جایگاه شریعت و مناسک عبادی در عرفان حلقه
نابراین در عرفان حلقه بحث بر سر «امکان انطباقِ» شریعت با طریقت است نه لزوم متابعت از شریعت. بگذریم که انطباق نهایی شریعت، طریقت و حقیقت، و دریافتِ همزمانِ طریقت از کانالهای حقیقت و شریعت که نویسنده ادعا کرده است، بیانگر عدم تصور صحیح از ارتباط این سه است؛ چرا که تقدم و تأخر این سه به صورت منطقی لحاظ نشده است و هدف و غایت در این مسیر فراموش شده است. در حالیکه از نگاه عرفای مسلمان، هدف نهایی دست یابی به حقیقت است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/10/28 ساعت 16:41
شریعت و مناسک عبادی همچون نماز و سایر رفتارهای عبادی در عرفان حلقه چه جایگاهی دارند؟
«شریعت» در نگاه بزرگان معرفت، چنان مهم است که بهعنوان معیار و ضابطه شهود رحمانی و غیررحمانی مطرح است.
از نگاه عارفان اصیل اسلامی، میان «شریعت و طریقت و حقیقت» ارتباط ناگسستنی وجود دارد. «طریقت» همان آداب سلوکی اسلام است که طبق آن سالک مسلمان، در قالب قواعد وآدابی به پیمودن راه سیر و سلوک و کسب معرفت میپردازد و «حقیقت» دستیابی به حقایق و معارف شهودی است که پس از عمل به دستورات شریعت و پیمودن منازل طریقت، به قلب عارف میتابد.
از نگاه عرفای مسلمان شریعت و طریقت و حقیقت در طول همدیگرند و «طریقت»، باطن «شریعت» است و «حقیقت»، باطن طریقت محسوب میشود و هر کدام ضمن اینکه محافظ مرتبه بعدی است، مرتبهای از دین را تشکیل میدهند. چنانکه سید حیدر آملی از این سه
به ترتیب با عناوین: «قشر، لب و لباللب» نام برده است.[1]
وی شریعت را قشر بادام و طریقت را به مغز بادام و حقیقت را به روغن(عصاره) بادام تشبیه کرده است که عارف در هیچ مرحلهای از عمل به شریعت بینیاز نیست.
بنا بر آنچه گفته شد؛ نگاه عرفان حلقه به شریعت با آنچه در عرفان اصیل اسلامی وجود دارد بسیار متفاوت و دور از حقیقت است.
در عرفان حلقه از همان قدم اول ظواهر شرعی تأویل میشود و برای مناسک دینی، صورتهای درونی ترسیم میشود بهگونهای که این صورتهای درونی، ما را از افعال خارجی بینیاز میکند. چنانکه مؤلف کتاب عرفان کیهانی «نماز» را «اتصال» معنا میکند! به همین جهت هیچگاه در دورههای عرفان حلقه، نماز با تعریف فقهی (یعنی عملی که با شرایط و اجزاء خاص باید انجام پذیرد)، مورد توصیه و تأکید قرار نمیگیرد بلکه یک خانم مسلمان میتواند با توجه درونی و اتصال قلبی، نمازش را در حال آشپزی نیز ادا نماید!!
با این وصف واژه شریعت در کتب عرفان حلقه، یک اصطلاح جدید است که هیچ اشتراک معنایی با اصطلاح رایج در منابع عرفان اسلامی ندارد.
مؤلف کتاب عرفان کیهانی میگوید: «در عرفان کیهانی، مسیر اصلی طریقت است که بر روی این مسیر که مسیر عمل است، از شریعت و حقیقت بر روی آن دریافت صورت میگیرد و در انتها هر سه بر یکدیگر منطبق میگردند».[2]
در عبارت بالا آنچه بهعنوان مسیر اصلی مورد توجه نویسنده است، «طریقت» است و سلوک عملی سالک معطوف به طریقت است. در حالیکه بزرگان معرفت اذعان کردهاند که مسیر عملی و چهارچوب اعمال برای سالک، «شریعت» است.
به عبارت دیگر از نظر مؤلف عرفان حلقه، شریعت «میتواند» با طریقت هم سو و همجهت گردد، نه این که «باید» از کانال شریعت به طریقت دست یافت. بنابراین در عرفان حلقه بحث بر سر «امکان انطباقِ» شریعت با طریقت است نه لزوم متابعت از شریعت. بگذریم که انطباق نهایی شریعت، طریقت و حقیقت، و دریافتِ همزمانِ طریقت از کانالهای حقیقت و شریعت که نویسنده ادعا کرده است، بیانگر عدم تصور صحیح از ارتباط این سه است؛ چرا که تقدم و تأخر این سه به صورت منطقی لحاظ نشده است و هدف و غایت در این مسیر فراموش شده است. در حالیکه از نگاه عرفای مسلمان، هدف نهایی دست یابی به حقیقت است.
هم چنین در هیچ کجای منابع عرفان حلقه، گفته عارفان مسلمان در باب لازم بودن شریعت در تمامی مراحل و مراتب، مورد تصریح قرار نگرفته است.
در حالیکه ابن عربی میگوید: «هر كه از شریعت فاصله بگیرد، اگر تا آسمان هفتم بالا رفته باشد، به چیزی از حقیقت، دست نخواهد یافت... چرا كه حقیقت، عین شریعت است. شریعت، مانند جسم و روح است كه جسمش، احكام است و روحش، حقیقت».[3]
علامه طباطبایی در این باره گفته است: «این كه از بعضی شنیده شده است كه میگویند: تکلیف سالك پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه، ساقط میگردد؛ سخنی است كذب و افترایی است بس عظیم؛ زیرا رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) با این كه اشرف موجودات و اكمل خلایق بودند، با این حال، تا آخرین درجات حیات، تابع و ملازم احكام الهیه بودند. بنابراین، سقوط تكلیف به این معنی، دروغ و بهتان است».
پی نوشت ها:
[1]. جامع الاسرار، سید حیدر آملی، ص353.[2] . عرفان کیهانی، ص 112.
[3]. ابن عربی، فصوص، ج 1، ص 35.
منبع:پرسمان
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .