سی ام دی ماه سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان
مهندس بازرگان به اعتراف موافقان و مخالفان
بیست و سه سال قبل در واپسین روز دی ماه 1373 مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/10/30 ساعت 10:54
«در این موقع ۳۴ سال از عمرم میگذرد و زنم ملک خانم یک سال و یک ماه است به عقدم درآمده است، در خانه ملکی میرزا عبدالعظیم خان قریب، که نقشه ساختمانش را دادهام به اتفاق برادر بزرگم آقای احمد آقا و خانواده گرامیاش، بدری خانم با ۷ اولاد سکنی داریم.» مهدی بازرگان این را روز ۱۸ شهریور ۱۳۱۹ نوشت، در سالگرد ازدواجش با خانم ملک طباطبایی، دختر حاج سیدحسین طباطبایی؛ ازدواجی که با استقراض مخارجش تامین شد. حاصل این وصلت پنج فرزند بود به نامهای زهرا، عبدالعلی، فرشته، فتانه و محمد نوید. فرزندان بازرگان با وجود سالهای متمادی زندان و مبارزه وی، از توجه و تربیت پدر محروم نماندند چنانکه خانم ملک طباطبایی میگوید بازرگان از درون زندان نیز پیگیر تحصیل و تربیت فرزندان بود.
زندگی با فعالی سیاسی که سالها زندان و فعالیت سیاسی و حزبی و مسوولیت نخستوزیری را تجربه کرد و بدعهدی ایام دید و چشید، چه ویژگیهایی داشت که در فراق ایشان نوشتید: «همسری را از دست دادم که برایم یک دوست، یک مشوق و یک پدر بود و همه چیزم به حساب میآمد... با رفتن او خلاء تحملناپذیری زندگیام را احاطه کرد.» (مجله ایران فردا، اسفند ۷۳)
آرمانگرایی، افکار و عقاید و نیز استحکام شخصیت او به مرور در من که دختری جوان و ناپخته بودم تاثیر مفید و مثبت خود را بخشید. به فکر و عقیده او احترام میگذاشتم. البته نبود او و زندانهای طولانی مدت او مساله سادهای نبود. تحمل فراغ پدر خانواده و بزرگ کردن فرزندان و کنار آمدن با مشکلات آنان بدون حضور او کار سنگینی بود. اما ایمانی که به خداوند داشتم و امیدی که صحبتهای او در خلال ملاقاتها میبخشید، سرمایه ادامه زندگی میشد.
سالها دوری مرحوم بازرگان از خانه یا فعالیتهای سیاسی و اجرایی چگونه بر عمق رابطهشان با همسر و فرزندان تاثیر نگذاشت و هر آنچه نقل شده از توجه وافر ایشان به خانواده است؟ چگونه است که مرحوم بازرگان توانست هم مرد سیاست و مبارزه باشد و هم مرد خانواده؟
مکاتبات بازرگان از درون زندان با خانواده هر یک آموزهای مفید بود. در آن زمان ارتباط زندانی سیاسی با خانوادهاش به کلی منقطع نبود. او حتی گاهی وقت پزشک بچهها را میتوانست از درون زندان تنظیم کند، حالات و رفتار بچهها و درس و کارنامهها و نمرات را در خلال ملاقاتها دائما پیگیری میکرد و تلاش داشت تا جای ممکن خلاء وجودی خود را با این پیگیریها جبران کند.
عبدالعلی بازرگان در خاطرات خود به دفترچهای اشاره کرده که پدرش در آن رشد و تربیت فرزندانش را از دوران طفولیت یادداشت میکرد، کلیه حالات و حرکات فرزندانش را زیر نظر داشت تا ریشهها و زمینههای شخصیتی هر کدام از آنها را کشف کند. این دفترچه موجود است؟ بازرگان رفتار فرزندانش را تا چه سنی یادداشت میکرد و آیا فرزندانش آنگونه که خود خواست در تحصیلات و رفتار و منش مذهبی و اخلاقی و حتی فعالیتهای سیاسی تربیت شدند و طبق انتظار پدر پیش رفتند یا در احوال شخصیه و سلوک سیاسی و اجتماعی، برای فرزندانش حق انتخاب و اختیار قائل بود؟
بازرگان معمولا حالات و ویژگیهای بچهها را تا سن ورود به مدرسه یادداشت میکرد. پس از رشد فکری و شخصیتی نیز آنها را در انتخاب مسیر زندگی معمولا آزاد میگذاشت. او از راهنمایی دریغ نداشت. تحمیل عقیده و فشاری در کار نبود. مهم این بود که به آنها طوری القاء میکرد که به آنان اعتماد دارد.(1)
بازرگان علت و غایت بسیاری از رفتارها و تصمیمات خود را الگوسازی برای فرزندانش میداند. این خاطره ایشان بسیار نقل شده که: «دکتر سیاسی (رئیس دانشگاه) مرا احضار کرد و گفت: این نامهای که در اعتراض به کنسرسیوم نوشته شده بود و امضای اساتید دانشگاه را در زیر خود داشت چه کاری بود که کردید، این نامه اعتراض چه فایدهای داشت؟ گفتم: من هم خوب میدانم که نتیجه عملی ندارد، اما این کار را کردم فقط برای آنکه بعدها پسرم بزرگ شد نگوید پدرم مرد پفیوز و بیغیرتی بود. نگویند نهضت عظیمی چون ملی کردن نفت برپا شد، بعد کودتایی پیش آمد و تمام آن اقدامات و افتخارات را به باد داد، ولی صدا از هیچکس درنیامد.» خانم زهرا بازرگان هم خاطرهای مشابه دارد که پدرش در پاسخ به دوستی که اصرار میکرد وی دست از این کارها بردارد و به میان خانواده و جامعهای که این همه به او نیازمند است برگردد و با ماندن در «سوراخ زندان» نمیتواند کاری را از پیش برد، به پسر و دخترش اشاره کرد و جواب مشابهی داد. علت این الگوسازی چه بود؟ فرزندانش استعارهای بودند از جوانان آن نسل که پدران را ببینند و درس بگیرند یا تکلیفش را صرفا در محدوده خانه و خانواده خود تعریف میکرد که اگر همگنانش نیز در همین نهاد به چنین تکلیفی قائل باشند، جامعه رو بسوی تعهدی جمعی و وفاقی همهگیر پیش خواهد رفت؟
پاسخ شما در سوالتان مندرج است. بله او در پی الگوسازی برای یک نسل بود. اما آنچه در روحیه بازرگان برجسته بود نوعی ستیز با جبر و استبداد است که در رفتارش حتی از دوران کودکی وجود داشته و در خاطراتش نوشته است که وقتی معلم مدرسه کمک به زلزلهزدگان را اجباری اعلام میکند، او با وجود آنکه اصل عمل را قبول دارد، از ابراز آن به پدرش امتناع میکند، زیرا آن را دستوری و اجباری میبیند.
آقای بازرگان روزی که نخستوزیری دولت موقت آن هم در چنان شرایط خطیری به ایشان پیشنهاد شد، با شما مشورت کرد؟ شما موافق بودید؟ دوره نخستوزیری ایشان اصولا چه تغییری در زندگی خانوادگی شما ایجاد کرد؟
در این زمینه با من و بچهها مشورتی نکرد و این را کاملا مخفی نگه داشته بود. اما دوران نخستوزیری هم دوران بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، هر چند او غم و نگرانی خود را معمولا در خانه عنوان نمیکرد و کوله بارش را بیرون در میگذاشت. اما این دوران ۹ ماهه هر روز با بحرانهای عجیب روبرو بود، در این دوره حتی تهدیدهایی جانی نیز وجود داشت.
چه خاطرهای از حلالیتطلبی شخصیتهای سیاسی و مسوولین کشور از مهندس بازرگان در روزهای آخر حیات ایشان به یاد دارید؟ آیا موردی بود که بازگو نشده ولی ایشان و شما و خانوادهتان را تحت تاثیر قرار داده باشد؟
پس از درگذشت بازرگان خیل بسیار از کسانی که روزی در صفوف انقلابیون جای داشتند و ناسزاها نثار او کرده بودند، اینجا و آنجا با پیک و پیغام اظهار ندامت از تندرویها میکردند. این سخن را مکرر از زبان بسیاری شنیدم ـ و البته گفتن نام آنان شاید درست نباشد ـ که ما قدر مهندس را نشناختیم یا اینکه در حق او جفا کردیم و به هر حال گفتههای آنان همواره این شعر عمیق را از دکتر شفیعی کدکنی به یادم میآورد:
باید بکشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد
بیست و سه سال قبل در واپسین روز دی ماه 1373 مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست.
گوینده اخبار تلویزیون اما چنان بر واژه سوییس تاکید کرد که انگار او در تمام سال های پس از نخست وزیری در کنار دریاچه لمان لمیده بوده حال آن که طی سال های 58 تا 73 تنها یک بار به آلمان رفت و بقیه اوقات همواره در ایران بود و قبل از اعزام به سوییس نیز در بیمارستان دی بستری شد.
برای اثبات مرد عرصه دیانت بودن بازرگان هم نوع زندگی او را می توان گواه آورد و هم وصیت نامه اش را که انگار نه انگار آن را مردی با سابقه 60 سال فعالیت سیاسی مستمر و دبیر کلی یک حزب سیاسی و با اشتهار به نخست وزیری در یکی از مهم ترین فرازهای تاریخ ایران و سال ها استادی و ریاست دانشکده فنی دانشگاه تهران نوشته و به سبک و سیاق مذهبی ترین روحانیون است تا جایی که روشنفکری نوشت: " آدمی در نگاه اول تصور می کند این وصیت نامه حاج شیخ عباس قمی است! آن قدر که بیم قیامت و توصیه های دینی و نه اشارات سیاسی در آن موج می زند."(2)
متن کامل وصیت نامه از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
كُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِكَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ.
وصیتنامه بنده گنهكار بیمقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست كننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.
با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علیالخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.
اولین و مهمترین آرزو و توصیهام به خانواده و خویشان و دوستان این است كه رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگتریكه در پیش دارند- بیشتر از دوروزه دنیای گذران- بیندیشند و تدارك ببینند.
زندگی بیمرگ و انتها كه خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش كردهاند، به فرض كه كسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال كه بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و كتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناك و غیرقابل تحمل است كه احتمال وقوعش را هر قدر كم و كوچك بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب مینماید كه با توجه به عظمت واقعه و بینهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط هم كه شده باشد در پیش گیریم.
وصیت من این است كه نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش كنید و نه روزی رسان و آفریننده خودتان را كه برای جهان غیر او صاحب و گردانندهای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمیتواند باشد.
اینك كه دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانكاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاریها و سختیها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی كنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود كننده باشد.
دومین توصیه (خصوصی ام) به همسر و فرزندان و كسان، مهربانی و گذشت و خدمتگزاری در حق یكدیگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره دیگر خویشاوندان و صله رحم.
توصیه سوم قبول عذر تقصیرها و قصورهایم در حق خانواده و كسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلالیّت میطلبم و تقاضای بخشش و دعای خیر دارم، و رساندن این تقاضا به كسانی كه در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنیده باشند یا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زیان كه به كسی و به كسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط كه باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سیاسی، تقاضایم این است كه حلالم نمایید.
وصیتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون
پی نوشت:
1- همسر مهدی بازرگان در گفتوگو با تاریخ ایرانی
2-متن کامل وصیت نامه مهندس بازرگان، سایت تحلیلی خبری عصر ایران
آشنایی و ازدواج مرحوم مهندس بازرگان از زبان خانم ملک طباطبایی
ما هیچگونه آشنایی با هم نداشتیم، قبل از ازدواج همدیگر را ندیده بودیم. عنان و اختیار زندگی همه ما در دست و تشخیص مادرم بود و زندگی ما را عملا او اداره میکرد. مادرم دقت داشت که مرد متدین و دارای تحصیلاتی را از میان خواستگاران انتخاب کند و خود بدون مشورت با من بسیاری را رد میکرد. در شانزده سالگیام، ازدواج خواهرم ـ که عروس خانواده آیتالله میرزا احمد آشتیانی بود- موجب شد که خانواده بازرگان با من آشنایی یافتند و این خواستگاری صورت گرفت.زندگی با فعالی سیاسی که سالها زندان و فعالیت سیاسی و حزبی و مسوولیت نخستوزیری را تجربه کرد و بدعهدی ایام دید و چشید، چه ویژگیهایی داشت که در فراق ایشان نوشتید: «همسری را از دست دادم که برایم یک دوست، یک مشوق و یک پدر بود و همه چیزم به حساب میآمد... با رفتن او خلاء تحملناپذیری زندگیام را احاطه کرد.» (مجله ایران فردا، اسفند ۷۳)
آرمانگرایی، افکار و عقاید و نیز استحکام شخصیت او به مرور در من که دختری جوان و ناپخته بودم تاثیر مفید و مثبت خود را بخشید. به فکر و عقیده او احترام میگذاشتم. البته نبود او و زندانهای طولانی مدت او مساله سادهای نبود. تحمل فراغ پدر خانواده و بزرگ کردن فرزندان و کنار آمدن با مشکلات آنان بدون حضور او کار سنگینی بود. اما ایمانی که به خداوند داشتم و امیدی که صحبتهای او در خلال ملاقاتها میبخشید، سرمایه ادامه زندگی میشد.
سالها دوری مرحوم بازرگان از خانه یا فعالیتهای سیاسی و اجرایی چگونه بر عمق رابطهشان با همسر و فرزندان تاثیر نگذاشت و هر آنچه نقل شده از توجه وافر ایشان به خانواده است؟ چگونه است که مرحوم بازرگان توانست هم مرد سیاست و مبارزه باشد و هم مرد خانواده؟
مکاتبات بازرگان از درون زندان با خانواده هر یک آموزهای مفید بود. در آن زمان ارتباط زندانی سیاسی با خانوادهاش به کلی منقطع نبود. او حتی گاهی وقت پزشک بچهها را میتوانست از درون زندان تنظیم کند، حالات و رفتار بچهها و درس و کارنامهها و نمرات را در خلال ملاقاتها دائما پیگیری میکرد و تلاش داشت تا جای ممکن خلاء وجودی خود را با این پیگیریها جبران کند.
سی ام دی ماه یادآور سالروز درگذشت مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت انقلاب اسلامی است.
بازرگان معمولا حالات و ویژگیهای بچهها را تا سن ورود به مدرسه یادداشت میکرد. پس از رشد فکری و شخصیتی نیز آنها را در انتخاب مسیر زندگی معمولا آزاد میگذاشت. او از راهنمایی دریغ نداشت. تحمیل عقیده و فشاری در کار نبود. مهم این بود که به آنها طوری القاء میکرد که به آنان اعتماد دارد.(1)
بازرگان علت و غایت بسیاری از رفتارها و تصمیمات خود را الگوسازی برای فرزندانش میداند. این خاطره ایشان بسیار نقل شده که: «دکتر سیاسی (رئیس دانشگاه) مرا احضار کرد و گفت: این نامهای که در اعتراض به کنسرسیوم نوشته شده بود و امضای اساتید دانشگاه را در زیر خود داشت چه کاری بود که کردید، این نامه اعتراض چه فایدهای داشت؟ گفتم: من هم خوب میدانم که نتیجه عملی ندارد، اما این کار را کردم فقط برای آنکه بعدها پسرم بزرگ شد نگوید پدرم مرد پفیوز و بیغیرتی بود. نگویند نهضت عظیمی چون ملی کردن نفت برپا شد، بعد کودتایی پیش آمد و تمام آن اقدامات و افتخارات را به باد داد، ولی صدا از هیچکس درنیامد.» خانم زهرا بازرگان هم خاطرهای مشابه دارد که پدرش در پاسخ به دوستی که اصرار میکرد وی دست از این کارها بردارد و به میان خانواده و جامعهای که این همه به او نیازمند است برگردد و با ماندن در «سوراخ زندان» نمیتواند کاری را از پیش برد، به پسر و دخترش اشاره کرد و جواب مشابهی داد. علت این الگوسازی چه بود؟ فرزندانش استعارهای بودند از جوانان آن نسل که پدران را ببینند و درس بگیرند یا تکلیفش را صرفا در محدوده خانه و خانواده خود تعریف میکرد که اگر همگنانش نیز در همین نهاد به چنین تکلیفی قائل باشند، جامعه رو بسوی تعهدی جمعی و وفاقی همهگیر پیش خواهد رفت؟
پاسخ شما در سوالتان مندرج است. بله او در پی الگوسازی برای یک نسل بود. اما آنچه در روحیه بازرگان برجسته بود نوعی ستیز با جبر و استبداد است که در رفتارش حتی از دوران کودکی وجود داشته و در خاطراتش نوشته است که وقتی معلم مدرسه کمک به زلزلهزدگان را اجباری اعلام میکند، او با وجود آنکه اصل عمل را قبول دارد، از ابراز آن به پدرش امتناع میکند، زیرا آن را دستوری و اجباری میبیند.
آقای بازرگان روزی که نخستوزیری دولت موقت آن هم در چنان شرایط خطیری به ایشان پیشنهاد شد، با شما مشورت کرد؟ شما موافق بودید؟ دوره نخستوزیری ایشان اصولا چه تغییری در زندگی خانوادگی شما ایجاد کرد؟
در این زمینه با من و بچهها مشورتی نکرد و این را کاملا مخفی نگه داشته بود. اما دوران نخستوزیری هم دوران بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، هر چند او غم و نگرانی خود را معمولا در خانه عنوان نمیکرد و کوله بارش را بیرون در میگذاشت. اما این دوران ۹ ماهه هر روز با بحرانهای عجیب روبرو بود، در این دوره حتی تهدیدهایی جانی نیز وجود داشت.
چه خاطرهای از حلالیتطلبی شخصیتهای سیاسی و مسوولین کشور از مهندس بازرگان در روزهای آخر حیات ایشان به یاد دارید؟ آیا موردی بود که بازگو نشده ولی ایشان و شما و خانوادهتان را تحت تاثیر قرار داده باشد؟
پس از درگذشت بازرگان خیل بسیار از کسانی که روزی در صفوف انقلابیون جای داشتند و ناسزاها نثار او کرده بودند، اینجا و آنجا با پیک و پیغام اظهار ندامت از تندرویها میکردند. این سخن را مکرر از زبان بسیاری شنیدم ـ و البته گفتن نام آنان شاید درست نباشد ـ که ما قدر مهندس را نشناختیم یا اینکه در حق او جفا کردیم و به هر حال گفتههای آنان همواره این شعر عمیق را از دکتر شفیعی کدکنی به یادم میآورد:
باید بکشد عذاب تنهایی را / مردی که ز عصر خود فراتر باشد
دی ماه بیست و سه سال قبل!
بیست و سه سال قبل در واپسین روز دی ماه 1373 مهندس بازرگان که برای درمان به سوییس اعزام شده بود قبل از انتقال به بیمارستان چشم از جهان فرو بست.گوینده اخبار تلویزیون اما چنان بر واژه سوییس تاکید کرد که انگار او در تمام سال های پس از نخست وزیری در کنار دریاچه لمان لمیده بوده حال آن که طی سال های 58 تا 73 تنها یک بار به آلمان رفت و بقیه اوقات همواره در ایران بود و قبل از اعزام به سوییس نیز در بیمارستان دی بستری شد.
بازرگان اما تنها مرد سیاست نبود و به اعتراف موافق و مخالف مرد عرصه دیانت هم بود.
متن کامل وصیت نامه از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
كُلُّ مَنْ عَلَیْها فَانٍ. وَیَبْقی وَجْهُ رَبِكَ ذُوالْجَلالِ وَ الاِكْرامِ.
وصیتنامه بنده گنهكار بیمقدار، محتاج عفو و رحمت پروردگار و درخواست كننده دعای بندگان مؤمن و مهربان، مهدی بازرگان، به همسر عزیز خود، فرزندان دلبند با همسران گرامی آنها، نوادگان نازنین و به همه خویشاوندان با مهر و صفا، به دوستان ارجمند و به آشنایان و اهل لطف.
با اقرار به وحدانیت و ربوبیت خالق و با درود بر همه پیامبران علیالخصوص خاتم آنها محمد مصطفی صلیالله علیه و آله و سلم و بر اهل بیت طهارت و امامت.
اولین و مهمترین آرزو و توصیهام به خانواده و خویشان و دوستان این است كه رفتن من برایشان عبرت بوده، به زندگی همیشگی خیلی بزرگتریكه در پیش دارند- بیشتر از دوروزه دنیای گذران- بیندیشند و تدارك ببینند.
زندگی بیمرگ و انتها كه خبرش را فرستادگان خدا داده، ما را برحذر از آتش و عذاب و امیدوار به رستگاری و رضوانش كردهاند، به فرض كه كسی یقین به وقوع آن نداشته باشد، دلیل قطعی هم به دروغ بودن و عدم آن ندارد. حال كه بنا به خبرها و هشدارهای شخصی چون محمد مصطفی(ص) و كتابی چون قرآن، شدت و مدت عذاب چنان وحشتناك و غیرقابل تحمل است كه احتمال وقوعش را هر قدر كم و كوچك بگیریم، مصلحت و منفعت ما ایجاب مینماید كه با توجه به عظمت واقعه و بینهایت بودن مصیبت، آن را به حساب بیاوریم و راه احتیاط هم كه شده باشد در پیش گیریم.
وصیت من این است كه نه آخرت و قیامت را نفی و فراموش كنید و نه روزی رسان و آفریننده خودتان را كه برای جهان غیر او صاحب و گردانندهای قابل تصور نبوده، اگر خودمان و جهان، دروغ و خیال نباشیم، او هم دروغ و خیال نمیتواند باشد.
اینك كه دنیا و زندگی در مجموعه و متوسط، ناخشنودی و ناراحتی و زیانكاری است و جریان تاریخ بشریت در جهت افزایش گرفتاریها و سختیها یا توسعه ظلم و فشارهاست، باید سعی كنیم در عوض، آخرتمان در اثر تحمل و تلاش و با صبر و مرحمت، آباد و خشنود كننده باشد.
دومین توصیه (خصوصی ام) به همسر و فرزندان و كسان، مهربانی و گذشت و خدمتگزاری در حق یكدیگر است. مخصوصاً نسبت به مادرها و پدرها، پس از آن برادر خواهرها، زن و شوهرها و بالاخره دیگر خویشاوندان و صله رحم.
توصیه سوم قبول عذر تقصیرها و قصورهایم در حق خانواده و كسان و دوستان و هموطنان. از همگی حلالیّت میطلبم و تقاضای بخشش و دعای خیر دارم، و رساندن این تقاضا به كسانی كه در مجلس فاتحه حضور نداشته، آن را نشنیده باشند یا آگاه نشده باشند. هر بدی و نقصان و زیان كه به كسی و به كسانی رسانده باشم و به هر گونه و اندازه و ارتباط كه باشد، چه فردی و شخصی و چه اجتماعی و عمومی و سیاسی، تقاضایم این است كه حلالم نمایید.
وصیتنامه مورخ 7/10/1373- در خانه نارون
پی نوشت:
1- همسر مهدی بازرگان در گفتوگو با تاریخ ایرانی
2-متن کامل وصیت نامه مهندس بازرگان، سایت تحلیلی خبری عصر ایران