چشم باطن
مىگویند: قدرت روحى و معنوى انسان در اثر زهد مىتواند به حدّى پیشرفت كند كه حتى با نگاه كردن به دیگرى، از درون وى آگاه شود و شخصیت درونى او را ببیند: آیا این درست است و چگونه امكان دارد؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1396/10/28 ساعت 12:13
نخست باید دانست نزد اهل حكمت و عرفان، عالم برزخ، عالمى فراتر از عالم دنیا است. لذا به هر مقدار، از دلبستگى و وابستگى به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسى مىیابیم. بنابر آنچه از روایات به دست مىآید، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، اگر انسان سالك به نوافل و رعایت تقوا موفق شود؛ بیش از آنچه دیگران از جهت معنوى به دست آورده اند، خواهد رسید چنین شخصى چشم برزخى دارد و مىتواند «حقایق» را فراتر از «وقایع» ببیند.
حدیث قرب نوافل
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«قال اللَّه تعالى: ما تحبب الى عبدى بشىء احب الى مما افترضته علیه و انه لیتحبب الى بالنافلة حتى احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به، و یده التى یبطش بها و رجله التى یمشى بها اذا دعانى اجبته و اذا سألنى اعطیته» «1»
؛ «خداوند فرمود: اظهار دوستى نکرد بنده من به چیزى دوست داشتنىتر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوى محبت من مىآید تا اینكه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامى كه او را دوست بدارم، شنوایى او مىباشم، آن گاه كه مىشنود و بینایى او مىباشم، آن گاه كه مىبیند و زبان او مىباشم آن گاه كه سخن مىگوید و دست او مىباشم آن گاه كه ضربه مىزند و پاى او مىباشم آن گاه كه راه مىرود، هنگامى كه به درگاه من دعا كند اجابت مىكنم و اگر از من درخواست كند، به او مىدهم».
خداوند راز آفرینش انسان را هنگام خلق آدم علیه السلام به ملائكه بیان فرمود:
إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً «1». در حالىكه فرشتگان مىدانستند این موجود زمینى، فساد و خونریزى خواهد داشت! ولى سجده آنها در برابر آدم علیه السلام نشان داد كه در پشت این فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن مقام «عبودیت انسان» در مقابل خداوند است.
لذا از همان ابتداى خلقت، دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صفآرایى كرده و هر كدام سعى در تسخیر قلب انسان داشته است. براى این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار دارند. حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع باشد و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش كند، بر فرشتگان- كه كارى جز خیر و نور نمىتوانند انجام دهند- برترى دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. یك ساعت اندیشه در آفریدههاى خداوند و آینده جهان و فرجامانسان، مىتواند فكر آدمى را تصحیح كرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنى، شخص با چشم حقیقتبین، به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مىكند. این نعمت كه در نهان همه انسانها به ودیعت گذاشته شده و تنها غفلت و توجه به جنبههاى خاكى و طبیعى چشم باطنى را ضعیف و كم سو ساخته است. با اعتقاد راسخ و عمل صالح است كه چشم حقیقتبین، فعال و احیا مىشود؛ چنان كه امام على علیه السلام از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر» یاد كرده است. «1» از نظر گاه آن حضرت «كم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیكان»، «انجام دادن عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدن»، «عفت داشتن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل كردن به خطاهاى مردم»، «غیبت نكردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «ذكر گفتن موقع سكوت»، «داشتن اخلاص در عمل» و «جدال و مرا نكردن»، «2» نشانههاى عقل و بصیرت شمرده شده است.
قرآن مجید مىفرماید:
إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً «3»؛ «هر كس تقوا پیشه كند، خداوند به او فرقان (قدرت تمیز بین حق و باطل) عطا مىكند».
این فرقان (كه همان چشم دل و چشم حقیقتبین است) مؤمن را از مهلكههاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مىسازد.
نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طورى كه با رعایت «تقوا» نخست آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مىشود تا آنجا كه بر غضب خود چیره مىگردد و خشم او شعله ور نمى شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى رساند و بر خواستههاى نفسانى خود تسلط مىیابد؛ به طورى كه شهوت او حریم دیگران را نمىشكند و آن چنان بر چشم خود مسلط مىشود كه از هرگونه خیانت دورى مىكند. حتى گوش او به كنترل در مىآید و هر صدایى را نمى شنود.
پس از برترى بر اعضاى بدن خود، روح آدمى قدرت بیشترى پیدا مىكند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش حاكم مىشود؛ به طورى كه اراده او متمركز مىشود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمى آید.
انسان سالك با رعایت تقواى بیشتر رفته رفته بر دیگر انسانها نیز سلطه و برترى مىیابد؛ به طورى كه با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار مىگیرند و مبهوت او مىشوند كه از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مىشود. سخن شخص سالك به گونهاى در مخاطب تأثیر مىگذارد كه سراسر وجود مخاطب را فراگیرد و از آن به «نفوذ كلام» تعبیر مىشود.
در مرحله والاتر، قدرت روح به حدى مىرسد كه باطن شخص مقابل را تشخیص مىدهد كه از آن به «چشم برزخى» و «نگاه باطن بین» تعبیر مىشود.
گفتنى است شخص سالك همان طور كه مىتواند تصرف تكوینى در افراد
داشته باشد، مىتواند بر اجسام طبیعى هم تأثیر بگذارد؛ به طور مثال، حركت آب جارى را متوقف كند.
روایت شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نماز صبح متوجه حارثة بن مالك- جوانى از انصار- گردید و دید بدن وى لاغر و رنگش زرد شده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از او پرسید: تو را چه شده است؟ عرض كرد: من به یقین رسیدهام. رسول اللَّه تعجب كرد و پرسید: هر چیزى حقیقتى دارد؛ حقیقت یقین تو چیست؟ پاسخ داد: نفس خود را از دنیا و تعلقات دنیا بازگرفتم و به این پایه رسیدم كه گویا به عرش مىنگرم و مىبینم خلایق جهت حسابرسى محشور گشتهاند و من در میان آنها هستم و اهل بهشت را مىبینم كه در نعمتاند و بر كرسىهاى بهشتى تكیه زدهاند و اهل جهنم را مشاهده مىكنم كه در عذاباند و ناله مىكنند. آن گاه رسول خدا رو به اصحاب كرد و فرمود: این جوان عبدى است كه خداوند قلب وى را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به حارثه فرمود: بر این حالت مداومت كن و مواظب باش كه آن را از دست ندهى. حارثه عرض كرد: یا رسول اللَّه! دعا كنید من در ركاب شما در راه خدا شهید شوم، پس حضرت دعا كرد و چندى نگذشت كه حارثه در غزوهاى شركت كرد و در همان غزوه به شهادت رسید. «1» آیة اللَّه بهاء الدینى رحمه الله نیز مىفرمود:
«من با چشم دل و گوش باطن مىتوانم چیزهایى را كه با چشم و گوش معمولى دیده یا شنیده نمىشوند، ببینم و بشنوم؛ ولى قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمىرسد».
منبع :پرسمان/معارف
حدیث قرب نوافل
رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید:
«قال اللَّه تعالى: ما تحبب الى عبدى بشىء احب الى مما افترضته علیه و انه لیتحبب الى بالنافلة حتى احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به، و یده التى یبطش بها و رجله التى یمشى بها اذا دعانى اجبته و اذا سألنى اعطیته» «1»
؛ «خداوند فرمود: اظهار دوستى نکرد بنده من به چیزى دوست داشتنىتر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوى محبت من مىآید تا اینكه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامى كه او را دوست بدارم، شنوایى او مىباشم، آن گاه كه مىشنود و بینایى او مىباشم، آن گاه كه مىبیند و زبان او مىباشم آن گاه كه سخن مىگوید و دست او مىباشم آن گاه كه ضربه مىزند و پاى او مىباشم آن گاه كه راه مىرود، هنگامى كه به درگاه من دعا كند اجابت مىكنم و اگر از من درخواست كند، به او مىدهم».
خداوند راز آفرینش انسان را هنگام خلق آدم علیه السلام به ملائكه بیان فرمود:
إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً «1». در حالىكه فرشتگان مىدانستند این موجود زمینى، فساد و خونریزى خواهد داشت! ولى سجده آنها در برابر آدم علیه السلام نشان داد كه در پشت این فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن مقام «عبودیت انسان» در مقابل خداوند است.
لذا از همان ابتداى خلقت، دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صفآرایى كرده و هر كدام سعى در تسخیر قلب انسان داشته است. براى این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار دارند. حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع باشد و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش كند، بر فرشتگان- كه كارى جز خیر و نور نمىتوانند انجام دهند- برترى دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. یك ساعت اندیشه در آفریدههاى خداوند و آینده جهان و فرجامانسان، مىتواند فكر آدمى را تصحیح كرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنى، شخص با چشم حقیقتبین، به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مىكند. این نعمت كه در نهان همه انسانها به ودیعت گذاشته شده و تنها غفلت و توجه به جنبههاى خاكى و طبیعى چشم باطنى را ضعیف و كم سو ساخته است. با اعتقاد راسخ و عمل صالح است كه چشم حقیقتبین، فعال و احیا مىشود؛ چنان كه امام على علیه السلام از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر» یاد كرده است. «1» از نظر گاه آن حضرت «كم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیكان»، «انجام دادن عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدن»، «عفت داشتن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل كردن به خطاهاى مردم»، «غیبت نكردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «ذكر گفتن موقع سكوت»، «داشتن اخلاص در عمل» و «جدال و مرا نكردن»، «2» نشانههاى عقل و بصیرت شمرده شده است.
قرآن مجید مىفرماید:
إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً «3»؛ «هر كس تقوا پیشه كند، خداوند به او فرقان (قدرت تمیز بین حق و باطل) عطا مىكند».
این فرقان (كه همان چشم دل و چشم حقیقتبین است) مؤمن را از مهلكههاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مىسازد.
نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طورى كه با رعایت «تقوا» نخست آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مىشود تا آنجا كه بر غضب خود چیره مىگردد و خشم او شعله ور نمى شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى رساند و بر خواستههاى نفسانى خود تسلط مىیابد؛ به طورى كه شهوت او حریم دیگران را نمىشكند و آن چنان بر چشم خود مسلط مىشود كه از هرگونه خیانت دورى مىكند. حتى گوش او به كنترل در مىآید و هر صدایى را نمى شنود.
پس از برترى بر اعضاى بدن خود، روح آدمى قدرت بیشترى پیدا مىكند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش حاكم مىشود؛ به طورى كه اراده او متمركز مىشود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمى آید.
انسان سالك با رعایت تقواى بیشتر رفته رفته بر دیگر انسانها نیز سلطه و برترى مىیابد؛ به طورى كه با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار مىگیرند و مبهوت او مىشوند كه از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مىشود. سخن شخص سالك به گونهاى در مخاطب تأثیر مىگذارد كه سراسر وجود مخاطب را فراگیرد و از آن به «نفوذ كلام» تعبیر مىشود.
در مرحله والاتر، قدرت روح به حدى مىرسد كه باطن شخص مقابل را تشخیص مىدهد كه از آن به «چشم برزخى» و «نگاه باطن بین» تعبیر مىشود.
گفتنى است شخص سالك همان طور كه مىتواند تصرف تكوینى در افراد
داشته باشد، مىتواند بر اجسام طبیعى هم تأثیر بگذارد؛ به طور مثال، حركت آب جارى را متوقف كند.
روایت شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نماز صبح متوجه حارثة بن مالك- جوانى از انصار- گردید و دید بدن وى لاغر و رنگش زرد شده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از او پرسید: تو را چه شده است؟ عرض كرد: من به یقین رسیدهام. رسول اللَّه تعجب كرد و پرسید: هر چیزى حقیقتى دارد؛ حقیقت یقین تو چیست؟ پاسخ داد: نفس خود را از دنیا و تعلقات دنیا بازگرفتم و به این پایه رسیدم كه گویا به عرش مىنگرم و مىبینم خلایق جهت حسابرسى محشور گشتهاند و من در میان آنها هستم و اهل بهشت را مىبینم كه در نعمتاند و بر كرسىهاى بهشتى تكیه زدهاند و اهل جهنم را مشاهده مىكنم كه در عذاباند و ناله مىكنند. آن گاه رسول خدا رو به اصحاب كرد و فرمود: این جوان عبدى است كه خداوند قلب وى را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به حارثه فرمود: بر این حالت مداومت كن و مواظب باش كه آن را از دست ندهى. حارثه عرض كرد: یا رسول اللَّه! دعا كنید من در ركاب شما در راه خدا شهید شوم، پس حضرت دعا كرد و چندى نگذشت كه حارثه در غزوهاى شركت كرد و در همان غزوه به شهادت رسید. «1» آیة اللَّه بهاء الدینى رحمه الله نیز مىفرمود:
«من با چشم دل و گوش باطن مىتوانم چیزهایى را كه با چشم و گوش معمولى دیده یا شنیده نمىشوند، ببینم و بشنوم؛ ولى قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمىرسد».
منبع :پرسمان/معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .