معصومیت ذاتی است یا اکتسابی؟
می خواستم بپرسم معصومیت ذاتی است یا اکتسابی؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1396/11/10 ساعت 12:23
«عصمت» هم امرى موهبتى است و هم ارادى و اكتسابى. درك این مسئله در گرو شناخت چند نكته است:
یكم. پیامبران و امامانعلیهم السلام داراى اراده بشرىاند؛ مانند دیگر مردم زندگى مىكنند؛ براى تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوى مىكوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند.
دوم. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان - كه بخش عمدهاش ناشى از افعال اختیارى ایشان است - از قبل نزد خداوند معلوم است و همین قابلیت مبتنى بر اختیار موجب گزینش آنان مىشود. آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مىدهد: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛ سجده (32)، آیه 24.؛ «و چون شكیبایى كردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما[ مردم را ]هدایت مىكردند» و «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ انعام (6)، آیه 124.؛ «خداوند بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد».
سوم. سپردن هر مسئولیتى با دادن امكانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم، براى بر عهده گرفتن مسئولیت امامت بهرهمند مىگرداند. این ویژگى هنگام عهده دارى مسئولیت براى امامانعلیهم السلام محسوس مىشود؛ چنان كه درباره امام هادىعلیه السلام آمده است: «یكى از یاران ایشان به نام «هارون بن فضیل» در كنارشان بود كه ناگاه امام فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» ؛ ابى جعفر (امام جوادعلیه السلام) در گذشت. به حضرت عرض شد: از كجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد كه برایم سابقه نداشت.اصول كافى، ج 2، ص 218.
در اوایل دعاى ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ»؛ «[ آنان را برگزیدى] ... و این بعد از آن بود كه بر ایشان شرط كردى نسبت به دنیا و زینت زیورهاى آن زهد بورزند. آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتى و به خود نزدیك ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود، آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود، میهمان كردى ...» .
البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتى)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالىترى از علم و عصمت دست مىیابند؛ چنان كه در قرآن مجید از زبان پیامبرصلى الله علیه وآله مىخوانیم: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛ طه (20)، آیه 114.؛ «و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزاى».
همین عبادتها و صبر و جهادهاى بیشتر - كه با اختیار و اراده انجام مىشود - موجب برترى برخى از پیامبران، بر برخى دیگر مىگردد: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»؛ بقره (2)، آیه 253.؛ «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم ...» .
چهارم. دسترسى به مقام «عصمت» و راهیابى به مقامات «علمى و معنوى»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان كه حضرت زینبعلیها السلام تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت ابوالفضل العباسعلیه السلام به مقامات عالى معنوى دست یافت. بسیارى از علما و اولیا «تالى تلو معصوم» (نزدیكان به مرز عصمت) خوانده مىشوند. اینكه مسئله عصمت عمدتاً در مورد پیامبران و امامان مطرح مىشود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند فاقدان این ویژگى را براى این دو منصب بر نمىگزیند. بنابراین هیچ غیر معصومى، به نبوت و امامت نمىرسد، ولى این به معناى آن نیست كه هر كس امام یا نبى نباشد، از هیچ درجهاى از عصمت بهرهمند نخواهد بود.
پنجم. فیاضیت مطلقه الهى، ایجاب مىكند كه هر كس قابلیت و استعداد كمالى را دارد، همه شرایط لازم براى به فعلیت رسیدن آن كمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر از ناحیه خداوند، هیچ گونه قصور و بخلى در این باره نیست. بنابراین اگر واقعاً ما قابلیت دریافت علم لدنى را دارا بوده و با داشتن آن حقیقتاً از عصمت برخوردار مىشدیم، خداوند آن علم را به ما عطا مىكرد. اما اگر اندكى دقت كنیم؛ این ادعا كه اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم مىشدیم، ادعایى بیش نیست. دلیل بر این مطلب آن است كه، در بسیارى از موارد ما بر خلاف علم و آگاهى خود عمل مىكنیم. در روایتى نیز آمده است: «من عمل بما علم علّمه اللَّه علم مالا یعلم»
الف. الفیض القاسانى، الاصول الاصلیة، (تهران، چاپ دانشگاه، 1390)، ص 162؛
ب. العسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمییز الصحابة، (بیروت: دارالكتب الاسلامیة، 1415ه)، ج 1، ص 45؛
ج. الطباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، (قم: مؤسسة النشر الاسلامى)، ج 7، ص 339.؛ «هر كس به آنچه [از حقایق] مىداند عمل كند؛ خداوند دانش آنچه را كه نمىداند به او خواهد آموخت».
نتیجه آنكه عصمت در عین موهبتى بودن، با لیاقتها و شایستگىهاى اكتسابى و افعال اختیارى انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانین عام و اصول كلى است؛ نه از روى گزاف و دلبخواهى. از این رو هر كس لیاقت و شایستگى لازم را دارا باشد، چنین موهبتى، به تناسب میزان شایستگىاش، به او افاضه خواهد شد.
منبع :پرسمان/معارف
یكم. پیامبران و امامانعلیهم السلام داراى اراده بشرىاند؛ مانند دیگر مردم زندگى مىكنند؛ براى تحصیل هر چه بیشتر مقامات معنوى مىكوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند.
دوم. خداوند متعال به قابلیت ممتاز پیامبران و امامان، براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى بر عهده گرفتن مسئولیت هدایت جامعه علم دارد. در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان - كه بخش عمدهاش ناشى از افعال اختیارى ایشان است - از قبل نزد خداوند معلوم است و همین قابلیت مبتنى بر اختیار موجب گزینش آنان مىشود. آیات و روایات فراوانى بر این دو واقعیت گواهى مىدهد: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ»؛ سجده (32)، آیه 24.؛ «و چون شكیبایى كردند و به آیات ما یقین داشتند، برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم كه به فرمان ما[ مردم را ]هدایت مىكردند» و «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ»؛ انعام (6)، آیه 124.؛ «خداوند بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد».
سوم. سپردن هر مسئولیتى با دادن امكانات لازم همراه است. امامت جامعه از این قاعده مستثنا نیست. از این رو، خداوند آنان را از علم لازم، براى بر عهده گرفتن مسئولیت امامت بهرهمند مىگرداند. این ویژگى هنگام عهده دارى مسئولیت براى امامانعلیهم السلام محسوس مىشود؛ چنان كه درباره امام هادىعلیه السلام آمده است: «یكى از یاران ایشان به نام «هارون بن فضیل» در كنارشان بود كه ناگاه امام فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» ؛ ابى جعفر (امام جوادعلیه السلام) در گذشت. به حضرت عرض شد: از كجا دانستید؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد كه برایم سابقه نداشت.اصول كافى، ج 2، ص 218.
در اوایل دعاى ندبه به مجموع این سه واقعیت نورانى اشاره شده است: «وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِیَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ»؛ «[ آنان را برگزیدى] ... و این بعد از آن بود كه بر ایشان شرط كردى نسبت به دنیا و زینت زیورهاى آن زهد بورزند. آنان نیز این شرط را پذیرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذیرفتى و به خود نزدیك ساختى و یاد بلند و ستایش ارجمند را براى ایشان پیش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود، آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود، میهمان كردى ...» .
البته این امتیاز (علم و عصمت موهبتى)، پایه و شرط اولیه امامت است و معصومان با اراده خویش و تلاش و عبادت، به مقامات عالىترى از علم و عصمت دست مىیابند؛ چنان كه در قرآن مجید از زبان پیامبرصلى الله علیه وآله مىخوانیم: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً»؛ طه (20)، آیه 114.؛ «و بگو: پروردگارا! بر دانشم بیفزاى».
همین عبادتها و صبر و جهادهاى بیشتر - كه با اختیار و اراده انجام مىشود - موجب برترى برخى از پیامبران، بر برخى دیگر مىگردد: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ»؛ بقره (2)، آیه 253.؛ «برخى از آن پیامبران را بر برخى دیگر برترى بخشیدیم ...» .
چهارم. دسترسى به مقام «عصمت» و راهیابى به مقامات «علمى و معنوى»، به پیامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان میسر است؛ چنان كه حضرت زینبعلیها السلام تا مرز عصمت پیش رفت و حضرت ابوالفضل العباسعلیه السلام به مقامات عالى معنوى دست یافت. بسیارى از علما و اولیا «تالى تلو معصوم» (نزدیكان به مرز عصمت) خوانده مىشوند. اینكه مسئله عصمت عمدتاً در مورد پیامبران و امامان مطرح مىشود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت دیگر شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند فاقدان این ویژگى را براى این دو منصب بر نمىگزیند. بنابراین هیچ غیر معصومى، به نبوت و امامت نمىرسد، ولى این به معناى آن نیست كه هر كس امام یا نبى نباشد، از هیچ درجهاى از عصمت بهرهمند نخواهد بود.
پنجم. فیاضیت مطلقه الهى، ایجاب مىكند كه هر كس قابلیت و استعداد كمالى را دارد، همه شرایط لازم براى به فعلیت رسیدن آن كمال، در اختیار او قرار داده شود. به عبارت دیگر از ناحیه خداوند، هیچ گونه قصور و بخلى در این باره نیست. بنابراین اگر واقعاً ما قابلیت دریافت علم لدنى را دارا بوده و با داشتن آن حقیقتاً از عصمت برخوردار مىشدیم، خداوند آن علم را به ما عطا مىكرد. اما اگر اندكى دقت كنیم؛ این ادعا كه اگر ما هم علم معصومان را داشتیم، معصوم مىشدیم، ادعایى بیش نیست. دلیل بر این مطلب آن است كه، در بسیارى از موارد ما بر خلاف علم و آگاهى خود عمل مىكنیم. در روایتى نیز آمده است: «من عمل بما علم علّمه اللَّه علم مالا یعلم»
الف. الفیض القاسانى، الاصول الاصلیة، (تهران، چاپ دانشگاه، 1390)، ص 162؛
ب. العسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمییز الصحابة، (بیروت: دارالكتب الاسلامیة، 1415ه)، ج 1، ص 45؛
ج. الطباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، (قم: مؤسسة النشر الاسلامى)، ج 7، ص 339.؛ «هر كس به آنچه [از حقایق] مىداند عمل كند؛ خداوند دانش آنچه را كه نمىداند به او خواهد آموخت».
نتیجه آنكه عصمت در عین موهبتى بودن، با لیاقتها و شایستگىهاى اكتسابى و افعال اختیارى انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پیامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانین عام و اصول كلى است؛ نه از روى گزاف و دلبخواهى. از این رو هر كس لیاقت و شایستگى لازم را دارا باشد، چنین موهبتى، به تناسب میزان شایستگىاش، به او افاضه خواهد شد.
منبع :پرسمان/معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .