شبهای قدر از دیدگاه اهل سنت
این دسته از روایات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دستهای دیگر از روایات معتبرتر، كه در نهایت به اجماع بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجامیده است، مورد تردید و انكار قرار گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1396/11/09 ساعت 21:51

مقدمه
موضوع و اهمیت شب قدر، همانطور كه در ادبیات فكرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شبهاى قدر و آیینها و مناسك ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى دارند.شاید اختلافهاى روایی و موضوعى كه در این نوشتار به عمدهترین آنها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهمتر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارىای كه خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مىفرستد. سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن كریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشتها از این آیات، كه در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است.
در نوشتار حاضر، فارغ از بحث تشیع، موضوعات و وجوهی از موارد مرتبط با شب قدر را، با تعاریف و گفتارهاى عالمان و مستند به كتب روایى و شروح تفسیری اهل سنت تقریرخواهیم نمود؛ بدان امید كه این باب گشوده شده، در پىآمد خود تحقیقات و مباحث جامعتر را نیز به دنبال آورد.
بحث نخست: زمان شب قدر
از جمله مواردى كه در كتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مىنهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شبهاى دهه سوم ماه مبارك رمضان شمرده مىشود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث كه شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع كلی و قطعى است.در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى كردن جایگاه این شب در ماه مبارك رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دستهاى از روایات، همچون روایت مشهور «ابوحنیفه» در «شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاكید مىكند كه شب قدر به طور قطعى و یقینى نمىتواند در این دهه باشد و بلكه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذكور، كه در ضمن مسئلهاى فقهى وارد شده، چنین است: «شب قدر، در میان شبهاى سال پنهان است و چنانچه كسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یكسال كامل، طلاق واقع نشده است»(ج1ـ ص57).
این حكمواره و در واقع روایت مستند، اشاره به این معنا دارد كه جایگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قریب به یقین نیز نیست تا بتوان بر مبناى آن، به شكوك فروع و احتمالات نیز توجه كرد. در حقیقت، این روایت و روایات مشابه، چون روایت «عبدالله بن مسعود» با این مضمون كه: «تنها كسى مىتواند شب قدر را درك كند كه یكسال تمام شب زنده دارى كرده باشد» (درالمنثور، ج6ـ ص376)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جایگاه زمانى تاكید دارد و این بدان معناست كه احتمال قرار داشتن شب قدر در یكى از شبهاى دهه آخر ماه مبارك منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شبهاى دیگر سال است.
این دسته از روایات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دستهای دیگر از روایات معتبرتر، كه در نهایت به اجماع بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجامیده است، مورد تردید و انكار قرار گرفته است. اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضیلة (فضل) لیلةالقدر» ملازم و در كنار ابواب «صوم» و «صیام» در منابع روایى اهل سنت نشانه و اشارهاى نزدیك به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صیام پنداشته نشود، روایات معتبر چندانى در این خصوص وجود دارد كه بر موضوع فوق تاكید دارد.
از «ماوردى» در «الحاوى الكبیر» روایتى سراغ داریم با این مضمون كه: «در این كه شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، تردیدى بین عالمان نباید باشد، چه، ابوذر از رسول الله روایت كرده است كه این شب در دهه پایانى ماه رمضان است» (ص483). نیز روایت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) كه فرموده است: «شب قدر را در دهه پایانى رمضان بجویید» (درالمنثور، ج6ـ ص372).
شاید روایت «عایشه» از احوال رسول مكرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاكیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه كه دهه آخر رمضان فرا مىرسید، رسول خدا شبها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مىداشت و از زنان دوری میجست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نیز روایت »ابن عمر« از اعتكاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارك رمضان را كه در »صحیح مسلم« آمده است: «پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتكاف بودند» (شرح نووی، ج8 ـص 66).
گفته شد كه با وجود تعدد روایات دسته دوم، یعنى روایات مؤید قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارك رمضان و به خصوص در دهه سوم این ماه، روایات و احكام و تفاسیر دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در لیالى مجموع سال تضعیف مىشود؛ اما باب اختلاف بر سر تعیین جایگاه واقعى این شب در میان شبهاى دهه آخر رمضان همچنان در میان راویان و مفسران حدیث اهل تسنن مفتوح است.
روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است كه در یك طبقه بندى كلى به سه دسته روایات تاكیده كننده بر شب بیست و یكم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مىشوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376).
عمدهترین و بیشترین تاكید در روایات منابع سنى، بر شب بیست و سوم حكایت دارد و البته این تنها در منابع منعكس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روایات مربوط به شب بیست و هفتم، این احتمال قوىتر از سایرین دانسته شده و بر آن تأكید مىشود و اعمال ویژه و مؤكد شب قدر نیز در میان اهل سنت، به طور خاص در این شب صورت مىپذیرد. برخى روایات وارده در منابع اهل سنت در این زمینه را مرور مى نماییم:
در «صحیح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج8 ـ ص 58) و در روایتى از »ابن عمر» منقول است كه «فردى نزد پیامبر عرض كرد كه در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خوابهاى شما كه بر بیست و سوم توافق دارند صحیحاند و هر كس خواست شبزندهدارى قدر را درك كند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج10ـ ص) و نیز روایت منقول از «سعید بن جبیر» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) كه مؤید همین نظر است.
داستان معروف «عبدالله بن انیس جُهنى» و «شب جهنى» نیز كه به تكرار در روایات و منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است، نیز، تاكیدى بر شب بیست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چكیده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنین است: عبدالله بن انیس از تیره جهنیه كه رمهدارى بادیه نشین بود، به دلیل دورى از مدینه، امكان حضور دایم در مدینه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسید و احوال خویش عرضه داشت كه به دلیل بعد مسافت امكان حضور دایم در شبهاى رمضان و احیاء نگهداشتن را در مدینه ندارد و از پیامبر خواست تا شب قدر را براى او معین كند تا در آن شب در مدینه حضور یابد و به عبادت بپردازد. پیامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بیست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج6ـ ص 373) و از آن پس، شب بیست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.
در كنار این روایات، دستهاى دیگر از روایات و تفاسیر اهل سنت، حكایت از «لیلة القدر» بودن شبهاى بیست و یكم و بیست و هفتم دارند و قول دوم از روایات این دسته، یعنى شب قدر بودن بیست و هفتم، تقریباً پذیرفتهتر از قول اول است؛ اگر چه با قول لیلة القدر بودن شب بیست و سوم نیز به لحاظ تعدد روایات و تفاسیر سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شایعتر از دیدگاه دیگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است كه بزرگ شمرده مىشود. البته شبهاى بیست و سوم و بیست و یكم نیز مانند آنچه در بین شیعیان متداول است، در بین اهل سنت محل اهتمام و توجهاند.
اما روایات متعددى نیز در خصوص لیلة القدر بودن شب بیست و هفتم وجود دارد كه مىتوان با مراجعه به كتب روایى بعض تفاسیر آنها را مشاهده كرد. اجمالاً تاكید و یقینى منقول از «ابىّ بن كعب» در ضمن روایت منقول از وى در صحیح مسلم از «زرّ بن حبیش» كه میگوید «ابی قسم یاد كرده است شب قدر شب بیست و هفتم است، زیرا به روایت پیامبر در بامداد شب قدر خورشید كمرونق و كمرمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مىكند» (ج8 ـ ص65) را اگر ضمیمه كنیم به روایات دیگر مثل روایتى منقول از پیامبر(ص) توسط «عایشه» كه: «شب قدر را در شب بیست و هفتم بجویید» و روایتهاى مشابه دیگر، تقریباً احتمالى كه براى روایات شب بیست و سوم به دست مىآمد، براى این شب نیز قابل تصور است و البته تاكید بر این شب از سوى اهل سنت بدون دلیل دیگرى و شاید در پىآمد عرف رایج بین عالمان و عامیان، ترجیح بلامرجحی است كه یافتن دلیل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آنهم بدون اعتماد به رسیدن به نتیجه قطعى مىطلبد.
بههرحال بین شب بیست و سوم (كه روایات معروف اهل سنت و شیعه به صورت مشترك بدان اشاره دارند) و شب بیست و هفتم، تاكید و تردیدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى كه بدان اشاره شد.
در مجموع، به نظر مىرسد حاصل جمع روایات و وجه غالب آنها و دیگر تفاسیر اهل سنت، نخست بر مسئله جایگاه زمانى شب قدر در ماه مبارك رمضان و سپس در قرار داشتن این شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه دیگر با وجود تعدد و كثرت سندى و اقبال به آنها، به لحاظ ضعف در برابر این دسته روایات و تفاسیر منقول، معتبر نباشند.
بحث دوم: عمومیت شب قدر
از جمله مباحث دیگرى كه در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دورهاى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دورههاست. از موضوعاتى كه تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دورهها و زمانهاست؛ اما پارهاى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، كه گاه به آنها استدلال مىشود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند كه شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دورهاى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تكرار نیست.دستهاى دیگر از روایات كه در بین روایات شیعه نیز مشابه آن یافت مىشود، برعكس، نه تنها دایره عمومیت شب قدر را از دوران پیامبر تا روزگار ما وسعت مىدهد، بلكه آن را به قبل از آن دوره نیز سرایت مىدهد و این اعتقاد را كه شب قدر از ابتداى خلقت آدم وجود داشته و بابى وسیع از ابواب رحمت الهى بوده مسلم مىپندارد و بر آن ابرام مىورزد.
اكنون روایات مؤید هر سه نظر را مرور مىكنیم.
گفتیم آنچه مسلم است، وجود «شب قدر» به عنوان شبى متفاوت از سایر لیالى سال است؛ شبى كه اهمیت آن براى همه مشخص و تأیید شده است. دستهاى از روایات، از جمله روایت منقول در «صحیح بخارى» و «فتح البارى» بر این موضوع حكایت دارد كه »شب قدر از میان رفته» و «شب مخصوصی بوده كه در زمان پیامبر وجود داشته است»(تفسیر القاسمی،ج17ـ ص 217). روایت دیگرى نیز در «صحیح بخارى» از قول «عبادة بن صامت» نقل شده با این مضمون كه «پیامبر تصمیم داشتند ما را از شب قدر به طور دقیق آگاه كنند، اما در راه دو نفر را در حال نزاع دیدند و وقتى به جمع ما وارد شدند، فرمودند به دلیل همین (نزاعها) شب قدر از میان شما برداشته شد»(كتاب فضل لیلةالقدر ـ باب 32). البته عدهاى اعتقاد دارند كه این برداشتن، قطعى نیست و تنها آگاهى از ظرف زمانى شب قدر را از بین برده است.
اما این دسته از روایات با پارهاى از روایات و شروح دیگر در مورد اختصاصى بودن شب قدر در تضاد است. روایات دسته دوم نیز در جمع روایات اهل سنت دیده مىشود و حتى بر دسته اول به لحاظ تعداد و اهمیت رجحان دارد. از جمله این روایات،نقل «اباهریرة» است از قول «عبدالله بن مكانس» كه به «اباهریره» گفته بود:« گمان مىكنند شب قدر از بین رفته» و وى در پاسخ گفته بود: «دروغ است و در همه ماههاى رمضانى كه در پیش روست، شب قدر قرار دارد»(درالمنثور،ج6ـ ص372).
از «عبدالله بن عمر» نیز روایت است كه: «درباره شب قدر از پیامبر(ص) سؤال شد كه آیا همیشگى است یا اختصاص به زمان خاصى دارد؟(و) حضرت فرمود همه ماههاى رمضان داراى شب قدر است»(همان).
از جمله روایات شیعه نیز در این خصوص روایات «هشام بن حكم» از امام صادق(ع) است كه آن حضرت فرمودند: «شب قدر در تمام سالها موجود است» (وسایل الشیعه، ج10ـ ص 359).
پس در مجموع در مىیابیم كه آنچه به طور اجماع مورد پذیرش است، این است كه شب قدر اختصاص به دورهاى خاص از تاریخ یعنى زمان پیامبر نداشته و تاكنون ادامه دارد و تا ابد نیز چنین خواهد بود.
پارهاى دیگر از روایات، بر ممتاز بودن امت محمد(ص) به این امتیاز و فقدان آن براى سایر امتهاى قبل از اسلام اشاره دارند و بر این عقیده استوارند كه شب قدر امتیازی اختصاصی براى مسلمین است و در امتهای گذشته سابقه نداشته است. به خصوص، در میان روایات اهل سنت، این نظر طرفداران بسیار دارد كه شب قدر وجهى اختصاصى براى امت اسلامى است در تعلیل این استناد نیز گفتهمیشود چون پیامبر اعمال امتهاى پیشین را نگریست، دریافت اعمال صالح آنان به دلیل عمر طولانىشان بسیار بیشتر از امت خودش است و بهمین دلیل از خداوند خواست شب قدر را به مسلمانان اختصاص دهد تا این كاستى جبران شود و آنها با داشتن اعمال نیك بیش از پیشینیان، ممتاز شوند(درالمنثور،ج6ـ ص371) و نیز روایات دیگرى از این دست، كه اشاره به ممتاز بودن امت پیامبر به واسطه جعل شب قدر براى آنان دارند (همان).
در كنار این دسته روایات پرطرفدار، پارهاى روایات دیگر، این موضوع را تایید نمیكنند و این اختصاص و امتیاز را به قبل نیز سرایت مىدهند. اگر چه تعداد این دسته روایات بین اهل سنت كمتر است، اما در منابع شیعه روایات زیادى یافت مىشود كه ضمن آنها، شب قدر براى قبل از امت پیامبر نیز دانسته شده است.
از این دسته روایات، از جمله مىتوان به روایت «درالمنثور» منقول از ابوذر اشاره كنیم كه از پیامبر پرسید: «آیا شب قدرى كه در امتهاى پیشین بوده و براى امت تو هم هست تا ابد ادامه خواهد داشت» و پیامبر نیز فرمودند: «آرى» (و مخالفتى با بیان ابوذر نكردند).( همان، ص373). از روایات شیعه نیز روایت منقول از حضرت امام جواد را میتوان ذكر كرد كه در ضمن حدیثى مفصل فرمودند: »به خدا سوگند... امرى كه بر تمام انبیاء تا حضرت محمد در شب قدر نازل مىشد، وصیت كردن بود و قرار دادن شخص به عنوان وصى» (اصول كافی، ج1ـ ص250).
در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلتهاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا كرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر كه تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امتهاست؛ اگر چه روایاتى اندك شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد كه شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مىداند.
بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر
به استناد سه آیه از قرآن كریم، شارحان و مفسران شیعه و سنى معتقدند قرآن كریم در شب قدر نازل شده است: نخست، آیه اول سوره «قدر» (انا انزلناه فى لیلة القدر)، و دوم، آیه سوم سوره «دخان» (انا انزلناه فى لیلة مباركة) و سوم، آیه 185 سوره «بقره» (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن). اگر تواتر عالمان و مفسران در خصوص تأیید مرجع ضمیر بودن قرآن در دو آیه اول هم نبود، بى تردید آیه سوم اشاره به نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان داشت. اما جمع این سه آیه، تردیدى باقى نمىگذارد كه نزول قرآن در شب قدر بوده است و یكباره صورت گرفته است.اما اختلاف نظر ناشى از موضوع، از آنجاست كه عالمان و مفسرانی از اهل سنت، معتقدند ظرف مكانى نزول قرآن، «بیت المعمور» بوده در آسمانها و قلب مبارك پیامبر نبوده و در ضمن شروع نزول قرآن نیز در این شب بوده است. مفسران زیادى چون «رشیدرضا» در «المنار»، «سید قطب» در «فى ظلال القرآن»، «جواهری طنطاوى» در«جواهر القرآن» و «المراغى» در تفسیر خود، اعتقاد به آغاز نزول قرآن در شب قدر دارند (تفسیرالمراغی، ج25، ص119).
نظر اول تایید شده توسط این دسته شارحان در مورد آغاز نزول در شب قدر، سخن درستى نیست؛ چون در مورد مسئله آغاز نزول در صبحگاه بیست و هفتم رجب و غار حرا اتفاق نظر كلى وجود دارد و غیر از آن مورد پذیرش نمىتواند باشد؛ الا اینكه آغاز بعثت را غار حرا بدانیم و بیست و هفتم رجب و آغاز نزول قرآن را شب قدر در ماه رمضان، كه فرض درستى نیست.
در خصوص نزول قرآن بر قلب پیامبر یا نزول بر «بیت المعمور» كه دومى قول مورد اتفاق اهل سنت است، نیز باید گفت كه روایاتى از منابع اهل سنت كه در این خصوص تایید و تاكید دارند، نمىتوانند نافى روایات انزال قرآن بر سینه مبارك پیامبر باشند؛ چرا كه جایگاه، مرتبه و مكانت حضرت پیامبر از همه آسمانها و عوالم فراتر است و بیت المعمور در رتبه بالاترى از مكانت ایشان قرار ندارد كه امتیازى دانسته شود.
علاوه بر این، نزول دفعى و نزول تدریجى دو مقوله جداست. در نزول دفعى، نیاز به نزول آیه آیه و قرائت و مرور آن نیست و روح و كلیت قرآن نازل مىشود در نزول تدریجى به مناسبتها و اسباب نزول مختلف آیات تناسب آن نازل، قرائت، حفظ و به یاد سپرده مىشود و شیوع مىیابد. اضافه مىكنیم كه آنچه ذات معصوم و حضرت كردگار در مىیابد نیز چیزى جز آن است كه ما درمىیابیم و بنابراین آنچه در ارتباط با بندگان مطرح است، نزول تدریجى است كه در آن شبههاى نیست و در واقع نحوه، مكان و زمان نزول دفعى قرآن، تغییری در نزول تدریجى ایجاد نمىكند.
اما روایات مربوطه. روایت «ابن عباس» كه در جمع این موضوع مستند اهل سنت قرار گرفته، چنین است: »پس از نزول قرآن در شب قدر، فرشته وحى نزول تدریجى قرآن را از غار حرا آغاز كرد و به مرور زمان و در پاسخ به نیازمندىها و سئوالات بندگان بر محمد فرود آورد». این روایت با روایت دیگرى از »مقاتل« تكمیل مىشود كه مىگوید: خداوند متعال قرآن را در شب قدر از لوح محفوظ بر فرشتگان امین وحى نازل فرمود و همه ساله خداى سبحان به اندازه یك سال تا سال آینده وحى را نازل مىفرماید و جبرئیل آن را اندك اندك بر پیامبر فرود مىآورد« (مجمع البیان، ج10ـ ص 518).
روایات متعدد دیگر نیز در این خصوص ذكر شده است كه جمع آنها، در نهایت ما را به این نتیجه میرساند كه در مورد نزول كلی قرآن در شب قدر اختلاف نظر وجود ندارد و ظرف زمانی آن در همین شب مبارك است؛ اگر چه در مورد جایگاه نزول نیز، حتی اگر به قول اهل سنت معتقد باشیم و نزول بر بیت المعمور را بپذیریم، باز با روایات و معتقدات شیعه در این خصوص و در تایید نزول بر سینه مبارك پیامبر در تنافی نخواهد بود.
نویسنده محمدرضا تقیدخت
پی نوشت:
1ـ سیوطی، جلال الدین: الدر المنثور، كتابخانه بزرگ آیتالله مرعشی نجفی، قم.
2ـ رازی، امام فخر: تفسیر الكبیر، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
3ـ القاسمی، محمد جمالالدین: تفسیر القاسمی، بیروت.
4ـ المراغی، مصطفی: تفسیر المراغی، داراحیاءالتراث العربی،بیروت.
5ـ ابن المفتاح، عبدالله: شرح الازهار، الحجاز، قاهره.
6ـ طبرسی، امین الاسلام: مجمع البیان، اسلامیه، تهران.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .