تبیان، دستیار زندگی

آیا حكم ارتداد با آزادی اندیشه و بیان منافات ندارد؟

از دیدگاه اسلام انسان موجود خردمندی است كه از آزادی و اختیار بهره‌مند است. خداوند در سوره جاثیه آیة 15 می‌فرماید: «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الى ربكم ترجعون» یعنی هركس كار شایسته‌ای كند به سود خود اوست و هركس كار بدی مرتكب شود به زیان خودش است پس همه به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ارتداد
از دیدگاه اسلام انسان موجود خردمندی است كه از آزادی و اختیار بهره‌مند است. خداوند در سوره جاثیه آیة 15 می‌فرماید: «من عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها ثم الى ربكم ترجعون» یعنی هركس كار شایسته‌ای كند به سود خود اوست و هركس كار بدی مرتكب شود به زیان خودش است پس همه به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید. لزوم جوابگویی و مسؤولیت در برابر اعمال، نشان‌دهندة آزادی و اختیار است، زیرا مسؤولیت بدون اختیار معنا ندارد. خداوند عقل و منطق را به انسان ارزانی داشته تا به كمك آن به حل و فصل مسائل خود بپردازد، چنانكه در سورة انفال آیة 22 می‌فرماید: «انّ شرّ الدواب عند الله الصم البكم الذین لا یعقلون» یعنی بدترین جانوران در پیشگاه خداوند آدمیانی هستند كه نهادشان كر و زبانشان بسته است و تعقل نمی‌كنند. در این آیه خداوند سه دسته از انسانها را پست‌ترین جانوران توصیف می‌كند و سه ویژگی برای این انسانهای پست ذكر می‌كند، اول اینكه این انسانها كر و ناشنوا هستند، البته واضح است كه منظور ناشنوایی ظاهری نیست بلكه ناشنوایی باطن و نهاد اینهاست یعنی اینها سخن حق را نمی‌شنوند و قبول نمی‌كنند، دوم اینكه این انسانها لال هستند یعنی سخن حق را نمی‌گویند و حق را كتمان می‌كنند. سوم اینكه این انسانها تعقل نمی‌كنند یعنی در پی یافتن حقیقت و علل آن نمی‌روند و به خود زحمت نمی‌دهند. این سه ویژگی باعث شده است اینها پست‌ترین جانوران و مغضوب خداوند باشند. خداوند انسانهایی را دوست دارد كه گوش شنوا داشته باشند و سخن حق را بشنوند، سپس انصاف داشته باشند و سخق حق را بگویند و نهایتاً در آفرینش موجودات و حوادث روزگار تعقل كنند و از بحث و گفتگو و تبادل نظر و اندیشه دوری نكنند تا به حقیقت جهان هستی و علل آن دست یابند. این آیه متضمن آزادی بیان و آزادی اندیشه و تعقل است.[1]
كردار و گفتار حضرت علی – علیه السلام - حكایت از آزادی و آزادگی دارد بطوری كه به هنگام زمامداری وی، عده‌ای از همكاری و بیعت با آن حضرت امتناع كردند و امام بدون هیچگونه تضییق و مزاحمتی آنان را به حال خودشان آزاد گذاشت و فرمود ضرری به ما نمی‌رسانند.

بحث از آزادی عقیده را در سه قسمت می‌توان بررسی كرد:
1. آزادی از تفتیش عقیده: ارباب كلیسا و پدران روحانی در قرون وسطی برای تحكیم مبانی مذهبی و به خاطر استقرار قدرت و سلطة خویش، محاكمی سرّی به منظور تفتیش عقاید مردم در سراسر اروپا به ویژه در اسپانیا پدید آوردند.[2] با توجه به این سابقة تاریخی وحشتناك و تاریك، ممنوعیت تفتیش عقیده در قانون اساسی اكثر كشورها به ویژه كشورهای اروپایی مذكور و مرسوم گردید و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز در اصل 23 كه این ممنوعیت را ذكر كرده است تحت تأثیر قوانین كشورهای غربی بوده است و گرنه هیچ سابقه‌ای از تفتیش عقاید در اسلام در طول تاریخ وجود ندارد. یكی از اساتید حقوق اساسی در این باره چنین می‌گوید: «دین اسلام با واژه تفتیش عقاید كاملاً بیگانه است چونكه زیر بنای عقیده و ایمان، تفكر و تعقل می‌باشد. قرآن مجید در آیات متعدد[3] بشر را وادار به تفكر نموده است از جمله در آیة 50 سورة انعام كه خداوند به پیغمبر می‌فرماید: «قل هل یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفكرون» یعنی بگو افراد نابینا (آنها كه چشم اندیشه و عقلشان بسته است) و افراد بینا (آنها كه حقایق را به خوبی می‌بینند و درك می‌كنند ) برابرند؟ آیا تفكّر نمی‌كنید؟[4]

2. آزادی از تحمیل عقیده: عقاید قلبی و معتقدات مذهبی اشخاص از روی علل و مقدمات خاص جسمی، روحی، مادی، معنوی، زمانی، مكانی، تاریخی، چگونگی تغذیه، تعلیم و تربیت و عوامل زیاد دیگری شكل می‌گیرد و مقابلة با آنان از طریق زور و فشار مؤثر نیست. [5] لذا قرآن كریم در سورة بقره آیة 256 تصریح می‌كند كه «لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغى» یعنی در دین اجبار و اكراهی نیست، زیرا راه سعادت و كمال از راه گمراهی و ضلالت باز شناخته شده است. در این آیه انسان در انتخاب دین و راه و روش زندگی خود آزاد شناخته شده است و علت این آزادی را روشن شدن راه صحیح از راه غلط و ناصواب بیان كرده است. وقتی در این تعلیل ما را به این نتیجه می‌رساند كه نمی‌توان عقیده‌ای را به زور به دیگری تحمیل كرد، اعتقاد از عمق جان بر می‌خیزد و باید همواره با اقناع وجدانی باشد. البته هركسی نسبت به مسیری كه در زندگی خود انتخاب می‌كند مسئول است و باید جوابگو باشد، زیرا طریق هدایت از راه ضلالت باز شناخته شده و امكان پیمودن راه رشد و كمال برای انسان میسّر گشته است ولی این مسؤولیت اخروی است و حكومت اسلامی نمی‌تواند شخصی را به صرف داشتن عقیده‌ای ناصواب، مورد تعرض قرار دهد مگر اینكه وی به صرف داشتن این عقیده پسنده نكند و به تبلیغ علنی عقیدة ناصواب خود بپردازد و این تبلیغ مخل نظم عمومی و یا مبانی اسلامی باشد (منظور حدود آزادی بیان است كه در اصل 24 قانون اساسی آمده است) آیات دیگری كه در این رابطه می‌توان به آنها استناد كرد آیة 99 از سورة یونس و آیات 21 و 22 از سورة غاشیه است، در این آیات بیان شده است كه اگر خداوند اراده كند تمام مردم روی زمین به او ایمان خواهند آورد و پیامبر نمی‌تواند مردم را مجبور به ایمان آوردن به خداوند كند زیرا پیامبر تنها پند دهنده و تذكر دهنده است نه اینكه مراقب و مسلط بر اعمال و احوال مردم باشد.

3. آزادی داشتن عقیده: دین اسلام با معتقدین به ادیان دیگر ستیز ندارد و آنان را مجبور نمی‌كند كه از آیین خود دست كشیده و به پیروی از دین اسلام بپردازند، بلكه آنان را دعوت می‌كنند تا نسبت به انتخاب دین با تعقل بیندیشند.[6] اسلام آزادی عقیده را تا حد شناسایی سایر ادیان آسمانی عنوان می‌كند و خداوند در سوره بقره آیه 62 می‌فرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الآخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون» یعنی كسانی كه ایمان آوردند (مسلمان شدند) و كسانی كه یهودی و نصرانی و صابئی شدند، هر یك كه ایمان به خداوند و روز قیامت آورده و عمل صالح انجام دادند، پاداش ایشان نزد پروردگارشان محفوظ می‌باشد، ترسی بر اینان نیست و برای آنها هیچگونه اندوهی نمی‌باشد. هر چند كه این مصونیت ممكن است مربوط به عصر و زمان همان دین و پیامبر مربوط به آن باشد ولی به هر حال در دین اسلام و افراد آزادی در عقیده دارند حتی افراد مرتد، ولی این آزادی تا جایی است كه آنها ارتداد خود را اظهار نكرده و در صدد تبلیغ عقیدة جدید ارتدادی خویش بر نیایند، زیرا اگر چه اینان در داشتن عقیده آزادند، ولی آزادی بیان این افراد محدود به عدم اخلال به نظم عمومی و مبانی اسلامی است كه در قانون اساسی بر آن تأكید شده است.

ـــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
[1]- الطبرسی، ابوعلی فضل بن الحسین، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، 1406 ق، ج 3، ص 819.
[2]- هاشمی، سید محمد، جزوة درسی مجتمع آموزش عالی، قم، 1374، ج 4، درس حقوق اساسی 2، حقوق اساسی مردم، ص 182.
[3]- سبا/46، انعام/50، اعراف/184، روم/8، آل عمران/191.
[4]- هاشمی، سید محمد، پیشین، ص183.
[5]- همان، ص193.
[6]- همان، ص184، 185.

منبع: سایت اندیشه قم