تبیان، دستیار زندگی

معصومیت ذاتی است یا اکتسابی؟

می خواستم بپرسم معصومیت ذاتی است یا اکتسابی؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
عصمت
 «عصمت» هم امرى موهبتى است و هم ارادى و اكتسابى. درك این مسئله در گرو شناخت چند نكته است:
یكم. پیامبران و امامان‏علیهم السلام داراى اراده بشرى‏اند؛ مانند دیگر مردم زندگى مى‏كنند؛ براى تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوى مى‏كوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند.
دوم. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان - كه بخش عمده‏اش ناشى از افعال اختیارى ایشان است - از قبل نزد خداوند معلوم است و همین قابلیت مبتنى بر اختیار موجب گزینش آنان مى‏شود. آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مى‏دهد: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛ سجده (32)، آیه 24.؛ «و چون شكیبایى كردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما[ مردم را ]هدایت مى‏كردند» و «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ انعام (6)، آیه 124.؛ «خداوند بهتر مى‏داند رسالتش را كجا قرار دهد».
سوم. سپردن هر مسئولیتى با دادن امكانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم، براى بر عهده گرفتن مسئولیت امامت بهره‏مند مى‏گرداند. این ویژگى هنگام عهده دارى مسئولیت براى امامان‏علیهم السلام محسوس مى‏شود؛ چنان كه درباره امام هادى‏علیه السلام آمده است: «یكى از یاران ایشان به نام «هارون بن فضیل» در كنارشان بود كه ناگاه امام فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» ؛ ابى جعفر (امام جوادعلیه السلام) در گذشت. به حضرت عرض شد: از كجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد كه برایم سابقه نداشت.اصول كافى، ج 2، ص 218.
در اوایل دعاى ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ»؛ «[ آنان را برگزیدى‏] ... و این بعد از آن بود كه بر ایشان شرط كردى نسبت به دنیا و زینت زیورهاى آن زهد بورزند. آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتى و به خود نزدیك ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود، آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود، میهمان كردى ...» .
البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتى)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالى‏ترى از علم و عصمت دست مى‏یابند؛ چنان كه در قرآن مجید از زبان پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏خوانیم: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛ طه (20)، آیه 114.؛ «و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزاى».
همین عبادت‏ها و صبر و جهادهاى بیشتر - كه با اختیار و اراده انجام مى‏شود - موجب برترى برخى از پیامبران، بر برخى دیگر مى‏گردد: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ»؛ بقره (2)، آیه 253.؛ «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم ...» .
چهارم. دسترسى به مقام «عصمت» و راه‏یابى به مقامات «علمى و معنوى»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان كه حضرت زینب‏علیها السلام تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت ابوالفضل العباس‏علیه السلام به مقامات عالى معنوى دست یافت. بسیارى از علما و اولیا «تالى تلو معصوم» (نزدیكان به مرز عصمت) خوانده مى‏شوند. اینكه مسئله عصمت عمدتاً در مورد پیامبران و امامان مطرح مى‏شود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند فاقدان این ویژگى را براى این دو منصب بر نمى‏گزیند. بنابراین هیچ غیر معصومى، به نبوت و امامت نمى‏رسد، ولى این به معناى آن نیست كه هر كس امام یا نبى نباشد، از هیچ درجه‏اى از عصمت بهره‏مند نخواهد بود.
پنجم. فیاضیت مطلقه الهى، ایجاب مى‏كند كه هر كس قابلیت و استعداد كمالى را دارد، همه شرایط لازم براى به فعلیت رسیدن آن كمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر از ناحیه خداوند، هیچ گونه قصور و بخلى در این باره نیست. بنابراین اگر واقعاً ما قابلیت دریافت علم لدنى را دارا بوده و با داشتن آن حقیقتاً از عصمت برخوردار مى‏شدیم، خداوند آن علم را به ما عطا مى‏كرد. اما اگر اندكى دقت كنیم؛ این ادعا كه اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم مى‏شدیم، ادعایى بیش نیست. دلیل بر این مطلب آن است كه، در بسیارى از موارد ما بر خلاف علم و آگاهى خود عمل مى‏كنیم. در روایتى نیز آمده است: «من عمل بما علم علّمه اللَّه علم مالا یعلم»
الف. الفیض القاسانى، الاصول الاصلیة، (تهران، چاپ دانشگاه، 1390)، ص 162؛
ب. العسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمییز الصحابة، (بیروت: دارالكتب الاسلامیة، 1415ه)، ج 1، ص 45؛
ج. الطباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، (قم: مؤسسة النشر الاسلامى)، ج 7، ص 339.؛ «هر كس به آنچه [از حقایق‏] مى‏داند عمل كند؛ خداوند دانش آنچه را كه نمى‏داند به او خواهد آموخت».
نتیجه آنكه عصمت در عین موهبتى بودن، با لیاقت‏ها و شایستگى‏هاى اكتسابى و افعال اختیارى انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانین عام و اصول كلى است؛ نه از روى گزاف و دلبخواهى. از این رو هر كس لیاقت و شایستگى لازم را دارا باشد، چنین موهبتى، به تناسب میزان شایستگى‏اش، به او افاضه خواهد شد.

منبع :پرسمان/معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .