زبان معیار چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
قواعد «خوب» نوشتن
یکی از سیستمهای قانونمند که در زندگی انسان اهمیتی فراون دارد و وجود او را از نزدیک تحت تاثیر قرار میدهد، زبان است. زبان، مهمترین نشانهای است که برای ارتباط، شناخت و اندیشیدن نسبت به دنیای بیرون ایفای نقش میکند.
زبان بدون شک، تک بعدی نیست و نمیتوان ابعاد وسیع آن را در زاویهای خاص محدود کرد؛ به این معنا که زبان در قالبهای گوناگون و در شیوههای متنوع به کار گرفته میشود تا انسان را به مقصدها و هدفهایش برساند.
به بیان دیگر، زبان را میتوان به سه قالب مشهور در حوزه فرهنگ و ادب تقسیم کرد و گفت: زبان در قالب مکالمه، قالب هنر و قالب ادبیات ظاهر میشود و از ترکیب این سه، فرهنگِ مکتوب هرجامعه بدست میآید.
در بین مباحثی که در حوزه زبانشناختی مطرح میشود، «زبان معیار»، جایگاه مهمی دارد که هماره قابل توجه بوده است. نام دیگر زبان معیار، زبان هنجار یا زبان قاعده است که ویژگیهای آن، در زمانهای گوناگون با توجه به عواملی، تغییر میکند. با دقت به کتابهای درسی و منابع علمی متنوع، در میبابیم که زبان معیار، همان زبان متنهای دانشگاهی و درسی، زبان رسانهها و زبان نخبگان و اربابان فرهنگ و هنر است. اگرچه زبان معیار باتوجه به ویژگیهایی که دارد باید پاس داشته شود، از این مطلب نباید غافل بود که سبک آفرینی و نوآوریهای منطقی نیز در زبان و فرهنگ هر جامعه، اهمیت والایی دارد.
در تعریف دیگر، زبان معیار در هرجامعه نسبت به سایر زبانها و گویشها، ظاهر ساده و مقبولتری دارد. این زبان، تحت تاثیر پایتخت سیاسی یا پایتخت تاریخی ـ فرهنگی هر کشور است؛ به این معنا که مردم پایتخت کشورهای مختلف، به هر زبان و لهجه ای که سخن بگویند، همان زبان و گویش در کتابها و رسانههای رسمیِ سایر مناطق آن کشور نیز به کار گرفته میشود. در ادامه به ویژگی های زبان معیار اشاره می کنیم.
سادهگرایی
در گذشته، نویسندگان مختلف منظور و هدفشان را با جملاتی پیچیده و طولانی روی کاغذ میآوردند. این کار در نوع خود، فضل و برتری نگارنده را نسبت به سادهنویسان به نمایش میگذاشت؛ اما امروزه بر خلاف گذشته، جامعه ما پذیرای پیچیدهنویسی و جملات درهم تنیده نیست؛ هراندازه عنصرهای اصلی جملات ساده و رساتر باشد، خواننده زودتر به مطلب اصلی رسیده، از آن نوشته استقبال میکند. گفتنی است این سادهگرایی علاوه بر ساختار اصلی زبان، نشانهها، منطق و معنای آن را نیز شامل میشود.
سوا از متنهای دیگر، سادهسازی در شعر نیز معنا و جایگاهی پیدا کرده است. باید توجه کرد که این نوع سادهسازی در جملات که فهم و هضم مطلب را برای خوانندگان آسان و روان میکند، هرگز نباید با بیتوجهی و سطحینگری در نوشتن اشتباه گرفته شود؛ سهل انگاری در چینش مناسب کلمات و بیتوجهی در پیوست منطقی واژهها، هیچ وجه مشترکی با سادهسازی جملات و رواننویسی ندارد. امروزه که زبان معیار به سادهگرایی تمایل دارد، ترکیب واژگان و درپیهم آوردن آنها، باید به صورت زیبا و منطقی باشد و از هنرنماییهایی که نوعی لطافت دلپذیر و معنای رسا دارد، نباید پرهیز شود.
محتواگرایی
نویسندگان زبردستی که آثارشان امروز در بین مردم دست به دست شده، بعضی از آنها چندین بار چاپ میشود، دلیل موفقیتشان مفهومگرایی است. تلاش نگارندگان در این سبک در جهت ارائه مطلب به رساترین و مختصرترین شکل است تا خوانندگان، منظور نویسنده را به راحتی و با یکبار خواندن دریابند؛ لذا در نوشته معیار، عناصر زاید و حاشیههایی که بیشتر، ذهن مخاطبان را درگیر میکند و ثمره چندان مثبتی ندارد، حذف شده اند و اصل کلام در قالبی روان به خوانندگان عرضه میشود.
بی سبک بودگی
در هر زبان و ادبیات مربوط به آن، گونههای متفاوت سبکی وجود دارد. هر سبک، دارای عناصر و سازههایی است که در نوشتههای بسیاری از نویسندگان به خوبی مشاهده میشود. درباره روش به وجود آمدن سبک، باید گفت هراندازه نویسنده از هنجارهای مشخصی دور شده، این دوری در نوشتههایش به مقدار زیادی مشاهده شود، آن نویسنده سبک مشخصی را پذیرفته است و آن را اجرا میکند. این دوری از بعضی هنجارها، در دوشکل ظاهر می شود: اگر بسیار زیاد باشد، نوشته به سمت گفتارِ روز مره مردم تمایل پیدا کرده، شکل محاورهای پیدا میکند. شکل دیگر آن است که نوشته سبک هنری و ادبی به خود میگیرد.
گفتنی است که «سبک» مخصوص قالبهای نوشتاری نیست؛ بلکه در شکلهای مختلف گفتار و گویش نیز سبکهای متعددی دیده میشود؛ برای نمونه در حیطه گفتار میتوان دو سبک رسمی و غیر رسمی را برشمرد. بیشتر مردم جامعه، گفتار غیر رسمی را پذیرفته اند و آن را به کار میبرند؛ با وجود این، قشرهای تحصیلکرده واژگان آمیخته از گویش رسمی و غیر رسمی را بیشتر به کار میگیرند؛ اما زبان معیار سبکهای متعدد یاد شده یا غیر آن را نمی پذیرد و در کل، بی سبکی را (در عین چینش استوار و متین واژهها به صورت منطقی) پذیرفته است.
جمعگرایی
توضیح واژه جمعگرایی در زبان معیار این است که فردگرایی و توجه زیاده از حد به شخص یا گروه، در آن راه ندارد و این زبان میکوشد تمام لایههای جامعه را بشکافد، بشناسد و به دیگران نیز بشناساند تا ثمره آن، ارتباط تنگاتنگ ا فراد و فهم راحت مطالب باشد. این زبان میکوشد سلیقه شخصیِ هیچ کس بر سایر سلیقهها غالب نشود و تفاوت در زیرساختهای زبانی کمتر شده، شبیهسازیِ یکسانی در زبان جامعه به وجود آید. نتیجه این روش افزایش فهم عمومی، گسترش فرهنگ صحیح بین مردم، و دسترسی آسان همگان به اطلاعات مفید میباشد.
گریز از محاوره
واقعیت این است که هر زبان از دو گونه به نام های «زبان گفتار» و «زبان نوشتار» تشکیل شده است؛ با وجود این در هیچ زبانی، ظاهر و ساختار این دو گونه صددرصد یکسان و مانند یکدیگر نیست. تفاوتها و شباهتهایی در آن وجود دارد که هر یک را ملزم میکند در چارچوب خود قرار گیرند و در موقعیتهای مختلف، به صورت مناسب به کار روند. زبان گفتار زیرشاخههایی دارد که برجستهترین آن شکستهگویی و خلاصهگویی است. زبان نوشتار نیز زیرشاخههایی دارد که زبان معیار یکی از آن هاست. اگرچه بسیاری از واژههای زبان گفتار و جمله بندیهای آن در زبان معیار نیز استفاده میشود، شکستهگوییهای گفتاری در زبان معیار راه ندارد.
کهنهگریزی
در زمان ما اقتضای زبان معیار آن است که عناصر کهن که از دایره کاربرد زبان خارج شدهاند در آن استفاده نمیشود. این کهنهپرهیزی به معنای پشت سرانداختن و بیاهمیت شمردن زبان باستان نیست؛ بلکه طبیعت و خواسته زبان معیار امروزی چنین است. حال این سوال پیش میآید که نویسندگان از چه راهی میتوانند از زبان گذشته و واژگان باستانی یا متنهای کلاسیک بهرهمند شوند. پاسخ این است که سایر سبکهای نوشتاری و نیز راهنماییهای خبرگان زبانشناس، در کاربستن و فهم زبانهای باستانی به یاری نویسندگان خواهد آمد.
در یک کلام میتوان گفت دانستن زبان باستان و راههای کاربست آن برای روزنامهنگاران لزومی ندارد؛ اما برای داستاننویسان و مترجمان ممکن است گاهی ضروری باشد.
لهجهگریزی
نویسندگان مختلف، به صورت طبیعی دارای لهجههای گوناگون هستند که برخاسته از زادگاه یا محل زندگی چندین سالهشان است؛ اما این لهجه ها به صورت کلی در نوشتههایشان راه نمییابد و نویسندگان هنگام نوشتن، زبان معیار را به کار میگیرند. البته این قانون در همه جا رعایت نمیشود و بسیاری از نویسندگان زبردست از زبان معیار گریزانند و چارچوبهای آن را معتبر نمی دانند. نتیجه این هنجارشکنی در زبان معیار تنوع و طراوتی است که در زبان ادبیات مشاهده میکنیم.
خودکفایی
با تلاش و درایت اصحاب قلم، روی دیگر سکه نمودار شده، فرنگیگرایی در متنهای فارسی کمرنگ شده است. در گذشته، نویسندگان برای نوشتن در موضوعات مختلف، خودرا محتاج لغات خارجی میدیدند؛ زیرا معتقد بودند زبان فارسی به خودی خود، توانایی انتقال مفاهیم بلند علمی و معرفتی را در زمینههای گوناگون ندارد؛ لذا نه تنها واژگان زیاد خارجی در نوشتهها دیده میشد که در چینش کلمات و ساختار جملات نیز به سبک فرنگیها عمل میکردند. اما امروزه در زبان معیار در ترکیب جملات، کمتر از لغات و سبکهای فرنگی استفاده میشود که بدون شک این موفقیت به همت فارسینویسان عصرما به دست آمده است که برای رونق روز افزون زبان شیرین فارسی کوشیدهاند.
به بیان دیگر، زبان را میتوان به سه قالب مشهور در حوزه فرهنگ و ادب تقسیم کرد و گفت: زبان در قالب مکالمه، قالب هنر و قالب ادبیات ظاهر میشود و از ترکیب این سه، فرهنگِ مکتوب هرجامعه بدست میآید.
در بین مباحثی که در حوزه زبانشناختی مطرح میشود، «زبان معیار»، جایگاه مهمی دارد که هماره قابل توجه بوده است. نام دیگر زبان معیار، زبان هنجار یا زبان قاعده است که ویژگیهای آن، در زمانهای گوناگون با توجه به عواملی، تغییر میکند. با دقت به کتابهای درسی و منابع علمی متنوع، در میبابیم که زبان معیار، همان زبان متنهای دانشگاهی و درسی، زبان رسانهها و زبان نخبگان و اربابان فرهنگ و هنر است. اگرچه زبان معیار باتوجه به ویژگیهایی که دارد باید پاس داشته شود، از این مطلب نباید غافل بود که سبک آفرینی و نوآوریهای منطقی نیز در زبان و فرهنگ هر جامعه، اهمیت والایی دارد.
در تعریف دیگر، زبان معیار در هرجامعه نسبت به سایر زبانها و گویشها، ظاهر ساده و مقبولتری دارد. این زبان، تحت تاثیر پایتخت سیاسی یا پایتخت تاریخی ـ فرهنگی هر کشور است؛ به این معنا که مردم پایتخت کشورهای مختلف، به هر زبان و لهجه ای که سخن بگویند، همان زبان و گویش در کتابها و رسانههای رسمیِ سایر مناطق آن کشور نیز به کار گرفته میشود. در ادامه به ویژگی های زبان معیار اشاره می کنیم.
سادهگرایی
در گذشته، نویسندگان مختلف منظور و هدفشان را با جملاتی پیچیده و طولانی روی کاغذ میآوردند. این کار در نوع خود، فضل و برتری نگارنده را نسبت به سادهنویسان به نمایش میگذاشت؛ اما امروزه بر خلاف گذشته، جامعه ما پذیرای پیچیدهنویسی و جملات درهم تنیده نیست؛ هراندازه عنصرهای اصلی جملات ساده و رساتر باشد، خواننده زودتر به مطلب اصلی رسیده، از آن نوشته استقبال میکند. گفتنی است این سادهگرایی علاوه بر ساختار اصلی زبان، نشانهها، منطق و معنای آن را نیز شامل میشود.
سوا از متنهای دیگر، سادهسازی در شعر نیز معنا و جایگاهی پیدا کرده است. باید توجه کرد که این نوع سادهسازی در جملات که فهم و هضم مطلب را برای خوانندگان آسان و روان میکند، هرگز نباید با بیتوجهی و سطحینگری در نوشتن اشتباه گرفته شود؛ سهل انگاری در چینش مناسب کلمات و بیتوجهی در پیوست منطقی واژهها، هیچ وجه مشترکی با سادهسازی جملات و رواننویسی ندارد. امروزه که زبان معیار به سادهگرایی تمایل دارد، ترکیب واژگان و درپیهم آوردن آنها، باید به صورت زیبا و منطقی باشد و از هنرنماییهایی که نوعی لطافت دلپذیر و معنای رسا دارد، نباید پرهیز شود.
محتواگرایی
نویسندگان زبردستی که آثارشان امروز در بین مردم دست به دست شده، بعضی از آنها چندین بار چاپ میشود، دلیل موفقیتشان مفهومگرایی است. تلاش نگارندگان در این سبک در جهت ارائه مطلب به رساترین و مختصرترین شکل است تا خوانندگان، منظور نویسنده را به راحتی و با یکبار خواندن دریابند؛ لذا در نوشته معیار، عناصر زاید و حاشیههایی که بیشتر، ذهن مخاطبان را درگیر میکند و ثمره چندان مثبتی ندارد، حذف شده اند و اصل کلام در قالبی روان به خوانندگان عرضه میشود.
بی سبک بودگی
در هر زبان و ادبیات مربوط به آن، گونههای متفاوت سبکی وجود دارد. هر سبک، دارای عناصر و سازههایی است که در نوشتههای بسیاری از نویسندگان به خوبی مشاهده میشود. درباره روش به وجود آمدن سبک، باید گفت هراندازه نویسنده از هنجارهای مشخصی دور شده، این دوری در نوشتههایش به مقدار زیادی مشاهده شود، آن نویسنده سبک مشخصی را پذیرفته است و آن را اجرا میکند. این دوری از بعضی هنجارها، در دوشکل ظاهر می شود: اگر بسیار زیاد باشد، نوشته به سمت گفتارِ روز مره مردم تمایل پیدا کرده، شکل محاورهای پیدا میکند. شکل دیگر آن است که نوشته سبک هنری و ادبی به خود میگیرد.
گفتنی است که «سبک» مخصوص قالبهای نوشتاری نیست؛ بلکه در شکلهای مختلف گفتار و گویش نیز سبکهای متعددی دیده میشود؛ برای نمونه در حیطه گفتار میتوان دو سبک رسمی و غیر رسمی را برشمرد. بیشتر مردم جامعه، گفتار غیر رسمی را پذیرفته اند و آن را به کار میبرند؛ با وجود این، قشرهای تحصیلکرده واژگان آمیخته از گویش رسمی و غیر رسمی را بیشتر به کار میگیرند؛ اما زبان معیار سبکهای متعدد یاد شده یا غیر آن را نمی پذیرد و در کل، بی سبکی را (در عین چینش استوار و متین واژهها به صورت منطقی) پذیرفته است.
جمعگرایی
توضیح واژه جمعگرایی در زبان معیار این است که فردگرایی و توجه زیاده از حد به شخص یا گروه، در آن راه ندارد و این زبان میکوشد تمام لایههای جامعه را بشکافد، بشناسد و به دیگران نیز بشناساند تا ثمره آن، ارتباط تنگاتنگ ا فراد و فهم راحت مطالب باشد. این زبان میکوشد سلیقه شخصیِ هیچ کس بر سایر سلیقهها غالب نشود و تفاوت در زیرساختهای زبانی کمتر شده، شبیهسازیِ یکسانی در زبان جامعه به وجود آید. نتیجه این روش افزایش فهم عمومی، گسترش فرهنگ صحیح بین مردم، و دسترسی آسان همگان به اطلاعات مفید میباشد.
گریز از محاوره
واقعیت این است که هر زبان از دو گونه به نام های «زبان گفتار» و «زبان نوشتار» تشکیل شده است؛ با وجود این در هیچ زبانی، ظاهر و ساختار این دو گونه صددرصد یکسان و مانند یکدیگر نیست. تفاوتها و شباهتهایی در آن وجود دارد که هر یک را ملزم میکند در چارچوب خود قرار گیرند و در موقعیتهای مختلف، به صورت مناسب به کار روند. زبان گفتار زیرشاخههایی دارد که برجستهترین آن شکستهگویی و خلاصهگویی است. زبان نوشتار نیز زیرشاخههایی دارد که زبان معیار یکی از آن هاست. اگرچه بسیاری از واژههای زبان گفتار و جمله بندیهای آن در زبان معیار نیز استفاده میشود، شکستهگوییهای گفتاری در زبان معیار راه ندارد.
کهنهگریزی
در زمان ما اقتضای زبان معیار آن است که عناصر کهن که از دایره کاربرد زبان خارج شدهاند در آن استفاده نمیشود. این کهنهپرهیزی به معنای پشت سرانداختن و بیاهمیت شمردن زبان باستان نیست؛ بلکه طبیعت و خواسته زبان معیار امروزی چنین است. حال این سوال پیش میآید که نویسندگان از چه راهی میتوانند از زبان گذشته و واژگان باستانی یا متنهای کلاسیک بهرهمند شوند. پاسخ این است که سایر سبکهای نوشتاری و نیز راهنماییهای خبرگان زبانشناس، در کاربستن و فهم زبانهای باستانی به یاری نویسندگان خواهد آمد.
در یک کلام میتوان گفت دانستن زبان باستان و راههای کاربست آن برای روزنامهنگاران لزومی ندارد؛ اما برای داستاننویسان و مترجمان ممکن است گاهی ضروری باشد.
لهجهگریزی
نویسندگان مختلف، به صورت طبیعی دارای لهجههای گوناگون هستند که برخاسته از زادگاه یا محل زندگی چندین سالهشان است؛ اما این لهجه ها به صورت کلی در نوشتههایشان راه نمییابد و نویسندگان هنگام نوشتن، زبان معیار را به کار میگیرند. البته این قانون در همه جا رعایت نمیشود و بسیاری از نویسندگان زبردست از زبان معیار گریزانند و چارچوبهای آن را معتبر نمی دانند. نتیجه این هنجارشکنی در زبان معیار تنوع و طراوتی است که در زبان ادبیات مشاهده میکنیم.
خودکفایی
با تلاش و درایت اصحاب قلم، روی دیگر سکه نمودار شده، فرنگیگرایی در متنهای فارسی کمرنگ شده است. در گذشته، نویسندگان برای نوشتن در موضوعات مختلف، خودرا محتاج لغات خارجی میدیدند؛ زیرا معتقد بودند زبان فارسی به خودی خود، توانایی انتقال مفاهیم بلند علمی و معرفتی را در زمینههای گوناگون ندارد؛ لذا نه تنها واژگان زیاد خارجی در نوشتهها دیده میشد که در چینش کلمات و ساختار جملات نیز به سبک فرنگیها عمل میکردند. اما امروزه در زبان معیار در ترکیب جملات، کمتر از لغات و سبکهای فرنگی استفاده میشود که بدون شک این موفقیت به همت فارسینویسان عصرما به دست آمده است که برای رونق روز افزون زبان شیرین فارسی کوشیدهاند.