بابی گری و بهائیت
پس از مرگ محمّد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان علیمحمّد آشوبهایی در كشور پدید آورده و به قتل و غارت مردم پرداختند. میرزا تقی خان امیركبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیه در صدد اعدام علیمحمّد برآمد. عاقبت او و یكی از پیروانش به نام محمّدعلی زنوزی در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شدند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1396/10/30 ساعت 08:10
بابیگری فرقهای است که سیّدعلی محمّد شیرازی ملقّب به «باب» بنیان نهاده است. او در سال 1235ق در شیراز متولّد شد، در نوزده سالگی به كربلا رفت و در درس سیّدكاظم رشتی حاضر شد و پس از مرگ سید كاظم رشتی خود را باب امام زمان(عج) خواند.
علیمحمّد در سال 1261ق به دستور والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد. وی پس از آنكه در مناظره با علمای شیعه شكست خورد اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند».
در عین حال علیمحمّد پس از چندی در تبریز ادّعای «مهدویّت» كرد و خود را امام زمان خواند و بابیت را كه قبلاً ادّعا كرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل كرد. او در مجلس علما نتوانست ادّعای خود را اثبات كند و از پاسخ مسائل دینی فروماند و جملات سادة عربی را غلط خواند. ازاینرو بار دیگر توبهنامه نوشت؛ اما طولی نكشید كه ادّعای پیامبری كرد و كتاب «بیان» را كتاب آسمانی خویش دانست. او خود را برتر از پیامبران و ناسخ اسلام دانسته و بر آن بود كه با ظهور وی، قیامت بر پا شده است.
به دنبال طرح دعاوی فوق «نظام العلماء» در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزا، مناظرهای با علیمحمّد ترتیب داد كه به توبة ظاهری باب انجامید.[1] این مناظره به شرح زیر است:
«نظام العلماء: ... شما ادّعای خود را در حضور علمای اسلام بیان نمایید تا تصدیق و تكذیب آن محقّق گردد. اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالی از غرضم، تصدیق من خالی از فایده نخواهد بود و مرا از شما سه سؤال است: اوّلاً؛ آیا این كتبی كه بر سنّت و سیاق قرآن و صحیفه و مناجات در اكناف و اطراف ایران منتشر شده از شما است یا نه؟ و آیا آنها را شما تألیف كردهاید و یا به شما بستهاند؟
باب: از خدا است.
نظام العلماء: من چندان سواد ندارم، اگر از شما است بگویید آری و الاّ نه.
باب: از من است.
نظام العلماء: آیا معنی كلام شما كه گفتید از خدا است این است كه زبان شما مثل شجرة طور است؟
باب:
روا باشد انا الحق از درختی *** چرا نبود روا از نیكبختی
نظام العلماء: این همه آوازها از شه بود؟
باب: رحمت به شما، همینطور است.
نظام العلماء: شما را باب میگویند. چه كسی، كی و كجا بر شما این اسم را گذاشته است؟ معنی باب چیست؟ و آیا شما به این اسم راضی هستید یا نیستید؟
باب: این اسم را خدا به من داده است.
نظام العلماء: در كجا؟ در خانة كعبه، بیتالمقدس یا بیتالمعمور؟
باب: هر كجا باشد اسم خدایی است.
نظام العلماء: البتّه در این صورت راضی هم هستید. معنی باب چیست؟
باب: «انا مدینه العلم و علی بابها»؛ (من شهر علمم و علی در آن است) فرمودة محمدبن عبدالله(صلی الله علیه وآله).
نظام العلماء: شما باب مدینة علم هستید؟
باب: بلی.
نظام العلماء: حمد خدا را كه من چهل سال است قدم میزنم كه به خدمت یكی از ابواب برسم، مقدور نمیشود. حال الحمدلله در ولایت خودم بر سر بالینم آمد. اگر چنین شد و معلوم گردید شما بابید، منصب كفشداری را به من دهید.
باب: گویا شما حاج ملاّمحمود باشید؟
نظام العلماء: بلی.
باب: شأن شما اجل است، باید منصب بزرگی به شما داد.
نظام العلماء: من همین را میخواهم، مرا كافی است.
ولیعهد: ما هم این مسند را به شما كه بابید تسلیم
مینماییم.
نظام العلماء: به قول پیغمبر یا حكیم دیگر كه فرموده است: «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان» در علم ابدان عرض میكنم كه در معده چه كیفیتی حاصل میشود كه شخص تخمه میشود؟ بعضی به معالج رفع میگردد و برخی منجر به سوء هضم میشود یا به مراق منتهی میگردد؟
باب: من علم طب نخواندهام.
ولیعهد: در صورتی كه شما باب علوم هستید میگویید علم طب نخواندهام! با دعوی شما منافات دارد.
نظام العلماء: عیب ندارد. این علم بیطرّه است، داخل علوم نیست، با بابیّت منافات ندارد. پس از باب پرسید: علم ادیان، علم اصول است و فروع و اصول مبدأ دارد و معاد. بگویید آیا سمع و بصر و قدرت عین ذات هستند یا غیر ذات؟
باب: عین ذات هستند.
نظام العلماء: پس خدا متعدّد شد و مركّب. ذات با علم دو چیزند كه مثل سركه و شیره عین یكدیگر شدند؛ مركّب از ذات و علم یا از ذات و قدرت. علاوه بر این ذات لا ضدّ له و لا ندّ له است. علم كه عین ذات است، ضد دارد كه جهل باشد. علاوه بر این دو مفسده، خدا عالم است، پیغمبر هم عالم است، من هم عالمم. در علم شریك شدیم؛ ما به الاشتراك داریم. علم خدا از خودش هست و علم ما از او. پس ما به الامتیاز داریم. در نتیجه خدا مشترك شد از ما به الامتیاز و ما به الاشتراك و حال آنكه خدا مركّب نیست.
باب: من حكمت نخواندهام.
نظام العلماء: علم فروع مستنبط از كتاب و سنّت است و فهم كتاب و سنّت موقوف بر علوم بسیاری مثل صرف و نحو و معانی و بیان و منطق. شما كه بابید «قال» را صرف كنید.
باب: كدام قال؟
نظام العلماء: قالَ یَقُولُ قَوْلا، قالا قالُوا قالَتْ قالَتا قُلْنَ. آقای باب، باقی را شما صرف كنید.
باب: در طفولیت خوانده بودم، فراموش شده.
نظام العلماء: در هو الذی یریكم البرق خوفاً و طمعاً؛ خوفاً و طمعاً برحسب تركیب چیست؟
باب: در نظرم نیست.
نظام العلماء: معنی این حدیث را بگویید: «لعن الله العیون الثلاثه فانها ظلمت عیناً واحداً».
باب: نمیدانم.
نظام العلماء: مأمون خلیفه از حضرت رضا(علیه السلام) پرسید: «ما الدلیل علی خلافه جدّك؟ قال آیه انفسنا قال لولا نسائنا قال لولا ابنائنا»؛ «وجه استدلال امام رضا(علیه السلام) چیست و وجه ردّ مأمون بر امام و ردّ امام بر خلیفه چیست؟»
باب (با تحیّر): این حدیث است؟
نظام العلماء: بلی حدیث است. شأن نزول
«اِنّا اَعْطَیْناكَ الْكَوثَرَ» معلوم است. حضرت رسول میگذشت، عاص گفت: این مرد ابتر است، عنقریب میمیرد و اولادی از او نمیماند. حضرت غمگین شد، از برای تسلیت آن حضرت این سوره نازل گشت. حال بگویید این چه تسلیت است؟
باب: واقعاً شأن نزول سوره این است؟
نظام العلماء: آقایان اینطور نیست؟
حضار (همگی): بلی.
باب: مهلت دهید فكر كنم.
نظام العلماء: ما در عهد جوانی به اقتضای سن شوخی میكردیم و این عبارت علاّمه را میگفتیم:
«اذا ادخل الرجل علی الخنثی والخنثی علی الانثی وجب الغسل علی الخنثی دون الرجل و الانثی».
باب (پس از فكر): این عبارت از علاّمه است؟
حضار: بلی.
نظام العلماء: از علاّمه نباشد، از من باشد. معنی آن را بیان فرمایید. آخر نه شما باب علماید؟!
باب: چیزی به خاطرم نمیرسد.
نظام العلماء: یكی از معجزات پیغمبر قرآن است و اعجاز آن با فصاحت و بلاغت است. تعریف فصاحت چیست و با بلاغت چه فرقی دارد و نسبت بین آنها چیست؟
باب: در نظرم نیست.
نظام العلماء: اگر در نماز كسی شك كند بین دو و سه، چه كند؟
باب: بنا را بر دو بگذارد.
ملاّ محمّد مامقانی: ای بیدین، تو شكیّات نماز را
نمیدانی، ادعای بابیت میكنی؟
باب: بنا را بر سه بگذارد.
ملا محمد مامقانی: پیدا است دو نشد، سه است. تو نوشتهای كه اول كسی كه به من ایمان آورد نور محمّد و علی است؟
باب: بلی.
ملاّ محمّد مامقانی: پس تو متبوع و آنها تابع و تو از آنها افضلی؟
علمالهدی: خداوند در قرآن فرموده پنج یك مال را در راه خدا دهید و تو گفتهای یك سوم مال را بدهید! چرا؟
باب: ثلث هم نصف خمس است، چه تفاوت دارد؟ (خنده شدید حضار)
نظام العلماء:
چند از این الفاظ و اخبار و مجاز ××× سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
من در بند لفظ نیستم. كرامتی مطابق ادّعای خود بر من بنما تا مرید شوم.
باب: چه كرامت میخواهی؟
نظام العلماء: اعلیحضرت در پایش مرض نقرس است، او را صحّتی ده.
ولیعهد: دور رفتی! همین شما را تغییر حال داده، جوان كنند، ما این مسند را به او واگذار میكنیم.
باب: در قوّه ندارم.
نظام العلماء: عزّت بیجهت نمیشود. در عالم لفظ گنگ، در عالم معنی لنگ. چه هنری داری؟
باب: آیات فصیحه میخوانم: «الحمدُ للهِ الّذی خلقَ السّمواتِ والارضَ» و تاء سماوات را با «زبر» خواند.
ولیعهد (با تبسم):
و ما بتاء و الف قد جُمِعا *** یُكسر فی الجرّ و فی النّصب معاً
باب: اسم من علیمحمّد است. با رب موافق است.
نظام العلماء: هر علیمحمّد و محمّد علی چنین است. گذشته از این، باید شما دعوی ربوبیت كنید نه بابیت.
باب: من آن كسم كه هزار سال است انتظار او را میكشید.
نظام العلماء: یعنی شما مهدی صاحبالامرید؟
باب: بلی.
نظام العلماء: شخصی یا نوعی؟
باب: شخصی.
نظام العلماء: نام او محمّد فرزند حسن است و نام مادر او نرجس، صیقل، سوسن است و نام تو علیمحمد و نام پدر و مادر تو چیز دیگر. زادگاه آن حضرت، سامره است و زادگاه تو شیراز است. سن او بیش از هزار سال، سن تو كمتر از چهل سال است. وانگهی من شما را نفرستادهام.
باب: دعوی خدایی میكنید؟
نظام العلماء: مثل تو امامی مانند من خدایی میخواهد.
باب: من به یك روز دو هزار بیت مینویسم! كسی میتواند چنین كند؟
نظام العلماء: من در دوران توقف در عتبات، آدمی داشتم كه هر روزی دو هزار بیت مینوشت. آخرالامر كور شد. شما هم این عمل را ترك كنید و الاّ كور خواهید شد.[2]
در مجموع علیمحمّد نسبت به مخالفانِ عقیدهاش، خشونت شدیدی را سفارش نمود و وظیفة فرمانروای بابی را این میداند كه جز بابیها كسی را بر زمین باقی نگذارد و غیر از كتابهای بابیان، دیگر كتب باید همه محو و نابود شوند و بابیان جز كتاب بیان و دیگر كتب بابیان را نیاموزند.
پس از مرگ محمّد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان علیمحمّد آشوبهایی در كشور پدید آورده و به قتل و غارت مردم پرداختند. میرزا تقی خان امیركبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیه در صدد اعدام علیمحمّد برآمد. عاقبت او و یكی از پیروانش به نام محمّدعلی زنوزی در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شدند.
بهائیت
بهائیگری فرقهای منشعب از بابیگری است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیی (معروف به صبح ازل) ادّعای جانشینی باب را كرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلی (بهاءالله) زمام كارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازی كردند و چون شواهدی بر نقش حسینعلی در این كار وجود داشت، در پی دستگیری و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت كردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامهای به سفیر روس از وی و دولت روس قدردانی كرد. در بغداد كنسول دولت انگلیس و نمایندة دولت فرانسه با او ملاقات كرد و حمایت دولتهای خود را به او ابلاغ كرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند.
میرزا یحیی (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، كربلا و نجف مركز اصلی فعالیت بابیان شد و در پی اختلاف بر سر ادّعای «موعود بیان» آدمكشیهای شدیدی بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلی و میرزایحیی بر سر این ادّعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلی) و ازلیه (پیروان میرزایحیی) شد. گفته شده است كه در پی این منازعات میرزایحیی برادرش بهاءالله را مسموم كرد و بر اثر آن بهاءالله تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود.
میرزا حسینعلی خود را «خدای خدایان، آفریدگار جهان، خدای تنهای زندانی، معبود حقیقی»، نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وی قبر او را قبله خویش گرفتند.
او افزون بر ادعای ربوبیت، شریعت جدید آورد و كتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» میدانند. او كتابهای دیگری نیز نوشته است كه پر از اغلاط املایی و انشایی است. مهمترین كتاب او «ایقان» است كه به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت.
1. ازلیه (به رهبری میرزا یحیی نوری، صبح ازل)،
2. بهائیه (به رهبری میرزا حسینعلی، بهاءالله)،
3. بابیه خالص (فقط رهبری سیّد علیمحمّد باب را قبول دارند)،
4. بابیه بهائیه عبّاسیه (قبول رهبری عبدالبهاء عبّاس افندی)،
5. ناقضون (اتباع میرزا محمّدعلی، برادر عبدالبهاء).[3]
---------------------------------------------------------------
[1]. متن توبهنامه با دست خط او در كتابخانة مجلس شورای اسلامی موجود است.
[2]. مهدیپور، شبهات مهدوی دوران ما (نقدی بر بهائیت)، صص 32 - 41.
[3]. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود.
(به نقل از: کتاب بابیت و بهائیت (راه و راهنما، شماره 6)، حمیدرضا شاکرین، انتشارات معارف)
منبع:پرسمان
علیمحمّد در سال 1261ق به دستور والی فارس دستگیر و به شیراز فرستاده شد. وی پس از آنكه در مناظره با علمای شیعه شكست خورد اظهار ندامت كرد و در حضور مردم گفت: «لعنت خدا بر كسی كه مرا وكیل امام غائب بداند. لعنت خدا بر كسی كه مرا باب امام بداند».
در عین حال علیمحمّد پس از چندی در تبریز ادّعای «مهدویّت» كرد و خود را امام زمان خواند و بابیت را كه قبلاً ادّعا كرده بود به «بابیت علم خداوند» تأویل كرد. او در مجلس علما نتوانست ادّعای خود را اثبات كند و از پاسخ مسائل دینی فروماند و جملات سادة عربی را غلط خواند. ازاینرو بار دیگر توبهنامه نوشت؛ اما طولی نكشید كه ادّعای پیامبری كرد و كتاب «بیان» را كتاب آسمانی خویش دانست. او خود را برتر از پیامبران و ناسخ اسلام دانسته و بر آن بود كه با ظهور وی، قیامت بر پا شده است.
به دنبال طرح دعاوی فوق «نظام العلماء» در مجلس ولیعهد ناصرالدین میرزا، مناظرهای با علیمحمّد ترتیب داد كه به توبة ظاهری باب انجامید.[1] این مناظره به شرح زیر است:
«نظام العلماء: ... شما ادّعای خود را در حضور علمای اسلام بیان نمایید تا تصدیق و تكذیب آن محقّق گردد. اگرچه من اهل علم نیستم و مقام ملازمت دارم و خالی از غرضم، تصدیق من خالی از فایده نخواهد بود و مرا از شما سه سؤال است: اوّلاً؛ آیا این كتبی كه بر سنّت و سیاق قرآن و صحیفه و مناجات در اكناف و اطراف ایران منتشر شده از شما است یا نه؟ و آیا آنها را شما تألیف كردهاید و یا به شما بستهاند؟
باب: از خدا است.
نظام العلماء: من چندان سواد ندارم، اگر از شما است بگویید آری و الاّ نه.
باب: از من است.
نظام العلماء: آیا معنی كلام شما كه گفتید از خدا است این است كه زبان شما مثل شجرة طور است؟
باب:
روا باشد انا الحق از درختی *** چرا نبود روا از نیكبختی
نظام العلماء: این همه آوازها از شه بود؟
باب: رحمت به شما، همینطور است.
نظام العلماء: شما را باب میگویند. چه كسی، كی و كجا بر شما این اسم را گذاشته است؟ معنی باب چیست؟ و آیا شما به این اسم راضی هستید یا نیستید؟
باب: این اسم را خدا به من داده است.
نظام العلماء: در كجا؟ در خانة كعبه، بیتالمقدس یا بیتالمعمور؟
باب: هر كجا باشد اسم خدایی است.
نظام العلماء: البتّه در این صورت راضی هم هستید. معنی باب چیست؟
باب: «انا مدینه العلم و علی بابها»؛ (من شهر علمم و علی در آن است) فرمودة محمدبن عبدالله(صلی الله علیه وآله).
نظام العلماء: شما باب مدینة علم هستید؟
باب: بلی.
نظام العلماء: حمد خدا را كه من چهل سال است قدم میزنم كه به خدمت یكی از ابواب برسم، مقدور نمیشود. حال الحمدلله در ولایت خودم بر سر بالینم آمد. اگر چنین شد و معلوم گردید شما بابید، منصب كفشداری را به من دهید.
باب: گویا شما حاج ملاّمحمود باشید؟
نظام العلماء: بلی.
باب: شأن شما اجل است، باید منصب بزرگی به شما داد.
نظام العلماء: من همین را میخواهم، مرا كافی است.
ولیعهد: ما هم این مسند را به شما كه بابید تسلیم
مینماییم.
نظام العلماء: به قول پیغمبر یا حكیم دیگر كه فرموده است: «العلم علمان، علم الابدان و علم الادیان» در علم ابدان عرض میكنم كه در معده چه كیفیتی حاصل میشود كه شخص تخمه میشود؟ بعضی به معالج رفع میگردد و برخی منجر به سوء هضم میشود یا به مراق منتهی میگردد؟
باب: من علم طب نخواندهام.
ولیعهد: در صورتی كه شما باب علوم هستید میگویید علم طب نخواندهام! با دعوی شما منافات دارد.
نظام العلماء: عیب ندارد. این علم بیطرّه است، داخل علوم نیست، با بابیّت منافات ندارد. پس از باب پرسید: علم ادیان، علم اصول است و فروع و اصول مبدأ دارد و معاد. بگویید آیا سمع و بصر و قدرت عین ذات هستند یا غیر ذات؟
باب: عین ذات هستند.
نظام العلماء: پس خدا متعدّد شد و مركّب. ذات با علم دو چیزند كه مثل سركه و شیره عین یكدیگر شدند؛ مركّب از ذات و علم یا از ذات و قدرت. علاوه بر این ذات لا ضدّ له و لا ندّ له است. علم كه عین ذات است، ضد دارد كه جهل باشد. علاوه بر این دو مفسده، خدا عالم است، پیغمبر هم عالم است، من هم عالمم. در علم شریك شدیم؛ ما به الاشتراك داریم. علم خدا از خودش هست و علم ما از او. پس ما به الامتیاز داریم. در نتیجه خدا مشترك شد از ما به الامتیاز و ما به الاشتراك و حال آنكه خدا مركّب نیست.
باب: من حكمت نخواندهام.
نظام العلماء: علم فروع مستنبط از كتاب و سنّت است و فهم كتاب و سنّت موقوف بر علوم بسیاری مثل صرف و نحو و معانی و بیان و منطق. شما كه بابید «قال» را صرف كنید.
باب: كدام قال؟
نظام العلماء: قالَ یَقُولُ قَوْلا، قالا قالُوا قالَتْ قالَتا قُلْنَ. آقای باب، باقی را شما صرف كنید.
باب: در طفولیت خوانده بودم، فراموش شده.
نظام العلماء: در هو الذی یریكم البرق خوفاً و طمعاً؛ خوفاً و طمعاً برحسب تركیب چیست؟
باب: در نظرم نیست.
نظام العلماء: معنی این حدیث را بگویید: «لعن الله العیون الثلاثه فانها ظلمت عیناً واحداً».
باب: نمیدانم.
نظام العلماء: مأمون خلیفه از حضرت رضا(علیه السلام) پرسید: «ما الدلیل علی خلافه جدّك؟ قال آیه انفسنا قال لولا نسائنا قال لولا ابنائنا»؛ «وجه استدلال امام رضا(علیه السلام) چیست و وجه ردّ مأمون بر امام و ردّ امام بر خلیفه چیست؟»
باب (با تحیّر): این حدیث است؟
نظام العلماء: بلی حدیث است. شأن نزول
«اِنّا اَعْطَیْناكَ الْكَوثَرَ» معلوم است. حضرت رسول میگذشت، عاص گفت: این مرد ابتر است، عنقریب میمیرد و اولادی از او نمیماند. حضرت غمگین شد، از برای تسلیت آن حضرت این سوره نازل گشت. حال بگویید این چه تسلیت است؟
باب: واقعاً شأن نزول سوره این است؟
نظام العلماء: آقایان اینطور نیست؟
حضار (همگی): بلی.
باب: مهلت دهید فكر كنم.
نظام العلماء: ما در عهد جوانی به اقتضای سن شوخی میكردیم و این عبارت علاّمه را میگفتیم:
«اذا ادخل الرجل علی الخنثی والخنثی علی الانثی وجب الغسل علی الخنثی دون الرجل و الانثی».
باب (پس از فكر): این عبارت از علاّمه است؟
حضار: بلی.
نظام العلماء: از علاّمه نباشد، از من باشد. معنی آن را بیان فرمایید. آخر نه شما باب علماید؟!
باب: چیزی به خاطرم نمیرسد.
نظام العلماء: یكی از معجزات پیغمبر قرآن است و اعجاز آن با فصاحت و بلاغت است. تعریف فصاحت چیست و با بلاغت چه فرقی دارد و نسبت بین آنها چیست؟
باب: در نظرم نیست.
نظام العلماء: اگر در نماز كسی شك كند بین دو و سه، چه كند؟
باب: بنا را بر دو بگذارد.
ملاّ محمّد مامقانی: ای بیدین، تو شكیّات نماز را
نمیدانی، ادعای بابیت میكنی؟
باب: بنا را بر سه بگذارد.
ملا محمد مامقانی: پیدا است دو نشد، سه است. تو نوشتهای كه اول كسی كه به من ایمان آورد نور محمّد و علی است؟
باب: بلی.
ملاّ محمّد مامقانی: پس تو متبوع و آنها تابع و تو از آنها افضلی؟
علمالهدی: خداوند در قرآن فرموده پنج یك مال را در راه خدا دهید و تو گفتهای یك سوم مال را بدهید! چرا؟
باب: ثلث هم نصف خمس است، چه تفاوت دارد؟ (خنده شدید حضار)
نظام العلماء:
چند از این الفاظ و اخبار و مجاز ××× سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
من در بند لفظ نیستم. كرامتی مطابق ادّعای خود بر من بنما تا مرید شوم.
باب: چه كرامت میخواهی؟
نظام العلماء: اعلیحضرت در پایش مرض نقرس است، او را صحّتی ده.
ولیعهد: دور رفتی! همین شما را تغییر حال داده، جوان كنند، ما این مسند را به او واگذار میكنیم.
باب: در قوّه ندارم.
نظام العلماء: عزّت بیجهت نمیشود. در عالم لفظ گنگ، در عالم معنی لنگ. چه هنری داری؟
باب: آیات فصیحه میخوانم: «الحمدُ للهِ الّذی خلقَ السّمواتِ والارضَ» و تاء سماوات را با «زبر» خواند.
ولیعهد (با تبسم):
و ما بتاء و الف قد جُمِعا *** یُكسر فی الجرّ و فی النّصب معاً
باب: اسم من علیمحمّد است. با رب موافق است.
نظام العلماء: هر علیمحمّد و محمّد علی چنین است. گذشته از این، باید شما دعوی ربوبیت كنید نه بابیت.
باب: من آن كسم كه هزار سال است انتظار او را میكشید.
نظام العلماء: یعنی شما مهدی صاحبالامرید؟
باب: بلی.
نظام العلماء: شخصی یا نوعی؟
باب: شخصی.
نظام العلماء: نام او محمّد فرزند حسن است و نام مادر او نرجس، صیقل، سوسن است و نام تو علیمحمد و نام پدر و مادر تو چیز دیگر. زادگاه آن حضرت، سامره است و زادگاه تو شیراز است. سن او بیش از هزار سال، سن تو كمتر از چهل سال است. وانگهی من شما را نفرستادهام.
باب: دعوی خدایی میكنید؟
نظام العلماء: مثل تو امامی مانند من خدایی میخواهد.
باب: من به یك روز دو هزار بیت مینویسم! كسی میتواند چنین كند؟
نظام العلماء: من در دوران توقف در عتبات، آدمی داشتم كه هر روزی دو هزار بیت مینوشت. آخرالامر كور شد. شما هم این عمل را ترك كنید و الاّ كور خواهید شد.[2]
در مجموع علیمحمّد نسبت به مخالفانِ عقیدهاش، خشونت شدیدی را سفارش نمود و وظیفة فرمانروای بابی را این میداند كه جز بابیها كسی را بر زمین باقی نگذارد و غیر از كتابهای بابیان، دیگر كتب باید همه محو و نابود شوند و بابیان جز كتاب بیان و دیگر كتب بابیان را نیاموزند.
پس از مرگ محمّد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان علیمحمّد آشوبهایی در كشور پدید آورده و به قتل و غارت مردم پرداختند. میرزا تقی خان امیركبیر به جهت فرونشاندن فتنه بابیه در صدد اعدام علیمحمّد برآمد. عاقبت او و یكی از پیروانش به نام محمّدعلی زنوزی در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شدند.
بهائیت
بهائیگری فرقهای منشعب از بابیگری است. بنیانگذار آن میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله است. او در سال 1233 در تهران به دنیا آمد و در شمار نخستین گروندگان باب و مبلّغان او قرار گرفت. پس از اعدام باب میرزا یحیی (معروف به صبح ازل) ادّعای جانشینی باب را كرد و چون در آن زمان بیش از نوزده سال نداشت برادرش میرزا حسینعلی (بهاءالله) زمام كارها را در دست گرفت. در سال 1268 بابیان به ناصرالدین شاه تیراندازی كردند و چون شواهدی بر نقش حسینعلی در این كار وجود داشت، در پی دستگیری و اعدام او برآمدند. او به سفارت روس پناه برد، سفیر و دولت روس از او حمایت كردند و به این وسیله از مرگ نجات یافت. او سپس به بغداد رفت و در نامهای به سفیر روس از وی و دولت روس قدردانی كرد. در بغداد كنسول دولت انگلیس و نمایندة دولت فرانسه با او ملاقات كرد و حمایت دولتهای خود را به او ابلاغ كرده و تابعیت انگلستان و فرانسه را به او پیشنهاد نمودند.
میرزا یحیی (صبح ازل) نیز مخفیانه به بغداد رفت. در این هنگام بغداد، كربلا و نجف مركز اصلی فعالیت بابیان شد و در پی اختلاف بر سر ادّعای «موعود بیان» آدمكشیهای شدیدی بین بابیان رواج یافت. نزاع بین حسینعلی و میرزایحیی بر سر این ادّعا موجب افتراق بابیان به دو فرقه بهائیه (پیروان حسینعلی) و ازلیه (پیروان میرزایحیی) شد. گفته شده است كه در پی این منازعات میرزایحیی برادرش بهاءالله را مسموم كرد و بر اثر آن بهاءالله تا پایان عمر به رعشه دست مبتلا بود.
میرزا حسینعلی خود را «خدای خدایان، آفریدگار جهان، خدای تنهای زندانی، معبود حقیقی»، نامید. پیروانش نیز پس از مرگ وی قبر او را قبله خویش گرفتند.
او افزون بر ادعای ربوبیت، شریعت جدید آورد و كتاب «اقدس» را نگاشت. بهائیان آن را «ناسخ جمیع صحائف» میدانند. او كتابهای دیگری نیز نوشته است كه پر از اغلاط املایی و انشایی است. مهمترین كتاب او «ایقان» است كه به خاطر وجود اغلاط بسیار در زمان حیاتش مورد تصحیح و تجدید نظر قرار گرفت.
فرقه های بابی و بهائی
بعد از اعدام سیّد علیمحمّد، بابیت به سه فرقه تقسیم شد و بعد از مرگ بهاءالله، نزاعی بین دو برادر (عبّاس افندی و محمّدعلی) به وجود آمد و به تبع آن دو فرقة دیگر افزوده شد، در نتیجه مجموعاً پنج فرقه شدند:1. ازلیه (به رهبری میرزا یحیی نوری، صبح ازل)،
2. بهائیه (به رهبری میرزا حسینعلی، بهاءالله)،
3. بابیه خالص (فقط رهبری سیّد علیمحمّد باب را قبول دارند)،
4. بابیه بهائیه عبّاسیه (قبول رهبری عبدالبهاء عبّاس افندی)،
5. ناقضون (اتباع میرزا محمّدعلی، برادر عبدالبهاء).[3]
---------------------------------------------------------------
[1]. متن توبهنامه با دست خط او در كتابخانة مجلس شورای اسلامی موجود است.
[2]. مهدیپور، شبهات مهدوی دوران ما (نقدی بر بهائیت)، صص 32 - 41.
[3]. المدخل الی دراسة الادیان والمذاهب، ج 3، ص 312، العمید عبدالرزاق محمد اسود.
(به نقل از: کتاب بابیت و بهائیت (راه و راهنما، شماره 6)، حمیدرضا شاکرین، انتشارات معارف)
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .