اعتقائات مذهبی مهندس بازرگان
آزادی در نگاه رییس دولت
بازرگان میگوید: «بعثت به معنای برانگیختن است. یعنی من [خدا] تو [انسان] را به زور وادار نمیکنم که کار بندگی را انجام دهی. در خودت برمیانگیزم تا عشق به این کار [پرستش] در خود انسان برانگیخته شود و انسان آزادانه و به میل خودش آن را انجام دهد. خدا عبادت و ایمانی را میخواهد که آگاهانه و آزادانه باشد.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/11/05 ساعت 18:40
اگر بخواهیم جوهرهٔ زندگی موثر و طولانی زندهیاد مهندس بازرگان را در یک کلام خلاصه کنیم، آزادی چکیدهٔ بیش از شش دهه فعالیت و تلاش پیگیر اوست، در عرصههای گوناگون دینداری، اندیشهورزی و کنش سیاسی. البته باید مراقب بود که آزادیخواهی و آزادیبینی بازرگان به لیبرالیسم ترجمه و فروکاسته نشود.
اگرچه دیری است بسیاری از مخالفان دیروز بازرگان پذیرفته و بعضاً نیز اقرار کردهاند که روزگاری هم از این پیشتر، از سر اثرپذیری از فضای ملتهب انقلاب، یا از روی قدرتطلبی و بیانصافی و در مقام دشنه و دشنام و در معنایی قلب یافته به سازشکار و غیرانقلابی و آمریکایی و... مردی را که سالیان دراز در راه مبارزه با استبداد و استعمار کوشیده و رنج زندان و تبعید برده بود، لیبرال خوانده بودند؛
لیبرالیسم قرن بیستم به نحوی بنیادین از پیشینه و اهداف خود در قرن نوزدهم فاصله گرفته و امروز تقریباً عموم احزاب اروپایی و آمریکایی به نئولیبرالیسم و راهبردهای نظام سلطه، اقتصاد و فرهنگ جهانی شده و نادیده شمردن حقوق فرد در برابر سودسالاری و منافع شرکتهای فراملیتی سوق یافته و علاقهمندی نشان میدهند. عملکرد آمریکا و اروپا در ویتنام، مصر، شیلی، افغانستان، ایران، عراق، لیبی و... در این خصوص مثالزدنی است.
سالها میان آزادیخواهی و لیبرالیسم خلط و مغالطه شده است، چارهای نیست، جز آنکه در ابتدا ثابت کنیم بازرگان آزادیخواه بود، بیآنکه نیازی باشد لیبرال نامیدش. «لیبرالیسم بر پایه حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی در سه حوزه مذهب، سیاست و اقتصاد قرار دارد.» از آنجا که آزادی مذهب، یکی از شئون آزادیهای فردی است، نگاه مهندس بازرگان به مذهب، ذیل آزادیهای فردی مورد بررسی قرار میگیرد.
در نظام لیبرالی، حد حقوق و آزادیهای فردی، قانون و ضرری است که به غیر میرسد. از این رو هیچ قبح و منع ذاتی متصور نیست و هر عملی از جمله هرزهنگاری، آزادی جنسی، استعمال مواد مخدر، الکل و... تا جایی که به امنیت و آسایش دیگران لطمه و زیان نرساند و قانون آن را منع نکرده باشد، مجاز شمرده میشود. «اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه مصوب ۱۷۸۹ میلادی، اصل آزادی در جامعهٔ مدنی را بدینگونه تعریف میکند که فرد بتواند هر کاری را دلش میخواهد، مادامی که زیانی به دیگران نمیرساند انجام دهد.»
«اساس لیبرالیسم بر توجه به فرد انسان قرار دارد و بر خلاف جمعگرایان که معتقدند آزادیهای فرد محدود است به آنچه دولت – به عنوان نمایندهٔ اجتماع – برای آنان قائل است، فردگرایان میگویند که دولتها با حداقلسازی دامنهٔ نفوذ خود باید حداکثر آزادیهای فردی را فراهم آورند. از نظر این طیف، اجتماع به خودی خود حامل ارزش و اصالت نیست و صرفاً امکانی برای فراهم آوردن امکانات زندگی و تامین سعادت است.»
بازرگان در مقام یک کنشگر سیاسی مسلمان، عمری برای کرامت بشر و حقوق مردم تلاش کرده است و میگوید: «اساس روح دموکراسی، قدر شناختن و ارزش دادن به فرد انسان است. انبیاء اولین کسانی بودند که حتی به پستترین و زیردستترین و فراموششدهترین طبقات مردم عنایت و محبت کردند و برای آنان حق و حریم قائل شدند. رسول خدا(ص) میگوید: لطف خدا شامل حال کسی است که قدر خود بشناسد، آن کس که ارزش خود را نشناخت، تباه شد.»
بازرگان آن قدر برای کرامت انسانی اهمیت قائل است که میگوید: «اصلیترین کار پیامبران، نزدیک کردن انسان به خداست و آنها بیش از هر کسی ارزش و مقام برای انسانها قائل بودهاند» و آن قدر استعداد و توانمندی بشر را عظیم میبیند که میگوید: «خداوند از میان عامه و توده مردم و از خود آنها نه از خارج و با دخالت خارج، فرستادهای را برمیانگیزاند.» بازرگان در ترویج این باور میکوشد که: «آیه بعثت میگوید «بعث فی الامیین رسولاً منهم» در میان مردم، جامعه، انسانها، بیسوادها، مستضعفین و طبقات پایین. نمیگوید: «بعث فی العلماء، بعث فی الاشراف، بعث فی الاولیاء». چه نکتهای نهفته است در این کرامت انسانی. او خدایی است که چنین کرامت و احترامی برای بشر قائل است.»
و باز هم بازرگان میگوید که «پیغمبران اولین اعلامکنندگان حق آزادی طبیعی و فطری بشر بوده، پایه کلیه مذاهب حقه و اساس هر هدایت و مسئولیت بر اختیار میباشد. حکمت خدا از روز ازل (با وجود کوتهبینی و ایرادگیری ملائکه) بر آزادی بشر قرار گرفته است. اختیار و آزادی موهبت الهی است. لیکن جهل و غرور بشر صدها سال جلوی آن را با سدهای بیدادگری و خرافات بسته است.»
با این همه نباید از یاد برد که در جهانبینی و هستیشناسی بازرگان، هیچ چیز جز خدا اصالت نهایی ندارد. نه انسان، نه علم، نه مذهب و نه حتی آزادی. بازرگان خودخواهی (فردگرایی بیحد و اندازه) را اساس تمام مشکلات بشر میداند و معتقد است: «در ایدئولوژی اسلامی ملازمه کامل مابین اقتصاد (و هر مسالهٔ دیگر مربوط به فرد و اجتماع) با ایمان و اخلاق وجود دارد.» و به صراحت میگوید: «کسانی که موافق با معنای اسلامی آزادی بودهاند، هیچ کدام قصدشان این نبوده که هر کس هر کاری دلش خواست انجام دهد و در نظر آنها مسلماً آزادی به معنای فساد، بداخلاقی و بیتفاوتی نیست.»
بازرگان شمول قاعده «لاضرر» را بر نتایج فردی عمل نیز ساری میداند. از این رو ضمن وارد ساختن تردید جدی بر این گزاره کلی که «ابعاد لطمه و زیان هر عمل یا تصمیم فردی صرفاً منحصر و محدود به شخص مرتکب میشود»، اساساً به نظر میرسد که بازرگان با محور قرار دادن ارزشهای ایمانی و اخلاقی، به آزادیهای فردی حداکثری اعتقادی نداشته است و مرزهای آزادی را نه فقط قانون که دین، اخلاق و باورهای رایج و عام هر جامعه میشناسد.
آنان که بازرگان را لیبرال مینامند، لااقل اگر در آثار مکتوب و حوزه اندیشه و تعلقات عقیدتی و همچنین عملکرد بازرگان در عرصه اجتماع تامل میکردند، شاید میپذیرفتند که در خصوص بازرگان در آن معنا که لیبرالیسم فرهنگی و اجتماعی دلالت دارد، هرگز نمیتوان داوری شتابزده کرد. بازرگان البته معتقد بود که به زور نمیتوان مردم را دیندار کرد و دین اجباری به کار نمیآید و دینداری راستین در فرآیند حق انتخاب و آزادی و تربیتپذیری مسئولانه میسر میشود، اما الگوی اجتماعی او، جامعه بیدین و لائیک و عاری از مظاهر دینی نبود و این را نه مفید و نه ممکن میدانست.
بازرگان معتقد است که راه بشر و راه انبیاء در نهایت به یک نقطه میرسد که همانا آزادی بشر است. در هر دو طریق، آزادی تنها امکان و محمل حرکت به سوی سرمنزل است: «در منطق ادیان، اطاعت پیامبران و عبادت خدا ناشی از اختیار و آزادی بوده است که از روز اول به بشر داده شده است. پیغمبران از آزادی شروع کرده و ما را به عبادت و سعادت میرسانند، ولی بشر در جستجوی سعادت دنیا به چیزی شبیه به عبادت رسیده، بالاخره به آزادی منتهی گشت.» بازرگان اساس بعثت و باور راستین به دین و خدا را آزادی میداند.
سلام خدا بر او، روانش آمرزیده، نام و یادش زنده و راهش پر رهرو باد.
پی نوشت:
بازرگان؛ لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات؟ خلاصه ای از مقاله ی مهدی معتمدیمهر
اگرچه دیری است بسیاری از مخالفان دیروز بازرگان پذیرفته و بعضاً نیز اقرار کردهاند که روزگاری هم از این پیشتر، از سر اثرپذیری از فضای ملتهب انقلاب، یا از روی قدرتطلبی و بیانصافی و در مقام دشنه و دشنام و در معنایی قلب یافته به سازشکار و غیرانقلابی و آمریکایی و... مردی را که سالیان دراز در راه مبارزه با استبداد و استعمار کوشیده و رنج زندان و تبعید برده بود، لیبرال خوانده بودند؛
امروز نیز هستند کسانی که میخواهند با لیبرال نامیدن بازرگان، جهتگیریهای سیاسی و احیاناً برخی برخورداریها را در سایهٔ اعتبار تاریخی و اخلاقی بازرگان بپوشانند و یا تباری برای خویش حاصل آورند.
لیبرالیسم قرن بیستم به نحوی بنیادین از پیشینه و اهداف خود در قرن نوزدهم فاصله گرفته و امروز تقریباً عموم احزاب اروپایی و آمریکایی به نئولیبرالیسم و راهبردهای نظام سلطه، اقتصاد و فرهنگ جهانی شده و نادیده شمردن حقوق فرد در برابر سودسالاری و منافع شرکتهای فراملیتی سوق یافته و علاقهمندی نشان میدهند. عملکرد آمریکا و اروپا در ویتنام، مصر، شیلی، افغانستان، ایران، عراق، لیبی و... در این خصوص مثالزدنی است.
سالها میان آزادیخواهی و لیبرالیسم خلط و مغالطه شده است، چارهای نیست، جز آنکه در ابتدا ثابت کنیم بازرگان آزادیخواه بود، بیآنکه نیازی باشد لیبرال نامیدش. «لیبرالیسم بر پایه حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی در سه حوزه مذهب، سیاست و اقتصاد قرار دارد.» از آنجا که آزادی مذهب، یکی از شئون آزادیهای فردی است، نگاه مهندس بازرگان به مذهب، ذیل آزادیهای فردی مورد بررسی قرار میگیرد.
بازرگان و آزادیهای فردی
در نظام لیبرالی، حد حقوق و آزادیهای فردی، قانون و ضرری است که به غیر میرسد. از این رو هیچ قبح و منع ذاتی متصور نیست و هر عملی از جمله هرزهنگاری، آزادی جنسی، استعمال مواد مخدر، الکل و... تا جایی که به امنیت و آسایش دیگران لطمه و زیان نرساند و قانون آن را منع نکرده باشد، مجاز شمرده میشود. «اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه مصوب ۱۷۸۹ میلادی، اصل آزادی در جامعهٔ مدنی را بدینگونه تعریف میکند که فرد بتواند هر کاری را دلش میخواهد، مادامی که زیانی به دیگران نمیرساند انجام دهد.»«اساس لیبرالیسم بر توجه به فرد انسان قرار دارد و بر خلاف جمعگرایان که معتقدند آزادیهای فرد محدود است به آنچه دولت – به عنوان نمایندهٔ اجتماع – برای آنان قائل است، فردگرایان میگویند که دولتها با حداقلسازی دامنهٔ نفوذ خود باید حداکثر آزادیهای فردی را فراهم آورند. از نظر این طیف، اجتماع به خودی خود حامل ارزش و اصالت نیست و صرفاً امکانی برای فراهم آوردن امکانات زندگی و تامین سعادت است.»
بازرگان در مقام یک کنشگر سیاسی مسلمان، عمری برای کرامت بشر و حقوق مردم تلاش کرده است و میگوید: «اساس روح دموکراسی، قدر شناختن و ارزش دادن به فرد انسان است. انبیاء اولین کسانی بودند که حتی به پستترین و زیردستترین و فراموششدهترین طبقات مردم عنایت و محبت کردند و برای آنان حق و حریم قائل شدند. رسول خدا(ص) میگوید: لطف خدا شامل حال کسی است که قدر خود بشناسد، آن کس که ارزش خود را نشناخت، تباه شد.»
بازرگان آن قدر برای کرامت انسانی اهمیت قائل است که میگوید: «اصلیترین کار پیامبران، نزدیک کردن انسان به خداست و آنها بیش از هر کسی ارزش و مقام برای انسانها قائل بودهاند» و آن قدر استعداد و توانمندی بشر را عظیم میبیند که میگوید: «خداوند از میان عامه و توده مردم و از خود آنها نه از خارج و با دخالت خارج، فرستادهای را برمیانگیزاند.» بازرگان در ترویج این باور میکوشد که: «آیه بعثت میگوید «بعث فی الامیین رسولاً منهم» در میان مردم، جامعه، انسانها، بیسوادها، مستضعفین و طبقات پایین. نمیگوید: «بعث فی العلماء، بعث فی الاشراف، بعث فی الاولیاء». چه نکتهای نهفته است در این کرامت انسانی. او خدایی است که چنین کرامت و احترامی برای بشر قائل است.»
و باز هم بازرگان میگوید که «پیغمبران اولین اعلامکنندگان حق آزادی طبیعی و فطری بشر بوده، پایه کلیه مذاهب حقه و اساس هر هدایت و مسئولیت بر اختیار میباشد. حکمت خدا از روز ازل (با وجود کوتهبینی و ایرادگیری ملائکه) بر آزادی بشر قرار گرفته است. اختیار و آزادی موهبت الهی است. لیکن جهل و غرور بشر صدها سال جلوی آن را با سدهای بیدادگری و خرافات بسته است.»
با این همه نباید از یاد برد که در جهانبینی و هستیشناسی بازرگان، هیچ چیز جز خدا اصالت نهایی ندارد. نه انسان، نه علم، نه مذهب و نه حتی آزادی. بازرگان خودخواهی (فردگرایی بیحد و اندازه) را اساس تمام مشکلات بشر میداند و معتقد است: «در ایدئولوژی اسلامی ملازمه کامل مابین اقتصاد (و هر مسالهٔ دیگر مربوط به فرد و اجتماع) با ایمان و اخلاق وجود دارد.» و به صراحت میگوید: «کسانی که موافق با معنای اسلامی آزادی بودهاند، هیچ کدام قصدشان این نبوده که هر کس هر کاری دلش خواست انجام دهد و در نظر آنها مسلماً آزادی به معنای فساد، بداخلاقی و بیتفاوتی نیست.»
بازرگان شمول قاعده «لاضرر» را بر نتایج فردی عمل نیز ساری میداند. از این رو ضمن وارد ساختن تردید جدی بر این گزاره کلی که «ابعاد لطمه و زیان هر عمل یا تصمیم فردی صرفاً منحصر و محدود به شخص مرتکب میشود»، اساساً به نظر میرسد که بازرگان با محور قرار دادن ارزشهای ایمانی و اخلاقی، به آزادیهای فردی حداکثری اعتقادی نداشته است و مرزهای آزادی را نه فقط قانون که دین، اخلاق و باورهای رایج و عام هر جامعه میشناسد.
آنان که بازرگان را لیبرال مینامند، لااقل اگر در آثار مکتوب و حوزه اندیشه و تعلقات عقیدتی و همچنین عملکرد بازرگان در عرصه اجتماع تامل میکردند، شاید میپذیرفتند که در خصوص بازرگان در آن معنا که لیبرالیسم فرهنگی و اجتماعی دلالت دارد، هرگز نمیتوان داوری شتابزده کرد. بازرگان البته معتقد بود که به زور نمیتوان مردم را دیندار کرد و دین اجباری به کار نمیآید و دینداری راستین در فرآیند حق انتخاب و آزادی و تربیتپذیری مسئولانه میسر میشود، اما الگوی اجتماعی او، جامعه بیدین و لائیک و عاری از مظاهر دینی نبود و این را نه مفید و نه ممکن میدانست.
بازرگان معتقد است که راه بشر و راه انبیاء در نهایت به یک نقطه میرسد که همانا آزادی بشر است. در هر دو طریق، آزادی تنها امکان و محمل حرکت به سوی سرمنزل است: «در منطق ادیان، اطاعت پیامبران و عبادت خدا ناشی از اختیار و آزادی بوده است که از روز اول به بشر داده شده است. پیغمبران از آزادی شروع کرده و ما را به عبادت و سعادت میرسانند، ولی بشر در جستجوی سعادت دنیا به چیزی شبیه به عبادت رسیده، بالاخره به آزادی منتهی گشت.» بازرگان اساس بعثت و باور راستین به دین و خدا را آزادی میداند.
سلام خدا بر او، روانش آمرزیده، نام و یادش زنده و راهش پر رهرو باد.
پی نوشت:
بازرگان؛ لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات؟ خلاصه ای از مقاله ی مهدی معتمدیمهر