تبیان، دستیار زندگی

علما و بزرگان:

آشنایی مختصری با زندگانی عالم شیعی قاضی نورالله شوشتری

قاضی نور الله شوشتری كه نسبتش به واسطه سلسله نورانی سادات مرعشی به امام زین العابدین علیه السلام می رسد ((فرزند شریف الدین بن ضیاء الدین نور الله بن محمد شاه ، بن مبارز الدین بن الحسین جمال الدین بن نجم الدین ابی علی محمود است .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
قاضی نورالله
آفتاب استدلال
سلسله نور
قاضی نور الله شوشتری كه نسبتش به واسطه سلسله نورانی سادات مرعشی به امام زین العابدین علیه السلام میرسد((فرزند شریف الدین بن ضیاء الدین نور الله بن محمد شاه ، بن مبارز الدین بن الحسین جمال الدین بن نجم الدین ابی علی محموداست .))(516) اجداد قاضی نور الله به نجم الدین محمود حسینی مرعشی آملی كه از آمل به شوشتر هجرت كرد باز می گردد.
قاضی نورالله در ((مجالس المومنین )) پیرامون زمینه علنی شدن تشیع در این دیار را با حضور این سید جلیل القدر چنین می آورد:
((... تحقیق عقیده اهل خوزستان بر وجهی كه از دیگر كتب به نظر قاصر رسیده آن است كه در زمان امویه و عباسیه اكثر اهل خوزستان معتزلی بوده اند و در اوائل ماه ثامنه (قرن هشتم ) سید اجل امیر نجم الدین محمود الحسینی المرعشی الاملی از دارالمومنین آمل به شوشتر آمد و دختر سید عزالدوله را كه نقیب سادات حسنی آن دیار بود در حباله نكاح خود در آورده و در آنجا اقامت فرمود و مردم آن دیار را هدایت و ارشاد فرمود. جمعی كه دلهای ایشان مستعد هدایت بود مستبصر گردیدند و...))(517)
قاضی نورالله همواره به پیوند خود با این سلسله نورانی افتخار می كرد و در لابلای آثارش آن را به ظهور می رساند. او در شعری با افتخار به اسلاف و اجداد پاكش گوید:
شكر خدا كه نور الهی است رهبرم
وز نار شوق اوست فروزنده گوهرم
اندر حسب خلاصه معنی و صورتم
و اندر نسب سلاله زهرا و حیدرم
دارای دهر ،سبط رسولم پدر بود
بانوی شهر دختر كسری است مادرم
هان ای فلك چو این پدرانم یكی بیار
یا سر به بندگی نه و یا آزاد زی برم (518)

با مجالس تا شوشتر
((مجالس المومنین )) حاوی موضوعاتی در جغرافیای اماكن شیعی است همان گونه كه در تاریخ رادمردان مذهب بر حق امامیه به شمار می رود. قاضی در این كتاب شهرهای آسمانی چون دارالسلام و قطعه هایی از آسمان جدا شده و بر زمین فرو افتاده را چون زادگاهش شوشتر با نثری زیبا به تصویر می كشد. او درباره زادگاهش می نویسد:
((بدان كه دارالمومنین شوشتر بلده ای است دلگشا چون نام خود را حسن و خوبی نام خطه ای است منتخب از ریاض دارالسلام از هفت اقلیم ربع مسكون چون فصل بهار به لطف مزاج و اعتدال طبع امتیاز دارد و هوای بهارش پر لطافت باد هر دمی صد جلوه گری و ناز دارد و...))
قاضی نور الله در این شهر كه از آن به دارالمومنین یاد می كند و در خاندانی نورانی (519) كه از آن به بهترین نسب نام می برد در ((تاریخ 956 هجری قمری از دامان مادری مومنه بنام فاطمه كه از همین خاندان جلیل و بزرگ سادات مرعشی به شمار می رفت چشم به جهان گشود.))(520)
پدرش سید شریف الدین از علمای بزرگ و متحبر در علوم نقلی و عقلی عصر خود و از شاگردان شیخ فقیه سید شریف دارای تالیف در زمینه های گوناگونی است كه از جمله می توان كتب ذیل را نام برد:
رساله حفظ الصحه فی الطب ، رساله فی اثبات الواجب تعالی ، رساله فی شرح الخطبه الشقشقیه ، رساله فی الانشاءآت و المكاتیب ، رساله فی علم البحث و المناظره و تعلیقه علی شرح التجرید))(521)
قاضی نور الله دروس آغازینی كه هر طالب علم برای رسیدن به مراتب عالی (522) بدان نیاز دارد، نزد پدر فرا گرفت و از آنجا كه قاضی در آینده نه چندان دور در مباحثه و مناظره و نقد و رد مباحث معاندان و همچنین شوق شهادت گوی را از دیگر هم عصران خود ربود، گویی دو رباعی پدر در خصوص این دو مسیر، سنگ پایه این دو راه را بنا نهاد.
وی كتب اربعه ، كتب ، فقه ، اصول ، كلام و ریاضیات را نزد پدر آموخت سپس در سال 979 ق . راهی مشهد مقدس شد.

به سوی مشهد

قاضی نورالله در مشهد مقدس در درس علامه محقق مولا عبدالواحد شوشتری حاضر شد و بیشترین بهره علمی خویش را در زمینه های فقه ، اصول ، كلام و حدیث و تفسیر از او كسب نمود او از محضر مولا محمد ادیب قاری تستری ، ادبیات عرب و تجوید قرآن كریم را فرا گرفت و در ادامه تحصیل از بزرگانی اجازه روایت كسب كرد. از آن میان می توان به مولا عبدالرشید شوشتری فرزند خواجه نورالدین طبیب (مولف كتاب ((مجالس ‍ الامامیه )) در اعتقادات ) و همچنین مولا عبدالوحید تستری اشاره كرد.(523)

هجرت
قاضی در سال 993 ق . روانه هند گشت و به قصد شهر ((آگره )) از شهرها و روستاهای دیگر گذشت . زمانی كه او به دیار هند گام نهاد هندوستان آرام ترین روزگار خود را در تاریخ سپری می كرد و شاید این آرامش به روحیه اكبر شاه باز می گشت كه در آن زمان بر آن سرزمین حكمرانی می كرد. ((اكبر شاه نوه بابر از نسل تیمور پسر همایون شاه در چهارده سالگی به سلطنت رسید و لیاقت و درایت بیكرانی از خود نشان داد و ممالك گجرات ، بنگاله و كشمیر و سند را به تصرف خود در آورد و سلطنتی بزرگ تشكیل داد و شهرها و آبادیهای بی شماری را بنیان نهاد(524) اكبر شاه گذشته از اینكه علاقه زیادی به عمران و آبادی داشت و عنایت خاصی به مسائل فلسفی داشت اما عقیده چندان محكمی نسبت به دین خاصی نداشت . (525) همین نگرش اكبر شاه به دین موجب گشته بود كه اكبر شاه به فكر ارائه دینی مشترك از كل ادیان افتاده و سپس هندوستان محل زندگی ملحدین گردد. قاضی نور الله شوشتری به هنگام ورود به آگره ، نزد ابوالفتح مسیح الدین گیلانی طبیب حاذق ایرانی و شاعر بزرگ رفت . مسیح الدین گیلانی بعد از فراگیری علوم و فنون در سال 983 وارد هندوستان شد و به خاطر قابلیت و استعداد خویش در زمره مقربان اكبر شاه در آمد.))(526)

تجسم عدالت
بیان روآوری قاضی به پذیرش دستگاه قضا و نحوه عدالت گستری او از زبان یكی از علمای اهل سنت هم عصر وی نمایانگر عظمت او در چشم همگان حتی معاندان است .
عبدالقادر بدوانی در ((منتخب التواریخ )) می نویسد:
((اگر چه شیعی مذهب است ، اما بسیار به صفت نصفت و عدالت و نیك نفسی و حیا و تقوا و عفاف و اوصاف اشراف موصوف است و به علم و حلم و جودت فهم و حدت طبع و صفای قریحه و ذكاء مشهور است . صاحب تصانیف لایقه است . توقیعی بر تفسیر مهمل ؟! شیخ فیضی نوشته كه از خیر تعریف و تصنیف بیرون است و طبع نظمی دارد و اشعار دلنشین می گوید.
به وسیله حكیم ابوالفتح به ملازمت پادشاهی پیوست و زمانی كه موكب منصور به لاهور رسید و شیخ معین قاضی لاهور را در وقت ملازمت از ضعف پیری و فتور در قوا، سقطه در دربار واقع شد، رحم بر ضعف او آورده ، فرمودند كه شیخ از كار مانده ، بنابراین قاضی نورالله به آن عهده منصوب و منسوب گردید و الحق مفتیان ماجن و محتسبان حیال محتال لاهور را كه به معلم الملكوت سبق می دهند، خوش به ضبط در آورده و راه رشوت را برایشان بسته و در پوست پسته گنجانیده چنانچه فوق آن متصور نیست و می توان گفت كه قائل این بیت او را منظور داشته و گفته كه :
تویی آن كس كه نكردی به همه عمر قبول
در قضا هیچ ز كس جز كه شهادت ز گواه (527)

در سایه سار تقیه
گرچه شهادت در كام مردان خدا شیرین است لیك در سایه سار تقیه ، دفاع از مكتب و مذهب با همه تلخكامی ها، شیرین تر و گواراتر است . محتوای تقیه تنها برای كسانی درخور درك است كه بر بلندای قله تعبد رسیده باشند و گرنه در انتخاب بین مرگ و آبرو كمتر آزاده ای است كه راه دردناك تر از مرگ را انتخاب كند.
قاضی نورالله در سایه سار تقیه نه تنها به منصب قضا دست یافت بلكه توانست كتب ارزشمندی را به جامعه شیعی تحویل دهد. اما از آنجا كه خود در نامه ای می نویسد: ((فقیر نام خود را در تصانیف ننوشته تا قریة الی الله باشد و ایضا هرگز به كسی از مخالفان اظهار نكرده كه آن تصانیف از فقیر است )) در شمار كتب ایشان اختلاف نظر است ولی آیت الله مرعشی نجفی (ره ) در مقدمه كتاب ((احقاق الحق )) تصنیفات این بزرگ مرد عرصه سیاست و نگارش را 140 كتاب ذكر می كند كه در ذیل به فهرست این گنجینه گرانبها اشاره می شود.
1. احقاق الحق ، این كتاب سه مرتبه به چاپ رسیده است .
2. اجوبه مسائل السید حسن الغزنوی
3. الزام النواصب فی الرد علی میرزا مخدوم الشریفی . ((این كتاب توسط استاد میرزا محمد علی چهاردهی گیلانی ترجمه شده و نوه دانشمند او به نام مرتضی مدرسی آن را چاپ كرده است .))
4. ((القام الحجر)) در رد ابن حجر
5. بحر الغزیر فی تقدیر ماءالكثیر ((قاضی در این كتاب در مورد وزن و حجم آب كر تحقیق كرده است .
6. بحر الغدیر فی اثبات تواتر حدیث الغدیر سندا و مولف و دلالة
7. ((تفسیر القرآن )) در چند جلد كه در نوع خود بی نظیر است .
8. كتابی در تفسیر آیه رویا
9. تحفه العقول
10. حل العقول
11. حاشیه بر ((شرح الكافیه )) جامی در علم نحو
12. حاشیه بر ((حاشیه چلپی )) بر شرح التجرید اصفهانی
13. حاشیه بر ((مطول )) تفتازانی
14. حاشیه بر ((رجال ))كشی كه مطلب مفیدی در زمینه علم رجال در بردارد.
15. حاشیه بر ((تهذیب الاحكام )) شیخ طوسی (كه ناتمام مانده است )
16. حاشیه بر ((كنز العرفان )) فاضل مقداد در آیات الاحكام
17. حاشیه بر حاشیه ((تهذیب المنطق )) دوانی
18. حاشیه بر مبحث ((عذاب القبر)) از شرح ((قواعد العقاید))
19. حاشیه بر ((شرح مواقف )) در علم كلام
20. حاشیه بر ((رساله الاجوبه الفاخره ))
21. حاشیه بر شرح ((تهذیب الاصول ))
22. حاشیه بر ((مبحث الجواهر)) از شرح تجرید علامه
23. حاشیه بر ((تفسیر بیضایی ))
24. حاشیه بر ((الهیات )) شرح تجرید
25. حاشیه بر ((حاشیه القدیمیه ))
26. حاشیه بر ((حاشیه الخطایی )) در علم فصاحت و بلاغت
27. حاشیه دیگری بر ((تفسیر بیضایی ))
28. حاشیه بر ((شرح الشمسیه )) از قطب الدین در منطق
29. حاشیه بر ((قواعد)) علامه در فقه
30. حاشیه بر ((تهذیب )) از شیخ الطائفه شیخ طوسی
31. حاشیه بر ((خطبه الشرایع )) محقق حلی
32. حاشیه بر ((هدایه )) در فقه حنفی
33. حاشیه بر شرح ((رساله آداب المطالعه ))
34. حاشیه بر شرح ((تلخیص المفتاح )) معروف به مختصر تفتازانی
35. حاشیه بر ((شرح چغمینی در هیئت ))
36. حاشیه بر ((مختلف علامه )) در فقه
37. حاشیه بر ((اثبات الواجب الجدید)) از علامه دوانی
40. حاشیه بر ((تحریر اقلیدس )) در هندسه
41. حاشیه بر ((خلاصه علامه )) در علم رجال
42. حاشیه بر ((خلاصه الحساب )) شیخ بهایی
43. حاشیه بر ((مبحث الاعراض )) از شیخ بهایی
44. حاشیه بر ((رساله بدخشی )) در كلام
45. حاشیه بر ((حاشیه شرح تجرید))
46. حاشیه بر ((باب شهادات )) قواعد علامه
47. حاشیه بر ((شرح العضدی )) در اصول
48. حاشیه بر ((شرح الاشارات )) محقق طوسی در حكمت
49. ((دلائل الشیعه فی الامامه )) به فارسی
50. دیوان القصائد
51. دیوان الشعر
52. دافعه الشقاق (دافعه النفاق )
53. الذكر الابقی
54. رساله لطیفه
55. رساله ای در تفسیر آیه ((انما المشركون نجس ))
56. رساله ای در ((امر العصمه ))
57. رساله ای در ((تجدید وضو))
58. رساله ای در ((ركنیه السجدتین )) (ركن بودن دو سجده )
59. رساله ای در ذكر نام حدیث سازان و احوال آنان
60. رساله ای در ((رد شبهه فی تحقیق العلم الالهی ))
61. رساله ای در رد بعضی عامه كه عصمت انبیاء را نفی می كنند
62. رساله ای در ((لبس الحریر)) پوشیدن لباس حریر
63. رساله ای در ((نجاسه الخمر))
64. رساله ای در ((مساله الكفاره ))
65. رساله ای در ((غسل الجمعه ))
66. رساله ای در ((تحقیق فعل ماضی ))
67. رساله ای در ((حقیقه الوجود))
68. ((اللمعه فی الصلاه الجمعه )) قاضی در این كتاب حرمت نماز جمعه را در عصر غیبت را به اثبات رسانده است .
69. ((النور الانور الازهر فی تنویر خفایا رساله الفضا و القدر للعلامه الحلی )) صاحب ریاض می نویسد: كتابی است بسیار خوب كه در آن رد كرده است رساله بعضی از علماء هند در عصر خود... قاضی زمان پایان این كتاب را سنه 1018 نوشته است .
70. رساله ای در تفسیر آیه ((فمن یرد الله ان یهدید یشرح صدره للاسلام )) در سوره انعام - قاضی در این رساله به دفع كلام نیشابوری در تفسیرش ‍ پرداخته است .
71. ((الرساله المسیحه )) كتابی است مبسوط و مفصل كه در آن ادله طائفه شیعه و اهل سنت را در مسئله شستن پاها و مسح آن ذكر كرده است .
72. رساله ای بر ((حاشیه التشكیك ))
73. رساله ای در رد ((رساله الكاشی ))
74. تعلیقه ای بر نظریه نصیر الدین طوسی در مورد ((تخلف الجوهریه ))
75. رساله ای در جواب از اعتراض بعضی از اعتراضات عامه بر قاضی در ((حاشیه الوقایه ))
76. رساله ای در حل بعضی از مشكلات
77. رساله فی الرد علی رساله الدوانی
78. رساله فی الادعیه
79. رساله ای در ((اسطرلاب )) شامل صد باب است به فارسی
80. رساله در ((ان الوجود لا مسئله له ))
81. رساله ای در رد مقدمات ترجمه ((الصواعق المحرقه ))
82. رساله ای در بیان ((انواع الكم ))
83. رساله ای در رد اشكالات و ایراداتی در مسائل گوناگون وارد شده است
84. رساله ای در جواب شبهات الشیاطین . در كشف الحجب آمده است : قاضی در این كتاب به رد شبهات الشیطان امت رسول صلی الله علیه و آله پرداخته است
85. رساله فی مساله الفاره
86. رساله ای در ((وجوب المسح علی رجلین دون غسلهما)) ظاهرا این كتاب با كتابی كه قبلا در همین خصوص آمده است یكی باشد.
87. رساله ای در تنجیس الماء القلیل بالملاقات مع النجاسه
88. رساله ای درباره ((كلیات خمس ))
89. رساله انموذج العلوم . در این رساله قاضی برخی مسائل از علوم مختلف را از باب نمونه آورده است
90. رساله ای در اثبات تشیع سید محمد نوربخش
91. رساله ای در شرح كلام القاضی زاده رومی در هیئت
92. رساله ای در شرح رباعی ابوالسعید ابوالخیر
93. الرساله الجلالیه
94. رساله فی علمه تعالی
95. رساله ای در ((جواز الصلاه فیما لا تتم الصلاه فیه وحده ))
96. رساله ای در حل عبارت قواعد علامه (اذا زاد الشاهد فی شهادته او نقص قبل الحكم )
97. رساله ((انس الوحید)) در تفسیر سوره توحید
98. رساله رفع القدر
99‍ رساله ای در رد بر آنچه كه شاگردان ابن همام در خصوص اذان جمعه به شافعی نوشته است .
100. رد نوشته شاگردان ابن همام در خصوص اقتداء و برپایی نماز جمعه به مذهب شافعی - گمان می رود با كتاب فوق یكی باشد
101. رساله فی النحو
102. السبعه السیاراه
103. السحاب المطیر در تفسیر آیه تطهیر
104. شرح بر مبحث التشكیك از شرح تجرید
105. شرح گلشن راز شبستری
106. شرح دعاء الصباح و المساء از علی بن ابی طالب علیه السلام به فارسی
107. شرح مبحث ((حدوث العالم )) از انموذج العلوم دوانی
108. شرح الجواهر
109. شرح خطبه حاشیه القزوینی بر عضدی
110. شرح رساله ((اثبات الواجب القدیمه )) علامه دوانی
111. الصوارم المهرقه در رد بر الصواعق المحرقه
112. كشف الحوار
113. گوهر شاهوار (به فارسی )
114. گل و سنبل (به فارسی )
115. النظر السلیم
116. الخیرات الحسان
117. عده الامراء
118. الاجوبه الفاخره
119. شرح بر تهذیب الحدیث از شیخ الطائفه
120. شرح بر مبحث تشكیك از حاشیه قدیمه (شاید این كتاب با كتابی كه گذشت یكی باشد)
121. كتابی در قضاء و شهادات كتابی است مفصل كه در آن قاضی شرایط قاضی و محكوم و همچنین احكام قضا را كه در این باب از سوی شیعه و اهل سنت وارد شده است بیان نموده است .
122. العشره الكامله
123. كتابی در مناظره با مخالفین
124. كتابی در مناقب ائمه از طریق مخالفین
125. كتابی در نوشته های سجع قاضی به عربی و فارسی
126. كتابی در انساب و خاندان سادات مرعشی
127. مجموعه مثل ها، كشكول
128. مصائب النواصب
129. موائد الانعام
130. مجموعه ای مانند دائره المعارف ، صاحب ریاض آن را به خط خودش ‍ دیده است
131. مجالس المومنین
132. نور العین
133. نهایه الاقدام
134. شرح بر مقامات حریری بر اسلوب و روشی نو بی سابقه
135. شرح بر ((مقامات بدیع الزمان ))
136. شرح بر صحیفه كامله ((ناتمام مانده است ))
137. حاشیه بر شرح اللمعه ((ناتمام ))
138. تعلیقه بر روضه كافی
139. رساله ای در وجوب لطف
از میان كتب قاضی نورالله شوشتری چهار كتاب او از جایگاه ویژه ای برخوردار است كه آنها را از زبان بزرگان نقل می كنیم :
1- احقاق الحق : كلماتش حاكی از تبحر علمی اوست و آن را در رد كتاب ((ابطال الباطل )) قاضی فضل بن روزبهان اصفهانی عامی نوشته است . كتاب قاضی فضل در رد كتاب ((نهج الحق و كشف الصدق )) علامه حلی تالیف شده است . قاضی نورالله در این اثر با بیان منطقی و زیبا و رسا كتاب فضل بن روزبهان را پاسخ گفته است و در بطلان دیدگاه وی به كتابهای خود اهل سنت استشهاد نموده است . (528)

2- مجالس المومنین : این اثر احوال جماعتی از علما، حكما، ادبا، عرفا، شعرا و رجال متقدم و راویانی است كه به اعتقاد قاضی نورالله همگی شیعه مذهب اند. افزون بر اینها در بر دارنده حكایات و قصه ها و روایات آنها، همچنین گذری به شهرها و احوالات ایشان است . (529)

3- ((الصوارم المهرقه )) در جواب ((الصواعق المحرقه )) و كتاب ((مصائب النواصب )). از آنجا كه شیخ حر عاملی (متوفای 1110) در امل الامل خود این دو كتاب اخیر را در كنار احقاق الحق و كتب دیگر نام می برد بیانگر این مطلب است كه این كتابهای مهم قاضی (530) در همان عصر صفویه در جهان اسلام شهرت داشته است .

شاعر شهود
شعر، جهان را به چشم دیگر دیدن است و آفرینش را به زبانی دیگر سرودن . قاضی نورالله شاعر است . آن هم شاعری كه با چشم شهود لطافتهای خلقت را به تماشا می نشیند.قاضی نورالله شاعر است چون پدرش و پسرش علاءالملك . او شاعر است چون عمویش سید میر حبیب الله و چون نوه هایش سید محمد شریف و سید ابوالحسن مرعشی. او كه تخلصش به نوری است ((دیوانی )) دارد كه بیانگر قریحه ذاتی اوست . نقد و رد در شعر قاضی نورالله ، از جایگاه ویژه ای برخوردار است . قاضی به هر دو زبان عربی و فارسی شعر می سرود.
این غزل از شعرهای اوست :
عشق تو نهالی است كه خواری ثمر اوست
من خاری از آن بادیه ام كاین شجر اوست
بر مانده عشق اگر روزه گشایی
هشدار كه صد گونه بلا ماحضر اوست
وه كاین شب هجران تو بر ما چه دراز است
گویی كه مگر صبح قیامت سحر اوست
فرهاد صفت این همه جان كندن (نوری )
در كوه ملامت به هوای كمر اوست (531)

بوستان نورالله
پنج گل علم و معرفت كه رایحه اجداد خویش را در فضای هندوستان منتشر كردند، ثمره زندگی قاضی نورالله شوشتری است كه هر یك از آنان از نویسندگان ، شاعران و علمای عصر خود به شمار می روند و دارای تالیفاتی هستند كه در این مقال نمی گنجد. تنها به نام این گلهای بوستان قاضی بسنده می كنیم :
1. علامه سید محمد یوسف
2. علامه شریف الدین (992-1020 ق )
3. علامه علاء الملك
4. سید ابوالمعالی (1004-1046 ق )
5. سید علاء الدوله (1012- ؟ق )

شاگردان نور
كتمان مذهب از یك سو، قدرت و تسلط وی بر مبانی فقهی و كلامی مذاهب از سوی دیگر در كنار آوازه زهد و پارسایی او طلاب و فرق و مذاهب گوناگون را به پای درس وی می كشاند. قاضی فقه را بر مبنای مذاهب پنجگانه ((شیعه ))، ((حنفیه ))(532)، ((مالكیه ))، ((حنبلیه )) و ((شافیعه )) برای طلاب هر مذهب تدریس می نمود و در خاتمه و بیان اقوال ، نظر شیعه را با ظرافتی خاص بر كرسی می نشاند.(533)
جو ضد شیعی و رابطه مخفیانه شاگردان شیعی مذهب و همچنین تقیه قاضی نورالله موجب گشت كه غیر از چند تن كه آن هم برخی از فرزندان قاضی بوده اند نام شاگردان دیگر وی در تاریخ به ثبت نرسد و تنها نام این بزرگان در دفتر باقی بماند.
- علامه شیخ محمد هروی خراسانی
- علامه مولا محمد علی كشمیری
- سید جمال الدین عبدالله مشهدی

مرد مناظره
او به علم و ادب به چشم نردبانی می نگریست كه انسان را به سوی كمال عمل و منزلگه ادای تكلیف می رساند. از این رو بر بحث و مناظره او غبار جدل و مراء نمی نشست و از آنجا كه مناظره های او رنگ خدایی داشت همواره از بحث و جدل سربلند بیرون می آمد. از مناظره های قاضی نورالله می توان به مناظره ایشان با عبدالقادر بن ملكوك شاه بدوانی از عالمان اهل تسنن ، اشاره كرد. وی در كتاب منتخب التواریخ خود از آن یاد می كند.(534) همچنین مناظره ایشان با سید قزوینی كه قاضی نورالله خود در كتاب مجالس المومنین (535) به آن اشاره می نماید.

هیمه حسد
قاضی نورالله درباره حسد می نویسد:
((عاده الله جاری شده كه هر كس به مرتبه عالی از فضل آراسته گردد به موجب كلام ملك علام كه ((ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله )) یعنی از اهل زمانه كه خود ارزنی نمی ارزد به او حسد می ورزد - خصوصا كه عداوت دینی علاوه آن باشد و سینه ایشان به ناخن عناد خراشد...))(536)
به همین علت عالمان حسود دربار سلطان اكبر شاه همواره درصدد بودند تا روزی او را از چشم سلطان انداخته ، زمینه بر كناری یا قتل او را فراهم سازند.
قاضی در جای دیگری در خصوص رسم دیرینه علمای اهل سنت در شوراندن حاكمان بر ضد دیگران - خصوصا علمای تشیع - اشاره می كند و می نویسد:
رسم دیرینه برخی از اهل سنت است كه چون به مقتضای كلام معجز (فیهت الذی كفر) در اثبات مطالب باطله خود از خصم مبهوت و عاجز گردند و به مقدمات علمی كار نتوانند ساخت به شمشیر و بوكده و قلمتراش ‍ با او مناظره نمایند و اگر از آن نیز عاجز باشند تهمتی بر او اندازند و سلطان وقت را بر او متغیر سازند و اگر بر آن نیز قادر نباشند مرگ او را به دعا آرزو كنند.
حاسدان هر روز در پی فرصتی نشستند تا سخن و حركتی را از او مشاهده كنند و به سعایت او برخیزد تا اینكه قضاوت و مفتیان شنیدند كه روزی قاضی نور الله كلمه ((علیه الصلاه و السلام )) را در حق مولی الموحدین به كار برده است . از این رو آن را بدعت و مختص به نبی برشمردند و فتوا به حلال بودن خون او دادند در این خصوص حكمی را تهیه و امضا كرده ، نزد اكبر شاه فرستادند.
آنان همه امضا كردند مگر یكی از بزرگان ایشان كه مخالفت كرد و بیتی را به این مضمون نوشت و به نزد اكبر شاه فرستاد:
گر لحمك لحمی بحدیث نبوی هی
بی صل علی نام علی بی ادبی هی (537)
اكبر شاه از كشتن قاضی نورالله صرف نظر كرد و محبت او بیش از پیش در قلب وی افزون شد.(538)

شور شهادت
خوش پریشان شده ای با تو نگفتم نوری
آفتی این سرو سامان تو دارد در پی (539)
قاضی نورالله ، این مروج و مدافع مذهب تشیع در اواخر عمر پر بركت خود كاسه صبر را لبریز دید. وی در ((مجالس المومنین )) در بیان احوال مومن طاق (از یاران امام صادق علیه السلام ) به این نكته چنین اشاره می كند:
((در مختار كشی از مفضل بن عمر روایت می كند كه او گفت : حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مرا گفتند كه نزد من مومن طاق رو و او را امر كن كه با مخالفان مناظره نكند. پس به در خانه او آمدم و چون از كنار بام سر كشید به او گفتم كه حضرت امام تو را امر می فرماید كه با اغیار سخن نكنی ! گفت : می ترسم كه با صبر نتوانم كرد.
مولف گوید كه این بیچاره مسكین نیز مدتی به بلای صبر گرفتار بودم و با اغیار، تقیه و مدارا می نمودم و از بی صبری كه از آن می ترسیدم به آن رسیدم و از عین بی صبری این كتاب را در سلك تقریر كشیدم . اكنون از جوشش ‍ بی اختیار به جناب پروردگار پناه می برم و همین كتاب را شفیع خود می آورم .)) (540)
سرانجام مجالس المومنین ، شفیع قاضی نورالله ، او را به سر منزلگه مقصود رساند و علمای دربار كه با مرگ اكبر شاه و نشستن جهانگیر شاه بر تخت ، زمینه را مساعد دیدند به میدان آمدند.
محدث قمی نحوه شهادت او را چنین می آورد:
((... قاضی نورالله مشغول به قضاوت و همچنین نویسندگی در خفاء بود تا اینكه سلطان اكبر از دنیا رفت و جهانگیر شاه بر تخت نشست .
علمای دربار و مقرب در صدد فتنه و بر انگیختن شاه بر علیه قاضی برآمدند و نزد او به سعایت پرداختند، كه قاضی شیعه است و خود را ملزم به مذاهب امامیه تطبیق می كند.
جهانگیر شاه بیان آنان را برای اثبات تشیع قاضی كامل ندانست و گفت : این دلیل كامل نیست چرا كه او از اول قضاوت را به شرط اجتهاد خود پذیرفته است .
آنان به حیله دیگری دست زدند شخصی را وا داشتند تا به عنوان شاگرد نزد قاضی رفت و آمد كند و خود را شیعه معرفی كند.
وی پس از رفت و آمد بسیار و جلب اطمینان قاضی ، به نوشته های وی از جمله ((مجالس المومنین )) پی برد و درخواست آن نمود. وی كتاب را از قاضی گرفت و از آن نسخه ای برداشت و نزد علمای دربار برد. آنان نیز این كتاب را به عنوان سند تشیع قاضی نورالله به جهانگیر شاه عرضه كردند و به سلطان گفتند كه او در كتابش چنین و چنان گفته است و استحقاق اجرای حد دارد.
جهانگیر شاه گفت : حدش چیست ؟ آنان گفتند: ضربه زدن با شلاق ... شاه كار را بر آنان واگذار كرد و آنان بلافاصله حد را اجرا كردند. قاضی نور الله در سال 1019 ه‍ق ، در حالی كه حدود هفتاد سال عمر داشت . در زیر شلاق به شهادت رسید. می گویند بر بدن قاضی نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند كه بدنش قطعه قطعه شد.)) (541) امروز مزار او در آگره هندوستان زیارتگاه هزاران هزار مسلمان بیدار دل شبه جزیره است.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه