ع) به زراره فرمود: اسلام بر 5 چیز بنا شده است. نماز، زكات، حج ، روزه و ولایت. زراره می‌گوید عرض كردم، كدام یك از آنها برتر است ، امام (ع) فرمود: «ولایت. زیرا كلید حاكم و حاكم و راه‌نمای آنها است. اگر مردی شب تا صبح را به نماز و صبح تا شب را به روزه سپری كند و و تمام ثروت خود را به صدقه بدهد و همه ساله به حج برود، امام و ولی خود را نشناخته باشد، تا از او پیروی كند و تمام كارهایش به راهنمایی او باشد، هرگز نزد خداوند اجر و ثوابی ندارد و از اهل ایمان نخواهد بود».
در واقع، عارف نمی‌تواند ادعای عرفان کند و در عین حال نسبت به والیان آن بی‌اهتمام باشد؛ عرفان بی‌ولایت بدون شک، سلوکی است که نهایتا به گمراهی و ضلالت می‌انجامد. بنابراین هیچ راهی انسان را به سعادت حقیقی نمی‌رساند جز طریق اهل‌بیت(ع) و تعالیم وحیانی.
این وابستگی و تعلق خاطر به ولایت اهل‌بیت(ع) و محبت آنان در سراسر عرفان شیعی و اسلامی نمایان است. اهمیت موضوع به حدی بوده که بسیاری از عرفا کتاب مستقلی در این زمینه نوشته اند.

6. نیاز به استاد

در حالی که در هر دوی عرفان اسلامی و عرفان‌های نوظهور، شاهد حضور استاد برای نیل به اهداف می‌باشیم، اما تمایز عمده میان ایندو، نوع دعوت استاد و راهنما می‌باشد. برخلاف عرفان‌های نوظهور، در عرفان اسلامی، دعوت استاد، دعوت به خدا می‌باشد، اما دعوت در عرفان‌های نوظهور، «دعوت به خود» می‌باشد.


7. ریاضت معقول، مشروع و معتدل

در عرفان عملی اسلام «ریاضت» نقش مهم و سرنوشت داشته تا درون انسان نورانی و پاك گردد و «ریاضت» در مراتب و مراحل سلوكی بار معنایی و معرفتی خاص به خود را داراست. «ریاضت سلوكی» حداقل باید سه ویژگی كلی و كلان داشته باشد كه عبارتند از: الف. عقلانی بودن، ب. شرعی بودن، ج. معتدل بودن.
وجود داستان‌های عبرت انگیزی در صدر اسلام از جمله: داستان عثمان بن مظعون، عبداللَّه بن عمرو.... سخن پیامبر اكرم(ص) در نقد و ستیز با زهد افراطی و رهبانیت، نشان‌دهنده ریاضت و زهدگرائی درست در عرفان اسلامی می‌باشد. در مقابل، برنامه های عملی عرفان‌های نوظهور ضمن داشتن هدف دنیوی، بسیار طاقت‌فرسا می‌باشد. به طور مثال، یک برنامه ساده مدیتیشن، نیاز به صرف ساعت‌ها می‌باشد.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .