تبیان، دستیار زندگی

عمر سران شوروی و پزشکان یهودی

توهمات استالینی و تنهایی یک دیکتاتور

نزدیک به نیم قرن است که داستان‌ها و افسانه‌هایی دربارهٔ سازه‌ای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره ۱" به گوش می‌خورد. در این رابطه حرف‌هایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونل‌ها و اتاق‌های مخفی به میان می‌آید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "ساماراً در عمق ۳۷ متری خاک بنا شده بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
استالین

شاخص ترین دیكتاتور قرن بیستم و قدرتمندترین فرد کشور تا ساعت ها بعد از سكته، هنوز در بسترش زنده بود و در تنهایی، جان می كند. در حالی كه تیم پزشكی، تنها چند قدم دورتر مستقر بودند، اما او از رسیدن ساده ترین امداد پزشکی، محروم ماند.
صبح بعد از سكته، علیرغم تاخیر طولانی و بی سابقه برای آغاز برنامه روزانه اش، هیچ یك از اعضای دفتر و گارد حفاظت، جرات نداشتند در بزنند و حالش را بپرسند. چرا؟ چون شب قبل، دیکتاتور وقتی می رفت بخوابد گفته بود كسی مزاحمش نشود! فرمان او، هرچه بود، درست یا غلط، مقدس بود و نباید شکسته می شد.

نام این فرد چه بود؟ یوسب بساریونیس دزه جوغاشویلی! نشنیده اید؟ بگذارید نام مشهورترش را بگویم: ژوزف استالین.

ساعت ها طول كشید تا مسئولین دفتر جرات كردند تا به هیات رییسه اتحاد جماهیر شوروی خبر دهند كه وی از اتاق خواب خارج نشده است. اعضای دفتر و افسران گارد، می ترسیدند تمام اینها، نقشه او برای سنجش میزان وفاداری آنها باشد. اعضای كادر رهبری شوروی هم تا همه شان جمع نشدند، جرات نكردند در اتاق خواب را بگشایند. آنها هم می ترسیدند مانند دهها چهره شاخص حزب و ارتش، به اتهام واهی دسیسه، راهی سیاه چاله های موحش كا.گ.ب. در میدان لوبیانكا شوند.

دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی اعلام شد: وی به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرد. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شد.(1)

جاسوسی و جنایات شرورانه زیر نقاب پزشکان دانشگاهی

به احتمال زیاد اکثر خوانندگان روزنامه حزبی «پراودا» هنگامی که روز ۱۳ ژانویه ۱۹۵۳ این روزنامه را خواندند، متعجب شدند؛ زیرا این ارگان حزب کمونیست شوروی که در آن زمان مهمترین بلندگوی حاکمان آن کشور نیز به حساب می‌آمد، در آن روز سه‌شنبه تیتری خوفناک بر صفحه اول خود داشت: «جاسوسی و جنایات شرورانه زیر نقاب پزشکان دانشگاهی».

در مقاله مربوط به این تیتر آمده بود که دست‌کم یک دوجین از این پزشکان «در خدمت این هدف بودند که از طریق روش‌های درمانی مخرب، عمر شخصیت‌های کلیدی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی را کوتاه کنند.» به گزارش خبرگزاری شوروی موسوم به تاس: «وزارت امنیت و اطلاعات از مدتی پیش به اهداف شوم این گروه پزشکی تروریستی پی برده بود.» بر اساس این گزارش ۹ نفر در این رابطه بازداشت شده بودند که در میان آن‌ها نام یک پروفسور مشهور و برجسته یعنی «ولادیمیر اِن. وینوگرادوف» بیش از همه جلب نظر می‌کرد؛ زیرا او پزشک شخصی و خانوادگی استالین بود.

اگرچه این خبر تا اندازه زیادی احمقانه به نظر می‌رسید؛ اما در کشوری که از زمان انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ شاهد موج‌های پی‌درپی کشتار و ترور بود و با هر موج ده‌ها تا گاه میلیون‌ها قربانی به راه می‌افتاد، چنین خبرها و تئوری‌هایی چندان هم تعجب‌آور به نظر نمی‌رسید. با این حال سوتیتر این مقاله بسیار شگفت‌آور به نظر می‌آمد: «اکثر اعضای این گروه تروریستی با جوینت در رابطه بوده‌اند.» بدین ترتیب معلوم می‌شد که چه چیزی این گروه را از دیگر گروه‌های توطئه‌گر متمایز می‌کرد؟

«جوینت» در واقع مخفف «سازمان مدنی و ناسیونالیستی یهودیان سراسر جهان» بود. از قرار معلوم و به باور حاکمان شوروی، ایالات متحده آمریکا از طریق این سازمان به یهودیان سراسر جهان کمک‌های مالی و مادی می‌رساند. افزون بر آن افراد این سازمان تحت رهبری جاسوس‌های آمریکایی در کشورهای مختلف و از جمله در اتحاد جماهیر شوروی به صورتی گسترده به فعالیت‌های جاسوسی، تروریستی و دیگر «اقدامات خرابکارانه» مشغول بودند. البته انگشت اتهامات متوجه یهودیان بود. نزدیک به هشت سال پس از شکست رایش سوم، استالین به نوعی همان رویه هیتلر را در پیش گرفته و یک تئوری توطئه با رویکرد یهودستیزانه به راه انداخته بود. در همان دوره به دستور استالین شمار زیادی از یهودیان مشهور و برجسته بازداشت شدند؛ اما در پشت همه این تبلیغات و اقدامات چه مسئله‌ای مخفی شده بود؟ آیا این اتهامات واقعیت داشت؟ آیا آن ۹ پزشک و صدها نفر دیگر و همین‌طور بخش اعظم یهودیان شهروند اتحاد شوروی در طرح و نقشه‌های غرب، علیه استالین نقش ایفا می‌کردند؟

«بی‌وطن‌های بی‌ریشه»

تغییر دیدگاه بلوک کمونیست علیه یهودیان امری چندان تعجب‌آور نبود. از همان آغاز سال ۱۹۴۸ همه نهادهای علنی متعلق به یهودیان در اتحاد جماهیر شوروی منحل شدند، برخی یهودیان این کشور به شکلی اسرارآمیز جان خود را از دست دادند و علت واقعی مرگ آن‌ها هرگز معلوم نشد. کمپین ضد یهود استالین حتی ملاحظه همسر یهودی وزیر خارجه یعنی مولوتف را هم نکرد، این زن سال‌ها در تبعید سیبری به سر برد. یک سال بعد نه تنها روزنامه‌های شوروی بلکه مطبوعات آلمان شرقی یا همان روزنامه «نویِس دویچلاند» ارگان حزب حاکم نیز همچنان علیه آن یهودیان تبلیغ می‌کرد. روزنامه مذکور در شماره روز ۲۱ جولای ۱۹۴۹ از یهودیان با عنوان «بی‌وطن‌های بی‌ریشه» یاد کرد.

این کمپین در ادامه به دادگاه‌های نمایشی و فرمایشی علیه کارگزاران اخراجی حزب کمونیست رسید؛ افرادی که غالبا تبار یهودی داشتند و یا متهم به طرفداری از صهیونیسم بودند. در پراگ پایتخت چک‌اسلواکی در جریان دادگاه اسلانسکس ۱۳ کارگزار بلندپایه سابق کمونیست محکوم و در پایان سال ۱۹۵۲ اعدام شدند. ۱۱ نفر از این اعدام‌شدگان از خانواده‌های یهودی بودند. در آلمان شرقی یکی از اعضای بلندپایه دفتر سیاسی حزب به نام «پاول مِرکِر» توسط اشتازی بازداشت و زندانی شد. البته مرکر یهودی نبود و خانواده‌ای مسیحی و پروتستان داشت اما جرمش این بود که به نفع شماری از بازماندگان هولوکاست و یک سازمان یهودی، درخواست پرداخت خسارت کرده است.

البته در این تقاضانامه آمده بود که فقط «شهروندانی که هم از طرف پدر و هم از طرف مادر» یهودی هستند، شامل این انتقال شوند اما در نهایت «نیمه‌یهودیان» نیز در زمره این افراد قرار گرفتند.

استالین تقریبا در همان زمان، شماری از شهروندان برجسته و یهودی‌تبار شوروی را وادار کرد که تقاضانامه‌ای خطاب به وی بنویسند.
آن‌ها باید در این نامه پیشنهاد می‌دادند که برای «حفاظت» از یهودیان در برابر حملات تهدیدآمیز، آن‌ها را از شهرهای بزرگ به مناطق روستایی کوچ دهند.
با این حال هیچ سند و مدرک متقنی در مورد این تصمیم دولت شوروی وجود ندارد.
اما آنچه مشخص است؛ شخص دیکتاتور یعنی استالین در نیمه دوم فوریه ۱۹۵۳ هر روز دستورالعمل‌هایی برای بازجویان این متهمان صادر کرده است. استالین در نظر داشت، دادگاه‌های نمایشی ترتیب دهد، در نهایت نیز حکم اعدام در ملأعام علیه محکومان صادر و آن‌ها در میدان سرخ مسکو تیرباران شوند. صدور و اجرای حکم برای ماه مارس در نظر گرفته شده بود، امری که البته هرگز محقق نشد؛ زیرا اواخر همان ماه (فوریه) وضعیت سلامتی استالین به سرعت و ناگهان رو به وخامت گذاشت. در آن زمان از پزشکان معالج استالین خبری نبود و تنها محافظان شخصی و دو خدمتکار خانه، از رهبر شوروی پرستاری می‌کردند. این افراد نیز به شدت از استالین و خشونت‌های نابهنگام او وحشت داشتند. در شب ۲۸ فوریه تا فردا یعنی اول مارس، استالین دچار سکته قلبی شد. در آن شب وی با لاورنتی بریا، نیکلای بولگانین، نیکیتا خورشچف و گئورگی مالنکوف در اتاق نشیمن خانه دولتی‌اش در حاشیه مسکو شام خورد.(2)

از آنجا که استالین هیچ یک از افرادش را خبر نکرد، هیچ کس به سراغ وی نیامد و از حال او خبردار نشد. این وضعیت تا ساعات اولیه شب اول مارس ادامه داشت. در نهایت نیز آن‌ها با ترس‌ولرز به سراغ استالین رفتند. هنوز زنده بود؛ اما کاملا فلج شده بود و دیگر توانایی حرف زدن نداشت. از قرار معلوم رهبر دیکتاتور و مخوف شوروی دچار یک حمله قلبی مرگبار شده بود و دیگر از پزشکان متخصص و حاذقی که می‌توانستند به وی کمک کنند، خبری نبود زیرا همه آن‌ها به زندان افتاده بودند.

پی نوشت: 
1- «پناهگاه مخفی استالین». خبرگزاری اسپوتنیک
2- آیا استالین قربانی توهم توطئه شد؟، فلیکس کلرهوف، محمدعلی فیروزآبادی، سایت تاریخ ایرانی به نقل از دی‌ولت