قدرت معنوى و تفضل الهی
آیا براى قدرت معنوى انسان حتماً باید تفضل الهى باشد و یا انسان با تلاش خود مىتواند به مقامات اولیاى خدا برسد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/10/28 ساعت 12:13
قدرت معنوى انسان، بر اثر بازگشت روح به اصل خویش حاصل مىشود كه بر اثر سیر و سلوك به دست مىآید. خروج از قوه و اقتضا و رسیدن به فعلیت و «شدن»، سِیر نامیده مىشود. در طبیعت، هسته و دانه خرما، اقتضاى نخل شدن دارد؛ به این معنا كه اگر این هسته، تحت شرایط خاص، زیر زمین قرار گیرد و با گرما و تغذیه مناسب همراه باشد، به تدریج جوانه مىزند و سر از خاك بیرون مىآورد. حركت هسته خرما و نخل شدن را «سیر» مىنامند.
در حوزه «تكامل روحى» نیز مسأله به همین شكل است. سلوك معرفتى، سیر معنوى انسان از قوه به فعلیت معنوى است كه تأمین كننده غایت خلقت انسان است. سلوك الىاللَّه- كه در واقع شروع بازگشت آدمى به موطن اصلى خویش است- تا مرحله وصول به خدا و جایگاه اولى روح «سلوك معنوى» نامیده مىشود. این سیر وسلوك- كه قدرتمعنوى خاصىبراىانسانبه ارمغانمىآورد- هم محصول سعى و تلاش آدمى است و هم نتیجه عنایت و تفضّل الهى.
قرآن مىفرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ «1»؛ «كسى كه عمل صالح انجام دهد، در حالى كه مؤمن است- چه مرد باشد و چه زن- ما به او حیات بخشیده و او را از حیات طیّبه برخوردار مىكنیم و به بهترین صورتى جزا و نتیجه راه و روش چنین كسانى را به آنان مىدهیم».
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا «1»؛ «هر كس در راه ما مجاهدت كند، او را به راهمان هدایت مىكنیم».
این آیات نشانگر این حقیقت است كه «وصول» در پرتو تلاش آدمى و تفضل و عنایت الهى، حاصل مىشود و بر اثر آن آدمى در حوزه معنویات قدرتمند مىگردد. به هر حال نباید مسأله «عنایت الهى» را در این مهمّ نادیده انگاشت. عنایت حق در سلوك و وصول، امرى است برهانى كه به طور مختصر به یك مورد آن اشاره مىشود:
«معلول» پرتوى از علت است و آنچه راهبر به سوى علت است، خود علت مىباشد. به عنوان مثال گرما معلول آتش است؛ یعنى پرتو آتش كه گرما است، ما را به آتش راهنمایى مىكند. قوّه تشخیص، به عنایت حقّ به انسان اعطا شده و پرتو حق پرتو او است و راهنمایى به سوى او و چیزهاى دیگر، به عنایت حق است.
«انت الذى اشرقت الانوار فى قلوب اولیائك حتى عرفوك و وحدوك» «2»؛ «تو هستى كه تجلیات را به قلوب دوستانت اشراق مىكنى تا آنان به وحدانیت تو شهود پیدا كنند».
معلول، پرتو علت و مرتبه نازل آن است؛ چگونه مىتوان از معلول به علت راه یافت، اگر از ناحیه علت عنایتى به معلول نباشد؟ «1»
جز تو پیش كى برآرد بنده دست هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اوّل تو دهى میل دعا تو دهى آخر دعاها را جزا
اول و آخر تویى ما در میان هیچ هیچى كه ناید در بیان «2»
منبع :پرسمان/معارف
در حوزه «تكامل روحى» نیز مسأله به همین شكل است. سلوك معرفتى، سیر معنوى انسان از قوه به فعلیت معنوى است كه تأمین كننده غایت خلقت انسان است. سلوك الىاللَّه- كه در واقع شروع بازگشت آدمى به موطن اصلى خویش است- تا مرحله وصول به خدا و جایگاه اولى روح «سلوك معنوى» نامیده مىشود. این سیر وسلوك- كه قدرتمعنوى خاصىبراىانسانبه ارمغانمىآورد- هم محصول سعى و تلاش آدمى است و هم نتیجه عنایت و تفضّل الهى.
قرآن مىفرماید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُونَ «1»؛ «كسى كه عمل صالح انجام دهد، در حالى كه مؤمن است- چه مرد باشد و چه زن- ما به او حیات بخشیده و او را از حیات طیّبه برخوردار مىكنیم و به بهترین صورتى جزا و نتیجه راه و روش چنین كسانى را به آنان مىدهیم».
وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا «1»؛ «هر كس در راه ما مجاهدت كند، او را به راهمان هدایت مىكنیم».
این آیات نشانگر این حقیقت است كه «وصول» در پرتو تلاش آدمى و تفضل و عنایت الهى، حاصل مىشود و بر اثر آن آدمى در حوزه معنویات قدرتمند مىگردد. به هر حال نباید مسأله «عنایت الهى» را در این مهمّ نادیده انگاشت. عنایت حق در سلوك و وصول، امرى است برهانى كه به طور مختصر به یك مورد آن اشاره مىشود:
«معلول» پرتوى از علت است و آنچه راهبر به سوى علت است، خود علت مىباشد. به عنوان مثال گرما معلول آتش است؛ یعنى پرتو آتش كه گرما است، ما را به آتش راهنمایى مىكند. قوّه تشخیص، به عنایت حقّ به انسان اعطا شده و پرتو حق پرتو او است و راهنمایى به سوى او و چیزهاى دیگر، به عنایت حق است.
«انت الذى اشرقت الانوار فى قلوب اولیائك حتى عرفوك و وحدوك» «2»؛ «تو هستى كه تجلیات را به قلوب دوستانت اشراق مىكنى تا آنان به وحدانیت تو شهود پیدا كنند».
معلول، پرتو علت و مرتبه نازل آن است؛ چگونه مىتوان از معلول به علت راه یافت، اگر از ناحیه علت عنایتى به معلول نباشد؟ «1»
جز تو پیش كى برآرد بنده دست هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اوّل تو دهى میل دعا تو دهى آخر دعاها را جزا
اول و آخر تویى ما در میان هیچ هیچى كه ناید در بیان «2»
منبع :پرسمان/معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .