تبیان، دستیار زندگی

بخش سوم: تاثیر سکولاریسم بر مساله پوشش بانوان

اثر دین زدائی بر مساله پوشش بانوان

جالب است که بدانیم مساله حجاب نه تنها در میان مسلمانان بلکه در میان سایر ادیان و مذاهب از شرق تا غرب عالم، به عنوان مساله ای پذیرفته شده و متداول بوده است. چنانکه برخی از اندیشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حجاب ایران باستان، پوشش

در نوشتار پیشین گفته شد که در سده های اخیر ریشه دواندن سه اعتقاد اساسی یعنی «لیبرالیسم» (آزادی بی قید و بند)، «اومانیسم» (انسان محوری) و «سکولاریزم» (دین زدائی) تاثیر شگرفی در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی گذاشته است که مساله پوشش بانوان و نوع تعاملات اجتماعی آنان یکی از مهمترین آنها به حساب می آید. 

به همین جهت در دو نوشتار پیشین به بررسی دو دیدگاه لیبرالیسم و اومانیسم و شعاع تاثیر آن در موضوع پوشش بانوان پرداختیم.
تاثیر لیبرالیسم (آزادی بی قید و بند) بر مساله پوشش بانوان
تاثیر «اومانیسم» (انسان محوری) بر مساله پوشش بانوان 
اکنون نوبت به بررسی دیدگاه سکولاریزم و تاثیر آن در موضوع بحث خواهیم پرداخت:  

جالب است که بدانیم مساله حجاب نه تنها در میان مسلمانان بلکه در میان سایر ادیان و مذاهب از شرق تا غرب عالم، به عنوان مساله ای پذیرفته شده و متداول بوده است. چنانکه برخی از اندیشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند.


3ـ تاثیر «سکولاریزم» (دین زدائی) بر مساله پوشش بانوان
سکولاریزم به مفهوم جدایی دین از نظام سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعه می باشد و جامعه سکولار به جامعه ای اطلاق می شود که دین، تعیین کننده ارزش ها، روش ها و نظام اجتماعی آنان نبوده و بر ارگان های آن حاکم نباشد.
بنابراین سکولاریزاسیون به مفهوم سکولار کردن جامعه، صرفا به هر روندی گفته می شود که دین زدایی جامعه را در پیش گیرد.(1)
باید توجه داشت که عمده ترین دلیل پیدایش چنین بینشی نسبت به دین، وضعیت کلیسا در قرون وسطی بود. پدران روحانی کلیسا، با ترویج خرافات و محتویات آیین تحریف شده مسیحیت، دین را در برابر علم و دانش و رشد و پیشرفت و کمال انسان قرار دادند و در نتیجه جامعه بشری به سوی تعارض میان دین با دانش و پیشرفت سوق  پیدا کرد.
بسیار طبیعی بود که پس از پیروزی دانش بر کلیسا، این فکر برای عموم مردم آن سامان پیدا شود که دین، طرفدار جهالت و اوهام است و سازش میان آن دو، به هیچ وجه ممکن نیست؛ از این رو، دین مخالف دانش معرفی گردید، تا جایی که بین دین واقعی ـ یعنی اسلام ـ با دین تحریف شده ای چون مسیحیت، هیچ تفاوتی قائل نشده، همه را به عنوان مخالف و معارض با دانش، معرفی کردند.
به همین جهت دین زدائی از نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه سرعت روز افزون گرفت و فرهنگ عمومی مردم از بسیاری از آموزه های دینی ـ خواه ریشه دار و صحیح و خواه خرافی و باطل ـ فاصله گرفت.
در این میان پوشش بانوان نیز که به عنوان یکی از آموزه های مشترک میان تمامی ادیان به حساب می آمد، مورد هجمه اعتقادی و فرهنگی قرار گرفت و برهنگی و ولنگاری در پوشش جایگزین حجاب و عفاف گردید.

برخی از تحلیل گران در این باره می نویسند: به طور طبیعی تحولات پیش آمده در دوران مدرنیته بر زندگی فردی و اجتماعی زنان و در نتیجه بر الگوهای خانواده تأثیر فراوانی داشته است. چراکه تأکید آموزه های مدرنیته بر فردگرایی، مرجعیت زدایی، سکولاریسم در کنار ارزش های حاکم در اقتصاد جدید که عمدتاً بر مبنای انباشت سرمایه و افزایش تولید شکل می گرفت، به تدریج جامعه و زنان غربی را به بازنگری در شیوه ها و سبک های سنتی زندگی زن غربی ملزم کرد.(2)
با این حال جالب است که بدانیم مساله حجاب نه تنها در میان مسلمانان بلکه در میان سایر ادیان و مذاهب از شرق تا غرب عالم، به عنوان مساله ای پذیرفته شده و متداول بوده است. چنانکه برخی از اندیشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند.


پیشینه حجاب بانوان در شرق و غرب عالم

متون تاریخی نشانگر آن است که حجاب بانوان در اکثر قریب به اتفاق ملت‌ها و آیین‌های جهان، معمول و مرسوم بوده است؛ هر چند این مساله در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است. به همین جهت مورخان به ندرت از اقوام بدوی که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده و یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر می شدند، یاد می‌کنند.(3) 
بنابراین باید گفت که مساله حجاب بانوان، ریشه در تمدن های کهن دارد و تنها یک مساله دینی و مذهبی به حساب نمی آید. نویسنده کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، می نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، باید گفت که پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می‌شود، و به این دلیل، عقیده عده‌ای که می‌گویند «مذهب» ایجاد کننده حجاب است، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که دین و مذهب در دگرگونی و تکمیل آن بسیار مؤثر بوده است.(4)  

در مورد اروپا و دنیای غرب نیز باید گفت که برهنگی و بی حجابی در هیچ یک از سرزمین های آن سابقه تاریخی نداشته و امری نوپدید به حساب می آید. برای نمونه ویل دورانت می گوید: در یونان باستان زنان فقط در صورتی می‌توانستند به دیدار خویشان و دوستان خود بروند و در تماشاخانه‌ها و جشن‌های مذهبی حضور یابند که کاملاً در حجاب باشند.


ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته ‌است که می‌توان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.(5)
به همین جهت می توان گفت که حجاب در میان زنان ایرانی از زمان آریاییان و در آیین زرتشت وجود داشته ‌است. در دوران مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و پس از اسلام نیز این پوشش ادامه یافت.
در مورد اروپا و دنیای غرب نیز باید گفت که برهنگی و بی حجابی در هیچ یک از سرزمین های آن سابقه تاریخی نداشته و امری نوپدید به حساب می آید. برای نمونه ویل دورانت می گوید: در یونان باستان زنان فقط در صورتی می‌توانستند به دیدار خویشان و دوستان خود بروند و در تماشاخانه‌ها و جشن‌های مذهبی حضور یابند که کاملاً در حجاب باشند.(6)
بانوان در تمامی کشورهای اروپائی و حتی زنانی که به آمریکا مهاجرت کردند، دارای پوششی مناسب بودند و فرهنگ عمومی جامعه تا پیش از رنسانس، برای پوشش بانوان، ارزش قابل توجهی قائل بود و برهنگی برای زن، یک توهین به حساب می آمد. اما دنیای غرب در اثر تغییر و تحولات فکری، اجتماعی و فرهنگی خود، کار را به جائی رساند که ارزش ها به ضد ارزش ها مبدل شدند و حجاب جای خود را به برهنگی سپرد.

بنابراین باید گفت که اگرچه در اروپای قدیم نیز شاهد حجاب و پوشش هستیم و حجاب در آیین مسیحیت و نصرانیت در اروپا رواج داشته و مردم به دستورات تورات و انجیل عمل می کردند. اما خفقان و اختناق بزرگان کلیسا، با دینی خشک و بی روح، مردم را از تمامی تفکرات دینی گریزان کرد و آنها را به سوی مادیگری و آزادی بی قید و شرط سوق داد.
در واقع دنیای غرب از «چاله تحجر کلیسائی» به «چاه منفعت طلبی فردی و خود محوری» و «گرایش بی حد و مرز به مادیت» افتاد و در این مسیر همه ارزش های انسانی و معنوی را به باد فراموشی سپرد.

پی نوشت:
1- غلامعلی حداد عادل، «سکولاریزم و دین داری»، مجله طب و تزکیه، شماره 11 و 10، ص 109، 112 .
2- ‏محمدتقی کرمی، «از فمینیسم جهانی تا فمینیسم ایرانی»، مجله حوراء، ش ۲۷، اردیبهشت ۱۳۸۷.
3- شمیم یاس، شماره 32، عباس رجبی.
4- علی اکبر علویقی، زن در آیینه تاریخ؛ مقدمه .
5- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص۷۸ و برتراند راسل، زناشوئی و اخلاق، ص۱۳۵.
6- ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص ۳۴۰ .
ادامه دارد ....


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.