تبیان، دستیار زندگی

چشم باطن‏

مى‏گویند: قدرت روحى و معنوى انسان در اثر زهد مى‏تواند به حدّى پیشرفت كند كه حتى با نگاه كردن به دیگرى، از درون وى آگاه شود و شخصیت درونى او را ببیند: آیا این درست است و چگونه امكان دارد؟!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
چشم باطن‏
نخست باید دانست نزد اهل حكمت و عرفان، عالم برزخ، عالمى فراتر از عالم دنیا است. لذا به هر مقدار، از دلبستگى و وابستگى به مادیات دنیا دور شویم، به عالم مافوق آن، بیشتر دسترسى مى‏یابیم. بنابر آنچه از روایات به دست مى‏آید، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، اگر انسان سالك به نوافل و رعایت تقوا موفق شود؛ بیش از آنچه دیگران از جهت معنوى به دست آورده اند، خواهد رسید چنین شخصى چشم برزخى دارد و مى‏تواند «حقایق» را فراتر از «وقایع» ببیند.
حدیث قرب نوافل‏
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید:
«قال اللَّه تعالى: ما تحبب الى عبدى بشى‏ء احب الى مما افترضته علیه و انه لیتحبب الى بالنافلة حتى احبه، فاذا احببته كنت سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به و لسانه الذى ینطق به، و یده التى یبطش بها و رجله التى یمشى بها اذا دعانى اجبته و اذا سألنى اعطیته» «1»
؛ «خداوند فرمود: اظهار دوستى نکرد بنده من به چیزى دوست داشتنى‏تر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوى محبت من مى‏آید تا اینكه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامى كه او را دوست بدارم، شنوایى او مى‏باشم، آن گاه كه مى‏شنود و بینایى او مى‏باشم، آن گاه كه مى‏بیند و زبان او مى‏باشم آن گاه كه سخن مى‏گوید و دست او مى‏باشم آن گاه كه ضربه مى‏زند و پاى او مى‏باشم آن گاه كه راه مى‏رود، هنگامى كه به درگاه من دعا كند اجابت مى‏كنم و اگر از من درخواست كند، به او مى‏دهم».
خداوند راز آفرینش انسان را هنگام خلق آدم علیه السلام به ملائكه بیان فرمود:
إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً «1». در حالى‏كه فرشتگان مى‏دانستند این موجود زمینى، فساد و خونریزى خواهد داشت! ولى سجده آنها در برابر آدم علیه السلام نشان داد كه در پشت این فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن مقام «عبودیت انسان» در مقابل خداوند است.
لذا از همان ابتداى خلقت، دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صف‏آرایى كرده و هر كدام سعى در تسخیر قلب انسان داشته است. براى این منظور شیطان و نفس اماره در مقابل پیامبران الهى و عقل قرار دارند. حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع باشد و به معرفت و بصیرت برسد و تنها خدا را پرستش كند، بر فرشتگان- كه كارى جز خیر و نور نمى‏توانند انجام دهند- برترى دارد.
معرفت و بصیرت در منابع روایى ما از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است. یك ساعت اندیشه در آفریده‏هاى خداوند و آینده جهان و فرجام‏انسان، مى‏تواند فكر آدمى را تصحیح كرده و او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت برتر شناخته شده است. این معرفت همان «چشم دل» است كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ یعنى، شخص با چشم حقیقت‏بین، به طبیعت و اطرافیان خود نگاه مى‏كند. این نعمت كه در نهان همه انسان‏ها به ودیعت گذاشته شده و تنها غفلت و توجه به جنبه‏هاى خاكى و طبیعى چشم باطنى را ضعیف و كم سو ساخته است. با اعتقاد راسخ و عمل صالح است كه چشم حقیقت‏بین، فعال و احیا مى‏شود؛ چنان كه امام على علیه السلام از معرفت و بصیرت به عنوان «نور قلب»، «غایت فضایل»، «اصل هر خیر» و «گنج عظیم فناناپذیر» یاد كرده است. «1» از نظر گاه آن حضرت «كم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیكان»، «انجام دادن عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدن»، «عفت داشتن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل كردن به خطاهاى مردم»، «غیبت نكردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»، «ذكر گفتن موقع سكوت»، «داشتن اخلاص در عمل» و «جدال و مرا نكردن»، «2» نشانه‏هاى عقل و بصیرت شمرده شده است.
قرآن مجید مى‏فرماید:
إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً «3»؛ «هر كس تقوا پیشه كند، خداوند به او فرقان (قدرت تمیز بین حق و باطل) عطا مى‏كند».
این فرقان (كه همان چشم دل و چشم حقیقت‏بین است) مؤمن را از مهلكه‏هاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مى‏سازد.
نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طورى كه با رعایت «تقوا» نخست آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مى‏شود تا آنجا كه بر غضب خود چیره مى‏گردد و خشم او شعله ور نمى شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى رساند و بر خواسته‏هاى نفسانى خود تسلط مى‏یابد؛ به طورى كه شهوت او حریم دیگران را نمى‏شكند و آن چنان بر چشم خود مسلط مى‏شود كه از هرگونه خیانت دورى مى‏كند. حتى گوش او به كنترل در مى‏آید و هر صدایى را نمى شنود.
پس از برترى بر اعضاى بدن خود، روح آدمى قدرت بیشترى پیدا مى‏كند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش حاكم مى‏شود؛ به طورى كه اراده او متمركز مى‏شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمى آید.
انسان سالك با رعایت تقواى بیشتر رفته رفته بر دیگر انسان‏ها نیز سلطه و برترى مى‏یابد؛ به طورى كه با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر قرار مى‏گیرند و مبهوت او مى‏شوند كه از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مى‏شود. سخن شخص سالك به گونه‏اى در مخاطب تأثیر مى‏گذارد كه سراسر وجود مخاطب را فراگیرد و از آن به «نفوذ كلام» تعبیر مى‏شود.
در مرحله والاتر، قدرت روح به حدى مى‏رسد كه باطن شخص مقابل را تشخیص مى‏دهد كه از آن به «چشم برزخى» و «نگاه باطن بین» تعبیر مى‏شود.
گفتنى است شخص سالك همان طور كه مى‏تواند تصرف تكوینى در افراد
داشته باشد، مى‏تواند بر اجسام طبیعى هم تأثیر بگذارد؛ به طور مثال، حركت آب جارى را متوقف كند.
روایت شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله بعد از نماز صبح متوجه حارثة بن مالك- جوانى از انصار- گردید و دید بدن وى لاغر و رنگش زرد شده و چشمانش گود افتاده است. حضرت از او پرسید: تو را چه شده است؟ عرض كرد: من به یقین رسیده‏ام. رسول اللَّه تعجب كرد و پرسید: هر چیزى حقیقتى دارد؛ حقیقت یقین تو چیست؟ پاسخ داد: نفس خود را از دنیا و تعلقات دنیا بازگرفتم و به این پایه رسیدم كه گویا به عرش مى‏نگرم و مى‏بینم خلایق جهت حسابرسى محشور گشته‏اند و من در میان آنها هستم و اهل بهشت را مى‏بینم كه در نعمت‏اند و بر كرسى‏هاى بهشتى تكیه زده‏اند و اهل جهنم را مشاهده مى‏كنم كه در عذاب‏اند و ناله مى‏كنند. آن گاه رسول خدا رو به اصحاب كرد و فرمود: این جوان عبدى است كه خداوند قلب وى را به نور ایمان منور ساخته است. سپس خطاب به حارثه فرمود: بر این حالت مداومت كن و مواظب باش كه آن را از دست ندهى. حارثه عرض كرد: یا رسول اللَّه! دعا كنید من در ركاب شما در راه خدا شهید شوم، پس حضرت دعا كرد و چندى نگذشت كه حارثه در غزوه‏اى شركت كرد و در همان غزوه به شهادت رسید. «1» آیة اللَّه بهاء الدینى رحمه الله نیز مى‏فرمود:
«من با چشم دل و گوش باطن مى‏توانم چیزهایى را كه با چشم و گوش معمولى دیده یا شنیده نمى‏شوند، ببینم و بشنوم؛ ولى قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمى‏رسد».

منبع :پرسمان/معارف
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .