تبیان، دستیار زندگی

آشنایی با قوام السلطنه

سیاست های بی طرفانه ی قوام!

قوام در اجرای سیاست كه به عنوان «كوشش برای گشودن خط سومی درسیاست خارجی در مقابل روس وانگلیس‌» برگزیده بود، نخستین سیاستمدار ایرانی بود كه چشم به امریكا و سرمایه‌داری و به ظاهر بی طرف آن داشت‌.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قوام

قوام السلطنه از جمله سیاستمدارانی است كه نام و سرنوشت او به دوران پهلوی اول و دوم گره خورده است‌. او 5 بار نخست وزیر شد؛ اگرچه كابینه‌های وی غالباً عمر كوتاهی داشتند، امّا خطی كه قوام در مدیریت سیاسی جامعه ایران از اولین سال قرن جاری هجری دنبال كرد و مهمترین بستر را برای روابط ایران با کشورهای صاحب نفوذ در اقتصاد و سیاست و فرهنگ جامعه ایرانی باز كرد.(1)


شوروی و برپایی فرقه

با اتمام جنگ و سررسیدن موعد تخلیه ایران، آمریکا و انگلستان به‌تدریج نیروهای خود را از ایران خارج کردند و می‌‌رفت که با خروج تتمه نیروهای سرخ شوروی در خراسان، مازندران، گیلان و آذربایجان؛ استقلال و حاکمیت ایران دوباره بازیابد. اما شوروی در یک چرخش آشکار نه تنها خارج نشد بلکه به بهانه ماده 6 قرارداد 1921، به اعزام نیروهای تازه نفس و ساز و برگ نظامی اقدام نمود و توجیه خود را به ادعای ارضی ایران نسبت به باکو در سال 1298ش. نسبت داد که خطری جدی برای شوروی محسوب می‌‌شد.


قوام آماده برای رفع چنین معضلی ردای نخست وزیری را بر تن کرد و به تنهایی برای رایزنی با رفیق استالین و وزرای خارجه شوروی رهسپار مسکو گردید.

بعد از جنگ جهانی دوم، استالین صحبتی با «تیتو» کرده بود و به او گفته بود «این بار هر کس سربازانش را در جایی مستقر کرد، همان‌جا ماندنی می‌‌شود و بازگشتی در کار نخواهد بود».
 
از طرف دیگر، شرایط اجتماعی و منطقه‌‌ای آذربایجان، در وضعیتی قرار داشت که کفه نیروهای طرفدار شوروی بر تبعیت از دولت مرکزی سنگینی بیشتری داشت. کارگران مهاجر قفقازی، ارمنیهای مقیم تبریز، غیبت حاکمان محلی و متلاشی شدن ارتش و پلیس؛ همگی از عواملی بودند که نقش مستعدی برای نارضایتی و بذر خودمختاری را برای جامعه آذری زبان به‌وجود آورد. شرایط بد اقتصادی و عدالت توزیعی نامناسب و نابرابری و تفاوت بین ایالتها نیز آتشی بود بر خرمن نهفته در ذهن مردم منطقه.

در این کارزار، پس از برگزاری ‌انتخابات مجلس چهاردهم و رد اعتبارنامه جعفر پیشه‌‌وری،‌ شوروی توانست از این فرصت برای تحقق یک خودمختاری استفاده نماید که با انتشار بیانیه وی در 12 شهریور 1324، این امر تحقق پیدا کرد و «فرقه دموکرات آذربایجان» پدیدار شد.


طرح شکایت ایران به شورای امنیت

ایران دوبار به طرح شکایت مبنی بر تخلیه نکردن نیروهای شوروی از ایران اقدام نمود. اولین شکایت، در زمان نخست وزیری حکیمی و توسط تقی زاده در 29 دیماه 1324 صورت گرفت که با استدلال انگلستان مبنی بر این توجیه که سازمان ملل نوپا است و نمی‌‌تواند از بار سنگین چنین کاری کمر راست کند، توسط دولت پس گرفته شد و طرح شکایت عقیم ماند. دومین شکایت، در زمان نخست وزیری احمد قوام در تاریخ 29 اسفند 1324 صورت گرفت که با کمک معنوی وزارت خارجه آمریکا و کوششهای «جیمز اف. بایرنس» مبنی بر اینکه آمریکا نسبت به این قضیه بی‌‌تفاوت نیست، از طرح شکایت، پشتیبانی نمود.

نخست‌وزیران پیشین ایرانی نیز تا قبل از قوام از حل معضل خروج شوروی و یکه‌‌تازی آنان در آذربایجان، به بن بست رسیده بودند

تا اینکه به سبب روابط گرم و دوستانه قوام با شورویها و اعتماد و حسن ظنی که به وی داشتند، احساس می‌‌شد که کلید همه قفلها به‌دست اوست و وی توانایی آن را دارد که با دیپلماسی و گفتگو، این مشکل را از سر راه بردارد. دیدار او با استالین و مولوتوف در مسکو اگرچه به سرانجامی نرسید اما توانست این پیام را به شوروی برساند که با شکست مذاکرات و رفتن او، نخست وزیری سرسخت‌تر و غیرقابل انعطاف‌‌تر بر سر کار خواهد آمد که خلاف سیاستهای شوروی عمل خواهد نمود.

قوام،‌ همزمان، به دو دلیل به حسین علا دستور داد که طرح دومین شکایت را مطرح کند. یک، بازگذاشتن در مذاکره در آستانه مذاکرات قوام ـ سادچیکف. دو، کسب حمایت بین المللی برای تحقق حاکمیت داخلی ایران. (2)

رویارویی آمریکا با شوروی

زمانی که دولت ایران، شکایت خود را به شورای امنیت تسلیم نمود، توانست در سه جهت ، شورویها را به خروج از ایران وادار نماید: اعمال فشار سازمان ملل متحد؛ پشتیبانی و حمایت آمریکا از ایران؛ و ابزار دیپلماسی و مذاکره. قوام توانست از پتانسیل یک مکانیسم بین‌المللی که مجمعی از افکار عمومی پساجنگ را بر دوش داشت، بهره‌برداری کند. «جرج کنان» کاردار آمریکا در مسکو نیز در نامه‌‌ای به وزیر خارجه آمریکا نوشت: «هدف شوروی صرفا به دست گرفتن کنترل آذربایجان نیست، بلکه ایجاد یک نظام طرفدار شوروی در ایران و ضربه زدن به منافع نفتی انگلیس و آمریکا در عربستان و سایر مناطق خاورمیانه است». 

بنابراین آمریکا تعریف مشخصی از منافع خود در خاورمیانه داشت و دولت ایران را به عنوان دولت ضربه‌‌گیر یا دولت حائل برای منافع نفتی خویش تلقی می‌‌نمود.

با خروج ارتش سرخ از ایران، قوام السلطنه وزیران توده‌ای را از دولت اخراج و انحلال دولت را اعلام داشت و دولت جدیدی تشكیل داد. در این دوره از نخست وزیری بود كه وی حزب پرقدرت دمكرات را با كمك فكری مظفر فیروز پایه‌گذاری كرد ودر آذر 1325 با تجهیز و بسیج ارتش، فرمان حمله به آذربایجان و فرقة دمكرات را صادر كرد. در 21 آذر با حملة نیروهای ارتش‌، آذربایجان آزاد و بساط فرقة دمكرات درهم پیچیده شد. در این حمله، دولت و ارتش شوروی به طمع به دست آوردن امتیاز نفت شمال هیچ گونه واكنشی نشان ندادند، ـ در مجلس پانزدهم (29 مهر 1326) قرارداد واگذاری نفت شمال به شوروی تصویب نشد و نمایندگان مجلس با پشتیبانی ملت كلیه نقشه‌های سوسیال امپریالیسم شوروی را نقش بر آب نمودند.

پی نوشت: 
1- قوام السلطنه كیست‌؟، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
2-احمد قوام؛ مردی که از فرصتها یک امکان ساخت، سید هاشم منیری، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران