چرا خداوند عالم، قادر و عادل، شر را خلق کرد؟
مسئله شر (evil) یكی از كهنترین مسایلی است كه از دیرباز اندیشه آدمی را به خود مشغول داشته است. از آن هنگام كه انسان پا به عرصه خاك گذاشت، خویشتن را همآغوش رنج و رنجوری یافت و همراه با شیرینی لذت و كامیابی، تلخی محنت و ناكامی را چشید و بهزودی دانست كه حیات آكنده از نیكی و نیآلوده به شر و بدی، آرزویی دستنیافتنی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10
مواجهه آدمی با رویه دردآلود و اندوهبار زندگانی و رویارویی او با مصیبتها و فلاكتهای آن، پرسشهایی را فرا روی ذهن جستوجوگر او قرار میداد، پرسشهایی كه امروزه ـ پساز گذشت هزاران سال ـ هنوز تازه و جدیدند: حقیقت اموری كه در نظر ما در زمره شرور و یا خیرات قرار میگیرند، چیست؟ آیا وجود شرور با اعتقاد به اوصافی همچون عدل، قدرت و علم مطلق الهی سازگار است؟ به بیان دیگر، اگر آفریننده جهان هستی، قادر همه توان، عالم همهدان و عادل محض است، چگونه اجازه داده است كژیها و بیعدالتیها ـ كه رقم قابل ملاحظهای را تشكیل میدهند ـ در عالم رخنه كند؟!
این نظریه را میتوان در میان مکاتب و آیینهای فلسفی هند باستان یافت. (پلانتینجا، الوین، فلسفه و دین (خدا، اختیار و شر)، ترجمه محمد سعیدیمهر، قم، انتشارات طه، 1376، ص179)
شر امر عدمی: این دیدگاه که در میان فلاسفه مسلمان رواج دارد، شر را مساوی با عدم میداند. مقصود ایشان این است که هرچه در جهان خارج میبینیم، وجود است و همین وجودات است که مخلوق و معلول ذات حقاند. عدمیات مخلوق نیستند، بلکه «عدمالخلق» هستند. ما وقتی به موارد شر نگاه میکنیم، در همه آنها میبینیم که مفهوم شر از آن بعد و جایگاهی انتزاع میشود که یک نوع «فقدان»، «نیستی» و عدم در کار است. دقیقاً مثل سایه که از فقدان نور انتزاع میشود. نتیجهای که از این مسئله میتوان گرفت، آن است که نمیتوان گفت خداوند عادل، قادر و عالم چرا شر را خلق نمود؟، چون خداوند شر را اصلاً خلق نکرده است. زیرا شر امر عدمی است و عدم، مخلوق نیست. منتها این پرسش ممکن است مطرح گردد که اگر شر امر عدمی است، چرا خداوند آن عدم را تبدیل به وجود نکرد، تا چنان شری بهوجود نیاید؟ پاسخ این پرسش در مباحث آینده روشن میشود. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1373، چاپ پنجم، ج1، ص149)
شر از لوازم وجود خیر: خاستگاه اولیه این نظریه به اندیشههای ارسطو باز میگردد و بر اساس تفسیری كه در فلسفه اسلامی از این نظریه شده است، موجودات امكانی، از پنج حالت بیرون نیستند: الف) آنچه كه خیر محض و ناب است؛ ب) آنچه كه خیرش بیشتر از شرش است؛ ج) آنچه كه خیر و شرش مساوی است؛ د) آنچه كه شرش بیشتر از خیرش است؛ هـ) آنچه كه شر محض است.
ابتدا این مطلب به اثبات میرسد كه از میان احتمالات پنجگانه، تنها احتمال اول و دوم به واقعیت پیوسته است؛ و سپس روشن میگردد كه وجود این دو قسم در جهان، امری ضروری است. قسم اول كه روشن است، اما در مورد قسم دوم گفته میشود كه اگر خداوند از این قسم از موجودات را به دلیل شر اندك نیآفریند، خیر فراوانی كه ملازم با این شر است محقق نمیگردد، حال آنكه ترك خیر كثیر، خود شر بزرگی است كه در مقایسه با شر اندك، به مراتب عظیمتر است. بنابراین، خودداری خداوند از آفرینش این قسم، از آنرو كه مقتضی تحقق شر بزرگتری است، روا نخواهد بود. (الوین پلانتینجا، فلسفه دین، ص202)
شایان ذكر است كه این تقسیمبندی بر اساس حصر عقلی است و قسم دیگری بر این پنج قسم مذكور نمیتوان یافت. البته در جهان آفرینش فقط قسم اول و آخر است كه لباس تحقق میپوشند.
ماده منشأ شر: خداوند متعال جهان آفرینش را بر اساس سنن، قوانین و شیوههای معینی اداره میكند كه در آنها هیچگونه تغییر و تبدلی رخ نخواهد داد. از سوی دیگر، عوالم الکافی (تجرد، مثال و ماده) بر اساس سنخیت این عوالم و مرتبه وجودیشان در نظام هستی، هر یك دارای قوانین و سنن مخصوص به خود هستند؛ یعنی در عالم ماده احكام و آثار است كه در عالم مثال و تجرد نیست و نیز در عالم مثال و تجرد سننی است كه در جهان ماده نمیباشد. پس اگر عالم ماده باشد ولی اثری از احكام و سنن حاكم بر آن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده، نخواهد بود. در این عالم ـ برخلاف عالم تجرد كه تنها خیر محض است ـ تضاد، تزاحم، محدودیت، زوال و بطلان، غم و شادی و رنج و امید و بالاخره خیر و شر وجود دارد. (ر.ك: كاشفی، محمدرضا، پرسشها و پاسخها، دفتر اول، خداشناسی و فرجامشناسی، قم، دفتر نشر معارف، 1381، ص58 ـ 55)
شر معلول اختیار آدمی: كمال آدمی در گرو اختیار او است. و همین اختیار منشأ پیدایش خیر و شر میباشد. «انا هدینا، السبیل اما شاكراً و اما كفوراً (دهر/3) و البته جهان با موجودات مختار از جهان خالی از آنها به مراتب كاملتر و برتر خواهد بود. (ر.ك: الوین پلانتینجا، فلسفه دین، ص205) و همین کمال خود خیر است.
نسبی بودن شر و قضاوت محدود ما: وقتی كه بارش برف و باران زندگی و رفت و آمد را سخت میكند و هنگامی كه ساختمان فرسودهای برای نوسازی ویران میكنند و برای رهگذران غیر از گرد و غبار، منفعتی به بار نمیآورد بسیاری از مردمان این امور را شر و بلا میدانند؛ وقتی اثر آن برف و باران حیاتبخش را در نظر بگیریم، یا به جای آن بنای فرسوده، بنای عظیمی كه احتمالاً یك بیمارستان عامالمنفعه است را مشاهد كنیم، تصدیق خواهیم كرد كه این حوادث كه در یك بررسی كوتاه شر مطلق به نظر میرسیدند، خیر است.
2ـ ادراك خیر از راه شر: اگر در جهان شرور وجود نمیداشت به دلیل عدم مقایسه و مقارنه، خیر، حسن و زیبایی عالم هستی درك نمیشد. مثل مورچههای سیا و یا زرد از یك نوع و اندازه؛ آیا میتوان گفت یكی از آنها زیباتر از بقیه است؟ (ر.ك: خسروپناه، عبدالحسین، كلام جدید، ص81)
3ـ بیدارگری: طبق روایت «اگر بیماری، فقر و مرض نبود، چیزی سر آدمی را خم نمیكرد ولی با این حال او خیلی بیپروا است» (لولا ثلاث فی ابنآدم ما طأطأ رأسه شیء المرض والفقر والموت و كلّهم فیه و انّه معهم لوثّاب؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج5، ص316، روایت 12، باب5)
آری یكی از مهمترین دستاوردهای بلایا آن است كه آدمی را از خواب غفلتی كه بر اثر فرو غلتیدن در نعمتهای دنیوی بدان دچار شده، بیدار كرده، مسئولیتهای خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور میشوند و استكبارش را به فروتنی و خضوع مبدل میسازند.
