تبیان، دستیار زندگی

رهبران تباهى ،پائولو کوئیلو

در آثار پائولو جادوگرى، به کارگیرى نیروهاى نامرئى و ناشناخته در دنیاى مادى مى باشد و آن دنیاى نامرئى که پائولو از آن سخن مى گوید در برابر جهان مرئى نمى باشد بلکه در برابر دنیاى واقعى است و حقیقتى غیر از توهم ندارد. به همین جهت او به صراحت جادوو سحر را موهوم و تخیلى اعلام مى کند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


رهبران تباهى ،پائولو کوئیلو

1. ترویج جادوگرى

از جمله مفاهیم القایى توسط نویسنده مورد نظر، جادوگرى است. وى در مرحله اى از زندگى خود به جادوگرى روى آورده است ومى کوشد خوانندگان آثار خود را با این مفاهیم با اهداف مورد نظر خود آشنا کند. او در یکى از عبارات خود در کتاب والکرى ها که نشرکاروان در سال 84 آن را چاپ کرده در اهمیت جادو مى نویسد:
چه چیزى براى من خیلى مهم باشد؟ جِى (استاد پائولو) قبل از این که جواب بدهد، قدرى مکث کرد و گفت: جادو!
پائولو اصرار داشت: نه! یک چیز دیگر.
جى گفت: زن! جادو و زن.
پائولو خنده اش گرفت و گفت: این دوتا براى من خیلى مهم است!
بیان شیوه ها، رمز و راز جادوگرى و طرح جادو به عنوان عامل از دست دادن ایمان و وسیله اى که مى تواند از انسان محافظت کندنکته اى است که در آثار پائولو زیاد به چشم مى خورد و مسلماً با تعالیم اسلام سازگارى ندارد و جاى طرح این پرسش است که مترجمان،ناشران، و ارائه کنندگان آثار افرادى چون پائولو در پى چه اهدافى اند و در مقابل آن تکلیف متولیان امر فرهنگ در کشور اسلامى ماچیست؟ این نوع کتاب ها در نمایشگاه بین المللى کتاب با تیراژ بالا و با بهترین چاپ در دسترس قشر جوان قرار مى گیرد و متأسفانه به دلیل عدم آگاهى مورد استقبال زیادى واقع مى شود!
در آثار پائولو جادوگرى، به کارگیرى نیروهاى نامرئى و ناشناخته در دنیاى مادى مى باشد و آن دنیاى نامرئى که پائولو از آن سخن مى گوید در برابر جهان مرئى نمى باشد بلکه در برابر دنیاى واقعى است و حقیقتى غیر از توهم ندارد. به همین جهت او به صراحت جادوو سحر را موهوم و تخیلى اعلام مى کند![2]
این نوع تفکر موهومى و تخیلى در سراسر دنیا روبه گسترش است. تدوین کتاب هایى از این نوع و ساختن فیلم هایى براساس آن تأثیر زیادى در گسترش این تفکر انحرافى در جهان داشته است. یک نویسنده غربى ضمن بیان گسترش جادوگرى در سراسر اروپا وکشورهاى غربى، ضمن تأیید اثرات منفى گسترش آن در حوزه دین دارى و اخلاق توده هاى مردم مى نویسد:
در تفکر عصر جدیدى که آمیزه اى غریب از عرفان شرقى و جادوگرى غربى است اعتقاد به خدا در جایگاه ایجادکننده ارزش هاى اخلاقى به طور کامل نفى مى گردد... اصول اخلاقى به نفع جادوگرى قربانى مى گردد... جادو به ما وعده دروغین کنترل مستقیم بر خود و دیگران را طبق هواهاى نفس خود به جاى خواستِ خداوند مى دهد، معنویت عصر جدیدى از پیشگویان، کف بینان، کانال زدن (ارتباط با ارواح) و امثال آن پر است؛ میان همه این ها مسئله خلاء هرگونه امر و نهى اخلاقى است... جادوگران منطقه ویکتوریا در ایالت بریتیش کلمبیاى کانادا اخیراً جهت ساختن کلیسایى که براى جادوگران، بى دینان، و پیروان ادیان زمینى قابل استفاده باشد پول گرفته اند... باید بدانید انقلاب آرامى در راه است![3]
این تفکر موهوى که در آثار پائولو به وفور دیده مى شود در آن جایى براى خدا و شریعت هاى آسمانى وجود ندارد و تمامى آنهابراساس آزمایش ها و تجربیات شخصى انسان ها پدید آمده است؛ تجاربى که مى کوشد اذهان توده هاى مردم را در جهت هایى خاص سوق دهد.

2. ترویج شیطان پرستى

پائولو کوئیلو در کتاب والکرى ها که شرح سفر چهل روزه او به صحراى جنوب آمریکا است ضمن یادآورى گذشته خود، خاطراتش رااز نحوه الهام گیرى از آموزه هاى شیطان پرستى بیان کرده و به ترویج علامت هاى مخصوص این گروه مى پردازد. او مى نویسد:
با خودش گفت تنها کارى که باید بکنى این است که به کلمات ترانه گوش کنى. در اصل آهنگ نبود، بلکه وردى از مراسمى جادویى بود همراه با کلمات وحش در کتاب مکاشفه یوحنا که با صداى پایین در پس زمینه کار خوانده مى شد. هر کس آهنگ را مى خواند نیروهاى تاریکى را بیدارمى کرد... وحش به همه گفته بود که عددش 666 (از نمادهاى شیطان پرستى) است و آمده است که دنیایى خلق کند که ضعیف به قوى خدمت کند و تنها قانون این باشد که هر کس هر کارى دلش مى خواهد انجام دهد.[4]
او از افکار وحش خوشش مى آمد چون که یاغیانه و شیک بود! تصویر وحش روى جلد گروهِ موسیقىِ باشگاهِ قلب تنهاى گروهبان پیر، یکى ازمعتبرترین آلبوم هاى بیتدها بود و تقریباً هیچ کس چیزى از این موضوع نمى دانست...[5]
گفتنى است قدرت پلید و مرموز شیطان همواره از آغاز زندگى بشر توهم زا و ترس آفرین بوده و برخى از انسان هاى ابتدایى براى آسودگى از شر او به تکریم و تقدیسش پرداخته اند؛ تا به امروز که در مدل هاى نوین و در قالب آئین هایى فریب دهنده به همراه ایدئولوژى هاى ساختگى سر برآورده و با نام شیطان پرستى توسط اربابان رسانه ها و رهبران تباهى تبلیغ مى گردد. یکى از راه هاى ترویج این امر، تدوین رمان است. به گزارش ایسنا در سال 2005 اسقف اعظم کلیساى گرین ویل در مراسم سوزاندن کتاب هاى هرى پاتر،نوشته رولینگ مى گوید:
این کتاب ها مروج جادو و جادوگرى است که مردم را به شیطان پرستى مى کشاند.[6]
رمان هاى پائولو نیز در همین مسیر است. سه علت استفاده از موادمخدر و موزیک هاى بسیار تند و مهیج و آزادى و بى بندوبارى هاى غیراخلاقى، گرایش جوانان را به سوى این گروه ها بیشتر نموده است. بارى نماد 666 یا FFF که سمبلى شیطانى است از سال هاى پیش با اشکال گوناگون در میان هواداران خود تبلیغ گردیده و نویسندگانى همچون رولینگ (نویسنده رمان معروف هرى پاتر) و پائولو درآثار خود از آن استفاده نموده اند. این نوع نویسندگان به خوبى مى دانند که در تفکر شیطان پرستى جایى براى اطاعت از قوانین الهى وجود ندارد و ادیان آسمانى همه به کنارى مى روند و سرکوب کردن غریزه هاى نفسانى اصلاً معنا ندارد و کارى کاملاً نادرست تلقى مى گردد. در این تفکر، شیطان به عنوان مظهر و سمبل قدرت و حاکمیت بر روى زمین است. قدرتى که به عنوان برترین قدرت موردپرستش و توجه قرار مى گیرد. عجیب تر آن که این نوع رمان ها و تدوین این نوع کتاب ها تأثیر زیادى در رشد و گسترش گرایش به شیطان پرستى در دنیا داشته است. بى تردید در کنار عوامل دیگرى که اشاره شد، این نویسندگان در توسعه افکار انحرافى نقش زیادى راایفا نموده اند.


3. تحریف و تضعیف آموزه هاى دینى

گزاره هاى وحیانى و مقدسات دینى همواره در طول تاریخ بشریت مورد احترام آحاد مردم قرار گرفته است. در دهه هاى اخیرعده اى بسیار هنرمندانه و در قالب هاى جذاب و فریبنده دست به کار شده اند تا مقدسات دینى را در بین مردم از محتواى واقعى خوددور کنند. از جمله این افراد همین پائولو کوئیلو است که در آثار خود، به شیوه هاى گوناگون مقدسات و تعالیم ادیان آسمانى را موردتعرض قرار مى دهد. او در آثارش کنار نهادن دین را سبب نزدیکى انسان به خدا قلمداد مى کند و خداوند را سبب هرج و مرج موجود درجهان خلقت مى داند و بارها در وجود خداوند با شک و تردید مى نگرد! او مى نویسد:
اگر خدا وجود داشته باشد مى داند که درک بشر محدود است او همان است که این هرج و مرج را آفرید که در آن فقر هست، بى عدالتى هست...بدون شک او قصد خیر داشته اما نتیجه آن فاجعه آفرین بوده! اگر خدا وجود داشته باشد در مورد موجوداتى که تصمیم مى گیرند این زمین را زودترترک کنند بخشنده خواهد بود و شاید حتى از این که ما را وادار کرده وقت مان را آن جا بگذرانیم معذرت بخواهد! محرمات و موهومات به جهنم،مادر مؤمنش مى گفت خداوند از گذشته، حال و آینده باخبر است. در این صورت خدا و رونیکا را با اطلاع کامل از این که کارش به خودکشى خواهدانجامید به این جهان فرستاده و از اعمال او یکه نمى خورد! ... این فکر را مزمزه کرد که به زودى پاسخ به سؤالى را درمى یابد که همه از خود مى پرسندآیا خدا وجود دارد؟ ... تقریباً یقین داشت که همه چیز با مرگ پایان مى پذیرد.[7]
در این گونه نوشته ها طرح این پرسش که آیا خدا وجود دارد و پاسخ به آن که با مرگ همه چیز پایان مى یابد نکته اى است که بر عبث بودن آفرینش و نبود ثواب و عقاب در آخرت تأکید دارد. رواج این ایده سبب جرأت انسان بر گناهان مى گردد؛ از طرف دیگر اشاره پائولوبه این نکته که انسان بعد از آفرینش خلاف خواست خداوند متعال عمل مى نماید و خدا با علم به این نکته که انسان از فرمان او سرپیچى مى کند، وى را خلق کرده است دستاویز دیگرى جهت زندگى سراسر گناه و معصیت انسان مى باشد.
از جمله مواردى که پائولو در آثارش در خصوص آموزه هاى دینى تحریف نموده حاکم بودن جبر بر عالم هستى است. او مى نویسد:
در این لحظه صدایى هم درد و صمیمى به او گفت که تنها نیست و هر چیزى که به سرش آمده معنایى دارد و این معنا دقیقاً همین بود، نشان دادن این که سرنوشت هر کس از پیش رقم خورده است! فاجعه همیشه رخ مى دهد و هیچ کدام از تلاش هاى ما نمى تواند صف پلیدى را که منتظر ماست تغییر دهد![8]
پائولو در آثار خودش این گونه القا مى کند که گویى انسان هیچ تأثیرى در زندگى خود ندارد و همه چیز برخلاف میل و اراده او حرکت مى کند. وى با طرح موضوع خلبان خودکار در هواپیما مى کوشد بگوید که ما هیچ نقشى در زندگى خود نداریم و لذا هیچ مسئولیتى دربرابر اعمال خود نیز نداریم. او مى نویسد:
یکى از آشنایانم که خلبان یک شرکت هواپیمایى تونس است، تعریف مى کرد: در هواپیما دستگاهى به نام خلبان خودکار هست که پس ازرسیدن هواپیما به یک ارتفاع ویژه اختیارش را به دست مى گیرد. در زندگى بزرگسالان هم همین موضوع صدق مى کند: فعالیت هاى زندگى دم به دم پیچیده تر مى شود و لحظه اى فرا مى رسد که باید بخشى از وظایف را به خلبان خودکار سپرد، و گاهى پیش مى آید که این خلبان خودکار که طراحى اش کرده ایم تا به مسائل کسل کننده رسیدگى کند جان مى گیرد و از تمام ماجراهایى که به سوى مان مى آیند جلوگیرى مى کند رادارش روشن است و خودش هم همواره هواپیماى ما را از چیزهایى که نمى شناسد دور مى کند. این گونه است که احساس ماجراجویى را از دست مى دهیم و هرکس احساس ماجراجویى را از دست بدهد به گونه اى احساس زنده بودن را هم از دست مى دهد![9]
این نویسنده افکار تباهى مى کوشد با زیرکى هر چه تمام تر شریعت و آموزه هاى برگرفته از آن را زیر سؤال ببرد. او در پاسخ به این سؤال که مذهب چیست مى نویسد:
من آن را نحوه گروهىِ پرستش مى دانم... آدم مى تواند بودا، اللَّه، یا خداى مسیح را پرستش کند، فرقى نمى کند... براى من مذهب یعنى این و نه مجموعه اى از قراردادها و دستوراتى که به دیگران تحمیل شود![10]
او به خوانندگان آثارش توصیه مى کند که سخن هیچ کس براى شما حجیت ندارد. به سخنان بنیادگراهاى دینى که بر اصول ثابتى تأکید مى کنند هرگز گوش نسپارید! حتى اگر به قیمت اشتباه کردن و گم کردن راه باشد، چرا که گم کردن راه و اشتباه رفتن به مراتب بهتراز بنیادگرایى دینى است. وقتى کسى مى آید به تو مى گوید خدا این است و خدا آن است یا خداى من قوى تر از خداى توست، تنها راه دردام نیفتادن این است که بفهمى جستجوى معنویت یک مسئولیت شخصى است که تو نه مى توانى به کسى منتقل کنى و نه به دیگران توصیه کنى؛ بهتر است انسان اشتباه کند و دنبال نشانه هاى غلط برود تا این که به دیگران اجازه دهد براى سرنوشتش تصمیم بگیرند.[11]


4. ترویج مصرف موادمخدر و سکرآور

على رغم این که موادمخدر به عنوان ماده اى مطرح شده که همه اندیشمندان جهان از آن به عنوان ماده اى مرگبار یاد مى کنند، درعین حال عده اى از نویسندگان در آثار خود مروج استفاده از این مواد گردیده اند. این نویسنده برزیلى که در زندگى خود از این موادافیونى به دفعات استفاده کرده است در آثار خود مى کوشد استفاده از موادمخدر را امرى عادى جلوه دهد و برخلاف واقعیت هاى موجود، خلاصى از آن را ساده و سهل مى داند که این نکته اگر تبلیغ مصرف موادمخدر نباشد، قبح و زشتى این عمل غیرانسانى را دراذهان مردم کم رنگ مى نماید. او در جایى مى نویسد:
هر شب عود روشن مى کردند و ساعت ها به طرح عجیبى آویخته به دیوار خیره مى شدند. مادرش زبان پرتغالى نمى دانست اما مى توانست جلدکتاب ها را ببیند. صلیب ها، آتش افروزى ها، جادوگرى هاى به دار آویخته، علائم عجیب و غریب... این جنون عود سوزاندن چیست؟ سفیر گفت:مى خواهند بوى مارى جوانا را پنهان کنند... پسر من موادمخدر مصرف مى کند. پیش مى آید من هم وقتى جوان بودم مارى جوانا مى کشیدم، آدم زود از آن خسته مى شود. من که خسته شدم. همسرش احساس غرور کرد. شوهرش مرد باتجربه اى بود او به دنیاى موادمخدر وارد شده و سالم خارج شده بود![12]
متأسفانه ترویج مصرف موادمخدر و مواد سکرآور در عبارات ایشان زیاد به چشم مى خورد و مى تواند گویاى این مطلب باشد که نویسنده غیرمستقیم تبلیغ استفاده از این مواد را در دستور کار خود قرار داده است. او در یکى از آثار خود صحنه مشروب خوارى ورونیکاو ادوارد را این گونه به تصویر مى کشد:
ادوارد و ورونیکا گران ترین رستوران لیوبلیانا را انتخاب کردند. بهترین غذاها را سفارش دادند و سه بطرى باده گرانبهاى 1988 نوشیدند! ادواردکه براى چندمین بار لیوان خود را پر مى کرد گفت... به سلامتى مادربزرگ این زن جوان... ورونیکا تکرار کرد به سلامتى مادربزرگم! به طرف مرکزمیدان کوچک وسط شهر قدم زدند. ادوارد گفت بهتر است کمى دیگر باده بنوشیم! یک بار (شراب فروشى) در آن نزدیکى بود. ادوارد دوبطرى خرید. هر دو نشستند و به نوشیدن ادامه دادند![13]

5 . ترویج اباحى گرى

اباحى گرى به معناى پاى بند نبودن به ارزش هاى دینى است. اباحى گرى از بى اعتقادى کافر یا سهل انگارى دیندار پدید مى آید و دردو حوزه فردى و اجتماعى نمود مى یابد. این پدیده در حوزه فردى موجب مى گردد تا آدمى وظایفى را که در برابر خود و خداوند دارد، ادانکند و حرام را مباح شمارد و راه بى قیدى در پیش گیرد. زیان هاى اباحى گرى در حوزه اجتماعى نمودى بیش تر دارد و شخص با مباح شمردن نبایدهاى اجتماعى دست به هر کارى که پسند دلش است مى آلاید و هنجارهاى زندگى جمعى را نادیده مى انگارد. اباحه گران حدود الهى را کنار مى گذارند و همه چیز را در دایره مباحات گنجانده و در پى بیش ترین حد آزادى براى انسان اند.[14] این اندیشه که باتفکرات اومانیستى، لیبرالیستى و سکولاریستى سازگارى دارد امروز به شدت از سوى نویسندگانى همچون پائولو کوئیلو ترویج مى شود.
در کتاب والکرى ها که در سال 86 توسط نشر کاروان در ایران به چاپ رسیده است او روایتگر سفر خود به آمریکا بوده و مى نویسدضمن برخورد با استادش که فردى به نام جى بوده دستورات سفر خود را از او مى گیرد. در دستورات استادش به او مطرح مى شود که براى رسیدن به مراحل نهائى باید والکرى ها را بیابد! والکرى ها دسته اى از زنان هم جنس باز هستند که در بیابان هاى آمریکا نزدیک مرزمکزیک به تبلیغ فرقه خود مشغول بوده و در پى سنت جادو هستند. رهبر این گروه زنى به نام والهالا است که بعد از دریافت الهام ازفرشته اش، شوهر و فرزندانش را رها کرده و گروهى را تشکیل مى دهد. این زن هنگامى که از شوهرش جدا مى شود براى تأمین معاش خود حتى به تن فروشى مى پردازد تا ایده هاى خود را تبلیغ کند!
ترسیم صحنه عشق بازى زن و مرد در بستر، تمناى یک زن براى آمیزش جنسى با مرد و بى توجهى مرد، مطرح نمودن عشق پسر به پسر و دختر به دختر از جمله مواردى است که پائولو از آن استفاده کرده است. او درباره نقش نیروى جنسى در براى رسیدن به مقامات معنوى مى نویسد:
براى تحقق تشرف باید با این نیرو آشنا شوى... چطور آشنا شوم؟ یک فرمول ساده است که در تمام مدت رابطه جنسى از حواس پنج گانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسى همه این حواس با هم از راه برسند، براى تشرف پذیرفته مى شوى! در لحظه اوج لذت جنسى، حواس پنج گانه ناپدید مى شود و وارد جهان جادو مى شویم؛ دیگر نمى توانیم ببینیم، بشنویم، بچشیم، لمس کنیم یا ببوییم. در آن چند ثانیه طولانى همه چیزناپدید مى شود و خلسه اى جاى آنها را مى گیرد! خلسه اى کاملاً مشابه خلسه اى که عرفا پس از سال ها پرهیزکارى و ریاضت به آن مى رسند![15]
این نویسنده برزیلى در کتاب (ورونیکا تصمیم مى گیرد بمیرد)، فساد جنسى و بى بندوبارى قهرمان داستان را با شیوه اى وسوسه انگیز به تصویر مى کشد و از شیفتگى ورونیکا در برابر ادوارد مى نویسد:
زنى که در مدارس صومعه تحصیل کرده بود، رؤیاى حقارت جنسى را در سر مى پروراند. مردانى با کت و شلوار و کراوات، خدمتکاران متمدن درجه اول به او از ثروتى مى گفتند که خرج روسپیان رومانیایى کرده اند تا فقط اجازه داشته باشند کف پایشان را بلیسند! پسرهایى که عاشق پسرهابودند. دخترهایى که عاشق دخترهاى هم مدرسه اى خود بودند، شوهرانى که مى خواستند رابطه جنسى زن خود را با بیگانگان ببینند و...[16]
این گونه عباراتِ مروج اباحى گرى در آثار این نویسنده به وفور دیده مى شود و او مى کوشد خواننده را به سوى اهداف شیطانى خودسوق دهد؛ اهدافى که به خواننده چنین وانمود مى کند به واسطه این ساختارشکنى و زیرپا گذاشتن همه خط قرمزها داراى قدرت خواهدشد.

6 . ترویج پوچ گرایى

نیهیلیسم نظریه اى فلسفى است که منکر هرگونه ارزش اخلاقى بوده و مبلّغ شکاکیت مطلق مى باشد.[17] این تفکر در آثار آقاى پائولو به چشم مى خورد. او در فرازى به نقل از قهرمان داستان این گونه مى نویسد:
مادرم که به خاطر خودکشى من از نگرانى دیوانه شده از این ضربه بهبود مى یابد و باز از من مى پرسد که مى خواهم با زندگى ام چه کار کنم... تا این که یک روز دوباره به خودکشى مى اندیشم!... در مورد تصمیم کسانى که تصمیم مى گیرند بمیرند چه قضاوتى مى شود کرد؟ هیچ کس نمى تواندقضاوت کند!... بعد به همه گفت مى خواهد خودش را بکشد! هیچ کس حرفش را باور نکرد. بعد یک روز صبح روى منشى تلفنى پیامى گذاشت وخداحافظى کرد و با گاز خودش را کشت! چند بار آن پیام را گوش دادم هرگز صدایش را آن قدر آرام نشنیده بودم![18]
ترویج پوچ انگارى و پوچ گرایى در عصر حاضر در آثار نویسندگانى دیگر همچون ژان پل سارتر، آلبرکامو و فرانتس کافکا نیز به چشم مى خورد.گرایش زیادتر به طغیان ها و خودکشى ها، فرار از خود و دیگران لاابالى گرى و انجام کارهاى زشت مى تواند به نوعى تأثیرات این نوع تفکرات را در بین توده هاى مردم ملموس نماید.
1 . آفتاب و سایه ها، محمدتقى افعالى، ص 274.
2.جریان شناسى انتقادى عرفان هاى نوظهور، حمیدرضا مظاهرى سیف، ص 254.
3.جنگ علیه خانواده، ویلیام گاردنر، ترجمه معصومه محمدى، نشر دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، ص 329.
4. والکرى ها، پائولو کوئیلو، ص 107.
5. والکرى ها، ص 111.
6 . سراب، ویژه نامه جام جم، مرداد 88 ، ص 69
.7 . ورونیکا تصمیم مى گیرد بمیرد، پائولو کوئیلو، ص 24 و 75
8.شیطان و دوشیزه پریم، پائولو کوئیلو، ص 139
130.9 . دومین مکتوب، پائولو کوئیلو، ص 80 .
10 . اعترافات یک سالک، پائولو کوئیلو، نشر بهجت، سال 79، ص 33
11. درآمدى بر عرفان حقیقى و عرفان هاى کاذب، احمدحسین شریفى، نشر صهباى یقین، سال 87 ، ص 171
12 . بریدا، پائولو کوئیلو، ص 90
13.ورونیکا تصمیم مى گیرد، پائولو کوئیلو، ترجمه آرش حجازى، نشر کاروان، 84 ، ص 107 .
14.فرهنگ شیعه، حمید نگارش و همکاران، نشر زمزم هدایت، 85 ، ص 55
15. بریدا، ص 192 و 203
16.ورونیکا تصمیم مى گیرد خودکشى کند، ص 207 - 206
17. سایه هاى خورشید، رحیم شیخ زاده، ص 315
18. ورونیکا تصمیم مى گیرد بمیرد، ص 45 - 43.

منبع:پرسمان

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .