تبیان، دستیار زندگی
این مجموعه نفیس و زیبا به نام « نهج البلاغه» كه اكنون در دست ماست منتخبی از «خطابه‏ها» و ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نهج البلاغه كتابی شگفت

نهج البلاغه

سید رضی و نهج البلاغه

دو امتیاز

زیبایی

تاثیر و نفوذ

چند اعتراف

نهج البلاغه در آیینه این عصر

سید رضی و نهج البلاغه

این مجموعه نفیس و زیبا به نام « نهج البلاغه» كه اكنون در دست ماست منتخبی از «خطابه‏ها» و «دعاها» و  «وصایا» و «نامه‏ها» و  «جمله‏های كوتاه» مولای متقیان علی (علیه السلام) است كه بوسیله سید شریف بزرگوار «رضی» رضوان الله علیه در حدود هزار سال پیش گردآوری شده است.

آنچه تردید ناپذیر است اینست كه علی (علیه السلام)  مرد سخن بوده است و گفته‌اند:

«آنچه مردم از خطابه‏های علی در مقامات مختلف حفظ كرده‏اند بالغ بر چهارصد و هشتاد و اندی می‏شود، علی (علیه السلام) آن خطابه‏ها را بالبدیهه‏ و بدون یادداشت و پیشنویس انشاء می‏كرد، و مردم هم الفاظ آنرا می‏گرفتند و هم عملا از آن بهره‏مند می‏شدند ».

و این در حالی است كه در نهج البلاغه تنها 239 قسمت به نام خطبه نقل‏ شده است.

سید رضی مردی ادیب، شاعر و سخن شناس و شیفته سخنان علی (علیه السلام) بوده است و به خاطر همین شیفتگی كه به ادب عموما و به كلمات علی (علیه السلام) خصوصا ، داشته است بیشتر از زاویه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی می‏نگریسته است، و به همین جهت در انتخاب آنها این خصوصیت را در نظر گرفته است، یعنی آن قسمت‏ها بیشتر نظرش را جلب می‏كرده است كه از جنبه بلاغت برجستگی خاص داشته است، و از این رو نام مجموعه منتخب‏ خویش را «نهج البلاغه» نهاده است ، و به همین جهت نیز اهمیتی به‏ ذكر ماخذ و مدارك نداده است، فقط در موارد معدودی به تناسب خاصی نام كتابی را می‏برد كه آن خطبه یا نامه در آنجا آمده است.

در یك مجموعه تاریخی و یا حدیثی در درجه اول باید سند و مدرك مشخص باشد وگرنه اعتبار ندارد، ولی ارزش یك اثر ادبی در لطف و زیبایی و حلاوت و شیوائی آن است. در عین حال نمی‏توان گفت كه سید رضی از ارزش تاریخی و سایر ارزشهای این اثر شریف غافل و تنها متوجه ارزش ادبی آن‏ بوده است.

سید رضی مردی ادیب، شاعر و سخن شناس و شیفته سخنان علی (علیه السلام) بوده است و به خاطر همین شیفتگی كه به ادب عموما و به كلمات علی (علیه السلام) خصوصا ، داشته است بیشتر از زاویه فصاحت و بلاغت و ادب به سخنان مولی می‏نگریسته است

خوشبختانه در عهدها و عصرهای متاخرتر افراد دیگری در پی گرد آوری اسناد و مدارك نهج البلاغه برآمده‏اند، و شاید كتاب «نهج السعاده فی مستدرك نهج البلاغه» از همه مشروحتر و جامعتر باشد .

این نكته نیز ناگفته نماند كه كار گردآوری مجموعه‏ای از سخنان علی (علیه السلام) منحصر به سید رضی نبوده است ، افراد دیگری نیز كتابهایی با نام‏های مختلف در این زمینه تالیف كرده‏اند . معروف ترین آنها «غرر و دررآمدی» است [كه تا كنون تصنیفات و ترجمه‌های مختلفی از آن ارائه شده است].

«علی الجندی» رئیس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه‏ای كه بر كتاب «علی بن ابی طالب، شعره و حكمه» نوشته است ، چند كتاب و نسخه از این مجموعه‏ها نام می‏برد كه برخی از آنها به صورت خطی مانده است و هنوز چاپ نشده است، از این قرار:

• «دستور معالم الحكم» ، از قضاعی صاحب الخطط .

• «نثراللئالی» این كتاب بوسیله یك مستشرق روسی در یك جلد ضخیم ترجمه و منتشر شده است.

• حكم سیدنا علی (علیه السلام) نسخه خطی در دارالكتب المصریه.

دو امتیاز

كلمات امیرالمومنین (علیه السلام) با دو امتیاز شناخته می‏شده است: یكی فصاحت و بلاغت، و دیگر چند جانبه بودن و به اصطلاح امروز چند بعدی بودن. هر یك از این دو امتیاز به تنهایی كافی است كه به كلمات علی (علیه السلام) ارزش فراوان بدهد، ولی توام شدن این دو با یكدیگر یعنی اینكه سخنی در مسیرها و میدانهای‏ مختلف و احیانا متضاد رفته و در عین حال كمال فصاحت و بلاغت خود را درهمه آنها حفظ كرده باشد، سخن علی (علیه السلام) را قریب به حد اعجاز قرار داده‏ است و به همین جهت سخن علی در حد وسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته‏ است و درباره‏اش گفته‏اند: «فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق!»

وای بر تو! علی بی زبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت ، علی به قریش درس فصاحت آموخت

زیبایی

این امتیاز نهج البلاغه برای فردی كه سخن شناس باشد و زیبایی سخن را درك كند نیاز به توضیح و توصیف ندارد ، اساسا زیبایی درك كردنی است‏ نه وصف كردنی. نهج البلاغه پس از نزدیك چهارده قرن برای شنونده امروز همان لطف و حلاوت و گیرندگی و جذابیت را دارد كه برای مردم آنروز داشته‏ است.

تا جایی كه معاویه بن ابی سفیان كه سرسخت ترین دشمنان وی بود به زیبایی و فصاحت‏ خارق العاده سخن او معترف بود.

محقن بن ابی محقن به علی (علیه السلام) پشت می‏كند و به معاویه رو می‏آورد و برای این كه دل معاویه را كه از كینه علی (علیه السلام) می‏جوشد خرسند سازد گفت:

از نزد بی زبانترین مردم به نزد تو آمدم.

آنچنان این چاپلوسی مشمئز كننده بود كه خود معاویه او را ادب كرد.

گفت: وای بر تو! علی بی زبانترین افراد است؟! قریش پیش از علی از فصاحت آگاهی نداشت ، علی به قریش درس فصاحت آموخت.

تاثیر و نفوذ

آنان كه پای منبر او می‏نشستند سخت تحت تاثیر قرار می‏گرفتند، مواعظ وی دلها را می‏لرزانید و اشكها را جاری می‏ساخت، هنوز هم كدام دل است كه‏ خطبه‏های موعظه‏ای علی (علیه السلام) را بخواند و یا گوش كند و بلرزه در نیاید، سید رضی پس از نقل خطبه معروف «الغراء» می‏گوید: وقتی كه علی (علیه السلام) این خطابه را القا كرد بدنها لرزید، اشكها جاری شد، دلها به طپش‏ افتاد!

سخن زیاد كه نكوهش شده است سخن بیهوده است نه سخن مفید و سودمند، وگرنه علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نیز سخن فراوان داشته‏اند

همام بن شریح از یاران وی است ، دلی از عشق خدا سرشار و روحی از آتش معنی شعله‏ور داشت، با اصرار و ابرام، از علی علیه السلام می‏خواهد سیمای كاملی از پارسایان ترسیم كند علی از طرفی نمی‏خواهد جواب یاس بدهد و از طرفی می‏ترسد همام تاب شنیدن نداشته باشد لذا با چند جمله مختصر سخن راكوتاه می‏كند، اما همام راضی نمی‏شود بلكه آتش شوقش تیزتر می‏گردد، بیشتر اصرار می‏كند و او را سوگند می‏دهد. علی شروع به سخن كرد ، در حدود 105صفت در این ترسیم گنجانیده و هنوز ادامه داشت اما هر چه سخن علی (علیه السلام) ادامه می‏یافت و اوج می‏گرفت ضربان قلب همام بیشتر می‏شد و روح متلاطمش متلاطمتر می‏گشت و مانند مرغ محبوسی می‏خواست قفس تن را بشكند، ناگهان فریاد هولناكی جمع شنوندگان را متوجه خود كرد، فریاد كننده كسی جز همام نبود، وقتی كه بر بالینش رسیدند قالب تهی كرده و جان به جان آفرین تسلیم كرده بود.

علی (علیه السلام) فرمود: «من از همین می‏ترسیدم، عجب! مواعظ بلیغ با دلهای مستعد چنین می‏كند ؟»!

این بود عكس العمل معاصران علی (علیه السلام) در برابر سخنانش.

چند اعتراف:

علی (علیه السلام) یگانه كسی است بعد از رسول خدا كه مردم به حفظ و ضبط سخنانش اهتمام داشتند .

ابن ابی الحدید از «عبدالحمید كاتب» كه در فن نویسندگی ضرب المثل‏ است؛ نقل می‏كند كه گفت‏هفتاد خطبه از خطبه‏های علی (علیه السلام) را حفظ كردم و پس از آن ذهنم جوشید كه جوشید.

«علی الجندی» نیز نقل می‏كند كه از «عبدالحمید» پرسیدند: چه چیز تو را به این پایه از بلاغت رساند ؟ گفت: حفظ كلام الاصلع (1)،  ازبر كردن سخنان علی (علیه السلام).

جاحظ، ادیب معروف كه كتاب البیان و التبیین وی یكی از اركان چهارگانه ادب بشمار آمده است، مكرر در كتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی (علیه السلام) اظهار می‌دارد. مثلا در جلد اول كتاب خود البیان و التبیین رأی و عقیده كسانی را نقل می‌كند كه صمت و سكوت را ستایش و سخن زیاد را نكوهش كرده اند، می‌گوید:

سخن زیاد كه نكوهش شده است سخن بیهوده است نه سخن مفید و سودمند، وگرنه علی بن ابی طالب و عبدالله بن عباس نیز سخن فراوان داشته‏اند »

جاحظ در همان جلد اول این جمله معروف را از علی (علیه السلام) نقل می‏كند:

«قیمه كل امرء ما یحسنه».

آنگاه بیش از نیم صفحه این جمله را ستایش می‏كند و می‏گوید :

«در همه كتاب ما، اگر جز این یك جمله نبود كافی، بلكه كفایت بود، بهترین سخن آن است كه كم آن ، تو را از بسیارش ، بی نیاز كند ، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلكه ظاهر و نمودار باشد " .

آنگاه می‏گوید:

«و كان الله عز و جل قد البسه من الجلاله و غشاه من نورالحكمه علی‏ حسب نیه صاحبه و تقوا قائله»

« گویا خداوند جامه‏ای از جلالت و پرده‏ای از نور حكمت متناسب با نیت پاك و تقوای گوینده‏اش ، بر این جمله كوتاه پوشانیده است...»‌‌‌

ابن ابی الحدید از علماء معتزلی قرن هفتم هجری است ، او ادیبی ماهر وشاعری چیره دست است و چنانكه می‏دانیم سخت شیفته كلام مولی است و مكرر در خلال كتاب خود شیفتگی خویش را ابراز می‏دارد.

در مقدمه كتاب خویش می‏گوید:

«به حق ، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراترخوانده‏اند ، مردم همه دو فن خطابه و نویسندگی را از او فرا گرفته‏اند ... همین كافی است كه یك دهم بلكه یك بیستم آنچه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری كرده‏اند از سخنان هیچكدام از صحابه رسول اكرم با آنكه فصحایی در میان آنها بوده است، نقل نكرده‏اند، و باز كافی است كه مردی‏ مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر كتب خویش ستایشگر او است.»

نهج البلاغه در آئینه این عصر

از چهارده قرن پیش تاكنون . جهان هزاران رنگ به خود گرفته ، فرهنگ‏ها تغییر و تحول یافته و ذائقه‏ها دگرگون شده است ، ممكن است كسی بپنداردكه فرهنگ قدیم و ذوق قدیم سخن علی را می‏پسندید و در برابرش خاضع بود، فكر و ذوق جدید بنحو دیگری قضاوت می‏كند ، اما باید بدانیم كه سخن علی (علیه السلام) چه از نظر صورت و چه از نظر معنی محدود به هیچ زمان و هیچ مكانی نیست ، انسانی و جهانی است لذا  اظهار نظرهای‏ صاحب نظران عصر خود را اندكی منعكس می‏كنیم .

مرحوم « شیخ محمد عبده» مفتی اسبق مصر در مقدمه شرح نهج البلاغه خود می‏گوید :

« در همه مردم عرب زبان ، یك نفر نیست مگر آنكه معتقد است سخن علی (علیه السلام) بعد از قرآن و كلام نبوی ، شریفترین وبلیغ‏ترین و پرمعنی‏ترین و جامعترین سخنان است».

علی الجندی رئیس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره در مقدمه كتاب «علی‏بن ابی طالب ، شعره و حكمه» درباره نثر علی (علیه السلام) می‏گوید:

«نوعی خاص از آهنگ موسیقی كه بر اعماق احساسات پنجه می‏افكند در این سخنان هست ، از نظر سجع ، چنان منظوم است كه می‏توان آنرا «شعر منثور» نامید.»

من كجا و علی بن ابی طالب كجا ! من بند كفش علی هم به حساب‏ نمی‏آیم

«طه حسین» ادیب و نویسنده معروف مصری معاصر، در كتاب «علی و بنوه» داستان مردی را نقل می‏كند كه در جریان جنگ جمل دچار تردید می‏شود، با خود می‏گوید چطور ممكن است شخصیت‏هایی از طراز طلحه و زبیر برخطا باشند ؟ ! درد دل خود را با خود علی (علیه السلام) در میان می‏گذارد و از خود علی (علیه السلام) می‏پرسد كه مگر ممكن است چنین شخصیتهای عظیم بی‏سابقه‏ای برخطا روند ؟ علی (علیه السلام) به او می‏فرماید:

«انك لملبوس علیك ، ان الحق و الباطل لا یعرفان باقدار الرجال، اعرف الحق تعرف اهله، و اعرف الباطل تعرف اهله.»

یعنی تو سخت در اشتباهی، تو كار واژگونه كرده‏ای، تو به جای اینكه حق و باطل را مقیاس عظمت و حقارت شخصیتها قرار دهی، عظمتها و حقارتها را كه قبلا با پندار خود فرض كرده‏ای، مقیاس حق و باطل قرار داده‏ای، تو می‏خواهی حق را با مقیاس افراد بشناسی!‏ برعكس رفتار كن! اول خود حق را بشناس، آن وقت اهل حق را خواهی شناخت، خود باطل را بشناس، آنوقت اهل باطل را خواهی شناخت، آنوقت دیگر اهمیت نمی‏دهی كه چه كسی طرفدار حق است و چه كسی طرفدار باطل، و از خطا بودن آن شخصیتها در شگفت و تردید نخواهی بود.

«طه حسین» پس از نقل جمله‏های بالا می‏گوید:

«من پس از وحی و سخن خدا ، جوابی پر جلال‏تر و شیواتر از این جواب ندیده و نمی‏شناسم.»

«شكیب ارسلان» ملقب به امیرالبیان یكی دیگر از نویسندگان زبر دست عرب در عصر حاضر است . در جلسه‏ای كه به افتخار او در مصر تشكیل شده بود، یكی از حضار می‏رود پشت تریبون و ضمن سخنان خود می‏گوید:

دو نفر در تاریخ اسلام پیدا شده‏اند كه به حق شایسته‏اند «امیر سخن» نامیده شوند: یكی علی بن ابی طالب و دیگری شكیب.»

شكیب ارسلان با ناراحتی برمی‏خیزد و پشت تریبون قرار می‏گیرد و از دوستش كه چنین مقایسه‏ای به عمل آورده گله می‏كند و می‏گوید: «من كجا و علی بن ابی طالب كجا ! من بند كفش علی هم به حساب‏ نمی‏آیم.»

سخن خود را پایان می‏دهیم و بیش از این به نقل ستایش افراد و اشخاص‏ نمی‏پردازیم ستایشگر سخن علی ( ع ) ستایشگر خود است .

مادح خورشید ، مداح خود است                    كه دو چشمم روشن و نامرمد (2) است

خلاصه‌ای از سیری در نهج البلاغه استاد مرتضی مطهری

_______________________________________

1- اصلع یعنی كسی كه موی جلوی سرش ریخته است؛ عبدالحمید با اینكه فضیلت و كمال مولی را اعتراف می‌كند به حكم وابستگی اموی نام آن حضرت را با تعبیری توهین آمیز می‌آورد.

2- چشم سالم و بی عیب


مطالب مرتبط:

فراتر از هر شاهكار

مشك آن است كه ببوید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.