قرآن كریم با اشاره به این مطلب بیان میدارد كه همواره اقوام پیامبران با انواع سختیها روبهرو بودند، تا مگر از سركشی دست كشیده در مقابل حق تسلیم شوند. (سعیدیمهر، محمد و دیوانی، امیر، معارف اسلامی، قم، انتشارات معارف، 1379، ج1، ص83) «و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنكه مردمش را به سختی و رنج دچار كردیم، تا مگر به زاری در آیند.» (اعراف/94)
نكته: در پایان یك نكته شایان ذكر است؛ از دیدگاه اسلام، خداوند در مقابل رنجها، دردها و مصایبی ـ كه بعضی از انسانها ناخواسته دچار آنند؛ مانند كری و كوری و فلج مادرزادی كه از آن به شرور طبیعی یاد كردیم ـ در عالم دیگر (قیامت) جزای برتری اعطا میفرماید.
امام صادق علیهالسلام (در توجیه نقصهای بدنی مانند نابینایی و ناشنوایی) تأكید میفرمایند كه خداوند در آخرت به چنین اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطا میكند كه اگر میان بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصایب و باقیماندن در آخرت مخیر باشند، بازگشت به بلایا را انتخاب میكنند تا اجرشان افزوده گردد. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج3، ص71) البته باید توجه داشت كه منظور از این اجر، ثواب كلامی نیست، چون ثواب چیزی است كه همراه با تعظیم و تجلیل باشد، بلكه مراد این است كه این مصیبت با عوض شایسته جبران خواهد شد كه طبعاً این عوض مانند ثواب همراه با تعظیم و اجلال نخواهد بود. (حلی، كشفالمراد، قم، نشر اسلامی جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1415، ص332)
ـ شروری كه با اوصاف و اسمای حسنای حق تعالی مثل قدرت و علم مطلق منافات داشته باشد، در نظام احسن الهی رخنه نمیكنند.
ـ آنچه از شرور در نظام احسن راه پیدا كنند، لازمه جداییناپذیر آن است.
منبع: پرسمان دانشجویی
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید. چرا شرور داریم؟
شر امر موهوم و پنداری: آنچه که ما آن را شر می نامیم، ناشی از عدم درک ما از واقعیت آن امر است. اگر ما به حقیقت آن امر بهخوبی آگاه باشیم، خواهیم دید که در واقع خیر است.این نظریه را میتوان در میان مکاتب و آیینهای فلسفی هند باستان یافت. (پلانتینجا، الوین، فلسفه و دین (خدا، اختیار و شر)، ترجمه محمد سعیدیمهر، قم، انتشارات طه، 1376، ص179)
شر امر عدمی: این دیدگاه که در میان فلاسفه مسلمان رواج دارد، شر را مساوی با عدم میداند. مقصود ایشان این است که هرچه در جهان خارج میبینیم، وجود است و همین وجودات است که مخلوق و معلول ذات حقاند. عدمیات مخلوق نیستند، بلکه «عدمالخلق» هستند. ما وقتی به موارد شر نگاه میکنیم، در همه آنها میبینیم که مفهوم شر از آن بعد و جایگاهی انتزاع میشود که یک نوع «فقدان»، «نیستی» و عدم در کار است. دقیقاً مثل سایه که از فقدان نور انتزاع میشود. نتیجهای که از این مسئله میتوان گرفت، آن است که نمیتوان گفت خداوند عادل، قادر و عالم چرا شر را خلق نمود؟، چون خداوند شر را اصلاً خلق نکرده است. زیرا شر امر عدمی است و عدم، مخلوق نیست. منتها این پرسش ممکن است مطرح گردد که اگر شر امر عدمی است، چرا خداوند آن عدم را تبدیل به وجود نکرد، تا چنان شری بهوجود نیاید؟ پاسخ این پرسش در مباحث آینده روشن میشود. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1373، چاپ پنجم، ج1، ص149)
شر از لوازم وجود خیر: خاستگاه اولیه این نظریه به اندیشههای ارسطو باز میگردد و بر اساس تفسیری كه در فلسفه اسلامی از این نظریه شده است، موجودات امكانی، از پنج حالت بیرون نیستند: الف) آنچه كه خیر محض و ناب است؛ ب) آنچه كه خیرش بیشتر از شرش است؛ ج) آنچه كه خیر و شرش مساوی است؛ د) آنچه كه شرش بیشتر از خیرش است؛ هـ) آنچه كه شر محض است.
ابتدا این مطلب به اثبات میرسد كه از میان احتمالات پنجگانه، تنها احتمال اول و دوم به واقعیت پیوسته است؛ و سپس روشن میگردد كه وجود این دو قسم در جهان، امری ضروری است. قسم اول كه روشن است، اما در مورد قسم دوم گفته میشود كه اگر خداوند از این قسم از موجودات را به دلیل شر اندك نیآفریند، خیر فراوانی كه ملازم با این شر است محقق نمیگردد، حال آنكه ترك خیر كثیر، خود شر بزرگی است كه در مقایسه با شر اندك، به مراتب عظیمتر است. بنابراین، خودداری خداوند از آفرینش این قسم، از آنرو كه مقتضی تحقق شر بزرگتری است، روا نخواهد بود. (الوین پلانتینجا، فلسفه دین، ص202)
شایان ذكر است كه این تقسیمبندی بر اساس حصر عقلی است و قسم دیگری بر این پنج قسم مذكور نمیتوان یافت. البته در جهان آفرینش فقط قسم اول و آخر است كه لباس تحقق میپوشند.
ماده منشأ شر: خداوند متعال جهان آفرینش را بر اساس سنن، قوانین و شیوههای معینی اداره میكند كه در آنها هیچگونه تغییر و تبدلی رخ نخواهد داد. از سوی دیگر، عوالم الکافی (تجرد، مثال و ماده) بر اساس سنخیت این عوالم و مرتبه وجودیشان در نظام هستی، هر یك دارای قوانین و سنن مخصوص به خود هستند؛ یعنی در عالم ماده احكام و آثار است كه در عالم مثال و تجرد نیست و نیز در عالم مثال و تجرد سننی است كه در جهان ماده نمیباشد. پس اگر عالم ماده باشد ولی اثری از احكام و سنن حاكم بر آن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده، نخواهد بود. در این عالم ـ برخلاف عالم تجرد كه تنها خیر محض است ـ تضاد، تزاحم، محدودیت، زوال و بطلان، غم و شادی و رنج و امید و بالاخره خیر و شر وجود دارد. (ر.ك: كاشفی، محمدرضا، پرسشها و پاسخها، دفتر اول، خداشناسی و فرجامشناسی، قم، دفتر نشر معارف، 1381، ص58 ـ 55)
شر معلول اختیار آدمی: كمال آدمی در گرو اختیار او است. و همین اختیار منشأ پیدایش خیر و شر میباشد. «انا هدینا، السبیل اما شاكراً و اما كفوراً (دهر/3) و البته جهان با موجودات مختار از جهان خالی از آنها به مراتب كاملتر و برتر خواهد بود. (ر.ك: الوین پلانتینجا، فلسفه دین، ص205) و همین کمال خود خیر است.
نسبی بودن شر و قضاوت محدود ما: وقتی كه بارش برف و باران زندگی و رفت و آمد را سخت میكند و هنگامی كه ساختمان فرسودهای برای نوسازی ویران میكنند و برای رهگذران غیر از گرد و غبار، منفعتی به بار نمیآورد بسیاری از مردمان این امور را شر و بلا میدانند؛ وقتی اثر آن برف و باران حیاتبخش را در نظر بگیریم، یا به جای آن بنای فرسوده، بنای عظیمی كه احتمالاً یك بیمارستان عامالمنفعه است را مشاهد كنیم، تصدیق خواهیم كرد كه این حوادث كه در یك بررسی كوتاه شر مطلق به نظر میرسیدند، خیر است.
فواید شرور
1ـ مصایب سازنده روح آدمی: مصایب را در خوشبختیها است، زیرا بسیاری از خوبیها از بدیها زاییده میشوند و زشتیها و رنجها مقدمه و پدیدآورنده زیباییها است: فان مع العسر یسرا، ان مع العسر یسرا. (ر.ك: مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدار، 1376، ص175ـ173)2ـ ادراك خیر از راه شر: اگر در جهان شرور وجود نمیداشت به دلیل عدم مقایسه و مقارنه، خیر، حسن و زیبایی عالم هستی درك نمیشد. مثل مورچههای سیا و یا زرد از یك نوع و اندازه؛ آیا میتوان گفت یكی از آنها زیباتر از بقیه است؟ (ر.ك: خسروپناه، عبدالحسین، كلام جدید، ص81)
3ـ بیدارگری: طبق روایت «اگر بیماری، فقر و مرض نبود، چیزی سر آدمی را خم نمیكرد ولی با این حال او خیلی بیپروا است» (لولا ثلاث فی ابنآدم ما طأطأ رأسه شیء المرض والفقر والموت و كلّهم فیه و انّه معهم لوثّاب؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج5، ص316، روایت 12، باب5)
آری یكی از مهمترین دستاوردهای بلایا آن است كه آدمی را از خواب غفلتی كه بر اثر فرو غلتیدن در نعمتهای دنیوی بدان دچار شده، بیدار كرده، مسئولیتهای خطیر او را در برابر خدای خویش یادآور میشوند و استكبارش را به فروتنی و خضوع مبدل میسازند.
قرآن كریم با اشاره به این مطلب بیان میدارد كه همواره اقوام پیامبران با انواع سختیها روبهرو بودند، تا مگر از سركشی دست كشیده در مقابل حق تسلیم شوند. (سعیدیمهر، محمد و دیوانی، امیر، معارف اسلامی، قم، انتشارات معارف، 1379، ج1، ص83) «و در هیچ شهری پیامبری نفرستادیم مگر آنكه مردمش را به سختی و رنج دچار كردیم، تا مگر به زاری در آیند.» (اعراف/94)
نكته: در پایان یك نكته شایان ذكر است؛ از دیدگاه اسلام، خداوند در مقابل رنجها، دردها و مصایبی ـ كه بعضی از انسانها ناخواسته دچار آنند؛ مانند كری و كوری و فلج مادرزادی كه از آن به شرور طبیعی یاد كردیم ـ در عالم دیگر (قیامت) جزای برتری اعطا میفرماید.
امام صادق علیهالسلام (در توجیه نقصهای بدنی مانند نابینایی و ناشنوایی) تأكید میفرمایند كه خداوند در آخرت به چنین اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطا میكند كه اگر میان بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصایب و باقیماندن در آخرت مخیر باشند، بازگشت به بلایا را انتخاب میكنند تا اجرشان افزوده گردد. (مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج3، ص71) البته باید توجه داشت كه منظور از این اجر، ثواب كلامی نیست، چون ثواب چیزی است كه همراه با تعظیم و تجلیل باشد، بلكه مراد این است كه این مصیبت با عوض شایسته جبران خواهد شد كه طبعاً این عوض مانند ثواب همراه با تعظیم و اجلال نخواهد بود. (حلی، كشفالمراد، قم، نشر اسلامی جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1415، ص332)
نتیجه:
ـ شرور نیاز به خالق مستقل ندارند، چون سایهای و عدمیاند.ـ شروری كه با اوصاف و اسمای حسنای حق تعالی مثل قدرت و علم مطلق منافات داشته باشد، در نظام احسن الهی رخنه نمیكنند.
ـ آنچه از شرور در نظام احسن راه پیدا كنند، لازمه جداییناپذیر آن است.
منبع: پرسمان دانشجویی