آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستانهای قرآن(1)
همه عقاید دینی در رفتار انسان مؤثر است؛ هر چند تأثیر آنها یكسان نیست. از میان عقاید دینی، اعتقاد به رستاخیز و معاد یكی از نافذترین و مؤثرترین باورها در جهت دادن به رفتار آدمی و تربیت و اصلاح اوست. چنین عقیدهای نقش شایانی در پرورش روح انسان دارد و آثار تربیتی شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی او به ارمغان میآورد، كه در اینجا به برخی از این آثار ـ و آن هم تنها از منظر داستانهای قرآن ـ اشاره میكنیم.
الف- اصلاح نگرش انسان به دنیا
اعتقاد به معاد، نگرش انسان را به دنیا تغییر داده، دنیا را برای انسان به عنوان ابزاری در جهت نیل به اهداف والای انسانی و رسیدن به یك زندگی جاوید و همیشگی قرار میدهد.
بر اساس جهانبینی توحیدی، دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار والاتر و گرانبهاتر از آن است كه بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوههای فریبنده آن بفروشد.
یاد قیامت سبب میگردد تا نوح علیهالسلام تسلیم خواستههای اشراف و بهانهجویانی كه خواهان طرد فقرا از اطراف وی بودند، نشود و با قاطعیت در برابر آنها ایستاده بگوید: «من هرگز كسانی را كه ایمان آوردهاند طرد نمیكنم؛ چرا كه آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند كرد.»
اعتقاد به معاد، بینش انسان را به عالم هستی وسعت میبخشد و او را از تنگنای دنیا به فراخنای جهان باقی پیوند میدهد، و همّت او را بلندمرتبهتر از آن میگرداند كه بخواهد به تعلّقات دنیوی و مادّی خشنود شود و بدان رضایت دهد.
آری مؤمنان راستین، این حقیقت را به خوبی دریافتهاند كه كتاب زندگانی بشر سرفصلهای بیشماری دارد، كه چند بخش از آن در حیات دنیا حاصل گردیده، امّا فصلهای مهم و تماشایی آن پس از مرگ و ظهور قیامت آغاز میشود.
ژان ژاك روسو در یكی از پندهای حكیمانه خود به فرزندش امیل میگوید:
«من كه میدانم فناپذیر هستم چرا در این جهان برای خود بستگیهایی ایجاد كنم؟ در این جهان كه همه چیز تغییر میكند، همه چیز میگذرد و خود من هم به زودی نابود میشوم، دلبستگی به چه دردم میخورد؟... پس اگر میخواهی خوشبخت و عاقل زندگی كنی قلب خود را فقط به زیباییهای فناناپذیر وابسته نما، سعی كن خواستههایت محدود و وظیفهات مقدّم بر همه چیز باشد، فقط چیزهایی را طلب كن كه با قانون اخلاق مغایر نباشد، به خودت عادت بده كه همه چیز را بدون ناراحتی از دست بدهی و بدون اجازه وجدان هیچ چیز را قبول ننما، در این صورت حتما خوشبخت خواهی شد و به هیچ یك از چیزهای زمینی دلبستگی شدید پیدا نخواهی كرد.»(1)
قرآن كریم در قالب داستانهای خود تابلوهایی زیبا ترسیم نموده كه در آنها عظمت انسانهای بلندهمّتی را به تصویر كشیده كه هیچ گاه در برابر تمنیات و تعلّقات دنیوی زانو نزدند، و فریفته جلوههای فریبای دنیا نشدند؛ از جمله:
1ـ ساحران فرعون، همانان كه پاداشهای مادی فرعون و سكنا گزیدن در جوار او تمام آمال و آرزوهای آنان را تشكیل میداد، به ناگاه ایمان به خدا چنان تحوّلی در روح و جان آنها ایجاد كرد كه تمام دنیا و جلوههای زودگذر آن در پیش چشمشان خوار و خفیف به نظر میرسید و از اینرو در برابر تهدیدهای فرعون به قتل، قاطعانه میگویند:
«هیچ مانعی ندارد و هیچگونه زیانی از این كار به ما نخواهد رسید، هر كار میخواهی بكن، ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم.» «قَالُوا لاَ ضَیرَ اِنَّـآ اِلی رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ.»(2)
حضرت شعیب علیهالسلام در برابر قوم خود كه در سنگلاخ شرك و بتپرستی سرگردان بودند و نه تنها بت كه درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم میپرستیدند، و برای كسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و كمفروشی و خلافكاریهای دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد مینماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم میدهد، تا شاید به خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند .
تو با این كار نه تنها چیزی از ما كم نمیكنی، بلكه ما را به لقای معشوق حقیقی و معبود واقعی میرسانی. آن روز این تهدیدها در ما اثر میگذاشت كه ما خویشتن را نمیشناختیم، با خدای خود آشنا نبودیم و راه حق را گم كرده و در بیابان زندگی سرگردان بودیم، اما امروز گم شده خود را یافتهایم، هر كار میتوانی بكن!(3)
آری، ایمان به خدا و اعتقاد به حیات جاودان و اندیشه رجوع به پیشگاه حق، آنان را چنان منقلب ساخته بود، كه دیگر مرگ در نظر آنان فنا نبود، بلكه وسیلهای بود برای حضور یافتن نزد محبوب.
ایمان به معاد، چهره وحشتانگیز مرگ را كه همیشه به صورت كابوسی بر افكار انسانها سنگینی داشته و آرامش را از آنها سلب كرده دگرگون میسازد و آن را از مفهوم فنا و نیستی به دریچهای به سوی جهان بقا تغییر میدهد.(4)
گفت حمزه چون كه من بودم جوان مرگ میدیدم وداع این جهان
سوی مردن كس به رغبت كی رود پیش اژدها برهنه كی شود
لیك از نور محمّد من كنون نیستم این شهر فانی را زبون
آن كه مردن پیش چشمش تَهلُكهست امر «لا تُلقوا» بگیرد او به دست
و آن كه مردن پیش او شد فتح باب «سارعوا» آید مر او را در خطاب(5)
2ـ همسر فرعون نیز با آن كه غرق در یك زندگی مرفّه و تجمّلاتی بود، امّا زرق و برق دستگاه فرعونی او را نفریفت و او كه دلش به نور ایمان روشن بود، از تمام تعلّقات دنیوی دست شست و از تنگنای آن قصرها به فراخنای بهشت چشم گشود و چنین دعا كرد و گفت:
«پروردگار من، خانهای برایم در جوارت در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و كارهایش رهایی بخش.»
«... رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَكَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ...»(6)
آری «همسر فرعون جوار رحمت پروردگارش را خواسته، خواسته است تا با خدا نزدیك باشد و این نزدیكی با خدا را بر نزدیكی با فرعون ترجیح داده، با این كه نزدیكی به فرعون همه لذّات را در پی داشته، در دربار او آنچه را كه دل آرزو میكرده یافت میشده و حتی آنچه كه آرزوی یك انسان بدان نمیرسیده، در آنجا یافت میشده، پس معلوم میشود همسر فرعون چشم از تمامی لذّات زندگی دنیا دوخته بود، آن هم نه به خاطر این كه دستش به آنها نمیرسیده، بلكه در عین این كه همه لذّات برایش فراهم بوده، مع ذلك از آنها چشم پوشیده و به كراماتی كه نزد خداست و به قرب خدا دل بسته بود و به غیب ایمان آورده و در برابر ایمان خود استقامت ورزیده تا از دنیا رفته است.»(7)
ب ـ كنترل غرایز و شهوات
تا زمانی كه انسان در این دنیا استقرار دارد دلش از تمنّا و خواهشها باز نمیایستد، امّا وقتی در پرتو ایمان به غیب و اعتقاد به سرای باقی دریافت كه فرصت دنیا بسیار محدود و بهره آن نیز بسی ناچیز است، و حتی در قلمرویی كه به دست میآید نمیتوان آن را برای همیشه حفظ كرد و خوشیها و لذایذ واقعی نیز در همین ایام كوتاه خلاصه نمیشود، دیگر نه هر دم امواج خواستههای بیپایان بر دلش استیلا مییابد كه خود را به همه چیز وابسته كند و موجب انهدام خویشتن گردد و نه از این كه بیش از حد از نعمتها و ثروتهای دنیا برخوردار نشده، آزرده خاطر میشود.
«در زندگی دنیا هم آرزوهای بلند و هم یأسهای عمیق در كمین انسان نشستهاند و هر دو كشندهاند و هر دو تهدیدكننده زندگیاند، و آنچه هر دو را در بند میكند، یاد مرگ است. یاد مرگ هم بر «آمال» و هم بر «آلام» كه هر دو بیحد جلوه میكنند، حد میزند و آنها را آنچنان كه هستند كوچك نشان میدهد و تاب و طاقت آدمی را افزایش میدهد و او را بر ادامه زندگی قادر میسازد.»(8)
ژان ژاك روسو در یكی از پندهای حكیمانه خود به فرزندش امیل میگوید: «من كه میدانم فناپذیر هستم چرا در این جهان برای خود بستگیهایی ایجاد كنم؟ در این جهان كه همه چیز تغییر میكند، همه چیز میگذرد و خود من هم به زودی نابود میشوم، دلبستگی به چه دردم میخورد؟... پس اگر میخواهی خوشبخت و عاقل زندگی كنی قلب خود را فقط به زیباییهای فناناپذیر وابسته نما.
امیرمؤمنان علی علیهالسلام یاد مرگ را اصلاحگر انسان و تربیتكننده روح بشر میخواند و میفرماید:
«الا فاذكروا هادم اللَّذات و منغِّص الشهوات و قاطع الأُمنیات عند المساوَرةِ لِلاَْعمالِ القبیحة»(9)؛ به هنگام تصمیم بر كارهای زشت، مرگ را كه نابودكننده لذتها و مكدركننده شهوت و قطع كننده آرزوهاست به یاد آورید.
داستانهای قرآن نیز از این تأثیر نافذ و مؤثر ایمان به معاد حكایت دارند؛ از جمله:
1ـ مؤمن آل فرعون قوم خود را كه سخت فریفته دنیا بودند و همین امر آنها را به انواع ستمها و بیدادگریها آلوده ساخته بود، نصیحت كرده آنها را به ناپایداری زندگی دنیا و ابدی بودن سرای آخرت متوجّه میسازد و میگوید:
«ای قوم من! (به این دنیا دل نبندید كه) این زندگی دنیا متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی و ابدی است.» «یا قَوْمِ اِنَّمَا هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا مَتَاعٌ وَ اِنَّ الاْخِرَةَ هِی دَارُ الْقَرَارِ.»(10)
یعنی گیرم كه با هزار مكر و فسون ما پیروز شویم و حقّ را پشت سر اندازیم، دست به انواع ظلم و ستم دراز كنیم، و دامان ما به خونهای بیگناهان آغشته شود، مگر عمر ما در این جهان چه اندازه خواهد بود؟ این چند روز عمر به سرعت میگذرد و چنگال مرگ گریبان همه را میگیرد و از فراز قصرهای با شكوه به زیر خاك میكشاند. قرارگاه زندگی ما جای دیگر است.(11)
آری، آنجا كه آدمی میبیند به نسیمی دفتر ایامش بر هم میخورد و تمام اموالش در كمتر از ساعتی نابود میشود و یا سیل، زلزله و صاعقهای همه چیز را بر باد میدهد و سلامتی او نیز با گلوگیر شدن یك جرعه آب چنان به خطر میافتد كه مرگ را با چشم خود میبیند، چه جای آن است كه بخواهد به جلوههای فریبای دنیا و جاه و جلال آن مغرور شود، و سوار بر مركب سركش غرور صحنه اجتماع را جولانگاه خود قرار دهد.
2ـ قرآن كریم از گروهی افراد با ایمان یاد میكند كه در برابر انسانهای فریفته ثروت و آنان كه جاه و جلال و زرق و برق زندگی قارون چشمانشان را خیره كرده بود و آرزوی لحظهای زندگی همچون وی را در دل میپروراندند، میگفتند:
«وای بر شما! چه میگویید، ثواب و پاداش الهی برای كسانی كه ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند بهتر است.» «... وَیلَكُمْ ثَوَابُ اللهِ خَیرٌ لِمَنْ امَنَ وَ عَمِلَ صَالِحا ...»(12)
آری ایمان به معاد چنان افق فكری آنها را وسعت بخشیده بود كه به ثروت سرشار قارون و حشمت و جلال او به چشم تحقیر مینگریستند و این جلوههای فریبنده و زودگذر را در برابر ثواب و پاداش الهی هیچ میانگاشتند.
3ـ حضرت شعیب علیهالسلام در برابر قوم خود كه در سنگلاخ شرك و بتپرستی سرگردان بودند و نه تنها بت كه درهم و دینار و مال و ثروت خویش را هم میپرستیدند، و برای كسب و تجارت پر رونقشان به تقلّب و كمفروشی و خلافكاریهای دیگری آلوده شده بودند، یاد قیامت را به آنها گوشزد مینماید و ایشان را از عذاب فراگیر الهی بیم میدهد، تا شاید به خود آیند و از مفاسد اقتصادی خود دست شویند:
«... وَ لاَ تَنْقُصُوا الْمِكْیالَ وَ الْمیزَانَ اِنِّی اَریكُمْ بِخَیرٍ وَ اِنِّی اَخَافُ عَلَیكُمْ عَذَابَ یوْمٍ مُّحیطٍ»(13)؛ «ای قوم من! ... پیمانه و وزن را كم نكنید (و دست به كم فروشی نزنید). من شما را در خیر و خوبی میبینم و از عذاب روز فراگیر بر شما بیمناكم.»
ج ـ شهامت و شجاعت
اعتقاد و باور به معاد چنان تحوّل عظیمی در روح و اندیشه انسان ایجاد میكند كه نه تنها از فشارهایی كه در طریق انجام مسئولیتها بر او وارد میآید رنجی نمیبرد، بلكه از آن استقبال میكند و همچون كوه در برابر حوادث میایستد و در برابر بیعدالتیها تسلیم نمیشود و مطمئن است كوچكترین عمل نیك و بد، پاداش و كیفر دارد و بعد از مرگ به جهانی وسیعتر كه خالی از هر گونه ظلم و ستم است انتقال مییابد و از رحمت و الطاف پروردگار بهرهمند میشود.
به حلاوت بخورم زهر كه شاهد ساقی است به ارادت بكشم درد كه درمان هم از اوست
به گفته ویلیام جیمز:
«آدمی به این اعتقاد نیاز دارد كه در ورای این عالم محسوس، عالم دیگری وجود دارد كه غرق در معنویت است و همین اعتقاد است كه سبب میگردد تا به افرادی كه بدان پایبند هستند در برابر حوادث نیرو و قدرتی عظیم ارزانی دارد.»(14)
و به راستی چه اعتقادی مانند این خواهد توانست تا در یورش سختیها و دگرگونیهای روزگار به انسان ثبات قدم بخشد و همچون لنگری مطمئن كشتی طوفانزده روح انسان را در حوادث و بلایا از تلاطم باز دارد. (15)
داستانهای قرآن نیز حكایتگر خوبی از شهامتها و شجاعتهای مردان خدا در پرتو اعتقاد به معاد هستند؛ از جمله:
1ـ قرآن داستان گروهی از بنی اسرائیل را حكایت میكند كه همراه «طالوت» (فرمانده الهی لشكرشان) برای مبارزه با «جالوت» كه پادشاهی ستمگر بود، روانه میدان جنگ شده بودند. امّا پس از یك امتحان سخت گروهی باز ماندند و تنها اقلیتی پا به میدان جهاد گذاشتند. این اقلیت نیز به دو دسته تقسیم شدند؛ بعضی گرفتار وحشت و ترس گشتند و گفتند: «ما امروز قدرتی برای مبارزه با جالوت و لشكریانش نداریم.»
بر اساس جهانبینی توحیدی، دنیا برای انسان آفریده شده و نه انسان برای دنیا، و شخصیت انسانی بسیار والاتر و گرانبهاتر از آن است كه بخواهد خود را به متاع دنیا و جلوههای فریبنده آن بفروشد.
امّا در مقابل این گروه، كسانی كه ایمانی راسخ به روز رستاخیز داشتند، به بقیه هشدار دادند كه نباید به «كمیّت» جمعیت نگاه كرد، بلكه باید «كیفیت» را در نظر گرفت؛ زیرا بسیار شده كه یك جمعیت كم امّا با ایمان و مصمّم به فرمان خدا بر انبوه جمعیت دشمن پیروز شدهاند:
«... قَالَ الَّذینَ یظُنُّونَ اَنَّهُمْ مُلاَقُوا اللهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثیرَةً بِاِذْنِ الله...»(16)؛ آری كسی كه مرگ را دریچهای میداند به جهان ابدی، و میداند با مرگ، پرنده روحش از قفس تن آزاد شده و در آسمان بیكران پر میگشاید، نه تنها از مرگ و شهادت در راه هدف ترس و وحشتی به خود راه نمیدهد، بلكه به استقبال آن رفته، آن را عاشقانه در آغوش میكشد:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
2ـ ساحران فرعون نیز به تهدیدهای شدید فرعون به خاطر اظهار ایمانشان به خدای یگانه، وقعی نمینهند و با صراحت به وی میگویند:
«هر حكمی میخواهی بكن، تو تنها در این زندگی دنیا میتوانی فرمان دهی، ولی ما به پروردگارمان ایمان آوردهایم تا گناهان ما و آنچه را از سحر بر ما تحمیل كردی ببخشاید و خدا بهتر و باقیتر است.»
«... فَاقْضِ مَآ اَنْتَ قَاضٍ اِنَّمَا تَقْضی هذِهِ الْحَیوةَ الدُّنْیآ * اِنَّـآ امَنَّا بِرَبِّنَا لِیغْفِرَ لَنَا خَطَایانَا وَ مَآ اَكْرَهْتَنَا عَلَیهِ مِنَ السِّحْرِ وَ اللهُ خَیرٌ وَ اَبْقی .»(17)
آری، هنگامی كه جرقههای ایمان به معاد به اعماق جان میرسد، آن را چنان شعلهور میسازد كه دیگر هیچ تهدیدی در برابر آن كارگر نیست و هر چیز جز خدا و لقای آخرت و نعیم جاودانش در نظر انسان بیارزش و ناچیز است.
همین ایمان نیرومند و شعلهور سبب شد كه ساحران مادی زبون و چاپلوس دیروز، به انسانهای قوی و شجاع و پر استقامت امروز مبدّل شوند.(18)
3 ـ یاد قیامت سبب میگردد تا نوح علیهالسلام تسلیم خواستههای اشراف و بهانهجویانی كه خواهان طرد فقرا از اطراف وی بودند، نشود و با قاطعیت در برابر آنها ایستاده بگوید:
«من هرگز كسانی را كه ایمان آوردهاند طرد نمیكنم؛ چرا كه آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند كرد.»
«وَ مَآ اَنَا بِطَارِدِ الَّذینَ امَنُوآ اِنَّهُمْ مُلاَقُوا رَبِّهِمْ ...»(19)
پینوشتها:
1ـ امیل، ص 547 .
2ـ شعراء / 50 .
3ـ تفسیر نمونه، ج 15، ص 231.
4 ـ پیام قرآن، ج 5، ص 18.
5 ـ مثنوی معنوی، دفتر سوم.
6ـ تحریم / 11.
7 ـ تفسیر المیزان، ج 19، ص 695.
8 ـ نگاهی دوباره بر تربیت اسلامی، ص 85 .
9ـ نهج البلاغه، خطبه 99.
10 ـ مؤمن / 39.
11 ـ تفسیر نمونه، ج 20، ص 106.
12 ـ قصص / 80 .
13 ـ هود / 84 .
14 ـ ارادة الاعتقاد، ص 131، به نقل از: سیكولوجیة القصّة فی القرآن، ص 355.
15 ـ بنگرید به: تفسیر فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1387.
16 ـ بقره / 249.
17 ـ طه / 72 و 73.
18 ـ پیام قرآن، ج 5، ص 393.
19 ـ هود / 29.
منبع:
مجله مشكوة، شماره 83، دکتر حمید محمّد قاسمی .