اسلام رحمانی؟
سلام ـ در بحث اسلام رحمانی میتوان گفت كه این شعار فقط در مقابل نهادهای حقوق بشری مطرح شده و صرفا مصرف خارجی دارد و مصرف داخلی ندارد؟یعنی ما در فضای بین المللی شعاری را مطرح كنیم برای عدم تخریب اسلام توسط داعش ـ از طرفی بحث لیبرال كردن جامعه داخل و تناقض رفتاری بین كافر دشمن و كافر غیر دشمن نیز هست ـ لطفا این مبحث رو برای بنده كالا تشریح كنید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/10/30 ساعت 18:07

پرسشگر ارجمند، با توجه به پرسش در دو بخش به ارائه ی پاسخ می پردازیم.بخش نخست:اسلام رحمانی لازم است توجه داشته باشید طرح موضوع اسلام رحمانی اساسا نه از سوی مدافعین و معتقدین به نظام اسلامی بلكه از سوی معارضین آن و برای تخطئه ی برخی عملكرد ها در نظام جمهوری اسلامی صورت گرفت.بنابر این برخلاف تصور شما مفهوم «اسلام رحمانی» دقیقا با هدف گرفتن نظام اسلامی،با بهانه های حقوق بشری طرح گردیده است.به خاطر اهمیت بحث مناسب می دانیم در این بخش به صورت تفصیلی مساله ی اسلام رحمانی را مورد كنكاش قرار دهیم.نظریه پردازان تفكر اسلام رحمانی، اسلام خود تفسیری و انحرافی خویش را در قالب كلمات زیبا و قرآنی پوشاندند تا كمترین تنش را به وجود آورند و بدون حساس كردن جامعه نسبت به ابعاد انحرافی این قرائت، آن را در سطح جامعه ترویج و نهادینه كنند. واژهای كه در ابتدا میتواند ناظر به نشان دادن یكی از ابعاد اسلام عزیز یعنی لطف و رحمانیت و محبت، در ذهن انسان تداعی شود ولی پشت صحنه طرح آن و موارد استعمال آن با رویكردی خاص نشان از مفهوم و منظور دیگری دارد. ابعاد هستی شناسی،انسان شناسی و روش شناسی اسلام رحمانی 1- بهشت پنداری جهان جهنمی؛ بعد هستی شناسی اسلام رحمانی: در بعد هستی شناسی اسلام رحمانی معتقد است كه تمام عناصر موجود در جهان عناصری همسو با یكدیگرند و هیچ تضاد و تزاحمی در عالم نیست؛ یعنی جهان مانند بهشت است و نیازی به بغض و خط كشی خودی و غیر خودی نیست. اما واقعیت این است كه در جهانی كه بهشت نیست و تضاد فكری و ستیز عملی ویژگی برجسته آن است، راهی جز شناخت مصالح و مفاسد و شوق به مصالح و بغض نسبت به مفاسد وجود ندارد. 2- اومانیسم ؛ بعد انسان شناسی اسلام رحمانی نگاه اسلام رحمانی به انسان یك نگاه اومانیستی است. در این نگرش انسان محور و مدار همه چیز و خالق همه ارزشها است. بر خلاف نگاه دین كه «خداوند» را مدار و محور همهی ارزشها تلقی میكند و اگر به انسان حق تعیین سرنوشت میدهد، در محدودهای است كه خداوند تعیین و مشخص كرده است. اومانیسم اول انسان را به جای خدا مینشاند و آنگاه وی را به گونهای تعریف میكند كه كاملاً مادیگرایانه است. اندیشه اومانیسم انسان را همان «من طبیعی» میداند. بنابراین وقتی از حقوق انسان سخن میگوید، منظور فقط حقوق طبیعی یعنی حیات، آزادی و مالكیت است. بنابراین اومانیسم به معنای«اصالت انسان» در برابر «اصالت خداوند» و «اصالت رای انسان» در برابر « اصالت وحی خداوند» زیر بنای انسان شناسی اسلام رحمانی است. 3- هرمنوتیك؛ بعد روش شناسی اسلام رحمانی غربیها مباحثی تحت عنوان هرمنوتیك در جمعهای روشنفكری مطرح كردند تا بتوانند تفسیرهای خود از اسلام و هر دین دیگری را انجام دهند و بدان مشروعیت ببخشند. امروزه تحت عنوان اسلام رحمانی میگویند كه ما از اسلام فقط رحمانیتش را میفهمیم و غضبش را برداشت نمیكنیم و این برداشت ما از اسلام یك برداشت درست است. آنها میگویند هركسی میتواند برداشت خودش را داشته باشد كه از دل این نوع برداشتهای متنوع از اسلام بحث «صراط های مستقیم» بیرون آمد. هدف این بود كه حس تعصب نسبت به دین و مقاومت بر ارزشهای دینی را بشكنند و همه نسبت به دین حالت تساهل و تسامح پیدا كنند. درحالیكه تعصب صحیح یعنی اینكه انسان متدین نسبت به مقدسات، باورها و آموزههای دینی احساس مسئولیت داشته باشد و از آنها دفاع كند. این ترفندی كه تحت عنوان هرمنوتیك و برداشتهای متفاوت از دین و صراطهای مستقیم سالهاست شروع شده، بدان جا منجر شد كه قرآنی در آمریكا چاپ شد كه آیات جهاد قرآن را از آن حذف كردند و فقط آیات رحمانی را باقی گذاشتند. توجیه شان برای این اقدام این بود كه زمان، زمانه تمدن است و زمانی كه قرآن حرف از «قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ» میزند زمانهای بوده است كه اسلام مواجه با انسانهای وحشی و جاهل است؛ اما امروزه همه انسانها متمدن شده اند و درنتیجه آن دستورات اسلام مربوط به این زمان نیست. 4- شعار اسلام رحمانی؛ مصداق سطحی نگری رهبر انقلاب در بحث تاثیر گذاری تشكل های دانشجویی،ضمن بیان اهمیت این تشكل ها در تصمیم سازی به رغم عدم حضور در نهادهای تصمیم گیرنده به آسیب شناسی این گروه ها پرداخت.یكی از آسیب های گروه های دانشجویی سطحی نگریستاگر تشكّلهای دانشجویی و جریان دانشجویی بخواهند یك چنین تأثیرگذاریای را بهدست بیاورند، الزاماتی دارد؛ این الزامات را باید رعایت كنند. یكی از این الزامات عبارت است از كار بر روی مفاهیم اسلامی، یعنی عمقی روی مسائل كار كردن؛ سطحی نگری ضرر میزند.( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) رهبر انقلاب یكی از مصادیق این سطحی نگری را شعار اسلام رحمانی می داند.البته می توان در این مورد این آسیب را به موارد دیگر تعمیم داد زیرا افراد گوناگون در مناصب مختلف به اسلام رحمانی از سر آگاهی یا عدم آگاهی اشاره كردند. اهداف سه گانة اسلام رحمانی 1- هدف اولیه اسلام رحمانی: لیبرالیزه كردن اسلام درست است كه به كار بردن اسلام رحمانی لزوماً به معنی قرائت لیبرالی از اسلام نیست ولی از آنجایی كه استفاده از این واژه تا حدود بسیار زیادی مفهوم نفی دیگر ابعاد اسلام را به دنبال دارد، میتوان به كار بردن آن را قائل بودن به قرائت لیبرالی از اسلام دانست؛ قرائتی كه نقش دین را نهایتاً در حوزههای فردی میداند آن هم به دلیل آزادی فرد در انتخاب دین و نه به دلیل اصالت دین یا وحیانی بودن آن . قرائتی كه نقش دین را در اداره جامعه به هیچ عنوان پذیرا نیست چراكه با اندیشه لیبرالی، دین در حوزه اجتماعی مانع آزادیها و خواستهای فردی دیگر افراد جامعه خواهد بود و اصل اساسی لیبرالیسم یعنی آزادی بیقید و شرط و خواست نفسانی انسانهای دیگر جامعه زیر سؤال میرود. لیبرالیسم هیچ باید و نبایدی را خارج از اراده فرد نمیپذیرد، حال آنكه در اسلام باید و نباید وجود دارد و مسلمان قائل به رعایت باید و نبایدهای آن و ملتزم به آن است. رهبر انقلاب در ریشه یابی این تفكر،آن را نشات گرفته از لیبرالیسم و لیبرالیسم را در اومانیسم اروپا می داند این اسلام رحمانی یك كلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی كه در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود.... اگر اسلام رحمانی اشارهی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا. تفكّر لیبرالیستی از تفكّر اروپای قرن هجدهم و نوزدهم -یعنی زیربنای فكری اومانیستی كه نفی معنویت و خدا و مانند اینها است- سرچشمه میگیرد. چون خدایی نیست، پس سلیقهای است.( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) درسخنرانی محسن كدیور كه این تفكر را تئوریزه كرد به انسان محور بودن (اصالت انسان) ایشان پی برده می شود؛ یعنی تا جایی احكام الهی را قبول دارند كه مطابق خواستشان باشند و با گزینش آیات و احادیث سعی در اثبات نظر خود با دین هستندمقام معظم رهبری فرمودند: « در این قرائت از اسلام چیزی از تعالیم اسلامی حذف نمی شود، تنها برخی از احكام و شعائر كه در خارج از زمینه خود و مجزا از شرایط زمانی مكانی عصر نزول درك شده اند و در نتیجه ی این سوء فهم از جوهره رحمانی خود فاصله گرفته اند تصحیح می شوند و برخی احكام عقلایی كه ناسازگار با تعالیم اسلامی نیستند، مورد پذیرش قرار می گیرند.» رهبر انقلاب این تفكر غیرخدایی را سلیقه ای ناقص می دانند. فكّر وقتی خدایی نشد، سلیقهای است؛ سلیقهای كه شد، آنوقت ارزشها بر اساس منافع گروههای قدرتمند تعریف خواهد شد. ( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) 2- هدف میانی اسلام رحمانی؛ بی اعتبار كردن مناسك واحكام دینی و قضایی اسلام پروژه اسلام رحمانی به معنای عام و كلان پروژهای است كه به اندازه كافی درباره آن منابع موجود است و آگاهانه هم رقم خورده است، هدف از طرح این پروژه هم كمرنگ كردن بخشی از مناسك دین است، اینها میخواهند بگویند كه دینداری به سجده و مهر نیست كافی است كه دلت پاك باشد ، آنگاه دیندار هستی! مباحثی چون جهاد و امر به معروف و نهی از منكر، ساحت ظاهری دین كه عمدتاً مناسك دین هستند را میخواهند از اعتبار بیاندازند و دین را صرفاً یك امر باطنی غیر متدین، غیر منضبط و غیر قابل سنجش به شمار بیاورند به گونهای كه دیگر نتوان ارزیابی كرد چه كسی دیندار و چه كسی غیر دیندار است ،چه عملی جزو مصادیق دین است و چه اعمالی از مصادیق آن نیست؟ یعنی عملاً همان ادعای كلانی كه سكولاریسم یعنی حذف مرجعیت دین در عرصه اجتماع دارد. منظومه فكری رهبری نگاه همه جانبه به دین است در حالی كه متفكران این حوزه وبه ویژه تئورسین این تفكر به طرز ناشیانه ای صرفا به یك جنبه از ویژگی رحمانی دین توجه كرده و فقط با آوردن آیات و احادیث درصدد اثبات یك وجه از آن بوده رحمت از سنن الهی است. از قواعدی است كه به آدمی قدرت پیش بینی و احتجاج می دهد و خبر از سرشت دستگاه آفرینش می دهد. به تعبیر بشری، استراتژی خداوند استراتژی رحمت است. دینی كه خدایش رحمان و رحیم است، پیامبرش رحمة للعالمین است، ، رحمت از سنن الهی آن است، طبیعی است كه دینش دین رحمت باشد، نه دین قساوت و خشونت و انتقام خب،این منظر از دین كه همه به آن اعتقاد دارند و شكی در آن نیست. ولی سوال اینجاست كه مثلا وقتی در قرآن قصاص مساوی با حیات اجتماعی معرفی شده ،آیا دین دست به خشونت زده است یا این قصاص عین رحمت برای اجتماع مسلمین است. خدای متعال در سوره حجر از كسانی كه قائل به ایمان به بخشی از دین و انكار بخشی دیگر هستند، به «مقتسمین» یاد كرده و به آنان وعده عذاب داده است. در ص 136 از جلد 11 تفسیر نمونه ذیل آیات 89 تا 91 سوره مباركه حجر آمده است: «مقتسمین بیمار دلانی هستند كه میخواهند دین و حكم خدا را به خدمت منافع خویش گیرند، تنها آن قسمتی را میپذیرند كه به سود آنهاست و بقیه را پشت سر میافكنند، آنان آیات قرآن و حتی گاهی یك آیه را تجزیه میكنند، بخشی را كه در مسیر تمایل خود میبینند قبول كرده یا بازگو میكنند و بخش دیگر را كنار میگذارند». 3- هدف غایی اسلام رحمانی: موجه جلوه دادن آزادی های غربی غایت نظر اشاعه دهندگان تفكر مذكور بهرهگیری و موجه جلوه دادن ��زادیهای غربی و غربی شدن، نزدیك شدن به مدل نگاه كدخدا محور، دست كشیدن از آرمانها و روحیات انقلابی و در یك كلام قرارگیری در باشگاه شیطان بزرگ باشد. قرائتهای اقتباسی از اسلامِ همخوان با مدرنیته در عرصههای سیاسی – اجتماعی كه توسط برخی نظریه پردازان سیاستپیشۀ مسلمان مطرح میشود، افراد را ناچار از تحملِ مذهبی با شاخصهای لیبرالیسم مینمایاند و آنرا تنها مسیر زندگی بهتر معرفی میكند. ایدئولوژی لیبرالیسم مبتنی بر ابرگفتمان اومانیسم، سبك زندگیای با شاهكلید «لسفر»، بدست میدهد. لفسر، به مفهوم «ولش كن بگذار هرچه میخواهد و میشود، بشود»، اجازۀ ظهور و بروز دینی شخصی و دلخواه فرد را ارائه میدهد. لیبرالیسم نمیگوید خدایی وجود ندارد؛ لیبرالیسم به لحاظ جایگاهی كه برای خود تعریف كرده است میتواند از هر مذهبی و هر اندیشهای عضو گیری كند. «مسلمان لیبرال»، واژهای نامأنوس برای لیبرالیسم نمیباشد. خدایی كه برای مسلمان لیبرال معرفی و جا انداخته شده است، خدایی فقط مهربان و كاملاً بیخیال! است كه اصولاً كاری ندارد چه كسی چه اتفاقی را رقم میزند، خدای لیبرالیسم، نه اقتصاد بلد است، نه سیاست میداند، نه پیامبری دارد و نه كسی را معصوم قرار داده است. «اسلام رحمانی» فرزند همین لیبرالیسم است. رهبر انقلاب می فرماید«اگر معنای اسلام رحمانی این است كه ما با دشمنانی كه علیه اسلام، علیه ایران، علیه ملّت ایران، علیه پیشرفت ایران دارند تلاش می كنند و از هیچ كوششی فروگذار نمی كنند، بایستی با چهرهی محبّتآمیز، با دل صاف و پاك برخورد كنیم، نه، این اسلام نیست. اینجور معارفِ مندرآوردی خودساخته را من توصیه نمیكنم، امّا به معارف واقعی اسلامی توصیه می كنم»( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) هویت طرفداران اسلام رحمانی عمده افرادی كه با آگاهی از اسلام رحمانی صحبت می كنند كسانی هستند كه دل خوشی از مشی انقلاب اسلامی در ابعاد مبارزه با استكبار، دفاع از مظلومان و مستضعفان و پیشه كردن عدالت و مفاهیمی از این قبیل ندارند و با طرح مفاهیمی همچون اسلام رحمانی در حال عقده گشایی هستند. از سالها پیش عدهای در دنیای اسلام پروژهای را رقم زدند تا اسلام را به وجه باطنی آن تقلیل دهند و منحصر كنند، به عنوان مثال پروفسور سیدحسین نصر حدود دوازده سال پیش كتابی با عنوان «قلب اسلام» منتشر كرد كه در مقدمه و مؤخره آن تصریح كرده؛ از نظر من قلب اسلام، اسلام قلبی است یعنی همان اسلام باطنی! یا كدیوركه اسلام رحمانی را چارچوب بندی كرد یا سروش كه به پلورالیسم دینی و تجربه گرایی دینی معتقد است ونهایتا همین پروژه معنویت «ملكیان» كه داعیه چنین عنوانی را نیز دارد رسماً، آشكارا و آگاهانه از دین فاصله میگیرد و تصریح میكند كه دین متافیزیك سنگین و مناسك زیادی دارد و معمولاً به خشونت ختم میشود ما به جای دین و پروژه دینورزی میخواهیم از پروژه معنویتورزی حمایت كنیم. سكولاریسم عینی آمریكایی؛ مدینة فاضلة اسلام رحمانی در نتیجه گیری سخنرانی محسن كدیور، وی مدل موردنظر خود را آمریكا می داند نوعی سكولاریسم عینی معتدل - نزدیك به تجربه آمریكا- امری قابل دفاع است و اسلام رحمانی با چنین سكولاریسمی مشكلی نداردرهبر انقلاب حتی نكات مثبت ارزش های آمریكایی را در رفتار دولتمردان آمریكایی ندیده است امروز یك چیزی به نام ارزش آمریكایی وجود دارد؛ میشنوید در حرفهای آمریكاییها، [میگویند] ارزشهای آمریكایی، ارزشهای ما.... ؛ همان چیزهایی است كه منتهی میشود به این وضعیت جهانخوارگی امروزِ نظام سلطه؛ ..... اینها امروز در رفتار دولت آمریكا و رژیم ایالات متّحدهی آمریكا وجود ندارد؛ حالا، همانی كه هست. اگر این اصطلاح «اسلام رحمانی» اشارهی به یكچنین چیزی است كه خب، این صددرصد غلط است( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) قلب ماهیت محبت و مودت اسلام اصیل در نظریة اسلام رحمانی وقتی یك شاخه گل لطیف برای دفاع از خود خارهای سخت و برنده دارد چگونه میتوان پذیرفت كه یك مكتب و مذهب جهانی كه داعیهدار مبارزه با مستكبرین جهان است، نظام دفاعی، احكام دفاعی و تربیت دفاعی و تجهیزات دفاعی نداشته باشد و جنایتكاران و غارتگران و متجاوزان خارجی و داخلی را به حال خود واگذارد؟ وقتی بیش از 150 آیه از قرآن كریم مربوط به جهاد و شهادت و مبارزه و مقابله و مشتقات آن و مفاهیم آن است چگونه میتوان برای خوشامد جنایتكاران، غارتگران و متجاوزان، این بخش عظیم از معارف اسلامی را نادیده گرفت و حذف كرد؟ سوال جالبی كه به ذهن متبادر می شود این است كه چگونه الگوی مد نظر تئورسین این تفكر كه آمریكاست (آمریكا800 و اندی پایگاه نظامی خارجی در سراسر دنیا دارد) با ویژگی رحمانیت مد نظر این فرد قابل جمع شدن است.این اسلام یعنی اسلام خلع سلاح شده. آیا با اسلام رحمانی مدنظر این افراد، پیروزی انقلاب اسلامی،پیروزی در جنگ تحمیلی و مقاومت12ساله هسته ای قابل تحقق بود؟ آیا با اسلام رحمانی مدنظر این افراد، پیروزی حزب الله و حماس مقابل رژیم صهیونیستی قابل تحقق بود؟ اصولا امور قدسی حوزه خوف و رجا هستند. خداوند اگر الرحمن الرحیم است، قاصم الجبّارین نیز می باشد این عین عدالت الهی است. رهبر انقلاب به صورت شفاف به این موضوع پرداخته و فرمودند: «اگر منظور از اسلام رحمانی این است كه ما به همهی موجودات عالم با چشم رحمت نگاه كنیم، با چشم مودّت نگاه كنیم، این هم درست نیست؛ این هم خلاف قرآن است. صریح قرآن، ناطق برخلاف این حرف است. بله، محبّت و مودّت و مَعدِلت (دادگری) را مخصوص مسلمانها نمیداند؛ میگوید شما كه توانایی دارید، نسبت به غیر مسلمان هم بایستی با مودّت و مَعدِلت رفتار كنید، به شرطی كه با شما دشمنی نكرده باشند و دشمنی نخواهند بكنند. امیرالمؤمنین در آن خطبهی معروف [میفرماید] : بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم كانَ یدخُلُ عَلَی المَرأَةِ المُسلِمَةِ وَ الاُخری المُعاهِدَة (نهجالبلاغه، خطبهی 27) بعد در آخرش حضرت میفرماید كه جا دارد كه انسان مسلمان از این غصّه دق كند؛ چرا دق كند؟ برای اینكه سپاه معاویه بر زنان غیر مسلمان - زنان «معاهَد»، یعنی مسیحی یا یهودیای كه در ذمّهی اسلام زندگی میكند- وارد شدند و به او اهانت كردند و مثلاً دستبندش را و زیورآلاتش را از دستش كندند و بردند. حضرت میگوید از این غصّه انسان باید دق كند. بله، نسبت به غیر مسلمانی كه دشمنی نمیكند، این است. قرآن میگوید: لا ینهكُمُ اللهُ عَنِ الذَّینَ لَم یقاتِلوكُم فِی الدّینِ وَ لَم یخرِجوكُم مِن دِیارِكُم اَن تَبَرّوهُم وَ تُقسِطوا اِلَیهِ (سورهی ممتحنه، بخشی از آیهی 8) [كسانی كه] كافرند امّا به شما دشمنی نكردند و دشمنی نمیكنند، با اینها نیكی كنید، با اینها قسط و عدل بهكار ببرید؛ امّا از آن طرف میفرماید كه «اَلا تُقاتِلونَ قَومًا نَكَثوا اَیمنَهُم وَ هَمّوا بِاِخراجِ الرَّسولِ وَ هُم بَدَءوكُم اَوَّلَ مَرَّة»؛(سورهی توبه، بخشی از آیهی13) با آن كسانی كه عهدشكنی میكنند، به بر هم زدن كانون زندگی شما و پیغمبرتان همّت میگمارند و آنها شروع كنندهاند به دشمنی، میخواهید مبارزه نكنید؟ این آیهی قرآن است؛ با خطاب عتابآمیز و گلایهآمیز یا ملامتآمیز میگوید: اَتَخشَونَهُم؛ از اینها میترسید؟ بعد میفرماید: فَاللهُ اَحَقُّ اَن تَخشَوه؛ اگر راست میگویید، اگر مؤمنید، از خدا باید بترسید، نه از این كسان» ( ۱۳۹۴/۰۴/۲۰بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان) بخش دوم : مفهوم شناسی كافر با توجه به فراز اخیر از پرسش، احساس می شود خلطی ذهنی پیرامون مفهوم كافر و اقسام آن و احكام مربوط به هر بخش از آنان رخ داده است. به همین جهت مناسب می بینیم به صورت اجمالی اقسام كفار و چگونگی تعامل با هر قسم از آنان در منظومه ی فقهی اسلامی – شیعی را با هم مرور نماییم. در یك رویكرد می توان كفار را به دو دسته ی ذیل تقسیم نمود : 1.كفار غیر حربى: كفار غیر حربی ، كفاری هستند كه در حال جنگ و محاربه با مسلمین نیستند و آنها را می توان به سه دسته ی ذیل تقسیم بندی نمود: الف . كفار اهل ذمه : آن دسته از كفار كه با پرداخت جزیه به حكومت اسلامى، حاكمیت اسلامى را پذیرفته، در پناه حكومت اسلامى زندگى مىكنند و در نتیجه هم آنان پاىبند به مقررات جامعه اسلامى و رعایت نظم عمومى و پاسداشت شعائر اسلامى هستند و هم حكومت اسلامى امنیت آنها را به عهده گرفته است، این دسته از كفار، حرمت مال و جان و ناموسشان از سوى حكومت اسلامى تضمین و تأمین مىگردد. ب. كفار معاهد: آن دسته از كفارى كه اهل كتاب نیستند، ولى با حكومت اسلامى پیمان مىبندند و بر اساس این پیمان در حوزه های مختلف با مسلمین ارتباط متقابل صلح آمیز دارند. ج. كفار مستامن: كفاری كه از حكومت اسلامى پناه خواستهاند و حكومت اسلامى امنیت آنها را تضمین كرده است. 2.كفار حربى: كفارى كه نه اهل ذمه هستند و نه معاهد و نه مستأمن، یعنى همانان كه به خداى متعال و نبوت حضرت محمد مصطفى خاتمالانبیاء اعتقادى نداشته و آن را انكار می كنند و یا اینكه منكر ضروریات دین می باشند و به هیچ نحو در پناه حكومت اسلامى نبوده و همواره در صدد ضربه زدن و جنگ با اسلام و امت اسلامى هستند. در چنین صورتی ، این كفار ستیزگر و در حال جنگ با نظام اسلامى، كفار حربی محسوب شده، و علاوه بر اینكه ارتباط با چنین كسانی جایز نمی باشد بلكه حتی مال و جان آنها حرمتى ندارد. حال بعد از روشن شدن مقصود از كافر حربی به این مساله می پردازیم كه آیا امروزه دولت های غیر مسلمان امروزی را می توان مصداق كفار حربی دانست؟ به نظر می رسد با توجه به تعریفی كه از كفار حربی اراده گردید، نمی توان اكثریت این دولت ها را مصداق كفار حربی دانست. زیرا هر چند برخی از نیروهای این كشور ها در ممالك اسلامی حضور دارند اما اینگونه نیست كه بتوان انها را در حال جنگ با مسلمین دانست. به عبارت دیگر حضور چنین كشورهایی در ممالك اسلامی به عنوان جنگ با مسلمین نیست بلكه به بهانه مبارزه با تروریسم و مانند آنها و در برخی موارد حتی با درخواست خود كشور های اسلامی نیروهایشان را در این كشور ها مستقر نموده اند. بله یقینا دولت جعلی و نامشروع اسرائیل جزو كفار حربی بوده و همچنین شاید بتوان دولت آمریكا را – با توجه به ستیزه گری های بی وقفه به نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران را - نیز جزو كفار حربی دانست اما همانگونه كه خود نیز مستحضرید جمهوری اسلامی ایران اساسا اسرائیل را به رسمیت نشناخته و با آمریكا نیز از ابتدای انقلاب اسلامی در حالت قطع هرگونه رابطه ای است. در همین راستا به دیدگاه فقهی آیت الله العظمی مكارم شیرازی ( حفظه الله ) – از مراجع عظام تقلید - پیرامون این مساله توجه فرمایید: بسیارى از دول امروز كه با ما روابط سیاسى دارند و با ما در حال جنگ نیستند مصداق كافر «معاهد»محسوب مى شوند و مادام كه به نحوى از انحا با مسلمین وارد محاربه نشوند همه چیز آنها وجان و مالشان محترم است، زیرا طبق تعهّداتى كه از طریق روابط سیاسىو قوانین پذیرفته شده بین المللى با آنان داریم داخل در معاهد هستند. ( استفتائات جدید، آیت الله العظمی مكارم، ج 1 ، سوال شماره 1161) همانگونه كه ملاحظه می فرمایید ایشان دولت های غربی را كه بر اساس تعهدات مرسوم سیاسی و قوانین جاری بین المللی با كشور ما در ارتباط هستند را جزو كفار معاهد می دانند و مادامی كه این دولت ها با مسلمانان محاربه ننمایند ، عقد قرار داد و معاهده – در زمینه های مختلف - با آنان جایز بوده و احترام به معاهداتی كه با آنان داریم نیز لازم می باشد. با این توضیحات دلایل جواز وجود ارتباط با دول غربی غیر محارب روشن گردیده و بنابر این وجود معاهدات اقتصادی و غیره بین نظام اسلامی و این دولت ها اشكالی ندارد. البته لازم است ضمن تاكید مجدد بر این مطلب كه حضور نیرو هایی از برخی كشور های غربی در ممالك اسلامی را نمی توان به معنای محاربه ی آنان با اسلام و مسلمانان دانست، مطلب مهمی را متذكر گردیم. هرچند حضور و نقش آفرینی دولت های غربی در برخی ممالك اسلامی ، مصداق محاربه نمی باشد اما بدون تردید این دولت ها به دنبال بسط نفوذ و سلطه ی خویش در كشور های اسلامی هستند و به همین دلیل و از باب نفی سبیل و حرمت تسلط كفار بر مسلمین ، جلوگیری از این نفوذ بر دولتمردان و ساكنان مسلمان آن دسته از ممالك اسلامی واجب موكد است . اساسا یكی از ریشه ها و دلایل فقهی و شرعی و انگیزه های دینی انقلاب اسلامی ایران، همین قطع ید و تسلط كفار از مملكت اسلامی ایران بود. در اتفاق بزرگی كه در انقلاب اسلامی ایران رخ داد نفوذ و سلطه و تسلط دول كفری مانند آمریكا و اسرائیل و انگلیس و ... از این بلاد اسلامی كوتاه گردید. بنابراین بر مسلمانان كشور هایی كه دول كفر – ولو غیر محارب – به دنبال بسط سلطه ی خویش بر آن كشور ها هستند از نظر شرعی واجب است به قیام علیه این سلطه برخاسته و از چنین سلطه ای ممانعت به عمل بیاورند. مجددا از مكاتبه ی شما با این مركز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم.
نام سایت:پرسمان/اندیشه سیاسی
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .