تبیان، دستیار زندگی

اشو و بازی عشق و عرفان

اشو معتقد است شکوفایی معنوی انسان با عشق ورزی و مراقبه امکان پذیر است و منظور او از عشق، عشق جنسی است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اشو و بازی عشق و عرفان

فطرت ما شاهد زیبایی و کمال مطلقی بوده است که مشاهده اش تمام هستی مان را به عشق تبدیل کرده و به خود جذب کرده است. قلب ما شیدا و سرگردان عشق است و در این دنیا نمی توانیم بدون عشق زندگی کنیم. اگر چه از این شاخه به آن شاخه بپریم و معشوقی ابدی پیدا نکنیم ولی عشق ازلی که با جانمان آمیخته ماندگار و ابدی است. به این علت در جریان های معنویت گرای نوین عشق نقش پررنگی دارد بویژه در اندیشه های اشو نقش محوری پیدا کرده است.
اشو معتقد است شکوفایی معنوی انسان با عشق ورزی و مراقبه امکان پذیر است و منظور او از عشق، عشق جنسی است. او معتقد است که با روابط آزاد محض و تأکید تنها بر عشق انسان از خود بیگانه شده و نمی تواند نیروی اللهی را در خویش کشف کند و شکوفا سازد. همانطور که با مراقبه محض در آیین های شرقی نمی تواند راهی به سوی حقیقت گشاید. هم آنها که تنها عشق را دنبال می کنند خود را به عشق فروخته و مرعوب آن شده اند و هم آنها که از آن می گریزند مرعوب و هراسان اند. در مقابل عشق ترس است و تا ترس از بین نرود نمی توان به خوبی عشق ورزید و تا به طور کامل عشق نورزی نمی توانی به مراقبه بپردازی. پس باید با شهامت عشق بورزیم و مراقبه را دنبال کنیم.
شهامت یعنی نه به عشق پناه ببری و نه از آن بگریزی. انسان از ترس تنهایی به عشق چنگ انداخته و آن را تباه می کند. و از ترس عشق به عزلت و ریاضت رو می آورد. «تا کنون فقط دو نوع بزدلی روی زمین زندگی کرده است.»1 راه درست این است که تا وقتی عشق به تو شور و شادی می بخشد عشق بورزی و هنگامی که دلزده شدی به عزلت و نیایش و مراقبه روی آوری و خود را بازیابی. جمع میان عشق و مراقبه راه نجات و مسیر آینده خواهد بود. به نظر اشو انسان نوین باید عشق و مراقبه را به هم بیامیزد. «آمیزش باید بزرگترین هنر مراقبه شود. این پیشکش تانترا به دنیاست.»2 انسان راه یافته در عشق و آمیزشش مراقبه کرده، در اوج عشق ورزی و رابطه، مراقبه داشته، خود را مشاهده می کند. برای او «عشق یک آینه است. رابطه واقعی آینه ای است که در آن دو عاشق چهره یکدیگر را می بینند و خدا را باز می شناسند. این راهی به سوی پروردگار است.»3 پروردگاری که همانا لذت و خوشی است. وقتی عشق با مراقبه آمیخته شود، رابطه بدون تعلق و در حال نظاره صورت می گیردگویی تو عامل نیستی و در پایان رابطه و هنگام دلزدگی و خستگی و جدایی چیزی از دست نمی دهی. «انسان دانا به مانند یک آینه در عالم زندگی می کند. از هر آنچه جلویش قرار بگیرد خوشحال می شود. اگر گلی را ببیند شاد شده و آن را منعکس می کند و اگر انعکاسش را باز پس گیرد، او در آن می بیند. اگر کسی در جلویش قرار نگیرد وقتی همه آینه خالی باشد او خدا را در تهی بودن آن می بیند.»4
در آمیزش مقدس شخص مستقل است به آینده رابطه نمی اندیشد به گذشته آن کاری ندارد، شادمانی و هیجان لحظه را می بیند و خود را نیز تماشا می کند چنانکه در آینه خویش را می بیند، پیوند و جدایی را بدون اینکه وابسته شود، مشاهده می کند. لذت می برد و شاد است حتی اگر افسردگی و اندوه هم سراغ او بیاید. او با تمام وجودش رنج نمی برد زیرا از آن جهت که ناظر است، فقط شاهد اندوه است و خود گرفتار آن نیست. چنین کسی می تواند شادتر باشد، با لذت زندگی در لحظه و همیشه با خدا بودن. این خوشی و شادی که البته خالی از رنج و افسردگی نیست مذهب اشوست «در این دنیا، هم اینجا هم اینک بمان و به راهت ادامه بده با قهقه ای برخواسته از عمق وجودت ادامه بده. راهت را به سوی خدا برقص، راهت را به سوی خدا بخند، راهت را به سوی خدا آواز بخوان.»5
اشو به طور شگفت انگیزی ادبیاتی که عارفان و فرزانگان تاریخ بشریت در همه تمدن ها و سرزمین ها به کار گرفته اند تا ارتباط روح انسان با ماوراء و خدایی که همه هستی و کمالات از اوست بیان کنند؛ در یک دستگاه مفهومی دیگر به کار می گیرد. و همه آن لذت های روحانی و شادمانی های عمیق معنوی را که در ارتباط با خدای واقعی می توان تجربه کرد، در منطق و مذهب اشو به لذت جنسی و همین خوشی و شادی این جهانی تبدیل می شود. همین شادی هایی که همه ما می شناسیم و فقط اشو به ما می آموزد که سعی کنید با تمام توجه از این شادی ها لذت ببرید و خود را در آن ببینید و احساس کنید. با تمام وجود این شادی ها را لمس کنید که لایه های عمیق تر آگاهی تان از آن سیراب شود و سپس احساس ناکامی را با فراموش کردن خاطره آن و از دست رفتن و تمام شدنش را با در لحظه زیستن و توجه به زمان حال دور بریزید.
او در موضع گیری در قبال عشق سرگردان و پریشان است. در مواردی عشق جنسی را مانعی معرفی می کند که مطمئن ترین راه برطرف کردن آن برداشتن مرزها و محدودیت های جنسی است. در جای دیگر آن را وسیله نه هدف و مرحله ای گذرا دانسته، تأکید می کند که عشق جنسی ابزار و وسیله ای برای سیر و سلوک است. و در نهایت نظرش این است که هدف همین لذت و شادمانی در روابط جنسی و عشق بازی است.
تمام کوشش او در تبیین و تعلیم تز «عشق + مراقبه» این است که مراقبه لذت و شادی لحظه عشق بازی را افزایش داده و اندوه و افسردگی پس از آن را فروکاهیده، تحمل پذیرتر می کند. اهمیت و ضرورت آمیختن یا جمع میان عشق و مراقبه به این خاطر است که ذهن هم موقع لذت بردن مزاحم بوده، مانع این می شود که با تمام حواست از معاشقه لذت ببری و هم پس از آن اندوه به بار می آورد. زیرا به گذشته معطوف است و خاطراتی به همراه دارد، خاطراتی از پایان لذت از خطاهایی که وجدان اخلاقی آنها را نپذیرفته، با طبیعت و فطرت انسان سازگار نیست. هم از این رو توصیه می کند که ذهن و اندیشه را در فرایند مراقبه کنار گذاشته، از امیال و هوس های طبیعی خود پیروی کنید، تا از لذت و خوشی زندگی بهرمند شوید. «ندای درونتان را ارج بنهید و از آن اطاعت کنید. بخاطر داشته باشید: من تضمین نمی کنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند. بیشتر اوقات شما را به گمراهی می برد،... این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این بخشی از کرامت شماست. حتی در مقابل خداوند بایستید. ...درستی و نادرستی امور را به کنار بگذارید.»6
گریز اشو از خویش و از گذشته تا حدّی است که بارها نام خود را تغییر داده7 و تصریح می کند که گذشته ارزش یادآوری ندارد. و نیز می گوید که «من پاسخگوی حرف های دیروزم نیستم.»8 او می کوشد بحران معنویت انسان معاصر را بدون تغییر در شالوده های فکری و اصول اخلاقی آن برطرف سازد لذا معنویت و عرفان را در همین هوس پرستی تزریق کرده، تفسیری از عرفان ارائه می دهد که امیال و اهواء انسان هبوط کرده و از خدا دور افتاده را مباح شمرده و تأمین کند. و همین کامجویی ها را خدا معرفی می کند و در این باره از میراث و ادبیات عرفانی شرق نهایت سوء استفاده و تحریف را اعمال می کند. در یک کلام اوشو یک فریب بزرگ در آستانه هزاره سوم بود که خودفریبی انسان معاصر برای توجیه هوس رانی ها و نادانی هایش را نمایندگی کرد. و این اعتراف اوست که خود را «سرآغاز خودآگاهی مذهبی کاملاً نوینی»9 معرفی کرده و در باره مذهب و این طور اظهار نظر می کند که: «همه آیین ها بر پایه دستاویزی ساختگی بنا شده است. همه شیوه ها دروغین اند... می توان دستاویزهای تازه ای به بار آورده و دین های تازه ای پدید آورد. دستاویزهای کهنه فرسوده می شوند. دروغ های کهنه از رنگ و بو می افتند و به دروغ های نوتری نیاز خواهد بود.»1
انسان پیش از حیات دنیایی عشقی عمیق را تجربه کرده و در این زندگی نیز آواره آن عشق است و تا در این دنیا به سر می برد نمی تواند تمام آن عشق را درک کند. هم از این رو در این دنیا باید نمادی از آن عشق داشته باشد و در این رابطه خداوند مرد و زن را برای هم آفرید، آن ها را مایه آرامش یکدیگر قرار داد و در سنت نبوی ازدواج را یک آیین ضروری قلمداد کرد و سرانجام در کلام خود این پیوند را سرشار از آیات عشق و مهربانی معرفی کرد.11 تا با این پیوندی که از عشق و معنویت و آیات و نشانه های اللهی لبریز است، عشقی معنوی و پایدار را بیازمایند و برای بازگشت به آغوش عشق اللهی آماده شوند.
منابع
1. اشو، الماسه های اشو ترجمه مرجان فرجی تهران: انتشارات فرودسی چاپ چهارم 1382.
2. اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا 4) ترجمه هما ارژنگی تهران: نشر حم چاپ اول 1383.
3. اُشن گوروجی (اشو) تفسیر آواهای شاهانه ساراها (تعلیمات تانترا3) ترجمه هما ارژنگی. تهران: نشر حم چاپ اول 1383.
4. اشو، شهامت، ترجمه خدیجه تقی پور . تهران: انتشارات فردوسی چاپ دوم 1380.
5. اشو، یک فنجان چای، ترجمه مسیحا برزگر. تهران: انتشارات دارینوش اول 1382.
6. اشو، آوازسکوت، ترجمه میر جواد سید حسینی. اصفهان: انتشارات هودین چاپ اول 1384.
7. اشو، پیوند. ترجمه عبدالعلی براتی . تهران: انتشارات نسیم دانش 85. دوم.
8. اشو، عشق رقص زندگی، ترجمه بابک ریاحی پور و فرشید قهرمانی. تهران: انتشارات آویژه و انتشارات نگارستان کتاب. چاپ ششم 1381.
9. اشو، ریشه ها و بالها. ترجمه مسیحا برزگر. تهران: انتشارات آویژ چ اول 1382.
10. اشو، اینک برکه ای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان. تهران: انتشارات نگارستان چ دوم 1382.
11. اشو، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی. تهران: انتشارات فردوسی چاپ اول 1381.
12. اشو، ضربان قلب حقیقت مطلق (تفسیری از ایشاباش اوپانیشاد) ترجمه لوئیز شنکایی. تهران: انتشارات فردوسی 1381 چاپ اول.
13. اشو، آفتاب در سایه، مترجم عبدالعلی براتی. تهران: نشر نسیم دانش چاپ دوم 1382.
14. اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری نیا. تهران: انتشارات فردوسی چ اول 1380.
پی نوشت ها:
1. الماس های اشو ص 231.
2. همان اشو ص240.
3. همان اشو ص33.
4. ضربان قلب حقیقت مطلق ص172.
5. الماس های اشو ص 32.
6. شهامت ص27غ26.
7. اینک برکه ای کهن ص 41.
8. ریشه ها و بالها ص175.
9. الماس های اشو ص366.
10. مراقبه هنر وجد و سرور ص20.
11. و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمةً.
پدید آورنده : حمید رضا مظاهری سیف ، پگاه حوزه، 271
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .