تبیان، دستیار زندگی

رهبرشناسی در اکنکار

هارولد كلمپ در كتابى با نام « نسیم تحول » به بیان زندگى نامه خود و چگونگى رها كردن مسیحیت و گرایش به سمت اكنكار سخن مى گوید . او یكى از حالات روحانى خود را چنین توصیف مى كند : « ماجرا اینگونه بود كه ناگهان خود را در كالبد روح یافتم و بر فراز زمین شناور شدم .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :


رهبرشناسی در اکنکار


لطفا پیرامون جایگاه اساتید اکنکار و ماهانتا در اکنکار توضیح دهید. آیا ادعاهای این فرقه پیرامون افرادی چون مولانا، حافظ، پولس، سقراط، زرتشت و غیره به عنوان اساتید اکنکار صحیح می باشد؟

 در عرفان اكنكار چنین وانمود مى شود كه همواره مجموعه ى از اساتید در حال تبلیغ آموزه هاى اك به سر مى برند . گروهى از آنان كالبد جسمى خود را ترك گفته در طبقات دیگر جهان ، در حال آموزش شاگردان برترند و گروهى دیگر در قالب كالبد جسمانى در این دنیا و در عصر حاضر ، در نقاط گوناگون به پیروان اكنكار آموزش مى دهند . اما ماهانتا ، استاد حق در قید حیات ، والاترین استاد اكنكار است كسى كه رهبرى تمامى اساتید نظام را برعهده دارد .
در اكنكار ، شخصیت ماهانتا چنین تعریف شده : رهبر معنوى یا خدامرد ، در راس اك ، همه كسانى كه در عصر حاضر به او روى مى آورند از ازل با او بوده اند . كالبد ماهانتا اك است كه همان جوهر الهى است كه از اقیانوس عشق و رحمت جارى است . نگهدارنده كل زندگى و كسى كه اشكال مختلف حیات را به هم مى بندد . واگورو ، روشنایى دهنده ، حالتى از معرفت الهى كه برتر از عناوینى است كه در مذهب به اشخاص داده مى شود . بالاترین سطح آگاهى . ( توئیچل پال - واژه نامه اكنكار ، 1380 : 155 (
ماهانتا ، استاد حق در قید حیات ، بالاترین مقام معنوى است . بالاترین مقامى است كه مى تواند به جهان هاى پایین بیاید . او یك خدامرد است كه توسط سوگماد تعالى تعیین شده تا « نام » یا كلمه ى پذیرش را اعطا كند . وظیفه اصلى او نشان دادن مسیر بازگشت دوباره به بهشت است به كسانى كه وارد حلقه پذیرش مى شوند . او ، همچنین به عنوان یك راهنما عمل مى كند . تو مى توانى در مقابل همه خدایانى كه نام آنها در كتاب ها هست به دعا و نماز بنشینى . ولیكن آنها صداى تو را نخواهند شنید . مى توانى از همه مذاهب موجود طلب یارى كنى اما هیچ نصیبت نخواهد شد . این همچنان یك واقعیت قاطع برجا مى ماند كه هیچ فردى تا بحال نتوانسته است و در آینده نیز نخواهد توانست از مصائب این زندگى ها و تردید در خصوص زندگى هاى بعدى بگریزد . مگر این سعادت را بیابد كه با استاد حق دیدار كند . این خلاصه تمامى آن چیزهایى است كه هست . همین و بس . بدون مساعدت او ، همچنین نمى تواند از چرخ مرگ و تولد خلاصى یابى . از طرف دیگر ، كسى كه ماهانتا را بیابد در یافتن رهایى معنوى شكست نخورده است . دلیلش این است كه مسافر روح او را به جریان مسموع حیات اتصال مى بخشد . و با داشتن این امتیاز دوگانه ، مساعدت سفید روح و اتصال به جریان صوتى حیات و آزادى معنوى از آن اوست . نوعى رهایى از همه قید و بندها كه ما در اكنكار آن را « جیران موكتى » مى خوانیم . بنابراین فرمول نهایى از این قرار است كه ماهانتا را بیابى تا ارتعاشات تو را با این جریان حیات و نغمات بنى 14 كوك كند . آنگاه از آن جریان درآویزى و خودت را جزئى از آن كنى ، پس از این به دیار آزادى عروج خواهى نمود . بعد از این ، از دورترین سرحدّات جهان هاى مادى و جهان هاى ناخالص گذشته ، عملاَ وارد نواحى معنوى خالص مى شوى . با كسب صفات الهى و شایستگى بالاترین ناحیه هاى بهشتى ، دیگر محكوم نخواهى بود در تاریكى این جهان هاى تحتانى ، همچنان در رفت و برگشت روى چرخه ى درنده تولد و مرگ باقى بمانى . ( توئیچل پال - دفترچه معنوى ، 1380 : 35 ( در كنار ماهانتا ، سفیران روح به ترویج اكنكار همت گماشته اند . در عرفان اكنكار براى این گروه اسامى و وظایف گوناگونى تبیین شده است . این اساتید یا نمایندگان خدا درگیر مصلحت آنهایى هستند كه در طبقات پایین تر از جهان روح زندگى مى كنند . این راهنمایان معنوى ، عملاَ معرف حضور همه كسانى كه به ترتیبى به امور معنوى علاقه مندند ، عمل مى كنند . این وجودها با نام هاى مختلفى خوانده شده اند : راهنمایان معنوى ، محافظین ، فرشتگان ، ابر روح ارواح ، ارواح آسمانى ، سفیران روح ، نمایندگان خدا یا خدا مردان ، ست گوروها و بسیارى اسامى دیگر . این سفیران داراى وظایف مشخصى تحت امر خداوند متعال هستند . آنان طالب خیر براى تمامى ارواح اند . صرف نظر از اینكه آن روح در كدام مرتبه قرار دارد ، آنان نمایندگان خدایند و همكاران او . نقش آنها مشابه نقش سفیران بسیارى است كه موظف به انجام امورى ، خارج از حیطه كار دیپلمات هاى مستقر در هر كشور هستند . سفیران روح تمامى موجودات را در تمام طبقات آسمانى زیر نظر دارند تا مطمئن گردند كه در مطابقت با قانون الهى عمل مى كنند . آنان همچنین علاقمند به امور كسانى هستند كه مى خواهند در راه خدا پاى گذارند و یا آنكه به راه خدا بازگشت كنند . آنها هر كسى را در هر حیطه خاص محتاج كمك باشد چه در بدن باشد و چه در خارج بدن ، یارى مى دهند آنها به خصوص مراقب كسانى هستند كه بدون اراده و غیر داوطلبانه از بدنشان خارج مى شوند و نیز مبتدیان سفیر روح را مواظبت مى كنند . ( توئیچل پال - سرزمین هاى دور ، 1379 : 235 ( پال توئیچل مى گوید : بزرگ ترین فیلسوفان قرون ، كه از هموطنان خود والاتر و متعالى ترند و آنها را به چشم ناجیان نوع بشر مى نگرند . كلام خدا را بارها و بارها به این جهان مى آورند . به ویژه هنگامى كه روح بشریت به پایین ترین حد زوال یافته است . اما استادان اك ، از فیلسوفان والاترند . زیرا آنها از صمیم قلب به ایشان مى آموزند كه خودش باید اقدام كند . كشیشان و روحانیون « سازمان » و « نظام » را برتر مى شمارند . هیچ فلسفه والایى هرگز از نظام و سازمان به وجود نیامده ، بلكه از فردى كه شخصاَ درباره خدا و راه رسیدن به او پژوهش نموده نشات گرفته است . ( توئیچل پال - اكنكار كلید جهان هاى ، 1379 : 95 ) در جستجوى خود دریافته ام كه تعداد بزرگان معنوى بیش از آن است كه تصور مى رود . اما این گروه ها فقط بخش كوچكى از كل است و از كل ، هزاران و شاید میلیون ها نفر سر درمى آورند كه راه برتر را پیموده اند . معلمان ، مصلحین ، دانشمندان ، قدیسین ، آواتارها ، مونى ها ، ریشى ها و ساحران و نیكوكاران . اما هیچ كدام به مقام والاى بزرگان اك ، كه متعلق به سلسله استادان وایراگى است نمى رسند . ( توئیچل پال - نداى الهى ، 1377 : 20 ( پال توئیچل مى گوید : تمامى دانشوران مشرق زمین ، بخشى از نهضت اك بوده اند . تا آنجا كه من مى فهمم ، زرتشت ، دانشمند ایرانى كه صدها سال قبل از میلاد مسیح مى زیست یكى از مقتدایان نظام باستانى اك است . ( همان ، 213 ) و جالب اینكه در این میان اسامى دیگر شاعران و دانشمندان ایرانى به چشم مى خورد . اكنكار معتقد است كه كوروش ، حافظ و مولوى و . . . همگى جزء نظام اكنكار بوده اند و تمام قدرت خود را از نظام اكنكار آموخته اند . در اكنكار امده است ، ذیل جهان هاى فوقانى مولانا جلال الدین رومى مشاهده مى شود ، وى مى گوید : مسلماَ مثنوى براى مردم آن زمان سودبخش بوده و شاید هنوز هم براى برخى مفید باشد . امّا باید به خاطر داشته باشید كه من ) مولانا جلال الدین رومى ) آن را براى معاصرین خود نگاشتم و این یعنى چیزى بیش از هفتصد سال قبل . امروز استاد حق در قید حیات ( هارولد كلمپ ) ، با مردم این روزگار به زبان خودشان سخن مى گوید . كلام او زنده است . وقتى تو كلمات او را مطالعه مى كنى . صرفاَ یك رشته لغت را نمى خوانى . بلكه قلب خود را مى گشایى . بنابراین هنگامى كه بر روى اك مراقبه مى كنى . مى توانى با قلبى خالص و گشوده در دانش آن سهیم گردى . كلمات و كاغذى كه بر آن چاپ شده اند ، تنها بدین جهت اهمیت دارند كه در گشودن آگاهى و قلب جوینده در حكم كلید عمل مى كنند . ( همان ، 130 )

هارولد كلمپ ، ماهانتا و استاد حق در قید حیات است . در اكنكار آمده است كه هارولد كلمپ عصاى قدرت اكنكار را در نیمه شب 22 اكتبر سال 1981 از سرى داروین گراس دریافت كرد . او خدمات خود را به بشریت از طریق موسیقى ، نوشته ها ، كنفرانس ها و نوار ادامه مى دهد . ( میتسو فیل مورى - در پیشگاه استادان اك ، 1377 : 289 (
هارولد كلمپ در كتابى با نام « نسیم تحول » به بیان زندگى نامه خود و چگونگى رها كردن مسیحیت و گرایش به سمت اكنكار سخن مى گوید . او یكى از حالات روحانى خود را چنین توصیف مى كند : « ماجرا اینگونه بود كه ناگهان خود را در كالبد روح یافتم و بر فراز زمین شناور شدم . در حالى كه همچون یك جفت چشم ناظر وقایع بودم ، ریسمانى مانند بند ناف را دیدم كه از جانب من به اعماق فضا كشیده شده بود . این بند ، اعتقادات مذهبى من بود . با وحشت تمام دیدم كه كسى آن را با یك قیچى طلایى برید . ریسمان مستحكم در فضا شناور شد و در اعماق تاریك فضا ناپدید گشت . حیران و وحشت زده شدم . در شگفت بودم كه این چه نیرویى است كه از منظر معنوى نیرومندتر از مسیح است . اندكى بعد به كالبد فیزیكى ام بازگشتم . تصاویر فوق قطع شدند و براى مدتى به حال خود گذاشته شدم تا در ویرانه هاى سال ها تعالیم اعتقادى خود كاوش كنم . اگر چه تا ماه ها بعد از آثار عمیق آن آگاه نشدم ولى تحول درونى من آغاز شده بود . سرگشتگى من در تعالیم مدرسه ى كشیشى كاملاَ برایم آشكار شده بود ، اكنون مى دانستم كه در تعالیم مذهبى ام ، عاملى كلیدى به غفلت گذارده شده بود . این نخستین گام من به سوى اكنكار بود . » ( توئیچل پال - واژه نامه اكنكار ، 1380 : 105 )

در عرفان اكنكار چنین تبلیغ مى شود كه یك استاد حقیقى اكنكار ، اعتبارى براى فضایل اجتماعى و اخلاقیات شرعى این جهان قایل نیست . یعنى همان چیزهایى كه كشیش ها و روحانیت به عنوان اساس تقدس و تقوى علم كرده اند (كلمپ هارولد - نسیم تحول ، 1377 : 30 ) پال توئیچل مى گوید : اگر ما كه به سرزمین هاى دور سفر كرده ایم و تعالیم اكنكار را عیناَ ، به همه بگوییم ، مورد لعن و نفرین قرار مى گیریم . منظور این است كه از اجتماع آنان طرد مى شویم . بعضى از مسافران روح اطلاعاتى را صاحب هستند كه افشاء آن جنبه هاى وحشتناكى را براى بشر همراه دارد . من به جرات مى گویم كه تنها این سفیران از این اطلاعات آگاهند و صاحب چنین دانشى هستند . سفیران روح مى باید كه در این جهان تقریباَ در سكوت باقى بمانند. دلیل آن هم این است كه هر كلامى كه به زبان بیاورند با فریاد گوشخراش هواداران ادیان اصولى روبه رو مى شود . سیستم هاى متافیزیكى فرسوده و منجمد از بنیان به لرزه درخواهند آورد . ( توئیچل پال - سرزمین هاى دور ، 1379 : 56( نهایتاَ در عرفان اكنكار چنین ادعا مى شود كه آنهائى كه در مقابل جمعیت ها خطابه مى گویند كتاب ها مى نویسند یا فلسفه ها را موعظه مى كنند ، نمى توانید به شما چیزى بیاموزند . آنها اصلاَ چیزى براى مردم جهان شما ندارند . جهل آنها به راستى ترسناك است . همه عارفان و معلمین غرب و شرق ( به جز آنهائى كه اكیست هستند ) در روش هایشان براى رسیدن به خدا اشتباه كرده اند . لكن آنها به شما مى گویند كه فقط و فقط راهى كه آنان در پیش گرفته اند درست است و در دفاع از این رفتارها و مدعاهاى اشتباه ، جان خود را هم فدا مى كنند . ( همان ، 297 )

گفتار فوق درباره ماهانتا و اساتید اك با نكات و سوالات ذیل مربوط مى شود:
1): الفاظى كه در توصیف ماهانتا در كتاب هاى اكنكار آمده همچون : خدامرد ، بالاترین سطح آگاهى ، بالاترین مقام معنوى ، بالاترین نماینده خدا بر زمین و . . . هیچ شباهتى با اوصاف ، كردار و رفتار اشخاص همچون پال توئیچل و هارولد كلمپت ندارد ، مثلا تنها رفتارهاى خارق العاده ى كه درباره پال توئیچل در كتاب « پالچى » یا « نسیمى از بهشت » آمده ، مجموعه حالات متافیزیكى و روحانى است كه در میان بسیارى از عارفان و مرتاضان هندى با شدت خارق العاده ترى بیان شده است . ضمن اینكه در عرفان اكنكار هیچ دلیل پسندیده و منحصربه فردى ارائه نمى شود تا خواننده بتواند به واسطه آن ماهانتا را از دیگر فرزانگان درجه اول علمى هنرى جهان برترى بخشد .

2): در عرفان اكنكار ادعا مى شود كه افرادى همچون زرتشت ، مسیح ، پولس ، لائى تسى ، كوپال داس ، سقراط ، مولانا جلال الدین رومى ، حافظ ، نانك ) موسس دین سیك ) ، فیثاغورث و بسیارى دیگر ، همه از پیروان مكتب اكنكار بوده اند . حال آنكه خواننده به چه دلیل باید باور كند كه چنین افراد بزرگى از نقاط گوناگون جهان ، همه پیرو یا استاد اكنكار بوده اند ؟ به نظر مى رسد مكتب اكنكار براى كسب مقبولیت در افكار عمومى ، تلاش كرده تا بزرگ ترین مفاخر جهان را اكیست ( پیرو اكنكار ) معرفى كند . تا به طبع ، انسان ها روى خوشى به اكنكار نشان دهند . حال آنكه به نظر مى رسد این حربه به عنوان یك « دروغ بزرگ » اثر معكوسى داشته و موجب برانگیختن تعجب و عواطف ملیتى انسان هاى گوناگونى شده است .
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .